بداخلاقى
متن حديث:
ترجمه:
شرح حديث:
آثار سوء خُلق:
2) از جمله آثار آن، آثار اجتماعى است يعنى، نفرت عمومى مردم را به همراه مى آورد، به عبارت ديگر، انسان با كج خُلقى، دوستان، جامعه و نفوذش را از دست مى دهد; مثلا، كاسب است، مشتريهايش را از دست مى دهد; آقاست، مريدها را از دست مى دهد. خلاصه سوء خلق باعث مى شود كه ياران و معاشران از دست بروند، حتى گاهى زن و بچه اش را از دست مى دهد. منظور «از دست دادن» اين است كه آنان از او بيگانه مى شوند به جايى مى رسد كه بچه دوست ندارد پدر را ببيند، چون پدر بداخلاق است، ميان او و فرزندان فاصله مى افتد. پس نفرت عمومى و جدا شدن مردم يكى ديگر از آثار سوء خلق است.
3) اثر سوم آن، شكنجه و عذاب روحى است كه بر خود انسان تأثير مى گذارد; يعنى، آدم بداخلاق، قبل از هر كس خودش اذيت مى شود و بعد مردم را اذيت مى كند وى با آتش بداخلاقى اول درون خود را مى سوزاند آن گاه برون ديگران را. كه طبعاً چنين عللى باعث بيمارى انسان مى شود و در كوتاهى عمر او بسيار مؤثر است.
عوامل و سرچشمه هاى بداخلاقى:
2) كبر و غرور: آدمهاى متكبّر، طبعاً مى خواهند بالاتر از همه باشند و چون مردم فطرتاً با چنين افرادى ناسازگارند و به آنان اعتنايى نمى كنند و اين افراد نيز وقتى مى بينند كارها مطابق خواسته آنها انجام نشده است، عصبانى و بداخلاق مى شوند.
3) عدم گذشت: بعضى كم گذشت هستند و لذا دچار عصبانيّت مى شوند، امّا بايد كوشيد كار خلاف را ناديده گرفت و گذشت كرد، چون اگر انسان آن را فراموش كند، اخلاقش هم خوب مى شود و بالعكس اگر فراموش نكرد هر وقت به ذهنش مى آيد ناراحت و سرانجام بداخلاق مى شود.
4) كم ظرفيّتى: انسانهاى كم ظرفيّت يا بى ظرفيّت نمى توانند مسائل را تحمّل كنند به قول معروف: با مَويزى شيرين مى شود و با غوره اى ترش; يعنى، نسيمى در خانه او طوفان است. چنين افرادى هميشه كج خلق و بداخلاق و عصبانى هستند. امّا اگر انسان بلند نظر باشد، اين گونه مسائل را در خودش هضم مى كند. اينها چهار عامل روحى روانى بود، امّا اكنون به عوامل اجتماعى و جسمانى مى پردازيم.
عوامل اجتماعى و جسمانى:
يا مثلا در عصرهاى ماه رمضان، بعضى از مردم عصبانى و بداخلاق مى شوند، چون در اثر گرسنگى و تشنگى، خون غليظ شده و به مغز نمى رسد، اعصاب خسته است و سلولهاى مغزى تغذيه نمى شوند و طبعاً عصبانى است آن گاه نمى تواند خود را كنترل كند. لذا بهتر است در اين گونه مواقع، در جاهايى باشد كه عوامل عصبانيّت كمتر است، چون مى تواند سراغ عوامل عصبانيّت نرود و آن گاه روابطش را با مردم در آن ساعاتى كه زمينه ها آماده است كم كند; يعنى، به گونه اى باشد كه كج خلقى خودش را نشان ندهد.
2) گاهى محروميّت از جايى، سبب بداخلاقى درجايى ديگر مى شود; مثلا، در بازار ضرركرده، وقتى كه به خانه پامى گذارد زن و فرزندش را آزار مى دهد و كتك مى زند.
بد اخلاقى، بلاى بدى است، مخصوصاً كسانى كه با مردم سر و كار دارند، بايد براى پيشبرد كارها در دلهاى مردم نفوذ كنند و مصداق «لَوْ كُنتَ فَظّاً غليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ»(1) نباشند بلكه مصداق، «فبما رَحْمَة مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ»(2) باشند. ولى آدمهايى كه با مردم سر و كار ندارند زياد از خود كج خلقى و مانند آن نشان نمى دهند.
خلاصه، گاهى كج خلقى تمام برنامه هاى انسان را از بين مى برد ولى علاوه بر از بين بردن زمينه ها و عوامل كج خلقى، بايد تمرين خوش خلقى نمود. على(عليه السلام)آنقدر حسن خلق داشت كه دشمنانش او را متّهم مى كردند كه آدم مزاحى است.
براى اين كه انسان به سوء خلق مبتلا نشود بايد نقطه مقابل آن را - كه حسن خلق است - در خود پرورش داده و به اهمّيّت آن واقف شود. لذا براى اين كه متوجّه شويم حسن خلق تا چه اندازه نزد پيشوايان بزرگ اسلامى اهمّيّت دارد احاديثى از معصومين ـ عليه السلام - را درباره اهمّيّت حسن خلق برگزيده ايم كه از نظر شما مى گذرد:
نمونه اى از حسن خلق پيامبر (صلى الله عليه وآله):
بلكه اگر اين را معجزه اخلاقى پيامبر(صلى الله عليه وآله) بناميم اغراق نگفته ايم، چنانكه نمونه اى از اين معجزه اخلاقى در فتح مكّه نمايان گشت: هنگامى كه مشركان خونخوار و جنايت پيشه - كه ساليان دراز هر چه در توان داشتند بر ضدّ اسلام و شخص پيامبر(صلى الله عليه وآله) به كار گرفتند - در چنگال مسلمين گرفتار شدند; پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله)بر خلاف تمام محاسبات دوستان و دشمنان، فرمان عفو عمومى صادر كرد، و تمام جنايات آنان را به دست فراموشى سپرد، و همين سبب شد، كه به مصداق «يَدْخُلُونَ فى دينِ اللّهِ اَفْواجاً» مردم گروه گروه مسلمان شوند.
درباره حسن خلق، عفو، مهربانى، ايثار، فداكارى و تقواى آن حضرت(صلى الله عليه وآله)در كتب تفسير تاريخ داستانهاى زيادى آمده است ولى همين قدر بايد بگوييم كه در حديثى از حسين بن على(عليه السلام) آمده است كه مى فرمايد: از پدرم اميرمؤمنان على(عليه السلام)درباره ويژگيهاى زندگى پيامبر(صلى الله عليه وآله)و اخلاق او پرسيدم و پدرم مشروحاً به من پاسخ فرمود. در بخشى از اين حديث آمده است: «پيامبر(صلى الله عليه وآله) با همنشينانش دائماً با خوشرويى و خنده برخورد مى كرد و آن حضرت نرمخو و ملايم بود. هرگز خشن، سنگدل، پرخاشگر، بدزبان، و عيبجو و مديحه سرا نبود. هيچ كس از او مأيوس نمى شد، و هر كس به در خانه او مى آمد نوميد باز نمى گشت: سه چيز را از خود رها كرده بود: مجادله در سخن، پرگويى، دخالت در كارى كه به او مربوط نبود. و دو چيز را در مورد مردم رها كرده بود: كسى را مذمّت و سرزنش نمى فرمود، به جستجوى لغزشها و عيوب پنهانى مردم نمى پرداخت.
فقط در مورد امورى كه ثواب الهى را اميد داشت سخن مى گفت. در موقع سخن گفتن، بقدرى كلماتش در دلها نفوذ داشت كه همه سكوت اختيار مى كردند و تكان نمى خوردند و به هنگامى كه ساكت مى شد آنها به سخن در مى آمدند، امّا نزد او هرگز نزاع و مجادله نمى كردند...، هر گاه فرد غريب و نا آگاهى با خشونت سخن مى گفت و در خواستى مى كرد، تحمل مى نمود و به يارانش مى فرمود: هر گاه كسى را ديديد كه حاجتى دارد به او عطا كنيد. هرگز كلام كسى را قطع نمى كرد تا سخنش پايان گيرد.»
آرى، اگر اين اخلاق نيكو و ملكات الهى نبود آن ملّت عقب مانده جاهلى و آن جمع خشن انعطاف ناپذير، به اسلام در نمى آمدند. و به مصداق «لاَ نْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ» همه پراكنده مى شدند. و چه خوب است كه اين اخلاق اسلامى امروز زنده شود و در هر مسلمانى، پرتوى از اخلاق و خوى پيامبر(صلى الله عليه وآله) باشد.
اهمّيّت حسن خلق در روايات اسلامى:
1ـ در حديثى آمده است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «اِنَّما بُعِثْتُ لاُِ تَمِّمَ مَكارِمَ الاَْخْلاق; من براى اين مبعوث شده ام كه فضائل اخلاقى را تكميل كنم».
به اين ترتيب، يكى از اهداف اصلى بعثت پيامبر(صلى الله عليه وآله) همين تكميل اخلاق نيكو است.
2ـ در حديث ديگرى از آن حضرت آمده است: «اِنَّما الْمُؤْمِنُ لَيُدْرِكَ بِحُسْنِ خُلْقِه دَرَجةَ قائِمِ اللَّيْلِ وَ صائِمِ النَّهارِ; مؤمن با حسن خلق خود به درجه كسى مى رسد كه شبها به عبادت مى ايستد، و روزها روزه دار است».(3)
3 - باز از همان حضرت آمده است كه فرمود: «ما مِنْ شَىء اَثْقَل فى الميزانِ مِنْ خُلِق حَسَن; چيزى در ميزان عمل، سنگين تر از خلق خوب نيست».(4)
4ـ نيز از آن حضرت نقل شده كه فرمود: «اَحَبِّكُمْ اِلَى اللّهِ اَحْسَنُكُمْ اَخْلاقاً اَلْمَوْطُؤنَ أَكْنافاً، اَلَّذينَ يَأْلَفُونَ وَ يُؤلِفُونَ; وَ أَبْغَضُكُم اِلَى اللّهِ اَلْمَشّاؤُونَ بِالنَميمةِ، اَلْمُفَرِّقُونَ بَيْنَ الاَْخَوان، اَلْمُلْتَمِسُونَ لِلْبَرآءِ الْعَثراتِ; از همه شما محبوبتر نزد خدا كسى است كه اخلاقش از همه بهتر باشد; همان كسانى كه متواضعند، با ديگران مى جوشند، و مردم نيز با آنها مى جوشند. و از همه شما مبغوض تر نزد خدا، افراد سخن چينى هستند كه در ميان برادران جدايى مى افكنند و براى افراد بى گناه در جستجوى لغزشند».(5)
5 ـ حديث ديگرى از پيامبر(صلى الله عليه وآله) وارد شده كه فرمود: «أَكْثَر ما يَدْخُلُ النّاسَ الْجَنَةَ تَقوىَ اللّهِ وَ حُسْنُ الْخُلْقِ; بيشترين چيزى كه مردم را وارد بهشت مى كند تقوا و حسن خلق است».(6)
6ـ در حديثى از امام باقر(عليه السلام) آمده است: «اِنَّ اَكْمَلَ الْمُؤْمِنينَ ايماناً أَحْسَنُهُمْ خُلْقاً; از ميان مؤمنان، كسى ايمانش از همه بهتر است كه اخلاقش كاملتر باشد».(7)
7ـ در حديثى از امام على بن موسى الرضا(عليه السلام) آمده است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله)فرمود: «عَلَيْكُمْ بِحُسْنِ الْخُلْقِ، فَاِنَّ حُسْنَ الْخُلْقِ فىِ الْجَنَّةِ لاْ مَحالَةَ، وَ اِيّاكُمْ وَ سُوءَ الْخُلْقِ، فَاِنَّ سُوءَ الْخُلْقِ فىِ النّارِ لا مَحالَةَ; بر شما لازم است به سراغ حسن خلق برويد، زيرا حسن خلق سرانجام در بهشت است، و از سوء خلق بپرهيزيد كه سوء خلق سرانجام در آتش است».(8)
از مجموعه اين اخبار به خوبى استفاده مى شود كه حسن خلق كليد بهشت، وسيله جلب رضاى خدا، نشانه قدرت ايمان، و هم عرض عبادتهاى شبانه و روزانه است. احاديث در اين زمينه فراوان است.
بد خويى - نقطه مقابل خوش خويى در روايات اسلامى
2 - قال رسول الله (صلى الله عليه وآله): «سُوءُ الْخُلْقِ ذَنْبٌ لا يُغْفَرُ، وَ سُوءُ الظَّنِّ خَطيئَةٌ تَفُوحُ; بدخويى گناهى نابخشودنى است، و بدگمانى خطايى است كه منتشر مى شود».(10)
3 - قال رسول الله (صلى الله عليه وآله): «اِنَّ الْعَبْدَ لَيَبْلُغَ مِنْ سُوءِ خُلْقِهِ اَسْفَلُ دَرَكِ جَهَنَّم; بنده در اثر بدخويى به پايين ترين طبقات دوزخ مى رسد».(11)
4 - قال اميرالمؤمنين(عليه السلام): «رُبَّ عَزيز أَذَلَّهُ خُلُقُهُ، وَ ذَليل أَعَزَّهُ خُلُقُهُ; بسا عزيزى كه اخلاقش او را ذليل ساخته و چه ذليلى كه اخلاقش او را عزيز كرده است».(12)
5 - عن امير المؤمنين(عليه السلام) انه قال: «مَنْ ساءَ خُلُقُهُ فَأَذِّنُوا في أُذُنِهِ; هر كه اخلاقش بد شد، به گوشش اذان بگوييد».(13)
پی نوشتها:
1.سوره آل عمران، آيه (159)«رحمت خدا تو را با خلق مهربان و خوش خوى گردانيد اگر تندخو و سخت دل بودى مردم از گرد تو متفّرق مى شوند».
2.سوره آل عمران (3)، آيه (159) «رحمت خدا تو را با خلق مهربان و خوش خوى گردانيد اگر تندخو و سخت دل بودى مردم از گرد تو متفرق مى شوند»
3.بحار، ج 71، ص 373.
4.بحارالانوار، ج 71، ص 382.
5.كافى، ج 8، ص 68
6.بحار الانوار، ج 70، ص 288.
7.بحار الانوار، ج 71، ص 372.
8.بحار الانوار، ج 10، ص 369.
9. بحار الانوار، ج 73، ص 297.
10. المحجة البيضاء، ج 5، ص 93.
11. المحجة البيضاء، ج 5، ص 93.
12. بحارالانوار، ج 71، ص 396.
13. بحارالانوار، ج 62، ص 277.
/خ