وصيت وارث

وصيت آن است که انسان، سفارش کند بعد از مرگش براي او کارهايي انجام دهند يا بگويد بعد از مرگش چيزي از مال او ملک کسي باشد، يا براي اولاد خود و کساني که اختيار آنان با اوست، قيم و سرپرست معين کند و کسي را که به او وصيت مي کنند «وصي» مي گويند. (1) وصيت کردن براي هر مسلماني، کاري پسنديده و ارزشمند است و رهبر بزرگ اسلام، صلي الله عليه آله مي فرمايد: «من مات علي وصيه حسنه مات شهيدا»(2)
شنبه، 16 خرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
وصيت وارث
وصيت وارث
وصيت وارث


1- وصيت

وصيت آن است که انسان، سفارش کند بعد از مرگش براي او کارهايي انجام دهند يا بگويد بعد از مرگش چيزي از مال او ملک کسي باشد، يا براي اولاد خود و کساني که اختيار آنان با اوست، قيم و سرپرست معين کند و کسي را که به او وصيت مي کنند «وصي» مي گويند. (1)
وصيت کردن براي هر مسلماني، کاري پسنديده و ارزشمند است و رهبر بزرگ اسلام، صلي الله عليه آله مي فرمايد:
«من مات علي وصيه حسنه مات شهيدا»(2)
هر کس پس از وصيت نيکويي جان سپرد، شهيد محسوب مي شود.
وصيت کردن براي هر کس و در هر شرايطي پسنديده و مستحب است، به خصوص براي کساني که به هر دليل ، زمان مرگ خويش را نزديک مي بينند، براي اين گونه افراد، وصيت کردن در موارد زير واجب است؛
1- اگر به مردم بدهکار است و موقع دادن آن بدهي رسيده، بايد بدهد و اگر خودش نمي تواند بدهد، يا موقع دادن بدهي او نرسيده، بايد وصيت کند و بر وصيت شاهد بگيرد.
2- اگر خمس و زکات و مظالم بدهکار است بايد فورا بدهد و اگر نمي تواند بدهد، چنانچه از خودش مال دارد يا احتمال مي دهد کسي آن ها را ادا نمايد، بايد وصيت کند و هم چنين است اگر حج بر او واجب باشد.
3- اگر نماز و روزه ي قضا دارد، بايد وصيت کند که از مال خودش براي آن ها اجير بگيرند، بلکه اگر مال نداشته باشد ولي احتمال بدهد کسي بدون آن که چيزي بگيرد آن ها را انجام مي دهد، باز هم واجب است وصيت نمايد و اگر قضاي نماز و روزه ي او بر پسر بزرگ ترش واجب باشد بايد به او اطلاع دهد يا وصيت کند که براي او به جا آورند.(3)

شرايط صحت وصيت

الف- وصيت کننده؛ بايد داراي پنج شرط باشد، که عبارتند از؛ بلوغ، عقل، اختيار، رشد و عدم خودکشي. بنابراين:
- وصيت کودک، صحيح نيست، گرچه اقوي صحت وصيت کودک ده ساله است در مورد کارهاي نيک مثل ساختمان مسجد و پل و خيرات و مبرات.
- وصيت ديوانه، مست و کسي که او را مجبور کرده باشند وصيت کند و محجوري که ازتصرف در اموالش ممنوع است، نيز صحيح نيست.
- همين طور کسي که با زخمي کردن خود يا خوردن سم يا پريدن از بلندي دست به خودکشي زده، وصيتش صحيح نيست.(4)
ب- موضوع وصيت؛ بايد جايز، داراي منفعت حلال و از ملک شخص وصيت کننده باشد. بنابراين وصيت به هزينه ي مال در اموري مانند موارد زير صحيح نيست؛
دادن قرآن به کافر، شراب سازي، آلات موسيقي و قمار، کمک به ستمگران، تعمير کنيسه، چاپ کتاب هاي گمراه کننده، کارهاي بيهوده و عبث و مانند اين ها.(5)
هم چنين اگر درباره ي اموال ديگران وصيت کند صحيح نيست؛ گر چه مالک آن ها نيز اجازه بدهد. البته اگراز سوي مالک وصيت کند و او نيز تنفيذ نمايد، بعيد نيست که صحيح باشد.(6)
شرط چهارم اين که اموال وصيت شده بيش از يک سوم کل ارث نباشد با اين توضيح؛
1- بدهي ها، حقوق واجب الهي همچون خمس و زکات و مظالم و کفارات ازاصل مال کم مي شود؛ اگر چه به آن وصيت نکرده باشد و شامل همه ي مال نيز بشود. حج واجب گر چه نذري باشد - نيز بنابر اقوي همين حکم را دارد.(7)
2- کارهاي تبرعي همچون اطعام به فقرا، رفتن به زيارت و اقامه ي عزا و مانند آن، اگر در حد يک سوم اموالش باشد نافذ است و بيش از آن را وارثان بايد اجازه بدهند. واجب غير مالي مانند نماز و روزه ي استيجاري نيز بنابر اقوي همين حکم را دارد.(8)
ج- وصي ؛ اجرا کننده وصيت نيز بايد بالغ، مسلمان و قابل اطمينان باشد؛ بر اين اساس، وصيت به نابالغ، ديوانه و کافر صحيح نيست، اگر وصي مورد اعتماد باشد کافي است، گرچه احتياط آن است که عادل باشد.(9)
احتياط واجب آن است که فرزند، وصيت پدرش را رد نکند، ولي بر ديگران، پذيرش وصيت واجب نيست، حتي وصي پس از پذيرش و در زمان حيات وصيت کننده مي تواند آن را پس بدهد به شرط آن که به وصيت کننده ابلاغ کند. ولي اگر وصيت را بپذيرد و تا مرگ وصيت کننده آن را رد نکند يا اگر رد کند به اطلاع او نرساند، اجراي وصيت بر وصي واجب است. بلکه اگر وصي پس از مرگ وصيت کننده از وصيت اطلاع يابد حق رد آن را ندارد و بايد آن را اجرا کند.(10)

راه ثابت شدن وصيت

1-کسي که مي خواهد وصيت کند، با اشاره اي که مقصودش را بفهماند، مي تواند وصيت کند.(11)
2- اگرنوشته اي به امضا يا مهر ميت ببينند، چنانچه مقصود او را بفهماند و معلوم باشد که براي وصيت کردن نوشته، بايد مطابق آن عمل کنند.(12)
3- شهادت زنان و مردان عادل و نيز قسم خوردن و شهادت کافر ذمي عادل نيز در برخي موارد مسموع است.(13)

2- ارث

ارث و ميراث در لغت به اموالي گفته مي شود که از مردگان به زندگان انتقال مي يابد. در فقه اسلامي، معناي اين واژه ي گسترش يافته، برخي از حقوق را نيز شامل مي شود؛ مثل حق قصاص، حق فسخ(14) و ... نظر به اين که احکام و فروع مسائل ارث فراوان است و در فقه، کتاب مستقلي به آن اختصاص يافته، در اين جا تنها به بيان کيفيت وراثت زن و شوهر بسنده مي کنيم با يادآوري اين نکته که ؛ موجبات ارث از نظر اسلام بر دو گونه است؛
نسبي که داراي سه مرتبه است؛ 1- پدر و مادر، فرزندان و نوادگان، 2- پدر بزرگ و مادر بزرگ و ديگر اجداد و برادر و خواهر و فرزندانشان، 3- عمو و عمه و خاله و دايي و فرزندانشان و سببي که با زوجيت و ولا، تحقق مي يابد و ولا نيز سه مرتبه دارد؛ 1- ولاي عتق (آزاد کردن برده)، 2- ولاي ضمان جريره (پيمان بيمه ي حوادث در برابر ارث)، 3- ولاي امامت.(15)

ارث زن و شوهر

زن و شوهر به موجب زوجيت با دو شرط از يکديگر ارث مي برند؛ 1- زن در عقد دائمي مرد باشد و در ازدواج موقت زن و شوهر از يکديگر ارث نمي برند. 2- زن در قيد زناشويي شوهر باشد.(16)
نمودار زير، چگونگي ارث بردن زن و شوهر را از يکديگر نشان مي دهد.

سهم شوهر:

1- يک چهارم : اگر زن بميرد و اولاد داشته باشد ربع ترکه اش به شوهر مي رسد.(17) (فرق نمي کند که اولاد از همان شوهر يا از شوهر ديگر داشته باشد)
2- يک دوم: اگر زن بميرد و اولاد نداشته باشد نصف ترکه اش به شوهر مي رسد.(18)
3- تمام اموال: اگر زن بميرد و غير از شوهرش، وارث نسبي و يا سببي نداشته باشد همه ي ترکه مال شوهر است، خواه امام عليه السلام حاضر باشد يا غايب.(19)

سهم زن:

1- يک هشتم: اگر مرد بميرد و از همان زن يا زن ديگر اولاد داشته باشد هشت يک ترکه اش به زن مي رسد، خواه زنش يکي باشد يا بيشتر، هر قدر باشند همين هشت يک را ميان خودشان به تساوي قسمت مي کنند.(20)
2- يک چهارم: اگر مرد بميرد و اولاد نداشته باشد چهار يک ترکه به زنش مي رسد خواه يکي باشد يا متعدد و درصورت تعدد چهار يک را ميان خودشان به تساوي قسمت مي کنند. (21)

احکام ارث

1- فرزندي که ارث زن يا مرد را به نصف کاهش مي دهد، تفاوتي نمي کند که دختر باشد يا پسر، از همين همسر باشد، يا همسر ديگر، از ازدواج دائم باشد يا موقت و فرزند او باشد يا نوه.(22)
2- اگر زني بميرد و هيچ وارثي جز همسرش نداشته باشد، همه ي اموال او به همسرش مي رسد.(23)
3- مرد ازهمه ي اموال منقول و غير منقول همسرش ارث مي برد، ولي زن از زمين ارث نمي برد، از قيمت زمين نيز نصيبي ندارد، هم چنين از هوايي زمين مانند ساختمان و درخت و مانند آن ارث نمي برد و لي از قيمت آن ها ارث مي برد.(24)
4- سهم زن يا شوهر از اولويت برخوردار است و پس از جدا کردن سهم او بقيه ي اموال طبق قانون شرع ميان ساير ورثه تقسيم مي شود.(25)
5- اگر زن بخواهد در چيزي که از آن ارث نمي برد تصرف کند، بايد از ورثه ي ديگر اجازه بگيرد و نيز ورثه تا سهم زن را نداده اند، بنابر احتياط واجب نبايد در بنا و چيزهايي که زن از قيمت آن ها ارث مي برد، بدون اجازه ي او تصرف کنند و چنانچه پيش از دادن سهم زن، اين ها را بفروشند- در صورتي که زن معامله را اجازه دهد - صحيح وگرنه نسبت به سهم او باطل است.(26)
6- اگر شوهر در حال مرض، عيالش را طلاق دهد و پيش از گذشتن دوازده ماه هلالي بميرد، زن با سه شرط از او ارث مي برد؛
اول: آن که در اين مدت، شوهر ديگر نکرده باشد.
دوم : به واسطه ي بي ميلي به شوهر، مالي به او نداده باشد که به طلاق دادن راضي شود، بلکه اگر چيزي هم به شوهر ندهد، ولي طلاق به تقاضاي زن باشد، باز هم ارث بردنش اشکال دارد.
سوم: شوهر در مرضي که در آن مرض، زن را طلاق داده، به واسطه ي آن مرض يا به جهت ديگر بميرد. پس اگر از آن مرض خوب شود و به جهت ديگري از دنيا برود، زن از او ارث نمي برد.(27)

پي نوشت :

1- توضيح المسائل، مسأله ي 2694.
2- بحارالانوار، ج 103، ص 200.
3- توضيح المسائل، مسائل 2700-2702.
4- تحرير الوسيله، ج2، ص 95-96، مسأله ي 12-13.
5- تحرير الوسيله، ج 2، ص 96-97،مسائل 17-20.
6- همان، ص 97، مسأله ي 19.
7- همان، مسأله ي 23.
8- همان.
9- همان، ص 102، مسأله ي 38.
10- همان، مسأله ي 41.
11- توضيح المسائل، مسأله ي 2695.
12- همان، مسأله ي 2696.
13- ر.ک: همان، مسأله ي 2725 و تحريرالوسيله، ج 2، ص 108، مسأله ي 63.
14- ر.ک: المنجد، واژه ي ورث و دائره المعارف، تشيع، ج 2، ص 57.
15- تحرير الوسيله، ج 2، ص 363.
16- تحرير الوسيله، ج 2، ص 369، مسأله ي 1 و 2. ( زني که در عده ي طلاق رجعي به سر مي برد، حق ارث دارد، چنان که اگر دراين ايام بميرد، شوهرش نيز از او ارث مي برد. )
17- توضيح المسائل، مسأله ي 2770.
18- همان.
19- تحرير الوسيله، ج 2، ص 396، مسأله ي 1.
20- توضيح المسائل، مسأله ي 2775 و 2771.
21- تحرير الوسيله، ج 2، ص 397 مسأله ي 4.
22- تحرير الوسيله، ج 2، ص 397، مسأله ي 4.
23- همان، ص 396، مسأله ي 1.
24- همان، ص 397، مسأله ي 5 و توضيح المسائل، مسأله ي 2771.
25- توضيح المسائل، مسائل 2770-2771.
26- همان، مسأله ي 2772.
27- توضيح المسائل، مسأله ي 2778.

منبع: کتاب فقه خانواده




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط