دانشجو از ديدگاه مقام معظم رهبري (1)

کلمه ي دانشجو از لحاظ بار معنايي، از جهت ديگري حامل معناي خيلي جالب توجه و مهمي است. دانشجو يعني جوان طالب علمي که آينده در دست اوست. اين خصوصيات، در کلمه ي دانشجو هست. دانشجو، يعني جوان؛ چون دانشجويي، قهرا مربوط به دوران جواني است. طالب علم بودن و جستجوي از دانش هم در کلمه ي دانشجو هست.
چهارشنبه، 13 خرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دانشجو از ديدگاه مقام معظم رهبري (1)
دانشجو از ديدگاه مقام معظم رهبري(قسمت اول)
دانشجو از ديدگاه مقام معظم رهبري(1)


کلمه ي دانشجو از لحاظ بار معنايي، از جهت ديگري حامل معناي خيلي جالب توجه و مهمي است. دانشجو يعني جوان طالب علمي که آينده در دست اوست. اين خصوصيات، در کلمه ي دانشجو هست. دانشجو، يعني جوان؛ چون دانشجويي، قهرا مربوط به دوران جواني است. طالب علم بودن و جستجوي از دانش هم در کلمه ي دانشجو هست.
چون فرض اين است که آينده ي کشور، به سمت اداره ي علمي کشور پيش مي رود ديگر؛ يعني به سمت اداره ي عالمانه و مننطبق بر وازين دانش پيش مي رود، و هر کشور و هر جامعه اي که علم و فهم و محاسبه ي دقيق، در همه ي شؤون آن دخالت داشته باشد، وضعش بهتر است.
بنابراين دانشجو يعني کسي که ناظر به آينده، و متعلق به آينده است؛ آينده هم متعلق به اوست. ببينيد، اين عناوين و مفاهيمي که در کلمه ي دانشجو گنجانده شده، خيلي مهم است. به همين دليل، فورا اين جا استفاده کنيم؛اگر دانشجو از لحاظ جهت گيري فکري و سياسي دچار انحراف باشد، مصيبت بزرگي خواهد بود. درست است؟
اگر هدف دانشجو اين باشد که درس بخوانم، براي اين که زندگي شخصي خودم را مثلا آباد کنم، بقيه هرچه شد، بشود؛ خطر خيل بزرگي است.
اگر جهت زندگي دانشجو گفته شود که بخشي از نيروهاي کشور، دچار آفات عقيدتي و فکري اند، شانه بالا بيندازد و بگويد به من چه!! همچنان که اگر بگويند بخشي از مردم در فلان جا دچار زلزله شدند و از بين رفتند، شانه بالا بيندازد و بگويد به من چه!! بخشي از مردم از لحاظ وضع معيشتي دچار دشواري و مشکلند، شانه بالا بيندازد و بگويد به من چه!! اين حالت بي تفاوتي، مصيبت خيلي بزرگ است.
کسي که بناست فردا امور مملکت در دست او باشد، اين قدر نسبت به مسائل جامعه و سرنوشت مردم بي اعتنا باشد، خيلي نگران کننده است. از اين نگران کننده تر، اين است که بي تفاوت نيست، حساس است منتها حساسيت منفي؛ يعني درست علاقه مند به اين است که بخشي از مردم جامه فرضا در يک زلزله نابود بشوند! حالا زلزه، يک مثال واضح، و يک نوع آفت جسماني و مادي است؛ از اين بدتر، آفت معنوي است که کسي به آن توجه نمي کند. مثلا دلش بخواهد که مردم، غرق در شهوات بشوند، دلش بخواهد که مردم، غرق در بي ايماني بشوند؛ خودش هم اصلا اين طور باشد و به اين سمت بتازد! ببينيد مسئله دانشجو چه قدر حساس مي شود!
اگر ما معناي دانشجو و مافهيمي که منطوي و مندرج در عنوان دانشجو است، به دقت مورد ملاحظه قرار بدهيم، بايد نسبت به سرنوشت قشر دانشجو خيلي حساس بشويم هر که هستيم؛ چه خودمان دانشجو باشيم، چه استاد، چه از مسئولان آموزش عالي کشور، چه از مسئولان کشور و چه آدمي معمولي باشيم که داريم در خيابان راه مي رويم راه مي رويم اگر بدانيم دانشجو يعني چه، بايد نسبت به سرنوشت دانشجو خيلي حساس باشيم...(1)

دو عنصر اصلي در تربيت دانشجو

دو عنصر اصلي در تربيت دانشجو هست، که هيچکدام نبايستي مغفول عنه بماند؛ اگر مغفول غنه ماند، ما ضرر خواهيم کرد: يکي عنصر علم و تحقيق و کارايي علمي و جوشيدن استعدادهاي علمي و اين قبيل چيزهاست؛ يکي هم عبارت است از روحيه و تدين و حرکت صحيح و سالم سازي معنوي وروحي دانشجو. در دانشگاه ها، اين دو عنصر بايستي بدون تفکيک از يکديگر، با قدرت و با ظرفيت کامل کشور، تعقيب بشود.
اگر در کار عنصر اول کوتاهي کرديم، نتيجه چيست؟ همه مي دانند. دانشگاهي که نتواد علم و تحقيق را به دانشجو منتقل بکند، و نتواند دانشجو را يک عالم، يک استاد، يک صاحب صلاحيت، يک مبتکر، و بالاخره يک مدير بالفعل براي بخشي از بخش هاي بي شمار اداره ي جامعه بسازد، آن دانشگاه، ديگر دانشگاه نيست. در اين زمينه، مسئله استاد، مسئله کتاب درسي، فضاي آموزشي، آزمايشگاه و مجلات علمي هست؛ از اين چيزهايي که دائم ورد زبان ماهاست و همه ي ما هم آن را دنبال مي کنيم. همه ي شماها هم تقريبا دانشاهي هستيد و به اين مسائل خيلي خوب توجه داريد و دنبال مي کنيد. ان شاءالله روزبه روز هم بايد به قدر امکانات کشور پيشتر برويم.
عنصر دوم، عبارت است از روحيه وتدين و حرکت صحيح و سالم سازي معنوي و روحي دانشجو... در فضاي عمومي دانشگاهي کشور، به اين نکته ي دوم يعني مسئله روحيه و تدين و آگاهي دانشجو و بيرون آوردن او از حالت يک عنصر علمي بي جهت و بي هدف، به سمت يک عنصر علمي جهت دارتوجه کافي وجود ندارد. انسان با کامپيوتر متفاوت است. به کامپيوتر برنا مي دهند، آن هم برايشان جواب مسئله را حاضر مي کند؛ اما انسان که اينطور نيست. انسان خودش برنامه ي خودش را تنظمي مي کند؛ خودش تصميم مي گيرد و خودش جهت گيري پيدا مي کند. اگر ما از اين جهت دوم غفلت بکنيم، دانشگاه همان چيزي خواهد شد که در بيانات امام، مکرر در مکرر نسبت به آن هشدار داده شده است.(2)
ارزش هاي بزرگي که دانشجويان ما به آن آراسته اند و لازم است آن را حفظ کنند
تدين و تعبد و پاکي دل و دامان که بحمدالله مجموعه هاي قابل توجهي از جوانان دانشجوي ما به آن آراسته اند ارزش بسيار بزرگي است؛ اين را از دست ندهيد. عمده ي اشکالات و انحرافات سياسي، شروعش از نقطه ي مخدوش شدن اين ارزش است. نمي گويم همه ي اشکالات و انحرافات؛ مي گويم عمده ي آن ها...
در شما دختر و پسر مؤمن و متعبد و متعهد، موجود بسيار باارزشي وجود دارد که ارزش آن موجود، از دنيا و مافيها بيشتر است؛ و آن، سلامت دل، سلامت نفس، پاکي روح و ناآلودگي يا کم آلودگي آن است. البته نمي گويم به کلي ناآلودگي؛ بالاخره هر کس ممکن است فلتاتي داشته باشد؛ به قول قرآن، «الااللمم»؛ گناهاني که يک وقت از روي خطا و اشتباه، از دست انسان در رفته؛ از اين ها ممکن است وجود داشته باشد؛ ولي آن نورانيت و صفا و پاکي فطري و ذاتي را که الحمدلله در محيط دين کشور رشد پيدا کرده است حفظ کنيد. يک وقت اگر خطايي هم پيش مي آيد، بلافاصله به خداي متعال رو کنيد و پشيماني و انابه و تصميم بر اين که انسان گناه نکند، راه علاج اين خطاهاست؛ اين ارزش خيلي بزرگي است...
ارزش ديگري که خيلي مهم است و تلاش مي شود تا در محيط دانشجويي،اين ارزش هم از بين برود، عبارت است از اميد و اعتماد به آينده. چگونه به آينده اي که نمي دانيم چيست، اعتماد کنيم؟ اعتماد به آينده، از طريق اعتماد به خودتان. آينده بايد خوب باشد. از راه تصميم گيري، فکر کردن، عمل کردن و اقدام پي در پي، شما مي توانيد به اينده اميدوار باشيد. آينده اي که مي خواهيد به آن اميد ببنديم، تصوير کلي آن اين است که نظام اسلامي همه ي ضعف هايي را که بر اثر بد عملي و بي عملي پيش آمده که اثرش در معيشت و فرهنگ و اخلاق مردم، جابه جا مشخص است برطرف کند. اين کار را چه کسي بايد بکند؟ شماها بايد بکنيد. زمان هم خيلي طولاني نخواهد بود. اين هايي که الان سر کارند، ده، پانزده سال قبل مثل شما دانشجو بودند. شما مي توانيد بنيه ي حقيقي ديني و سياسي، قدرت تحليل، تصميم گيري، شناخت و ايستادگي در مقابل فشارهاي گوناگون دشمن را -که تا حايي که بتواند، فشار وارد مي کند و انسان بايد مثل صخره در مقابل او بايستد- از حالا در خودتا ن به وجود بياوريد و ذخيره کنيد و نگه داريد؛ براي اين که بتوانيد آينده را بسازيد. و بدانيد، مثل شما، همدل و همفکر و هم آرزوي با شما، در اين کشور فراوان هستند. شما کار خودتان را بکنيد؛ ديگراني هم هستند که دارند کار خودشان را مي کنند.(3)

خودسازي فکري، اخلاقي و انقلابي براي دانشجويان يک فريضه است

به شما دانشجوها مي گويم، سنگربان اين سنگر [دانشگاه] شماييد؛ مواظب باشيد خاکريزهاتان سست نشود؛ دئم خاکريزها را ترميم کنيد. خاکريزها، خاکريزهاي فرهنگي و فکري است؛ اين ها را ترميم کنيد. خودسازي فکري و اخلاقي و انقلابي دروني دانشجويان يک فريضه است-چه هر دانشجويي نسبت به خودش، چه به معناي درون دانشگاه و محيط دانشگاه- اين
خودسازي، همان ترميم خاکريزها و سنگرهاست.(4)
دانشجوي متدين و حزب اللهي کسي است که
به نظرم به دانشجويان هم اين نکته را گفتم که هر کس شب بيست و يکم، قرآن سرش گرفت و «بک ياالله» گفت، از نظر من او همان دانشجويي است که من مي ويم متدين و خدايي و مسلمان و حزب اللهي است؛ کاري ندارم از کدام حزب و جناج و تشکيلات است.(5)
برداشت و توقع بنده و نظام اسلامي از جماعت دانشجو اين است که برداشت و توقع بنده و نظام اسلامي از جماعت دانشجو اين است که فکر مي کنيم دانشجو يک روشنفکر تمام عيار مسملان است؛ متدين است. در سطح دنيا جرياناتي وجود دارند که بعضي شان در ايران شعبه هم دارند که دانشجو را نه روشنفکر مي پسندند، نه مسلمان. روشنفکر نمي پسندند، زيرا او را دچار تعصب ها و تحجرهاي حزبي و سياسي و وارداتي مي کنند. ما وقتي مي گوييم تحجر، فورا ذهنمان مي رود به تحجر مذهبي؛ بله آن هم يک نوع تحجر است، اما تحجر مذهبي نيست، بلکه خطرناک تر از آن، تحجر سياسي است؛ تحجرهاي ناشي از شکل بندي تحزب و سازمان هاي سياسي است که اصلا امکان فکر کردن به کسي نمي دهند. اگر ده دليل قانع کننده براي حقانيت يک موضوع ذکر کنيم، قبول مي کند، اما در عمل طور ديگري عمل مي کند! چرا؟ چون حزب،-آن تشکيلات سياسي بالاي سر- مثل پدرخوانده ي مافيا از او اين گونه خواسته؛ اين را انسان متأسفانه در برخي از گوشه کنارهاي حتي محيط دانشگاهي مي بيند. پس آن مجموعه اي که دچار يک چنين تحجري باشد، ديگر روشنفکر نيست، چون روشنفکري لازمه اش حق طلبي است، چشم بازف تکيه ي به منطق و استدلال است. اين که مسلمان هم نمي خواهند باشد، براي اين است که مي دانند مسلماني، خطرناک است. امروز عمده ي دردسرهايي که اردوگاه استکبار و مشخصا آمريکا و صهيونيسم دجارش هستند -که اين دردسرها خيلي زياد هم است به خاطر اين است- که مسلمان ها به يک خودآگاهي ريده اند که در اين خودآگاهي، اما بزرگوار و ملت ايران و انقلاب و نظام ما نقش فراواني داشته است. عمده ي دردسر آن ها از اين ناحيه است؛ لذا مي خواهند اين را بکوبند. به همين جهت از مسلمان بودن دانشجو به شدت ناراضي به شدت ناراضي و ناخشنودند.(6)

پي نوشت :

1-بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار با اعضاي بسيج دانشجويي دانشگاه تهران،1376/11/11.
2-بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار با اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي1370/9/20.
3-بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار اعضاي جامعه ي اسلامي دانشجويان، 1381/6/16.
4-بيانات رهبر معظم انقلاب در جمع دانشجويان و اساتيد دانشگاه صنعتي امير کبير، 1379/12/9.
5-بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار با اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي1381/9/26.
6-بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار دانشجويان نمونه و ممتاز دانشگاه ها، 1381/9/7.





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما