اسلام گرايي خشونت طلب در عربستان سعودي

سيل اخير حملات تروريستي، بالا گرفتن مقابله اي است که اسلام گرايان مبارز در اواسط سال 2003 راه انداختند. در حالي که اقدامات خشونت آميز به سختي مسبوق به سابقه اند، اين موج پايدار با درگيري مستقيم ميان رژيم و شورشيان، دنبال شد. به رغم حمله رياض در سال 1995 و خبر در سال 1996 و همين طور خشونت هاي گاه و بيگاهي که در دهه 90 و اوايل قرن بيستم به وقوع پيوست، اسلام گرايان مبارز سعودي در کل فعاليت هاي خود را تا سال 2003 برخارج از عربستان متمرکز بودند.
سه‌شنبه، 12 خرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اسلام گرايي خشونت طلب در عربستان سعودي
اسلام گرايي خشونت طلب در عربستان سعودي
اسلام گرايي خشونت طلب در عربستان سعودي


1) گاه شمار خشونت

سيل اخير حملات تروريستي، بالا گرفتن مقابله اي است که اسلام گرايان مبارز در اواسط سال 2003 راه انداختند. در حالي که اقدامات خشونت آميز به سختي مسبوق به سابقه اند، اين موج پايدار با درگيري مستقيم ميان رژيم و شورشيان، دنبال شد. به رغم حمله رياض در سال 1995 و خبر در سال 1996 و همين طور خشونت هاي گاه و بيگاهي که در دهه 90 و اوايل قرن بيستم به وقوع پيوست، اسلام گرايان مبارز سعودي در کل فعاليت هاي خود را تا سال 2003 برخارج از عربستان متمرکز بودند. (1)
عوامل متعددي اين تمرکز جديد داخلي را توضيح مي دهند. ريشه هاي اصلي آن در بازگشت صدها مبارز از افغانستان بعد از سقوط طالبان در سال 2001 نهفته است. بعضي از آنها ظاهراً با دستورات واوامر بن لادن براي زمينه سازي حمله به اهداف آمريکا در خاک عربستان مراجعت کردند. در واقع، قرائني وجود دارد مبني بر اينکه تمهيدات عملي از اوايل سال 2002 شروع شد. (2) بازگشت سربازان کارکشته از افغانستان در ديدگاه هاي راديکال و با جسارت علماي سلفي جهادي ازقبيل ناصر الفهدد و علي الخضير اقبال مشروعيت يافت. تمهيدات جنگ عراق و اوج گيري جبهه اسرائيلي- فلسطيني انگيزه هاي سياسي، ديني و عاطفي بيشتري را فراهم آورده و احتمالاً عضو گيري را تسهيل نمود. مقابله رژيم سعودي با اسلام گرايان راديکال در فوريه و مارس 2003، براي پيشگيري از اقدامات احتمالي مبارزات در اثناي جنگ عراق تدارک ديده شده و تصميم به انجام عمليات به نام «القاعده شبه جزيره عربستان» را موجب گرديد.
حملات 12 مه 2003. در 18 مارس 2003، در يک مقر در رياض منفجر شد که در اثر آن يک انبار پنهان سلاح که بسيار عظيم بود، برملا گرديد. (3) در 6 ماه مه، پليس به يک مقر ديگر در رياض حمله برد که باعث تير اندازي با مبارزاني که فرار کردند، شد. روز بعد مقامات تصاوير و نام هاي 19 تن ازمبارزان تحت تعقيب را منتشر کرد. در 12 مه، 12 تن در عمليات انتحاري با انفجار بمب، سه حمله تقريباً همزمان در مجتمع هاي مسکوني در رياض انجام دادند که در آنها از اتومبيل هاي مملو از مواد منفجره استفاه شده بود و منجر به کشته شدن 30 نفر و مجروح گشتن 200 نفر گرديد. اين مهم ترين حملات خشونت آميز در تاريخ معاصر سعودي بود و آغاز يک درگيري همه جانبه ميان مقامات و القاعده شبه جزيره عربستان را به نمايش گذاشت.
مه-اکتبر 2003. طي شش ماه بعدي برخوردهاي در سطح گسترده ميان پليس و مبارزان در سراسر کشور رخ داد. به رغم اينکه تعداد کشته ها و دستگير شدن مبارزان معلوم نيست، بازنگري فعاليت پليس حاکي از خلع سلاح تقريبي 10 تا 15 هسته مي باشد (اين هسته ها هر کدام بين 5 تا 20 مبارز را شامل مي شد که در منازل امني در مکه و مدينه در غرب کشور؛ رياض و منطقه قصيم در مرکز و جيزان در جنوب کشور مأوا گزيده بودند). (4) تقريباً اين منازل امن حاوي مقادير زيادي سلاح، مواد منفجره و ساير تجهيزات بودند. از اين رو مشخص نيست و چند توطئه در شرف وقوع بود. القاعده شبه جزيره عربستان بسياري از اعضاي مياني از جمله 10 تن از رهبريان وقت خود همچنين يوسف العايري که در 31 مه 2003 کشته شد را از دست داد.
نوامبر- دسامبر 2003. مبارزان در 8 نوامبر 2003 با موج دوم تهاجمات خود به صحنه بازگشتند. دو بمب گذار انتحاري با لباس افسران پليس و سوار بر يک وانت مجهز به مواد منفجره به داخل مجتمع مسکوني المحيّا راندند و اين مجتمع را منفجر کردند که در اثر آن 17 نفر کشته و بيش از120 تن مجروح گشتند. از آنجا که بسياري از قربانيان عرب و مسلمانان و از جمله کودکان بودند، عمليات موجب واکنش عمومي شد. دو هفته بعد، پليس در رياض وانتي مملو از مواد منفجره را متوقف ساخت که در اثر آن يک حمله بزرگ تر و کشنده تر خنثي شد.
در ماه دسامبر، گروهي به نام گردان هاي حرمين، مبارزه اي جديد را شروع کرد که قصد آن مورد هدف قرار دادن مقامات بلند پايه سعودي بود. بر اساس گزارشات، يک اتومبيل مجهز به بمب درنزديکي مقر سرويس اطلاعاتي سعودي منفجر شد و يکي از مقامات اصلي ضد تروريسم هدف گلوله قرار گرفته و زخمي گرديد. بر اساس شايعات، تلاشي براي ترور محمد بن نايف، فرزند امير نايف، وزير کشور نيز صورت گرفت. در 29 دسامبر يک بمب کوچک در يک اتومبيل خالي يکي از مقامات سرويس اطلاعاتي منفجر شد.
ژانويه- مارس 2004. اگر چه جنگ با تفنگ ميان پليس و مبارزان تداوم داشت، ولي الگوي درگيري ها و دستگيري ها تغيير يافت. مبارزان جداي از يک برخورد جدي در يک منزل امن در رياض در 9 ژانويه، به ندرت در گروه هاي بيش از سه نفر ظاهر شده و بيشتر در جاده ها مشاهده مي شوند تا منازل، چنين وقايع و دستگيري هايي اغلب در منطقه رياض روي مي داد. در 15 مارس 2004، پليس خالد الحاج که به گفته بعضي رهبر جديد مبارزان به شمار مي رفت را کشت.
آوريل- ژوئن 2004. دوره پس از آوريل 2004 موجي از درگيري و تبادل آتش تفنگ در جاده ها و ايست هاي بازرسي را به خود ديد واين در حالي بود که مبارزان از سلاح هاي سنگين تر از جمله راکت انداز (آر.پي.جي) و نارنجک دستي استفاده نمودند. د ر21 آوريل، يک اتومبيل بمب گذاري شده جلوي مقر پليس راهنمايي و رانندگي در مرکز رياض منفجر شد که 6 کشته و حدود 150 مجروح به جاي گذاشت. اين عمليات اختلاف در ميان صفوف مبارزان بر سر اينکه آيا بايد حملات متوجه اهداف داخلي رسمي گردد يا نه را بارز نمود. درحالي که گردان هاي حرمين مسئوليت اين عمليات را پذيرفت، يک رهبر القاعده شبه جزيره عربستان به نام عبدالعزيز المقرن، دست داشتن گروه متبوع خود در اين عمليات را تکذيب کرده و بر اينکه يهودي ها، آمريکايي ها و صلبيون به طور کلي در اهداف حمله قرار دارند، تصريح داشت. (5)
گويي براي تأکيد بر پيام المقرن بود که اول مه 2004، 4 مبارز به مقرهاي يک شرکت سوئيسي به نام ABB در ينبع (ساحل غربي) نفوذ کرده و 5 کارمند را کشته و وحشت از اينکه القاعده شبه جزيره عربستان بار ديگر حوزه دست اندازي جغرافيايي خود را گسترش داده و در پي ضربه زدن به صنايع نفتي است را بر انگيخت. به دنبال عمليات ينبع، اقدام مشابهي در 29 مه به عمل آمد که در آن مبارزان وارد يک مجتمع مسکوني در خبر (ساحل شرقي) شده و در اتاق ها در حالي که مسلمانان را رها مي کردند، غربي ها را گرفته و کشتند. وقتي اين دوام پايانم يافت، تقريباً 24 ساعت بعد، 22 نفر مرده بودند در حالي که تعدادي از مبارزين موفق به فرار شدند. از اواخر ماه مه به بعد، مبارزين شروع به کشتن غربي ها به صورت تک تک در اطراف رياض کرده و حتي از صحنه مرگ يک آمريکايي در منزل خودش فيلم تهيه نموده و از طريق اينترنت منتشر نمودند. چند هفته بعد، فيلم بريدن سر پل جانسون (يک آمريکايي ديگر) را نيز از طريق اينترنت پخش کردند.
ژوئن- سپتامبر 2004. در 19 ژوئن 2004، پليس 4 مبارز بلند پايه را کشت که در ميان آنها رهبر جديدشان عبدالعزيز المقرن نيز وجود داشت. 4 روز بعد حکومت عفو محدودي را به آنهايي که در عرض يک ماه خود را تسليم نمايند پيشنهاد کرد و قول داد تا آنها را اعدام نکرده و تصميم براي تعقيب و محاکمه آنها را به خانواده قربانيان محول نمايد. القاعده شبه جزيره عربستان اين پيشنهاد را رد کرد و طبق گزارشات تنها 6 مبارز که هيچ کدام عنصر کليدي نبودند، خود را تسليم کردند. (6) موج وحشيانه آدم ربايي و حملات خشن در چند ماه بعد از مرگ المقرن دچار وقفه موقت گرديد. در جولاي و آگوست، تنها سه مورد درگيري مسلحانه ميان مبارزين و پليس گزارش شد- در 1 و 20 جولاي در رياض و در 11 آگوست در مکه- که در طي آن 5 مبارز ديگر کشته شدند؛ در 2 آگوست، يک مهندس ايرلندي در دفتر کارش در رياض به قتل رسيد که اولين حمله از اين قبيل در عربستان از اواسط ژوئن محسوب مي شد.
اين آرامش احتمالاً يک وقفه استراتژيک براي تجديد قواي مبارزان بود . مجلات جهادي ها همچون صوت الجهاد و معسکر البطار به انتشار خود به همان منوال ادامه دادند و مجلات جديدي چون مجله زنان الخنساء متعلق به جهادي ها نيز منتشر گرديد که تداوم فعاليت مبارزين را ترغيب و القا مي کردند. همچنين موج جديدي از فعاليت مبارزين وجود داشته اند که شليک به سوي يک اتومبيل ديپلماتيک ايالات متحده آمريکا در 30 آگوست، تبادل آتش در بريده در 3، 4 و 5 سپتامبر که منجر به کشته شدن 5 پليس گرديد؛ و دو انفجار در نزديکي بانک هاي مرتبط با غرب در 11 سپتامبر در جده از آن جمله اند.
قرائني وجود داد که انسان را متقاعد مي کند لو رفتن منازل امن ودستگيري يا کشته شدن عناصر اصلي- رهبران متوالي القاعده شبه جزيره عربستان، سردبير صوت الجهاد عيسي العوشان و ايدئولوگ اصلي آنها فارس الزهراني- چيزي بيش از يک خسارت موقت بر القاعده شبه جزيره عربستان بوده است. رهبر جديد القاعده، صالح العوفي به لحاظ تجربه و مهارت هاي رهبري از شهرت کمتري نسبت به پيشينيان خود برخورار بود. (7)

2) القاعده در شبه جزيره عربستان (QAP)

اطلاعات در خصوص مبارزين اسلام گراي سعودي به طور غير عادي گسترده است. بسياري از اين اطلاعات از خود مبارزين به دست آمده که امور مربوط به خود را از طريق انتشار جزوات، مجلات و کتب و نيز فيلم هاي با کيفيت بالا که از طريق اينترنت توزيع شده اند، رواج داده اند.(8) مقامات سعودي نيز به ويژه اطلاعات مربوط به مبارزين را اعلام نموده اند (که بايد با احتياط وترديد به آنها نگريست)، در حالي که به روزنامه هاي داخلي نيز فرصت ها و مهلت هايي داده شده تا بررسي هايي در اين زمينه به عمل آورند.

ساختار سازماني

القاعده شبه جزيره عربستان يک ساختار بسيار ساده دارد که در آن مبارزان در گروه هاي شديداً مجزا و منفک دست به عمل مي زنند، ليکن خود را بخشي از يک جنبش واحد و همبسته مي نگرند. آگاهي سازماني و جمعي آنها با علايق اخوت شديدي که در کمپ هاي آموزشي افغانستان يا از طريق تجارب مشترک به عنوان شورشي يا فراري در عربستان سعودي حاصل آمد؛ ديدگاه ايدئولوژيک مشترک که بر نياز به محو حضور آمريکا در شبه جزيره عربستان متمرکز است؛ و يک دستگاه رسانه اي پيچيده که موجب انسجام سياسي شده و روحيه عمليات ميداني را تقويت مي نمايد، تحکيم شده است.
از آغاز، القاعده شبه جزيره عربستان به وسيله هسته هاي کوچک عمليات خود را انجام داده است. نيروهاي امنيتي نوعاً مبارزاني را که در منازل امن به همراه سلاح ها و تجهيزاتشان يافته اند، بيش از 20 نفر نبوده است (واغلب بسيار کمتر از اين مقدار بوده است). (9) نام هايي که مبارزين براي مشخص کردن هسته ها يا زير گروه هايي که به مرور زمان هويت هاي جداگانه و تقريباً استراتژي ها و تاکتيک هاي مختلف به خود گرفته و اجرا کرده اند عبارتند از: جوخه فلوجه، جوخه القدس و گردان هاي حرمين. (10) در حالي که القاعده شبه جزيره عربستان اسامه بن لادن و ايمن الظواهري را رهبر عالي خود مي داند، خطوط ارتباطي با رهبري دور از دسترس به احتمال قوي از مدت ها قبل قطع شده باشد. (11) به مرور زمان مبارزين متعددي به عنوان رهبر تعيين شدند ولي اينکه تا چه ميزان نظارت، کنترل و فرماندهي آنها بر بقيه شبکه اي که واقعاً مسلط بر آن بودند، نافذ بوده بسيار تيره و نامشخص است. (12) قرائني وجود دارد مبني بر اينکه القاعده شبه جزيره عربستان کميته ها يا زير گروه هاي خاصي را تدارک ديده که مسئول آموزش و تربيت، تدوين استراتژي رسانه اي و امور ديني مي باشند.
به رغم تکذيب هاي رسمي مکرر، گزارشات مبارزين اشعار بر اين دارند که القاعده شبه جزيره عربستان به کمپ هاي آموزشي ومراکز تعليم در خاک سعودي (عموماً و نه هميشه در مناطق دوردست) دسترسي داشته اند که به احتمال قوي در سال گذشته کشف و خلع سلاح شدند. (13) اکثر اعضاي القاعده شبه جزيره عربستان در کمپ هاي آموزشي القاعده در افغانستان در دهه هاي 80 و 90 حضور داشتند ولي از آنجايي که با سقوط طالبان نقاط جايگزيني مورد نياز بود، جهادي هاي سعودي- احتمالاً به رهبري يوسف العايري- مدت ها قبل از مه 2003 به دنبال برپا کردن کمپ هايي در عربستان بودند. (14)
به نظر مي رسد اداره رسانه اي بسيار حرفه اي القاعده شبه جزيره عربستان يکي از مهم ترين واحدها که بيشتر امور پشتيباني را به عمل آورده، باشد. به رغم عقب نشيني هاي مکرر گروه و از دست دادن اعضا، از اواخر سپتامبر 2003 القاعده، هر دو ماه يک بار صوت الجهاد و از دسامبر 2003؛ يک نشريه ديگر به نام معسکر البطار که به امور نظامي اختصاص داشت را هر دو ماه يک بار منتشر نمود. حدود 40 نسخه هر کدام در تقريباً 40 صفحه و نيز دو فيلم مطول با کيفيت بالا پخش شد. (15) با همه اينها، صوت الجهاد که در حفظ ارتباطات با عمليات کنندگان اصلي در صحنه حکم يک ابزار مؤثر را داشته و از چشمان تيز سرويس اطلاعات عربستان پنهان ماند، کاري شاق و فتحي نمايان نکرد. (16)
قرائن نشان مي دهند که سردبيران داراي آرشيوي غني و مملو از متون، ويدئو کليپ ها و نوارهاي ضبط صوت مربوط به 20 سال قبل بودند. (17) در حالي که مشخص نيست که کجا و چگونه مجلات به يکديگر الصاق مي شوند، به احتمال بسيار قوي در مکان هاي مجزا چاپ مي شوند. (18) اطلاعات کمي درباره هويت يا سازمان کميته هاي چاپ و انتشار دردست مي باشد. (19) مبارزان القاعده شبه جزيره عربستان بر نقش علماي ديني در عضو گيري و تبليغات نيز تأکيد مي نمودند. (20)
پس از آنکه علماي برجسته سلفي جهادي همچون ناصر الفهد در مه 2003 دستگير شدند، سازمان (القاعده شبه جزيره عربستان) ظاهراً به دو تن از عناصر کمتر شناخته شده يعني فارس الزهراني و عبدالله الرشود که هر دو بعداً محبوس يا کشته شدند، روي آورد. (21)
مسائلي که ناشي از ارتباط بين المللي القاعده شبه جزيره عربستان مي شد، دامن اين سازمان را گرفت. بر اساس برخي گزارشات، حملات متعددي توسط عمليات کنندگان القاعده در ايران طراحي شد. (22) در حالي که مقامات سعودي آنها را به مخالفان مستقر در لندن منسور کردند. (23) رسانه هاي سعودي و همچنين رسانه هاي بين المللي علاقه داشتند القاعده شبه جزيره عربستان را به عنوان شاخه اي مقوّم از شبکه جهاني القاهده به رهبري بن لادن و الظواهري عنوان نمايند. هيچ کدام از اين ادعاها مستند نبوده اند. اتهامات مربوط به ايران و مخالفان تبعيدي معمولاً از سوي منابع امنيتي نامشخص مطرح مي گردند و از نظر سياسي غرض ورزانه و انگيزه مند به نظر مي رسند. از آنجا که اکثر مبارزان القاعده شبه جزيره عربستان را از طرق افغانستان به عربستان رفته و احتمالاً قبل از انتهاي سال 2001 با رهبران بلند پايه القاعده ديدارها و ارتباطات مؤثري داشتند، ارتباط مستحکم تر و منسجم تري با القاعده وجود دارد. مبارزان همان طور که نام سازمان آنها القاعده مي نمايد، به احتمال قوي خود را به عنوان شاخه اي از جنبش جهاني القاعده دانسته و قرايني وجود دارد که در اواخر سال 2001 رهبري القاعده جهاني حملات در عربستان سعودي توسط مبارزان کارآزموده اي که از افغانستان بازگشتند را مورد ترغيب قرار داده اند. اما وابستگي ايدئولوژيک وحتي شخصي يک چيز است و انجمن عملياتي چيز ديگر. اينکه رهبري القاعده در تماس با مبارزان القاعده شبه جزيره عربستان بوده و عمليات خاصي را به آنها ديکته کرده باشد، شديداً سؤال برانگيز وقابل بحث است.

حد و اندازه (قابليت ها)

تخمين هاي مربوط به مبارزان فعال به خاطر محرمانه بودن و تفاوت هاي تعريفي (به طور مثال، اينکه آيا تنها عمليات کنندگان را در آنها بگنجانيم يا آنهايي که پشتيباني سياسي و لجستيکي فراهم مي آورند را نيز شامل گردانيم) متفاوت مي باشند. دو فهرست از مبارزان تحت تعقيب که در مه و دسامبر 2003 منتشر شدند، مرکب از 40 تن مي باشند که 30 نفر از آنها کشته و يا دستگير شده اند، لذا منابع نزديک به سرويس اطلاعاتي سعودي بر وجود يک فهرست محرمانه اعتراف داشته واشعار مي دادند که تعداد نام هاي آنها احتمالاً به حدود 500 نفر بالغ گردد. (24) در مه 2003 منابع آمريکايي و سعودي مستقلاً مبارزان اصلي و جان بر کف را بين 200 تا 400 تن ذکر نمودند. (25)
جمع کل مبارزان که طي سال گذشته توسط مقامات سعودي ذکر شده و يا در نشريات جهادي هاي آمده، يکي تقريباً 140 تا 150 نفر را نشان مي دهد و ديگري آمار و ارقام بالاتري و بيشتري را ارائه مي نمايد. اينکه چه تعداد از مبارزان فعال باقي مانده اند، نظر به مؤثر بودن عمليات سرويس اطلاعاتي سعودي (در ميانه سال 2004، منابع رسمي ادعا کردند که تقريباً 70 درصد از مبارزان اصلي القاعده شبه جزيره عربستان را کشته يا دستگير کرده اند) و تلاش هاي مبارزان براي عضو گيري و استخدام نيرو، مسئله ديگري مي باشد.

ايدئولوژي و استراتژي

القاعده خود را از تفکر آشناي جهادي- با تمرکز بر «دشمن دور» يعني يهود و صلبي ها و اساساً ايالات متحده- متماير نمود؛ اگر چه «دشمن نزديک» - رژيم هاي کشورهاي اسلامي- به عنوان فاسد، سرکوبگر و غير اسلامي محسوب شده و لذا بايد برانداخته شوند، قدرتي که اين حاکمان نامشروع را مورد حمايت قرار داده و حرمت خاک مقدس عربستان را شکست، هدف مرجحي بود. (26) در مقابل و درحالي که بدون هر ترديدي القاعده عربستان خود را به عنوان بخشي از همان جنبش بين المللي ديده و نسبت به رهبري تاريخي القاعده اظهار تکريم مي کند، (27) بازگشتي نسبي به تأکيد به سطح ملي رانشان مي دهد. براي مثال نشريات آن بدواً بر مسائل داخلي متمرکز است؛ صوت الجهاد و معسکر البطار از فلسطين، چچن، افغانستان و کشمير سخن به ميان مي آورد ولي تنها به صورت گذرا. (28) انضمام معترضين پيشين سعودي در القاعده به توضيح اينکه چرا آشکارا از روش هايي فراتر از طرز تلقي بن لادن نسبت به رژيم سعودي خصومت مي ورزد، کمک مي نمايد. (29) يعني اينکه تا به حال تمرکز بر عربستان سعودي بيشتر در حرف بود تا در عمل، تا آنجا که مبارزان- به جز گردان هاي حرمين- هنوز حملات خود را بر ا هداف خارجي متمرکز مي کنند. همان طور که ذکر شد، عربستان به دنبال محدود کردن حملات عليه اهداف سعودي بوده و اين موضوعي است که جهادي ها را دچار انشعاب نموده است.
تنش ميان دستور کارهاي ملي و بين المللي به شکل خارق العاده اي با موضوع عراق به پايان رسيد. از ديد بسياري از مبارزين اسلام گرا، مقاومت در برابر اشغال عراق توسط ايالات متحده آمريکا موضوع بسيار ارزشمندتر- و از نظر ديني و الهي اطمينان بخش تر- از جنگ با پليس سعودي در رياض است. برخي عربستان را به تحليل بردن تلاش هاي اسلام گرايان از طريق منحرف کردن توجهات به عراق، متهم کرده اند. از ديد عده، گروهي از مبارزان سعودي آشکارا جنگ در عراق را وجهه همت خويش قرار دادند. نويسندگان صوت الجهاد باب مناظره اي را گشودند که در آن (دست کم براي سعودي ها) جنگ با ايالات متحده آمريکا در داخل بر جهاد در عراق مقدم بود. (30)

مشخصات اعضا(31)

اسناد و مدارک حکايت از سه طيف از مبارزان القاعده شبه جزيره عربستان دارند: جنگجويان کارآزموده دهه 80 در جنگ افغانستان؛ شرکت کنندگان در کمپ هاي آموزشي القاعده، عمدتاً بين سال هاي 1996 و 2001 در افغانستان؛ و آنهايي که از سال 2001 در عربستان سعودي به کار گرفته شده و احتمالاً آموزش داده شدند. براي اعضاي اصلي، مهم ترين عنوان دهنده مشترک و کليد شناسايي القاعده شبه جزيره عربستان، تجربه مشترک افغانستان هم به عنوان مجاهدين و هم در کمپ هاي آموزشي مي باشد. (32) اين تجربه براي آنها يک جهت گيري ايدئولوژيک، فرهنگ نظامي و تخصصي فني مشترک فراهم آورد. (33) گرچه درباره اينکه آيا اين عناصر مشترک قابليت انتقال به اعضاي جديد را دارند و اگر پاسخ مثبت است، تا چه اندازه اين امر عملي است، اطمينان بسيار کمي وجود دارد.
مبارزان اغلب از سطح آموزشي پاييني برخوردارند: اکثر آنها ظاهراً در بين سنين 15 تا 20 سالگي تحصيل را رها نموده اند؛ تنها تعداد کمي به نظر مي رسد که داراي مدرک دانشگاهي باشند. در بعضي موارد، بازماندن از مدرسه و تحصيلات را عقايد ايدئولوژيک يا فشارهاي اجتماعي ديکته مي کرد تا عجز ذهني و فکري. (34) در فهرست حکومتي متوسط سن مبارزان تقريباً بالاست (حدود 30 سال)، هر چند اعضاي جديدتر و جوان تر احتمالاً مشمول اين ليست نباشند. (35) در حالي که اکثر اعضا مرداني هستند که همسران و فرزندان را رها کردند، صوت الجهاد به نقش زنان عطف توجه نموده و مقالات متعددي توسط زنان در اين مجله نوشته شده است. (36) سرانجام و اگرچه اين امر مورد مداقّه قرار گرفته که مناطقي که از نظر اقتصادي و سياسي درحاشيه قرار دارند، به ويژه عسير، (37) از اعضاي بيشتري در القاعده شبه جزيره عربستان برخوردارند؛ ولي مبارزان از همه مناطق به اين سازمان روي مي آورند و نام هاي آنها گسترده جغرافيايي و قبيلگي متنوعي را نشان مي دهد. (38)

پي نوشت :

1. يعني از اوايل سال 2000 موج سطح پاييني از حملات تروريستي در عربستان وجود داشته است. به منبع زير مراجعه شود:
J.E., "Saudi Arabia: Internal Security Incidents Since1979 ", Arabian Peninsula Background Note.no.APBN003 - jANURY 2004.
اسلام گرايان راديکال به احتمال زياد در پشت برخي از اين حملات عليه غربي ها که توضيحات و ادعاي پذيرش مسئوليتي در اين زمينه وجود نداشته است، بوده اند.
2. گزارشات متعددي که در نشريه صوت الجهاد متعلق به جهادي ها منتشر شده مکالمات ميان جهادي هاي سعودي و بن لادن قبل از بازگشت به عربستان را نقل کرده اند. اعلاميه درگذشت فهد السعيدي که در انفجار 18 مارس 2003 کشته شد، بازگشت او از افغانستان در اواخر سال 2001 را به شرح زير درج کرده است: او يک نامه دو خطي به شيخ ابو عبدالله (اسامه بن لادن) فرستاد و طي آن اجازه خروج و انجام عمليات در خارج را خواست. شيخ موافقت کرده و از خالد شيخ (محمد) خواست تا هماهنگي لازم براي خروج شير (يعني السعيدي) و برادرانش جهت عزيمت به خارج و ضربه به پايگاه هاي آموزشي آمريکا در شبه جزيره عربستان رابه عمل آورد. (صوت الجهاد، 16، صفحه 45).
3. يک سري حملات تروريستي عليه اهداف حکومت در استان شمالي جوف در فوريه و مارس 2003 انجام شده و تا آوريل ادامه يافته بود. مشخص نشد که آيا اين حملات با مبارزه القاعده شبه جزيره عربستان مرتبط بود يا نه.
4. اين آمار مبتني بر يک بازنگري مفصل فعاليت هاي پليس در سال 2003 است. در اواخر مه 2003 در مدينه، در 15 ژوئن و 3 نوامبر در مکه، در 21 جولاي، 10 آگوست و 6 نوامبر در رياض، نقاط نامشخص متعدد در منطقه قصيم در 28 جولاي، 5 و 18 اکتبر، و جيزان در 15 آگوست. مقامات سعودي ادعا نمودند که القاعده شبه جزيره عربستان مرکب از 6 هسته در مه 2003 بود که همه به جز يک هسته تا نيمه 2004 از هم پاشيده خلع سلاح شدند. براي اطلاعات بيشتر به مقاله هاي الشرق الاوسط در همين تاريخ ها و کريستين ساينس مانيتور، 3 ژوئن مراجعه شود.
5. http://www-al-Jazeere.Net, 22 April 2004; The Guardian28, April 2004.
6. الشرق الاوسط، 23 جولاي 2003. در پي به حد اکثر رساندن تأثير عفو، مقامات آن را به استرداد 27 مظنون به ترور سعودي در ماه جولاي از ديگر کشورهاي عربي به عربستان ارتباط دادند. در واقع، قرينه اي مبني بر ارتباط اين وقايع وجود ندارد.
7. مصاحبه گروه بين المللي بحران با تحليل گر عربستان سعودي، رياض.
8. عمليات روابط عمومي از اواخر سال 2003 توسط مبارزين سعودي انجام شد که از گسترده ترين و حرفه اي ترين مبارزات يک گروه تروريستي به شمار مي رود.
9. مبارزان گاه گاه کلمه هسته (خليّه) را به کار مي بردند. براي مثال به صوت الجهاد، شماره 15، صفحه 27 مراجعه شود.
10. گردان هاي حرمين که مسئوليت حملات ضد حکومتي را در دسامبر 2003 و حمله به مقر پليس راهنمايي و رانندگي درآوريل 2004 پذيرفت، به نظر مي رسد بر سر اينکه آيا بايد به اهداف سعودي ضربه زد، در اواخر نوامبر از القاعده شبه جزيره عربستان جدا شد. هسته هاي ديگر احتمالاً به استراتژي جامع و کلي القاعده شبه جزيره عربستان پايبند ماندند و بر ضربه به اهداف غربي متمرکز شدند، ولي ويژگي هاي تاکتيکي متمايزي را بسط دادند. عمليات نفوذ به مجتمع هاي مسکوني و صنعتي در ينبع و خبر در 1 و 29 مه 2004 توسط جوخه القدس انجام گرفت، درحالي که مسئوليت حملات اتفاقي به خارجيان در رياض در اوايل ژوئن 2004 را جوخه فلوجه پذيرفت.
11. چنان که بتوان گفت ارتباطي وجود داشته، موارد بسيار قليلي را در ا ين اواخر مي توان ذکر کرد. در اوايل ژوئن 2004 صوت الجهاد «نامه اي به اسامه بن لادن» را به چاپ رساند که چنين بر مي آيد که توسط يکي از شرکت کنندگان در عمليات ماه مه الخبر نوشته وبه المقرن داده شده تا وي به بن لادن برساند. در حالي که نمي توان انجام چنين ارتباطي را ناديده گرفت، دست کم مي توان احتمال داد که اين مورد براي افزايش روحيه القاعده شبه جزيره عربستان بوده است.
12. يوسف العايري تا زمان مرگ خود در 31 مه 2003 به طور گسترده اي از سوي مبارزين و مقامات سعودي به عنوان رهبر القاعده شبه جزيره عربستان شناخته مي شد؛ جانشين بلافصل او معروف نيست. علي الغامدي که گفته مي شود در 26 ژوئن 2003 تسليم شد و سلطان القحطاني که در 23 سپتامبر 2003 در جيزان کشته شد، هر دو از سوي وزارت کشور به عنوان عاملين اصلي و يا بلند پايه معرفي شدند، لذا مشخص نيست آنها رهبران رسمي القاعده شبه جزيره عربستان بوده باشند. در اواخر 2003، تحليل گران سعودي خالد الحاج يک تبعه يمني را به عنوان رهبر جديد القاعده شبه جزيره عربستان معرفي کردند. عبدالعزيز المقرن چنان بر مي آيد که پس از آنکه الحاج در 15 مارس 2004کشته شد، زمام رهبري را به دست گرفت. به فاصله کوتاهي پس از مرگ المقرن در 18 ژوئن 2004، القاعده شبه جزيره عربستان طي بيانيه اي صالح العوفي را رهبر خود عنوان نمود. وي تنها مبارز از فهرست اوليه حکومت شامل 19 مظنون مي باشد که هنوز کشته و يا دستگير نشده است.
13. برخي از منازل که براي تعليم مورد استفاده قرار مي گرفت در شهرها بودند (به نقل از آسوشيتد پرس، 15 ژانويه 2004)، مبارزين القاعده شبه جزيره عربستان که در حال توبه در تلويزيون سعودي در ژوئن 2004 نشان داده شدند، توضيح دادند که چطور مبارزين جديد الورود به استراحت گاهي در رياض مي رفتند تا تميز و مرتب کردن تفنگ ها را ياد بگيرند و چگونه براي آموزش به صحرا برده مي شدند. بعضي به شهر مقدس مکه رفتند، سه تا چهار ماه را در يک کعب گذراندند تا سرهم کردن و شليک سلاح را از مبارزين ياد بگيرند. (به نقل از رويتر، 12 ژانويه 2004).
14. در نشريات مبارزان به طور مکرر بر اهميت آموزش و آمادگي (رزمي) تأکيد شده است هدف اعلام شده از انتشار معسکر البطار تشويق آموزش در داخل براي مبارزين جديد الورود احتمالي بوده است. اعلاميه در گذشت خالد السّبيت حکايت از آن داشت که وي خيلي پيشتر از عمليات مه 2003 در کمپي در يک نقطه دوردست عربستان سعودي تحت نظرالعايري آموزش ديده بود. (صوت الجهاد، شماره 15، ص 28).
15. اولين فيلم در 5 سپتامبر 2003 تحت عنوان شهداي درگيري ها در بلاد الحرمين پخش شد. دومين فيلم به نام بدر الرياض در اوايل فوريه 2004 بود. فيلم اول حملات متعددي که در عربستان سعودي طي سال هاي متمادي انجام گرفته بود را نشان داده و کساني که در آنها درگير بودند را ستايش نمود. فيلم 90 دقيقه اي بدر الرياض سراسر روند آماده سازي و اجراي حملات 8 نومابر 2003 در مجتمع المحيّا را به تصوير کشيد.
16. هر نسخه از صوت الجهاد حاوي مقالاتي است که در آنها مبارزان تجارب شخصي خود در وقايع اخير نقل مي کنند.
17. براي مثال بدر الرياض سخنراني هاي ضبط شده روحانيون راديکالي چون عبدالرحمن الدوسري (که در سال 1979 مرد) و عبدالله عزام (که در سال 1989 درگذشت) را نشان مي دهد.
18. به نظر مي رسد صوت الجهاد داراي گروه نويسندگان نسبتاً زياد و پر نوساني بوده باشد؛ در حالي که چنين بر مي آيد که معسکر البطار از ابتدا توسط يک سري از افراد ثابت نوشته شده باشد.
19. بنا به اظهارات برخي منابع سعودي، عيسي الوشان صوت الجهاد را تا زمان مرگ خود در 20 جولاي 2004 اداره مي کرد. (به نقل از نيويورک تايمز 22 جولاي 2004). ديگران معتقدند مدير رسانه اي القاعده شبه جزيره عربستان همواره سعود العتيبي بوده است. (به نقل از الشرق الاوسط، 4 جولاي 2004). هنوز بعضي ديگر بر اين باورند که بخش ارتباطات تحت رهبري 4 نفر به ترتيب زير بوده است: عيسي الاوشان، سعود العتيبي، عبدالله الرشود و فارس الزهداني. (به نقل از الشرق الاوسط 22 جولاي 2004). عبدالعزيز المقرن نيز به نظر مي رسد در اين خصوص نقش محوري داشته است. سر مقاله هاي صوت الجهاد در 5 شماره اول توسط سليمان الدوسري نوشته شد؛ از شماره 6 به بعد را المقرن که مرتباً تا زمان مرگش براي هر دو مجله مقاله مي نوشت، تقرير نمود. منابع اطلاعاتي سعودي مدعي اند که بسياري از مقالات المقرن به وسيله افراد ديگري نوشته شده ولي براي بالا بردن اعتبار او به عنوان نظريه پرداز القاعده عربستان به امضا او مي رسيد. به منبع زير مراجعه شود:
"Interview With Jamal Khasoggi", op,cit
20. در مقاله اي در خصوص نحوه برنامه ريزي و اجراي عمليات، عبدالعزيز المقرن نوشت: حمايت از علما نيز داراي اهميت است؛ زيرا آنها نقش کليدي در عضوگيري از ميان جوانان و جمع آوري پول داشته و نيز به لحاظ وجهه و نفوذ اجتماعي و نقش ترغيب و تحريک عامه مردم نيز از جايگاه ويژه اي برخوردارند. (به نقل از معسکر البطار، شماره 6، ص 20).
21. فارس الزهراني (آکا ابو جندل الازدي) در 5 آگوست 2004 دستگير شد؛ عبدالله الرشود طبق گزارشات در بهار 2004 از جراجاتي که در تبادل آتش تير اندازي با پليس در آوريل 2004برداشت، مرد.
22. رويترز، 23 نوامبر 2003.
23. آسوشيتد پرس، 4 مه 2004.
24. Interview With Jamal Khashoggi", op,cit "
5 تن از افرادي که در فهرست 19 نقره مه 2004 بودند، در فهرست 26 نفره دسامبر نيز وجود داشتند. از اين رو بر روي هم اين دو فهرست شامل 40 نفر مي شد.
25. نيويورک تايمز، 20 مه 2004.
26. Benjamin and Simon, op.cit,p.118.
27. صوت الجهاد يک سري مقالاتي در زمينه رهبري القاعده از جمله بن لادن، عبدالله عزاّم، ابو عبيده البنشيري و ابو حفص المصري به چاپ رسانيد.
28. يک استثنا قابل توجه پوشش گسترده رفتار با زندانيان عراقي در زندان ابو غريب بود. نسخ اخير صوت الجهاد و معسکر البطار نيز شامل يک ستون با پوشش گسترده تر بين المللي مي شد.
29. اگرچه بن لادن مطمئناً رژيم سعودي را غير اسلامي مي دادند، ولي در نوشته ها و سخنراني هايش ندرتاً به تکفيرصريح خاندان سلطنتي اشاره دارد.
30. عبد العزيز المقرن در مصاحبه اي که در اولين شماره صوت الجهاد به چاپ رسيد، چنين توضيح داد: من به عراق نرفتم و نخوهم رفت. قسم ياد مي کنم که شبه جزيره عربستان را از وجود مشرکين پاک کنم. ما در اين کشور متولد شده ايم، از اين رو با صلبيون و يهوديان در آن خواهيم جنگيد تا آنها را اخراج نماييم...، (صوت الجهاد شماره1 صفحه 23 سال 2003). محمد بن احمد السالم مقاله اي تحت عنوان «به عرقا نرويد» در صوت الجهاد شماره 7 صفحه 23 سال 2004 نوشت، در حالي که صالح العوفي (رهبر مزعوم فعلي القاعده شبه جزيره عربستان) نيز به پيروان خود گفت به عراق نروند.
31. اين قسمت بر اساس مشخصات و سوابق تقريباً 50 مبارزي تهيه شده که در بيانيه ها و گزارشات پليس سعودي و نشريات جهادي ها ذکر آنها رفته و گروه بين المللي بحران آنها را جمع آوري نموده است.
32. بلند پايه ترين اعضا در دهه 90 در نقطه اي از ديگر بخش هاي جهان همچون بوسني، سومالي و چچن جنگ کردند.
33. مقالات صوت الجهاد و معسکر البطار اطلاعات و دانش مستوفي در بخش رهبري القاعده شبه جزيره عربستان در ارتباط با جنگ نامتقارن و روش هاي بهينه سازي تأثير رواني خشونت آميز را نشان مي دهد. در اين زمينه يادداشت هاي ويژه آنهايي هستند که توسط عبدالعزيز المقرن و سيف العادل در معسکر البطار نوشته شده اند.
34. ترکي الدندني به عنوان يک دانشجوي ممتازي معرفي شد که قبل از اينکه به دين روي آورده و مدرسه را ترک کند، قرار بود پزشکي بخواند. به نقل از صوت الجهاد شماره 7 صفحه 33. تحليل گريان سعودي به فصاحت و دانش ديني چشمگير عبدالعزيز المقرن که در 17 سالگي مدرسه را ترک کرده و به افغانستان رفت، اشاره کرده اند (به نقل از مصاحبه تلفني با تحليل گر مسائل تروريسم سعودي، ژوئن 2004).
35. تقريباً از 10 مبارزي که در فيلم بدر الرياض (فيلم 90 دقيقه اي که حملات 8 نوامبر 2003 را مستند ساخته است)، نشان داده مي شوند، همه بسيار جوان و احتمالاً بين 17 تا 25 سال هستند.
36. در اواسط آگوست 2004، مبارزان اولين نسخه از الخنساء، يک مجله جهادگرا براي زنان و همشيره صوت الجهاد را منتشر ساختند. (به نقل از صوت الجهاد شماره 13 صفحه 140).نقش زنان ازمدت ها قبل دغدغه جريان هاي سعودي بوده است. به منبع زير مراجعه شود:
Yusuf Al-Ayiri," The Role Of Women In The Jihad Against The Enemies", Available At www.alaqabase.com.
براي مقالاتي که توسط زنان نوشته شده به صوت الجهاد شماره هاي 12-4 رجوع شود.
37. ده تن از 15 نفر سعودي که در حملات 11 سپتامبر 2001 شرکت داشتند از مناطق جنوبي کشور در آبها، عسير و جيزان سازماندهي شدند.
38. الشرق الاوسط، 8 دسامبر 2003.

منبع: کتاب اصلاحات سياسي در عربستان سعودي (تاثير بحران عراق بر تحولات سياسي عربستان سعودي )




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.