ازدواج و خانواده

بدون شک تعاملات درون خانواده يکي از مهمترين عوامل تامين کننده سلامت رواني فرد محسوب مي گردد. در بررسي تعاملات درون خانواده روابط پدر و مادر با يکديگر، روابط والدين با فرزندان و روابط فرزندان با يکديگر مطرح مي گردد و هر يک از اين روابط به نوبه خود اثرات ويژه اي بر شخصيت، احترام به نفس و بهداشت رواني فرد دارد. در روابط درون خانواده فرزندان در درجه اول بايد احساس مقبوليت بنمايند و بدانند از جانب والدينشان همانگونه که هستند پذيرفته شده مي باشند
شنبه، 16 خرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ازدواج و خانواده
ازدواج و خانواده
ازدواج و خانواده


بدون شک تعاملات درون خانواده يکي از مهمترين عوامل تامين کننده سلامت رواني فرد محسوب مي گردد. در بررسي تعاملات درون خانواده روابط پدر و مادر با يکديگر، روابط والدين با فرزندان و روابط فرزندان با يکديگر مطرح مي گردد و هر يک از اين روابط به نوبه خود اثرات ويژه اي بر شخصيت، احترام به نفس و بهداشت رواني فرد دارد. در روابط درون خانواده فرزندان در درجه اول بايد احساس مقبوليت بنمايند و بدانند از جانب والدينشان همانگونه که هستند پذيرفته شده مي باشند نيازهاي کودکان از جانب والدين به گونه اي بايد ارضا گردد که به سير تکامل رواني و جسماني کودکان منجر شود. روابط درون خانواده چنانچه به نحوي باشد که منتج به اضطراب براي فرزندان گردد، امنيت رواني فرد را به خطر مي اندازد. و اين خود مي تواند سرمنشا بسياري از مشکلات رواني، رفتاري و شخصيتي براي آنها بشود، به طوريکه بايد اشاره به اين موضوع داشته باشيم که از لحاظ بهداشت رواني بيشتر جو رواني حاکم در خانواده و اثرات بالقوه آن مطرح است. در اين رابطه مي توان با ذکر مثالهايي مسئله را روشن تر بيان نمائيم . مثلا چنانچه روابط درون خانواده به خصوص روابط والدين با يکديگر از عدم همبستگي و احترام متقابل برخوردار باشد، در فرزندان نيز يادگيريهاي غلط به وجود مي آيد. و اين خود به روابط اجتماعي او با ديگران لطمه وارد مي سازد در خانواده هايي که روابط بر اساس مهار کردن هيجانات طبيعي انجام مي پذيرد در سازگاري و تطابق اجتماعي فرد مشکلاتي ايجاد مي شود. تحريک پذيري و هيجانات غير عادي چنانچه در روابط درون خانوادگي وجود داشته باشد کودکان دچار ترس شده و رويه عقب نشيني را در ارتباطات اجتماعي خود با ديگران دارا مي باشند. روابط درون خانوادگي چنانچه منتج به عدم ارضا نيازهاي عاطفي فرزندان گردد خود موجب کاهش فعاليت هاي مفيد و سازنده کودکان از جمله کاهش فعاليت هاي درسي خواهد گشت ارتباطاتي که کودکان را در بلا تصميمي و بلاتکليفي قرار مي دهد و رفتار والدين براي آنها غير قابل پيش بيني مي گردد، موجب تشويق و اضطراب بالا در آنها ميشود. در اختلافات والدين چنانچه کودکان حالت انتظار دعوا را تجربه نمايند يعني هر روز پيش بيني نمايند که والدين خواهد داشت حالت انتظار کشيدن اتفاق بد در آنها به صورت عادت خواهد گشت و حالت انتظار اضطراب را به دنبال خواهد داشت. گذشته از روابط والدين بال يکديگر رفتار و والدين با فرزندان نيز حائز اهميت است که بهترين روش در اين استوار است که خشم و تنبيه به مقدار کم و اعمال تشويق و محبت به مقدار زياد و البته نه افراطي مي تواند به عنوان بهترين روش ارتباطي با فرزندان به حساب آيد.

روابط درون خانوادگي و بهداشت دروني

هوشنگ احمدي صوفيوند
خانواده عضو کوچک تشکيل دهنده جامعه است و خانواده تشکيل مي شود از پدر و مادر و فرزند يا فرزندان که يا همه آنان پسر هستند و يا دختر و پسر، که درون خانه اي که مالکيتي است يا اجاره اي، کوچک يا بزرگ، تک واحدي و يا آپارتمان و يا در شهر و يا روستا که زندگي مي کنند. پدر کار مي کند و مادر خانه دار است و يا مادر هم کار ميکند و هم خانه داري ، بچه ها يا تحصيل مي کنند يا هنوز بزرگ نشده اند به تربيت و مراقبت نياز دارند. در بهداشت رواني يعني روان خوب يعني داشتن يک روحيه خوب براي زندگي، معاشرت، کار و تربيت کردن فرزند و يا فرزندان واکسيناسيون شدن شخصيتي که از نظر رواني در مقابل بيماريهاي اجتماعي از سوي اعضاي بزرگ خانواده يعني پدر و مادر به فرزندان کرده اند. فرزندان وقتي از سوي پدر و مادران از همان آغاز کودکي از نظر بهداشت رواني مورد توجه قرار گرفته باشند. بيماريها و مشکلات خارج از خانه نمي تواند بر شخصيت و سلامتي روح و روان آنان اثر گذارباشد. حالا اين واکسيناسيون چگونه پدر و مادر و يا مادران به فرزند و يا فرزندان و با پدر به مادر فرزندان و يا پدر به مادر فرزندان و يا مادر به پدر فرزندان مي کنند اهميت دارد، همان توجه احساسي و عاطفي است توجه راهنمايي هاي روشنگرانه است. مراقبت هاي انساني به يکديگراست. و اين ضمان حفظ روابط درون خانوادگي جامعه ها است. اما حقيقت بايد گفت که بهداشت رواني در جايگاه رواني در جايگاه تربيت و مراقبت پدر و مادران به فرزندان خود وجود ندارد و يا اگر وجود داشته باشد رعايت نمي شود. پدر و مادران به تغييرهاي جسماني فرزندان خود حساسيت نشان مي دهند و يا پدر به مادر فرزندان و يا مادر به پدر فرزندان، که به طور مثال دل درد، فشارخون، سرماخوردگي، بريدگي دست و پاها، بيماري چشمان و غيره اما به تغييرهاي رواني فرزندان خود حساسيت نشان نمي دهند. به طور مثال افسردگي، پرخاشگري، گوشه گيري و غيره... نبود اين وسله مهم در ارتباط ( بهداشت رواني) در رابطه درون خانوادگي سبب مي شود که ميان روابط اعضاي خانواده فاصله ايجاد شود، فاصله اي که از خانه شروع و سپس به جامعه کشيده مي شود که مانند مسائل مشکل ساز و دردسرآفرين که چه در گذشته و چه در حال جامعه با آن دست به گريبان است و همان ناسازگاريهاي اجتماعي و از نظر رواني فرد با فرد و يا اعضاي خانواده جامعه است .

روابط درون خانواده و بهداشت رواني

پرويز رزاقي
خانواده اولين و مهمترين محيطي است که کودک در آن از کيفيت روابط انساني آگاهي پيدا مي کند. فرويد تجارب سالهاي اوليه زندگي در شکل پذيري شخصيت مهم مي داند و حتي جامعه شناسان نيز با روانشناسان در اين زمينه متفق القول بوده و تجارب سالهاي اول کودکي را به عنوان زير بناي شخصيت و رفتارهاي بعدي کودک مي دانند.
بهداشت رواني داراي اصول زير است:
- احترام فرد به شخصيت خود وديگران
- شناختن محدوديتها در خود و افراد ديگر
- دانستن اين حقيقت که رفتار انسان معلول عواملي است.
- آشنايي به اينکه رفتار هر فرد تابع تماميت وجود اوست.
- شناسايي احتياجات و محرکهايي که سبب ايجاد رفتار و اعمال انسان مي گردد.
ايمان به خداي متعال، شخصيت والدين، تجارب، تحصيلات، نگرشهاو علائق ، عوامل اقتصادي... و ساير عوامل تعيين کننده نوع روابط دورن خانواده و بهداشت رواني آنان مي باشند. تفاوتهايي که والدين بين اعضاي خانواده مي گذارند باعث مي شود که روابط درون خانواده را تحت الشعاع قرار داده و بهداشت رواني خانواده و فرد را به خطر بياندازد و ممکن است اعضاي خانواده براي بدست آوردن جايگاه و موقعيت خود دست به رفتارهاي ناهنجار بزنند.

روابط درون خانواده و بهداشت رواني

نصرت زارع مهرجردي
در عصر ما اين امر مسلم گشته است که رفتار فرد نتيجه موقعيتها و عوامل متعددي است که مهمترين آنان خانواده مي باشد، هنگام کودکي، اساس شخصيت فرد در خانواده پي ريزي مي شود و پايه رفتارهاي بعدي او را استوار مي سازد، اگر خانواده وظايف خود را به خوبي انجام دهد شانس موفقيت کودک در زمان بلوغ و بزرگسالي افزايش خواهد يافت و بالعکس چنانچه اين عامل از انجام وظايف خود به طريقي قصور ورزد سازگاري فرد در دوران جواني و بزرگسالي بسيار دشوار و گاه نيز غير ممکن خواهد شد. ارضاع تمايلات عاطفي اساس بهداشت جسماني و رواني است که اين نسبت مگر در دورن خانواده و روابط ميان اعضاي خانواده که افراد را از اين نظر رشد داده و باعث اعتلاي معنوي و روحي و رواني او مي شود. فلسفه تعليم وتربيت دنياي امروز بر اساس پرورش تمامي شخصيت فرد استوار است بدين معني که جهت تحويل انساني سالم و خلاق و مفيد به جامعه لازم است تا همراه با توسعه قواي فکري و قواي جسماني ، قواي عاطفي نيز پرورش يابد و بر اين اساس قسمتي از وظايف خانواده بايد منحصر به تامين بهداشت رواني اعضاي خانواده شود.
چنانچه خانواده با به کارگيري روشهاي صحيح در امر بهداشت رواني و به وجود آوردن شرايط مناسب در خانه بکوشد خواهد توانست عامل بسيارمؤثر در اين راه باشد. خانواده با برقرار کردن رابطه محکم و صميمانه ميان اعضاي خانواده مي تواند در اين راستا گامهاي موثر و مفيدي بردارد. در اينجا بايد گفت که خانواده بايد مکاني باشد که در آن فرد احساس ايمني نموده حق داشته باشد علائق، استعدادها، عواطف و احتياجات طبيعي خود را بدون واهمه ابراز داشته از افراد ديگر خانواده در حل مشکلات خود کمک بگيرد.

نقش خانواده در بهداشت رواني خانواده

عليرضا باقري
سلامت رواني عبارتست از رفتار موزون و هماهنگ با جامعه، شناخت و پذيرش واقعيتهاي اجتماعي و قدرت سازگاي با آنها، ارضاي نيازهاي خويشتن به طور متعادل و شکوفايي استعدادهاي فطري خويش. هدف اصلي بهداشت رواني، پيشگيري از وقوع ناراحتيها و حفظ سلامت رواني به منظور ايجاد يک سري محيط فردي و اجتماعي سالم و مناسب و همچنين درمان اختلالات جزئي رفتار که از وقوع بيماريهاي رواني شديد جلوگيري مي کند، مي باشد. مي دانيم که شکل گيري شخصيت و به طور کلي الگوهاي رواني و رفتاري هر فرد به طور عمده در گرو شيوه هاي تربيت و چگونگي رفتار با وي در دوران کودکي است، لذا شرط رسيدن به اهداف نهايي بهداشت رواني، پرداختن به سالهاي اوليه زندگي يعني دوران قبل و بعد از تولد است کودکان امروز مردان و زنان فرداي جامعه اند و آنها در سلامت رواني جامعه بسيار اثر گذارند، سپس جاي آن دارد که ابتدا با شناخت بهتر از خود بهداشت رواني به عوامل موثر در ايجاد آن پرداخته و به ايجاد زمينه هايي بپردازيم که تضمين کننده اين سلامتي چه در خانواده ها وچه در جامعه باشد.

نقش اعتلاي فرهنگ ازدواج در بهداشت رواني داوطلبان ازدواج

حبيب الله تافته
با نام و ياد خداوندي که انسانها را از دو جنس مختلف آفريد تا در کنار هم به آسايش و آرامش دست يابند، خداوند خوب و مهرباني که همه موجودات را زوج آفريد( مذکر و مونث) ، و اين از حکمت اوست، و در آيه 21 روم اين مورد به وضوح درباره ازدواج به چشم مي خورد، ( که ما انسانها را از دو جنس مذکر و مونث آفريديم تا در کنار هم به آرامش و قرار دست يافته و به يکديگر مهر و محبت ورزند) . اصلا عشق و محبت و دوستي زيبا و لذت آورند و هر انساني نياز دارد تا به ديگري محبت ورزد و متقابلا از او محبت گيرد، لذا در پيوند زناشوئي ميان دو جنس مذکر و مونث اين موضوع قوت و استحکام بيشتري به خود ميگيرد چون دو جنس مختلف با نيازها و خواستهاي گوناگون و متنوع در پي رسيدن به يک هدف مشترک هستند لذا سعي مي کنند تا هر آنچه که در چنته وجودي خويش دارند بکار گيرند در اين زمان هست مکه زوجين به آرامش و آسايش دست مي يابند و از ميوه هاي شيرين آن بهره مند مي گردند، ميوه هايي که سرشار از عواطف و احساسات دوستانه و خيرخواهانه جهت نيل به کمال معنويت در زندگي شخصي و غير شخصي است، انساني که به آرامش روحي و رواني و به تبع آن سلامت جسماني دست يافته با نيروي دو چندان به پيکار با مشکلات و معضلات زندگي مي پردازد ( برخورد مي کند) . بنابراين متوجه مي شويم که پيوند زناشويي و ازدواج ميان دو فرد چه فوائد و ثمراتي دارد، لذا بايد فرهنگ ازدواج را که نقش مهمي در بهداشت رواني داوطلبان ازدواج دارد تبليغ و آن را به حد اعلاي گسترش در ميان افراد مختلف جامعه رساند که اين امر مستلزم برنامه ريزي لازم از سوي مسئولان امر در بخش بهداشت و درمان و نيز شوراي عالي جوانان و ساير بخشهاست.

نقش اعتلاي فرهنگ ازدواج در بهداشت رواني داوطلبان زدواج

دکتر غلامرضا عسگري
در بحث فرهنگ و ازدواج و بهداشت رواني در ابتدا بايد ديد اصولا ازدواج يعني چه؟ ازدواج موفق کدام است؟ و موارد لازم براي انجام ازدواجي هدفمند و آينده دار کدامند؟ ازدواج امري است خوئي و فطري و داراي هدفهاي مختلف در طريقه طبيعت، پيماني است که بين مرد و زن در جامعه به شکلي علني برقرار مي گردد تا آن دو بتوانند آزادانه و به دور از سرزنش جامعه رابطه اي عاطفي معنوي و جسمي بقرار نمايند تا در کنار يکديگر آرامش يافته لباس همديگر باشند و در غم و شادي شريک هم باشند و براي يکديگر نردباني باشند به سوي کمال و به سوي خداوند .
ازدواج موفق ازدواجي است هدفمند که در آن زن يا مرد با درايت و براي رسيدن به مقاصدي که در دوران مجردي براي خود در نظر گرفته اند تن به آن مي دهند و همين قدم در راه گذاشتن تا به مرحله رسيدن به هدفها و آرزوهاي قابل دسترسي در برگيرنده مسير يک ازدواج موفق خواهد بود. پيمودن اين مسير خود لوازم و ابزاري مي طلبد که عبارتند از:
- تعيين اهداف ازدواج
- دانستن مسئوليتها و مشکلات پس از ازدواج به خصوص با توجه به شغلهاي زن و مرد
- تعيين معيارهايي براي انتخاب همسر با توجه به اهداف و مشکلات پس از ازدواج
- مطالعه کتابهاي علمي در خصوص مسائل زناشويي و احيانا گذراندن کلاسهايي در اين مورد 5- داشتن مشاوري آگاه، متعهد، بي طرف و در دسترس. مي دانيم که يک ازدواج موفق يا ناموفق تاثيري کاملا مستقيم بر روان نه تنها يک زوج که کل جامعه دارد چرا که تبعات يک ازدواج ناموفق تنها به آن دو محدود نگشته و اگر پاي فرزندي نيز در ميان باشد آن کودک نيز از آتش به پا خواسته در امان نخواهد بود و همچنين اين آتش به پا خواسته محيط خانه را در نورديده و همسايگان را به دو جهت سر و صداي اين خانه و نيز داشتن همسايه اي عصبي که به تناسب عصبي بودنش از منطقش کاسته گرديده است، آزرده خواهند نمود و از طرفي همکاران اين افراد عصبي و بي منطق و آن کودک سوخته دل نيز با آنان مشکل خواهند داشت.

روابط درون خانوادگي والدين و بهداشت روان نوجوانان و جوانان در شمال و جنوب تهران

ايران فرجي- مسعود سيرتي نير- محمد علي خوشنويس
در جهان معاصر آنچه با تمام تلخي حقيقت انکارناپذير است انحطاط بنياد خانواده است. اين انحطاط آثار و تبعات سقوط ارزشهاي اخلاقي و بي خبري از تربيت حقيقي و برنامه انسان سازي اسلام است که جوامع امروز را با بن بست هاي عظيم روحي فکري و معنوي مواجه ساخته است. بدون شک دين اسلام راه و رسم کامل و جامعي براي زندگي اسنان در جهات و ابعاد گوناگون دارد و خانواده را نخستين و مهمترين کانون تربيت و سازندگي انسانها معرفي نموده است، به طوري که الگوهاي لازم را در اختيار گذارده و بر اين اساس بار مسئوليت والدين بسيار سنگين تر گشته است. از ديدگاه اسلام خانواده يک واحد حقيقي فرهنگي بيولوژيکي و اجتماعي است که افراد آن از کوچک و بزرگ با يکديگر ارتباط معنوي دارند و هر يک از آنها را بر ديگري حقي است که در پيشگاه خداي خود مسئولند، بنابراين مي توان ادعا نمود که تمامي نابسامانيهاي موجود خانواده در جوامع اسلامي در وجه اول از اين ناشي شده است که دستورالعمل هاي اسلام آنچنان که بايد در بين مسلمانان جدي گرفته نشده است. از آنجايي که تحقيقات بايد پاسخگوي نيازها و مشکلات موجود و نيز الگويي جهت راهگشايي در معضلات دامنگير جامعه باشند و چون پژوهشهاي انجام گرفته در زمينه تاثير نقش روابط درون خانوادگي در بهداشت رواني فرزندان که از گرانمايه ترين سرمايه هاي معنوي جامعه هستند در کشور ما ناچيز بوده لذا با توجه به اهميت موضوع يک مطالعه مقدماتي توصيفي و تحليلي به منظور تعيين تاثير روابط والدين بر بهداشت رواني نوجوانان و جوانان انجام گرفت در اين تحقيق تعداد 400 نفر در گروه آزمون و 400 نفر در گروه شاهد از دانش آموزان مدارس دولتي تهران به صورت نمونه گيري تصادفي تحت مطالعه قرار گرفتند. ابزار تحقيق شامل پرسشنامه ويژگيهاي فردي و خانوادگي دانش آموزان و آزمون شخصيتي و ودورث بود، يافته هاي ارائه شده در جداول مختلف بيانگر اين مطلق است که در محيط خانوادگي سالم (گروه آزمون) به علت روابط صحيح حاکم بر فضاي خانواده از قبيل احترام متقابل، سازگاري، و تفاهم و همفکري والدين با يکديگر و ساير اعضا فرزندان آنها از سلامت رواني برخوردار بوده در حالي که در گروه شاهد رفتار ناصحيح والدين نسبت به يکديگر و اختلاف درگيري با فرزندان موجبات بروز اختلالات رفتاري از جمله عصبانيت، بي قراري، پرخاشگري، وسواس، تمايلات ضد اجتماعي و همچنين اضطراب و افسردگي و ... در آنها گشته است.
بحث و نتيجه گيري: به طور کلي مطالعه تمام يافته هاي بدست آمده از اين پژوهش بيانگر اين مطلب است که روابط والدين با يکديگر و نيز با فرزندان نوجوان و جوان خويش عامل عمده موثر در سلامت رواني آنها بوده به طوري که آزمون آماري انجام شده براي تعيين همبستگي بين روابط والدين و فرزندان آنها و حتي ارتباط ميزان همفکري احترام متقابل و سازش والدين با بهداشت رواني فرزندان آنها معني دار بودن تفاوت ميان فراواني هاي مشاهده شده و مورد انتظار را تاييد مي کند. نتايج بررسي حاضر مي تواند به عنوان مطالعه مقدماتي مورد توجه محققان در اين زمينه قرار گيرد و اميد است اين نتايج و توصيه ها و پيشنهادات عملي ارائه شده در اصل مقاله بتواند خانواده ها به ويژه مسئولين متعهد و دلسوز اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامي کشور، همه دست اندرکاران به ويژه روحانيون و مبلغين که مسئوليت خطيري در تربيت آحاد جامعه بعهده دارند را ياري نمايد.

نقش خانواده در بهينه ساختن روابط عاطفي و رواني اعضا و تاثير برنامه هاي تلويزيون بر آنها

محمدعلي خوشنويس- مهتاب سادات موسوي نسب
خانواده به عنوان کوچکترين واحد اجتماعي اساس تشکيل جامعه و پايه حفظ عواطف انساني است که هر چه بيشتر بايد مورد توجه قرار گيرد. خانواده در زمره عمده ترين سازمانهاي اجتماعي و واحدي اجتماعي با ابعاد گوناگون زيستي، انتقادي، حقوقي، اجتماعي است. خانواده از ديدگاه برخي صاحبنظران ، معيار شناخت و سنجش آسيبهاي اجتماعي است. خانواده را به سه نوع تقسيم کرده اند که هريک ويژگيها و مفاهيم خاص خود را دارا هستند که عبارتند از:
- خانواده متزلزل: اين خانواده هدف اصلي خود را از دست داده و آرمانش را از دست داده و از درون تهي گشته است و با هر ضربه اي بيشتر متلاشي مي گردد. روابط اعضاي اين خانواده خصمانه و غير دوستانه است و اعضاي آن از پذيرش مسئوليتها سرباز مي زنند در اين خانواده ها از آينده اي روشن خبري نيست.
خانواده متعادل: نوعي بصيرت و اعتماد به نفس را در انسان مي آفريند اين نوع خانواده در هنگام مقابله با موانع و مشکلات از شيوه اي منطقي استفاده مي کنند و تصميمات به موقع و مقتضي مي گيرند، در اين خانواده تبادل عاطفي، مثبت گرايي و تفاهم و مشارکت و همگرايي وجود دارد.
- خانواده متکامل: پس از ايجاد خانواده متعادل و در تکامل آن به خانواده متکامل مي رسيم وقتي شکوفا مي شودکه حداکثر قابليتها و توانايي هاي وجودي اعضاي آن کشف شده ، پرورش و توسعه مي يابد اين خانواده ها نه تنها مشکل ندارند بلکه مشکل گشا هم هستند.
با توجه به اهميت اين موضوع که خانواده در تعادل رواني اعضاي آن و اجتماع تاثير بسزايي دارد پژوهشگران بر آن شدند تا تاثير برخي از ارتباطات جمعي موجود را در خانواده و سپس بر روابط فيمابين اعضاي آن بررسي نمايند و از بين آنها تلويزيون انتخاب شد زيرا بيشترين ارتباط را با جامعه داراست و تاثير آن بر روابط عاطفي بين اعضاي خانواده مخصوصا والدين با فرزندان و بالعکس سنجيده شد. در اين تحقيق که با هدف تعيين ميزان تاثير برنامه هاي تلويزيون بر نحوه ارتباط اعضاي خانواده با يکديگر به عمل آمد تعداد 150 نفر از دانش آموزان مدارس راهنمايي مورد پژوهش قرار گرفتند. روش مطالعه به صورت توصيفي تحليلي انتخاب شده.
در مجموع پس از گردآوري اطلاعات نتايج زير استخراج گرديد:
-به جاي مبحث و تبادل نظر در خصوص مسائل روز بيشترين وقت مفيد به تماشاي تلويزيون مي گذرد.
- چون به صورت دسته جمعي به تماشاي تلويزيون پرداخته مي شود و در نتيجه بسيار مفيد خواهد بود اگر تلويزيون برنامه هايش را طبق اصول خاص تربيتي- فرهنگي بنا نهد.
- حدود 89 درصد اوقات فراغت خود را با تماشاي تلويزيون سپري مي نمايد.
- زمان سکوت در هنگام تماشاي تلويزيون بسيار زياد است.
- 42 درصد از جامعه در خصوص طرح مشکلات در خانواده جواب منفي داده اند و علت آن را تماشاي تلويزيون دانسته اند که بسيار قابل توجه است.
در مجموع تلويزيون را به عنوان کانال تربيتي مي توان مطرح نمود مشروط بر آنکه با اهداف خاص برنامه هاي آن پخش گردد که در ارائه مطالب به بحث و گفتگو پرداخته خواهد شد.
منبع:ماهنامه ديني، فرهنگي و اجتماعي مسجد




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.