نمود تکمیلی در زبان فارسی

«نمود دستوری» یکی از مقوله‌های معنایی فعل است که بازنمایی ویژگی‌های مرتبط با «دیرش» زمانی آن را برعهده دارد. با آنکه در پیشینه‌ی مطالعات زبان‌شناختی، نمود دستوری، بازنمودن جریان زمان درونی یک
سه‌شنبه، 5 دی 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حمیده جبل عاملی
موارد بیشتر برای شما
نمود تکمیلی در زبان فارسی
نمود تکمیلی در زبان فارسی

نویسنده: شادی داوری

 

چکیده

نمود تکمیلی، (1) نقشی دستوری است که رمزگذاری مفهوم «تکمیل موقعیت» را در زبان‌های دنیا برعهده دارد. با آنکه این مفهوم، هسته‌ی نقشی نمود تکمیلی را تشکیل می‌دهد، اما شواهد حاکی از آن است که کاربرد این نمود از سوی گویشوران تنها به بازنمایی تصویر «تکمیل موقعیت» محدود نمی‌گردد. در پژوهش حاضر پس از معرفی فعل معین «رفتن» در نقش نمود نمای تکمیلی در زبان فارسی، براساس چارچوب دستوری‌شدگی و نیز مدل ابعاد معین‌شدگی نشان خواهیم داد که تحول فعل حرکتی «رفتن» به نشانه‌ی نمود تکمیلی، نمونه‌ای از فرایند معین‌شدگی است که تکوین معنای هسته‌ای «تکمیل موقعیت» را به نمایش می‌گذارد. این معنای هسته‌ای از رهگذر فرایند بسط استعاریِ طرحواره‌ی رویداد حرکت در فعل «رفتن» پا به عرصه‌ی وجود می‌گذارد. در کنار این معنای هسته‌ای، عملکرد فرایندهای مجازی در برخی از کاربردهای نمود مذکور، به پیدایش معانی غیرهسته‌ای از جمله تأکید، افسوس، فروتنی، غیرمنتظرگی، بازگشت‌ناپذیری و بی‌اختیاری فاعل یا کنشگر می‌انجامد. داده‌های محدود زبان فارسی از کاربرد این نمود حاکی از آن است که تکوین نقش‌های هسته‌ای وغیرهسته‌ای فعل حرکتی «رفتن» تنها به دلیل تغییر جهت تمرکز ساخت نمود تکمیلی از نقطه‌ی آغاز کنش به سوی نقطه‌‌ی پایان آن نیست، بلکه انتقال مسیر توجه مخاطب از عنصر کنشگر به عنصر کنش‌پذیر بر روی محور گذرایی کنش، عامل دیگری است که به پیدایش چنین معانی کاربردی می‌انجامد.

مقدمه

«نمود دستوری» یکی از مقوله‌های معنایی فعل است که بازنمایی ویژگی‌های مرتبط با «دیرش» زمانی آن را برعهده دارد. با آنکه در پیشینه‌ی مطالعات زبان‌شناختی، نمود دستوری، بازنمودن جریان زمان درونی یک رویداد شناخته شده است (کامری 1976: 52) اما «نمود تکمیلی (2)» که موضوع پژوهش حاضر است، مفهومی است که تصویر یک رویداد «کامل شده» را بدون اشاره به نقاط درونی زمان آن، مانند آغاز، میان و انجام، در معرض مخاطب قرار می‌دهد. از این منظر، نمود تکمیلی، موقعیتی را به تصویر می‌کشد که در حصار زمان محصور است. موقعیت مذکور، تنها به جهت روایت تکاملِ خودِ موقعیت و مستقل از ارتباط با موقعیت‌های دیگر بیان می‌شود. در این میان باید گفت که نقش دستوری این نمود، متمایز از نقش دستوری «نمود کامل (3)» است. چرا که مفهوم نمود کامل، بر رخداد موقعیتی در گذشته دلالت می‌کند که پیامد آن در زمان حال، قابل مشاهده و یا پیش‌بینی است. به عبارت دیگر، تمرکز این نمود بر بازنمایی یک موقعیت ایستای به وجود آمده در زمان حال است که از رویدادی در گذشته منتج شده است. در جمله‌ی
1)از دیروز غذا نخورده‌ام.
بازنمایی نمود کامل، تجسم موقعیتی را رقم می‌زند که در آن، رویداد «غذا نخوردن» در زمانی که گذشته به وقوع پیوسته، اما حفظ موقعیت تا لحظه‌ی حال ادامه داشته است. اگر چه بیان زبانی این موقعیت، بیان رویداد غذا نخوردن است، اما می‌تواند متضمن مفاهیمی مرتبط با رویداد مذکور در زمان حال، مانند احساس گرسنگی باشد.
در مقابل، «نمود تکمیلی» نمودی دستوری است که به عنوان بنیادی‌ترین نقش خود بر «تکمیل تمام عیار» یک رویداد دلالت می‌کند (بای‌بی و همکاران 1994 : 57). بازنمایی مفهوم کامل شدن یک رویداد از سوی این نمود، تأکید بر شرایطی است که در آن، بازگشت‌پذیری رویداد به شرایط پیش از تکمیل، امری محال قلمداد می‌گردد. این مفهومِ تکمیل (4) و بازگشت ناپذیری (5)، علاوه بر اشارات معنایی بنیادی خود می‌تواند در بردارنده‌ی تعابیری غیرهسته‌ای از جمله مفاهیم تأکید (6)، افسوس (7)، فروتنی (8) و فاعل (کنشگر) غیرمختار (9) باشد که همگی درجاتی از قضاوت گوینده را بیان می‌کنند. تکوین این معانی ثانویه، «نمود تکمیلی» را به عنوان یک نقش دستوری «بسط یافته (10)» (11)، یعنی نقشی دستوری با بیش از یک معنای کاربردی معرفی می‌نماید. به لحاظ رده‌شناسی، کلیه‌ی نقش‌های هسته‌ای وغیرهسته‌ای این نمود از رهگذر فرایند معین‌شدگی (12) که ناظر بر تکوین افعال معین در زبان‌های دنیاست، قابل رمزگذاری است. در این پژوهش برآنیم که پس از معرفی فعل «رفتن» به عنوان نشانه‌ی نمود تکمیلی در زبان فارسی، در ابتدا به کاوش در پیدایش معانی هسته‌ای و غیرهسته‌ای آن بپردازیم و سپس بر مبنای مدل ابعاد معین‌شدگی (13)، روال تحول این فعل را از فعلی واژگانی به نشانه‌ای دستوری به نمایش بگذاریم. قسمت اعظم پیکره‌ی مورد بررسی این پژوهش برگرفته از مطالب وب‌گاه‌ها و وب‌نوشته‌های فارسی است.

1 نمود تکمیلی

بر طبق نظر بای‌بی و همکاران (1994: 57) نمود «تکمیلی» نقش دستوری است که بر «اتمام کامل: یک موقعیت دلالت می‌کند. این مفهوم، مشخصه‌ای از فعل اصلی گزاره را بیان می‌کند که براساس آن، رویداد نه در هیئت گستره‌ی لایه‌های درونی آن (مانند نمود غیر کامل (14) و نه در پیوستگی‌اش با زمان حال (مانند نمود کامل) مورد واکاوی قرار می‌گیرد، بلکه از منظر گوینده به صورت یک کل مستقل، نظاره می‌گردد. از آن‌جا که تمرکز کاربردی نمونه تکمیلی، بر اعلان کامل شدن رویداد است، می‌تواند زمان‌های گذشته و آینده را در برگیرد. با این حال، شواهد حاکی از آن است که زمان تکمیل موقعیت در القای برخی مفاهیم غیرهسته‌ای تأثیرگذار است.
نمود تکمیلی در زبان فارسی، نخستین بار از سوی نغزگوی کهن (1390 ب) و با عنوان «نمود کامل» معرفی گردید. نغزگوی کهن که برای نمایش این نمود، مثال «پیر شدیم رفت» را به عنوان شاهد ذکر نموده است، فعل معین «رفتن» در این ساخت را تنها ناظر بر اتمام امر پیرشدن قلمداد می‌نماید و معنی واژگانی برای آن در نظر نمی‌گیرد. تهی شدن فعل از محتوای واژگانی در راستای ایفای نقش دستوری، فعل را به سوی تحول معین‌شدگی هدایت می‌کند. براساس طبیب‌زاده (1391 : 76) افعال کمکی (معین) افعالی هستند که متمم نمی‌گیرند و نقشی در تعیین ساخت بنیادین جمله ندارند و در نتیجه هیچ‌گاه مبدل به فعل مرکزی جمله نمی‌شوند. این افعال از آن‌رو که معنای اصلی خود را از دست داده‌اند می‌توانند برای ساختن زمان‌ها و نمودهای گوناگون به کار گرفته شوند (برای آشنایی با دیدگاه‌های دیگر در خصوص ساخت معین در زبان فارسی رک. غلامعلی‌زاده 1380: 43 – 45، مشکوةالدینی 1387 : 49 و وحیدیان کامیار 1390: 61-62).
نمود تکمیلی در زبان فارسی، به لحاظ ساخت واژنحوی از رهگذر ساخت معینی بازنمایی می‌یابد که متشکل از فعل معین «رفتن» و یک فعل اصلی است. این ساخت در دو زمان گذشته وغیرگذشته کاربرد دارد. شواهدی که از کاربرد ساخت تکمیلی در زمان گذشته وجود دارد، محدود به ساخت‌هایی است که به لحاظ واژنحوی و معانی دستوری حاصل، مشابه ساخت «پیر شدیم رفت» است:
2) اون عکس احسان نبود، ضایع شدیم رفت ولی از دور شبیه‌اش بود.
(http://ehsaniha.blogfa.com/post/394)
3) می‌گوید: صورتم خراب شد رفت. (مجله‌ی داستان، ش 28: 207)
این ساخت که از معنای هسته‌ای «موقعیت تکمیل شده» برخوردار است، علاوه بر این مفهوم می‌تواند ابزار تبلور معانی ثانوی و غیرهسته‌ای از قبیل تأکید، افسوس، کنش غیرقابل انتظار، بازگشت‌ناپذیری و فاعل (کنشگر) غیرمختار باشد. این معانی که همگی برخاسته از ذهنیت گوینده هستند، ذهنی‌شدگی رویداد را که از نشانه‌های حضور فرایند دستوری‌شدگی است، بیان می‌کنند (در مورد فرایند ذهنی‌شدگی رک. به تراگوت، 2010: 30، داوری و نغزگوی کهن 1391 و نیز داوری و نغزگوی کهن 2013). ابه (2007) چند نقشی بودن یا بسط یافتگی نمود تکمیلی در زبان ژاپنی را منسوب به حضور فرایند دستوری‌شدگی و پس از آن ذهنی‌شدگی می‌داند. این بدین معناست که فعلی واژگانی در راستای کسب نقش دستوری نمود تکمیلی، دستوری می‌شود و پس از آن به تدریج معانی برخاسته از اندیشه‌ی گوینده را در خود پرورش می‌دهد و به مرزهای فرایند ذهنی‌شدگی قدم می‌نهد.
در مقابل، ساخت تکمیلی در زمان غیرگذشته که مستلزم اتمام رویداد در زمان آینده است، بازنمایی معنای هسته‌ای تکمیل را به همراه درجاتی از مفهوم تأکید، کنش قابل انتظار و نیز فاعل (کنشگر) مختار برعهده دارد:
4) رساله‌ات رو بنویس بره.
این ساخت که انتظار وقوع مرحله‌ی نهایی رویداد را در زمان فراروی گفتار به همراه دارد، برخلاف ساخت گذشته، شرایط اداره‌ی کنش (15) را به ذهن متبادر می‌سازد، شرایطی که نقطه‌ی نهایی رویداد را با در نظر گرفتن اختیار، اراده و هدایت کنشگر تجسم می‌بخشد، نقطه‌ای که هم از منظرگوینده و هم از منظر شنونده تا حد زیادی قابل پیش‌بینی است. این مفهوم غیرهسته‌ای از نمود تکمیلی در زبان بنگالی نیز گزارش شده است:
5) ali hasan-ke ragie fele chi-l-o
علی [بالاخره] حسن را عصبانی کرد [بعد از ساعت‌ها تلاش].
بنگالی (قمیشی 1991 : 338)
بر طبق 5 نمودنمای fele در بنگالی، این مفهوم را که تکمیل کنش همراه با اراده، میل و تلاش کنشگر بوده است رمزگذاری می‌نماید.
در کنار ساخت‌های مذکور، زبان فارسی از ساخت ویژه‌ای برای نمایش مفهوم «تکمیل و اتمام رویداد» استفاده می‌کند که بسیار متأخر است و از ترکیب فعل «تمام شدن» و فعل «رفتن» ساخته می‌شود. این ساخت عموماً تنها بر معنای تکمیل رویداد تأکید دارد و با زمان‌های حال و گذشته مورد استفاده قرار می‌گیرد.
6) الف – خدا کنه بتونم این مقاله رو زودتر بنویسم تموم شه بره.
ب- اگر کسی دلتان را شکست، حتماً به روش بیارین! در غیر این ‌صورت دفعه‌ی بعد حتماً سرتان را هم می‌شکند، تموم شد رفت. (http://shorshirin.blogfa.com)
در این ساخت، ارتباط میان منبع واژگانی «تمام شدن» و مفهوم دستوری بازنمایی شده (که بر تمام شدن یک موقعیت به جای یک پدیده‌ی عینی دلالت دارد) بسیار واضح است. براساس نظر ولتز (1980) پسوند –ile نیز که در ساخت تکمیلی زبان مورا (16) (از زبان‌های بانتو (17)) دیده می‌شود، بازمانده‌ی فعل gid-e در زبان پروتوبانتو به معنای «تمام شدن» است. در نوع دیگری از این ساخت که در زبان‌های «یابم (18)» (از زبان‌های پاپوا ملانزین (19) و «ایو (20)» (از زبان‌های نیجر – کنگو گزارش شده است، قالب «الف، ب را انجام می‌دهد، آن تمام شده است» برای بازنمایی مفهوم نمود تکمیلی به کار گرفته می شود (هاینه 1993: 38).
زبان یابم (بیسانگ 1986: 152):
7) bŏc segn aěácma janggom gě-bacně
PL. eat our corn 3.SG.O-be.finished
«خوک ها تمام غلّات ما را خورده‌اند، آن تمام شده است».
زبان ایو:
8) me du I ve
SG eat 3.SG.O be.finished
«من همه‌ی آن را خورده‌ام، آن تمام شده است».
بای‌بی و همکاران (1994: 57) استدلال می‌کنند که به لحاظ رده‌شناختی، اتمام کامل یک موقعیت می‌تواند همراه با تمایزات ظریف واژنحوی – معنایی، به شرح زیر باشد:
1- مفعولِ فعل گذرا به طور کامل تحت‌تأثیر کنش قرار می‌گیرد. این بدان معناست که یا به طور کامل به مصرف می‌رسد و یا به طور کامل تخریب می‌شود. فعل eat up’ تمام... را خوردن در انگلیسی نمونه‌ی خوبی برای این توصیف است.
2- فاعل فعل ناگذر و مفعول فعل گذرا، با شمار جمع به کار می‌روند. مثلاً در ساخت نمود تکمیلی در زبان فارسی، فاعل غالباً اول شخص جمع است:
9) الف- پیر شدیم رفت.
ب- بدبخت شدیم رفت.
ج – بیچاره شدیم رفت.
2- بازنمایی شرایط کنش کامل شده، علاوه بر رمزگذاری مفهوم هسته‌ای «تکمیل شدن»، مفاهیم بسط یافته‌ی تأکید و شگفتی را نیز بیان می‌کند.
در ادامه، به بررسی تکوین نمود تکمیلی در زبان فارسی در چارچوب دستوری‌شدگی و بر اساس مدل ابعاد معین‌شدگی خواهیم پرداخت و پس از آن، مفاهیم بازنمایی شده از سوی این نمود را مورد واکاوی قرار خواهیم داد. لازم به ذکر است که ساخت نمود تکمیلی در زبان فارسی، ساختی متأخر است و تنها در بافت گفتار غیررسمی جریان دارد.

2 بررسی تکوین نمود تکمیلی براساس مدل «ابعاد معین‌شدگی»

معین شدگی روند در زمانی ناظر بر پیدایش افعال معین از منابع واژگانی است (کوتوا 2001 : 1). این روند یکی از اعضای برجسته‌ی مجموعه‌ی تحولاتی است که در حیطه‌ی مطالعات تغییرات زبانی، «دستوری‌شدگی» (21) نامیده می‌شوند. دستوری‌شدگی چه در مفهوم پایگاهی نظری برای پژوهش‌های تحول بنیاد زبانی و چه به عنوان فرایندی کلی در بررسی موردی این تحولات، موضوع تکوین مقولات دستوری از مقالات واژگانی را سرلوحه‌‌ی مطالعات خود قرار داده است (برای دستوری‌شدگی در زبان فارسی رک. نغزگوی کهن 1387 الف و ب و 1389 ج). در این پژوهش، روال تحول فعل واژگانی و حرکتی «رفتن» به فعل معین نشانه‌ی نمود تکمیلی براساس مدل ابعاد معین‌شدگی مورد بررسی قرار خواهد گرفت. (22) مدل ابعاد معین‌شدگی نخستین بار از سوی داوری (1392) و به منظور بازنمایی سه بعد نقشی – کاربردی، شناختی و واژنحوی هر فعل معین پیشنهاد شده است. براساس این مدل، هر فعل معین، تحول معین‌شدگی را در راستای تعامل سه بعد: نیروی معین‌شدگی (23) (حوزه‌ی نقشی – کاربردی)، منبع معین‌شدگی (24) (حوزه‌ی شناختی) و درجه‌ی معین‌شدگی (25) (حوزه‌ی واژنحوی) تجربه می‌کند. در ادامه به معرفی اجمالی این سه بعد خواهیم پرداخت.

2-1 نیروی معین‌شدگی

نخستین بعد از فرایند معین‌شدگی، نیروی معین‌شدگی نام دارد. نیروی معین‌شدگی، نشان‌دهنده‌ی معنایی دستوری است که فعل معین به منظور نمایش آن، پا به عرصه‌ی وجود می‌گذارد. همان‌طور که پیشتر اشاره گردید، براساس هاینه (1993) افعال معین، افعالی هستند که تنها به بازنمایی معانی مرتبط با فعل مانند نقش‌های زمان، نمود و وجهیت می‌پردازند، یعنی این افعال در راستای بیان نقش‌های دستوری مذکور از حوزه‌ی افعال واژگانی به حوزه‌ی افعال معینی تحول می‌یابند که دیگر حائز معانی واژگانی نیستند؛ از این رو می‌توان اذعان نمود که این معانی دستوری، نیروها و انگیزه‌های پیدایش افعال معین هستند، پس اولین گام در مسیر پیچیده‌ی تکوین یک فعل معین به شمار می‌روند. اتخاذ این دیدگاه به پژوهشگر اجازه می‌دهد تا با سهولت و اطمینان به شناسایی افعال بپردازد که در مجاورت فعل واژگانی (که بار معنایی جمله را برعهده دارد)، بازنمایی مفهومی دستوری و مرتبط به آن را برعهده دارند. از این‌رو نخستین مرحله در تشخیص فعل معین، که فعل معین را علی‌رغم وجود شباهت‌های واژنحوی به افعال اصلی از آنان تغییر می‌دهد، وجود معانی غیرواژگانی و مفاهیم دستوری است که به نوبه‌ی خود پیدایش فعل معین مذکور را رقم زده‌اند. نگارندگان، هم‌سو با هاینه (1993) مهم‌ترین نیروهای معین‌شدگی در زبان فارسی را مقولات فعلی زمان، نمود و وجهیت می‌داند. بازنمایی این معانی دستوری، نیرو و انگیزه‌ای می‌شود برای آنکه یک فعل واژگانی مانند «رفتن» (که بر رویداد عینی «حرکت» دلالت می‌کند) از این معنای خود فاصله بگیرد و معنایی دستوری مانند «نمود تکمیلی» را بیان کند؛ از این رو براساس شواهد باید گفت که نیروی معین‌شدگی در تحول فعل «رفتن»، «نمود تکمیلی» است.

2-2 منبع معین‌شدگی

دومین بعد از ابعاد سه‌‌گانه‌ی معین شدگی، «منبع معین‌شدگی» است. این بعد پس از مشخص شدن نیروی انگیزاننده‌ی تکوین فعل معین، منبع واژگانی مناسب برای این تحول را گزینش می‌کند. براساس نظر هاینه (1993) این منبع واژگانی از میان مقوله‌ی افعال با طرحواره‌های رویداد (26) عینی از جمله طرحواره‌ی رویداد مکان (27) (فعل بودن)، حرکت (28) (فعل رفتن)، مالکیت (29) (فعل داشتن) و جز آن انتخاب می‌شود. گزینش هر طرحواره به شباهت میان نقش دستوری حاصل و طبیعت هر طرحواره بستگی دارد. از این رو می‌توان گفت که ماهیت ارتباط میان طرحواره‌ی یک رویداد عینی و نقش دستوری انتزاعی بازنمایی شده، ماهیتی استعاری است. از این رهگذر، طرحواره‌ای که بر یک هستی عینی (مانند پدیده‌ی حرکت)، واقع در برجسته‌ترین نقاط تجربه‌ی بشری، دلالت می‌کند، برای نمایش تصویری ملموس‌تر و واقعی‌تر از مفاهیم انتزاعی چون زمان و نمود دستوری که به لمس و تجربه‌ی فیزیکی انسان راه نمی‌یابند، به خدمت گرفته می‌شود. بر همین اساس، هاینه و همکاران (1991) زیربنای تغییرات معنایی در دستوری‌شدگی را به حضور فرایندهای استعاره‌ی شناختی نسبت می‌دهند و استدلال می‌کنند که مبنای استعاره‌ها، طرحواره‌های شناختی انسان است. همان‌طور که دیدیم، تکوین نقش دستوری «نمود تکمیلی» در زبان فارسی با به کارگیری فعل حرکتی «رفتن» به وقوع می‌پیوندند. این فعل حرکتی از طرحواره‌ی رویداد حرکت برخوردار است. از این‌رو منبع معین‌شدگی این فعل «طرحواره‌ی رویداد حرکت» است.
کلیه‌ی افعالی که در حوزه‌ی این طرحواره قرار می‌گیرند، درگیر نوعی انتقال مکان موضوع خود هستند که در خلال آن «الف از ب یا به سوی ب حرکت می‌کند». در این طرحواره، متمم فعلی، اسمی است که بر یک مکان یا فضای عینی و ارجاعی دلالت می‌کند:
10) یاسمن فردا از همدان خواهد رفت.
«اما مشاهده می‌شود که در روند معین‌شدگی این فعل، کنش فیزیکی انتقال مکان به مفهومی انتزاعی در حوزه‌ی مقولات توصیف کننده‌ی فعل (مانند اتمام فعل که از مقولات نمودی آن به شمار می‌رود) تغییر ماهیت می‌دهد. مثلاً در تحول فعل «رفتن» به نشانه‌ی «نمود تکمیلی»:
11) ورمالن، بازیکن تیم آرسنال جراحی شد، یا خدا، فنا شدیم رفت!
(http://gunnerstrust.com/fa/news-4179html)
«رفتن» از «جایی به «تکمیل» «رویدادی» (رویداد فناشدن) تحول یافته است.
منابع طرحواره‌ی رویداد حرکت، عموماً ابزار بازنمایی نمودهای آغازی و پایانی و زمان‌های گذشته و آینده هستند (هاینه 1993 : 47). این حقیقت از طبیعت «مسیری» این طرحواره‌ی منبع ناشی می‌شود. کوتوا (1991) بر آن است افعالی که تحت تأثیر معین‌شدگی قرار می‌گیرند، نه تنها افعالی پربسامد و دارای مفاهیم کلی هستند، بلکه رمزگذاریِ تعداد محدودی از طرحوار‌ه‌های تصویری را برعهده دارند. طرحواره‌ی تصویری منبع – مسیر – مقصد یکی از این طرحواره‌هاست که حوزه‌ی مفهومی افعال رویداد حرکت را در بر می‌گیرد. براین اساس می‌توان گفت که مثلاً طرحواره‌ی رویداد «رفتن»، شامل نقطه‌ی آغاز حرکت به عنوان منبع و نقطه‌ی پایان حرکت به عنوان مقصد است. از این‌روست که به لحاظ تصویری، فعل «رفتن» قادر به بازنمایی دو مفهوم نمودی آغاز و تکمیل (پایان) است. تأکید بر نقطه‌ی «آغاز» حرکت، در القای مفهوم نمود آغازی و تأکید بر نقطه‌ی تکمیل (پایان) حرکت در القای مفهوم نمود تکمیلی مؤثر است (برای توصیف فعل معین «رفتن» در نقش نمود نمای آغازی رک. به نغزگوی کهن 1390 ب). این مفهوم در نمودار 1 به نمایش درآمده است:
نمودار 1
نقطه‌ی آغاز ← نقطه‌ی پایان (تکمیل)
اتخاذ این دیدگاه، برجستگی رویداد را از نقطه‌ی آغاز رویداد به نقطه‌ی پایان آن منتقل می‌کند.
شکل 1 معین‌شدگی فعل «رفتن» را با توجه به مفاهیم منبع و هدف به نمایش می‌گذارد:
نمود تکمیلی در زبان فارسی
شکل 1: منبع معین‌شدگی فعل «رفتن»: طرحواره‌ی رویداد حرکت
$ 2-3 درجه‌ی معین شدگی
براساس هاینه (1993 : 71) اگرچه افعال معین در زبان‌های دنیا، مفاهیم نقشی مشابهی را بازنمایی می‌کنند، اما به لحاظ ساخت واژنحوی، تنوعات صوری فراوانی را به نمایش می‌گذارند. بولینگر (1980 : 297) گوناگونی‌های صوری در ساخت افعال معین انگلیسی را به صورت مجموعه‌ای نُه‌گانه از مشخصات واژنحوی مختلف، از جمله: گزینش متمم مصدری، معانی وجهی و نمودی و تصریف ناقص نشان داده است. این مجموعه به شکل فهرستی سلسله مراتبی ارائه شده است. در این فهرست، مشخصه‌ی نُه تا مشخصه‌ی یک، مسیری از یک فعل واژگانی غیرمعین (30) تا یک فعل معین تمام عیار (31) را به نمایش می‌گذارد. در مدل ابعاد معین‌شدگی، گوناگونی‌های واژنحوی یا فعال معین، که نشان‌دهنده‌ی تغییرات (غیر) تدریجی این افعال از فعل واژگانی به فعل معین هستند، به صورت «درجات معین‌شدگی» نشان داده شده می‌شوند. براساس داده‌های زبان فارسی، مسیر معین‌شدگی افعال در این زبان، سه درجه از تغییرات واژنحوی را از خود بروز می‌دهد که به ترتیب به سمت کسب مشخصات یک فعل معین تمام عیار و کاملاً دستوری شده پیش می‌رود. این تغییرات شامل تغییرات معنایی، واژنحوی و آوایی هستند. بر اساس این درجه‌بندی، افعال معین از رهگذر تغییر هویت متمم و سایش معنایی، قدم به جاده‌ی معین‌شدگی می‌گذارند، سپس دستخوش تغییرات واژنحوی می‌شوند و در انتها با دگرگونی‌هایی در ساخت آوایی ساخت معین مواجه می‌گردند. این بدین معناست که تغییر آوایی به وقوع پیوسته در ساخت معین علاوه بر خود فعل، می‌تواند تنها متمم این ساخت را تحت تأثیر قرار دهد. این پژوهش برای اعمال دقت نظر بیشتر و بررسی عمیق و ریزبینانه‌ی فرایند نقص یا فقدان مشخصه‌های فعلی در فعل معین «رفتن» در خلال فرایند معین‌شدگی و به جهت تعیین درجه‌ی معین‌شدگی آن، مشخصات فعلی افعال در زبان فارسی را در جدولی (جدول شماره‌ی «2») حاوی ده مشخصه‌ی فعلی ارائه داده است تا با به‌کارگیری آن، فعل معین «رفتن» براساس میزان کاهش و یا فقدان مشخصات فعلی مورد مطالعه قرار بگیرد. این جدول پس از معرفی درجات معین‌شدگی ارائه خواهد گردید. اینک به معرفی درجات معین‌شدگی در مدل ابعاد معین‌شدگی خواهیم پرداخت:
$ 2-3-1 درجه‌ی اول معین‌شدگی
براساس بحث تغییر مفهومی که در هاینه (1993 : 47) ارائه گردیده است، هر فعل واژگانی در نخستنی گامی که در جاده‌ی معین‌شدگی بر می‌دارد، بی‌آنکه خود دستخوش بسط استعاری و به تبع آن کاهش معنای ارجاعی و واژگانی اولیه گردد، دست به گزینش متمم «کنش» به جای متمم «شیء» یا «مکان» می‌زند. «کنش» گزینش شده به لحاظ زبان‌شناختی، مقوله‌ی دستوری فعل است که می‌تواند صورت اسمی شده داشته باشد. گزینش متمم «کنش» به باور هاینه (1993 : 47) نخستین مرحله‌ای است که در خلال آن، فعل اصلی جمله که فعلی واژگانی به همراه متممی فیزیکی یا مکانی بوده است به فعلی معین تغییر ماهیت می‌دهد که متممی فعلی را در کنار خود پذیرا می‌گردد. در ترکیب حاصل، فعل متمم شده به لحاظ معنایی فعل اصلی می‌گردد چرا که فعل اصلی پیشین، بخشی از ویژگی‌های معناشناختی مرتبط با موضوعات و ساخت ظرفیت یک فعل واژگانی (یعنی حضور متمم عینی و فیزیکی و یا مکان عینی) را از دست داده است و اینک به یک نشانه‌ی دستوری تحول یافته است. بسیاری از افعال که این مرحله را تجربه می‌کنند ممکن است که همواره در همین مرحله باقی بمانند و به جز همراهی با متمم کنش، تغییر دیگری را تجربه ننمایند. در این مرحله، فعل معین شده، نه تنها معنی ارجاعی و واژگانی خود را تا حدود زیادی حفظ می‌کند، بلکه به لحاظ ساخت صرفی و واژنحوی نیز تغییر بارزی را متحمل نمی‌گردد؛ به عبارت دیگر، در این مرحله فعل معین همانند همتای واژگانی خود دارای صیغگان کامل است:
از این‌رو می‌توان مشخصات درجه‌‌ی اول معین‌شدگی را بدین صورت بیان کرد:
عدم سایش معنایی و تغییرات صرفی فعل به همراه گزینش متمم «کنش» (کنش، متممی است که «شیء» یا «مکان» نباشد و می‌تواند شامل مصدر، فعل و با بند باشد). در زبان فارسی، فعل «بودن» در ساختِ معین «در حالِ ... بودن» که بازنمایی نقش نمود مستمر را برعهده دارد از درجه‌ی اول معین‌شدگی برخوردار است.
$ 2-3-2 درجه‌ی دوم معین‌شدگی
فعلی که در درجه‌ی دوم معین‌شدگی قرار دارد، فعلی است که متمم کنش را برگزیده است و علاوه بر آن دستخوش سایش و یا کاهش معنای ارجاعی، عینی و واژگانی خود شده است. این سایش و کاهش معنایی براثر فرایند بسط استعاری فعل صورت می‌گیرد. هاینه و همکاران (1991) استدلال می‌کنند که در این مسیر تحول که از یک پدیده‌ی عینی برای درک یک پدیده‌ی انتزاعی بهره‌برداری می‌شود، شاهد انتقالی مفهومی هستیم از دنیای واقعی، یعنی دنیای هستی‌های ملموس و قابل ارجاع و کنش‌های فیزیکی و انرژِ‌ی‌بر به دنیای گفتمان، یعنی دنیایی که هستی‌های آن، موجودیت خود را تنها در عمل گفتار به دست می‌آورند. در این مرحله از تحول، فعل معین دستخوش تغییرات فعلی می‌شود؛ بدین معنا که یا دچار نقص صیغگان تصریفی می‌گردد و یا در یک صورت فعلی مشخص تثبیت می‌گردد و قابلیت تصریف برای صیغان دیگر را از خود نشان نمی‌دهد. هاپر (1991 : 22) از این مشخصه‌ی تثبیت و ویژگی‌های فعلی به عنوان «خنثی‌شدگی» (32) یاد می‌کند. بنابراین مشخصات کلی درجه‌ی دوم معین‌شدگی را می‌توان به صورت زیر بیان کرد:
سایش معنایی فعل به همراه نقص در مشخصه‌های فعلی مانند فعل داشتن (در نقش نمود مستمر) که با توجه به جدول 2 مشاهده می‌شود که دستخوش نقص در صیغگان شده است:
12) دارم درس می‌خوانم. (33)
و یا تثبیت و خنثی‌شدگی مشخصه‌های فعلی؛ مانند فعل رفتن (در نقش نمود تکمیلی) که با توجه به جدول 2 صورت فعلی ثابتی پیدا کرده است و هیچ صورت فعلی دیگری ندارد:
13) حیف شدیم رفت.
$ 2-3-3 درجه‌ی سوم معین‌شدگی
براساس بای‌بی و دیگران (1992: 22) و هاینه (1993: 109) تکوین واحدهای دستوری مستلزم تحول پایاپای و هماهنگ صورت و معناست. این بدان معناست که در خلال مسیر معین‌شدگی، پس از رخداد تغییرات معنایی و صرفی باید منتظر وقوع تغییرات آوایی بود. پیرو هاینه (1993: 111) این تغییرات آوایی می‌توانند تغییرات مبتنی بر واژه‌بست‌شدگی ((is>'s و یا مختصر شدگی آوایی واژه (to going > gonna) را در بربگیرند. درجه‌ی سوم معین‌شدگی در مدل ابعاد معین‌شدگی، افعال معینی را پوشش می‌دهد که تحت این دسته از تغییرات آوایی قرار می‌گیرند. تغییرات آوایی حاصل از معین‌شدگی، کل ساخت معین را تحت تأثیر قرار می‌دهند، یعنی می‌توانند علاوه بر فعل معین، متمم آن یعنی فعل اصلی بند را نیز درگیر فرایند سایش آوایی نمایند. لازم به ذکر است که هاینه از این شرایط سایش آوایی اخیر یعنی سایش آوایی متمم، سخنی به میان نیاورده است، این مورد در ساخت زمان آینده‌ی زبان فارسی یعنی در سایش آوایی متمم مصدر کامل و تبدیل آن به مصدر مرخم دیده می‌شود:
14) خواهم آمدن ← خواهم آمد
$ 2-3-4 بررسی مشخصه‌های فعلی افعال معین
همان‌طور که در ابتدای بحث درجه‌ی معین‌شدگی اشاره گردید، یکی از معیارهای تعیین درجه‌ی معین شدگی افعال معین، تعیین میزان کاهش یا نقص در مشخصه‌های فعلی فعل معین در راستای کسب نقش‌های دستوری است. از این‌رو به منظور تعیین دقیق این میزان کاهش، در جدول 2 که براساس ویژگی‌های فعلی افعال زبان فارسی ترسیم گردیده است، میزان کاهش یا فقدان این مشخصه‌های فعلی را خواهیم سنجید و براساس آن نقص در صیغگان فعل معین «رفتن» را بررسی خواهیم نمود. اما پیش از اینکه به تحلیل افعال معین براساس این جدول بپردازیم، مشخصات فعلی افعال در زبان فارسی را در جدول 1 ذکر می‌نماییم:
جدول 1: مشخصه‌های فعلی افعال در زبان فارسی براساس مقوله‌های دستوری

مشخصه‌ی فعلی

مقوله‌ی دستوری

هر صورت فعلی به جز صورت التزامی و صورت امری

وجه اخباری

پیشوند بـ + بن مضارع + شناسه

وجه التزامی

(پسوند بـ) + بن مضارع

وجه امری

پیشوند می - + بن مظارع + شناسه

زمان حال

بن مضارع + پسوند – ت و یا – د

زمان گذشته

بن مضارع فعل خواستن+ شناسه + فعل در زمان گذشته

زمان آینده

حضور شناسه‌های فعلی

شخص

حضور شناسه‌های فعلی

شمار

صفت مفعولی + بن ماضی فعل «شدن» + شناسه

جهت مجهول

پیشوند نـ

نفی


اینک با توجه به مشخصه‌های فعلی که در جدول 1 برای افعال زبان فارسی ذکر گردیده است، می‌توان وضعیت فعل معین «رفتن» در زبان فارسی را مورد واکاوی قرار داد و میزان کاهش یا عدم کاهش و یا تثبیت این مشخصه‌ها را در این فعل تحول یافته و دستوری شده به طور دقیق نشان داد. جدول 2 مشخصه‌های فعلی افعال معین را به نمایش می‌گذارد. اما نکته‌ای که پیش از ارائه، در خصوص این جدول لازم به ذکر است، این است که در این جدول، صورت‌بندی به این شکل است که علامت (-) از دست رفتن مشخصه‌ی فعلی فعل معین را از رهگذر معین‌شدگی نشان می‌دهد (تثبیت مشخصه‌ی فعلی به معنای عدم حضور دیگر صورت‌های فعلی نیز با این علامت نشان داده شده است)، علامت (+) حضور مشخصه‌ی فعلی را حتی بعد از معین‌شدگی به نمایش می‌گذارد و علامت (*) نشان‌دهنده‌ی این موضوع است که فعل مزبور به جهت مشخصه‌های معنای واژگانی فعل، از صیغگان مزبور تهی است (مانند مشخصه‌ی جهت مجهول برای فعل ناگذر «رفتن (34)»):
جدول 2: مشخصه‌های فعلی فعل معین «رفتن» در زبان فارسی

فعل معین

وجه اخباری

وجه التزامی

وجه امری

زمان حال

زمان گذشته

زمان آینده شخص

شخص

شمار

جهت مجهول

نفی

رفتن:
نمود تکمیلی

+

-

-

-

+

-

-

-

*

-


بر طبق بعد درجه‌ی معین‌شدگی، فعل «رفتن» در نقش نمود نمای تکمیلی (در زمان گذشته)، از درجه‌ی دو معین‌شدگی برخوردار است، چون این فعل علاوه بر از دست دادن معنای واژگانی، کلیه‌ی امکانات تصریفی خود به جز امکان وجه اخباری و زمان گذشته را از دست داده است و با آنکه از امکانات سوم شخص مفرد برخوردار است اما برای هیچ شخص و شمار دیگری، صورت فعلی ندارد و تنها با یک صورت ثابت تصریفی «رفت» به بازنمایی این مفهوم می‌پردازد.
جدول 3 تحلیل فعل «رفتن» به عنوان نشانه‌ی نمود تکمیلی را براساس مدل ابعاد معین‌شدگی به نمایش می‌گذارد:
جدول 3: ابعاد معین‌شدگی فعل «رفتن» در نقش نشانه‌ی نمود تکمیلی

ابعاد معین‌شدگی فعل «رفتن» در نقش نشانه‌ی نمود تکمیلی

نیروی معین‌شدگی

نمود تکمیلی

منبع معین شدگی

طرحواره‌ی‌ رویداد حرکت

درجه‌ی معین شدگی

درجه‌ی دوم معین‌شدگی (فقدان کلیه‌ی صورت‌های فعلی به جز صورت فعلی «رفت»)


$ 3 مفاهیم غیرهسته‌ای نمود تکمیلی
نمود تکمیلی در زبان فارسی همانند دیگر زبان‌های دنیا به منظور ارائه‌ی ابزاری جهت نمایش تصویر تکمیل شده‌ی یک موقعیت، به کار گرفته می‌شود. همان‌طور که دیدیم این هدف اولیه از رهگذر فرایند معین‌شدگی و براساس تغییر معنایی از نوع بسط استعاری در معنای واژگانی فعل «رفتن» برآورده می‌گردد. با این حال حضور این فعل در مجاورت گزاره‌هایی که موقعیتی نامطلوب را بیان می‌کنند، به پیدایش تعابیری منجر می‌شود که ثانویه، گوینده محور و مجاز بنیاد هستند. در ادامه، معانی تأکید، فاعل (کنشگر) غیرمختار و فروتنی را در این رابطه مورد بررسی قرار خواهیم داد.
$ 3-1 مفهوم تأکید
برطبق نظر بای‌بی و همکاران (1994 : 57) ارزش تأکیدی نمود تکمیلی، ارزش ذاتی این نمود به شمار می‌رود، چرا که به نظر می‌رسد، همواره اعلام اتمام یک کنش از سوی گوینده و دستیابی به نتایج حاصله، درجاتی از بازنمایی مفهوم تأکید و انتقال توجه مخاطب از نقطه‌ی آغاز کنش به نقطه‌ی پایان آن را به همراه دارد:
15) الف- شمع رخ تو دیدیم دیوانه شدیم رفت. (http://www.akhmo.ir/)
ب- حیف شدیم رفت. (http://www.el-star.blogfa.com/post/18)
ج- خفه شدیم رفت. (http://www.khafeshodim.zananblog.com)
د – عاشق شدیم رفت. (http://www.daneshvar.ir/roozbeh/notes/?P=192)
این انتقال وجه، علاوه بر آنکه تمرکز مخاطب را از زمان آغاز به سمت زمان پایان (تکمیل) موقعیت سوق می‌دهد، می‌تواند نگاه او را به جای تمرکز بر فاعلی مختار و کنتر‌ل‌کننده‌ی کنش (مثلاً در 4: رساله‌ات رو بنویس بره)، به فاعلی غیرمختار و ناتوان در کنترل کنش (مثلاً در (15 ب): حیف شدیم رفت) معطوف سازد. به عبارت دیگر، در کاربرد نمود تکمیلی (در زمان گذشته)، نه تنها زاویه‌ی توجه بر روی محور زمان از آغازِ زمانی به پایانِ زمانی تغییر جهت می‌دهد، بلکه بر روی محور کنش اختیاری نیز، تمرکز از فاعل مختار (آغاز کنش) به فاعل غیرمختار (پایان کنش) منتقل می‌شود، این بدین معنی است که در صورت وجود محور گذرایی کنش، این انتقال توجه از کنشگر مختار (که به اراده‌ی خود آغازگر کنش می‌باشد) به کنش‌پذیر (که بر روی محور گذرایی رویداد، نقطه‌ی پایانی و محصول موقعیت به شمار می‌رود) صورت می‌گیرد.
در مثال 4 تأکید بر استحصال موقعیت اتمام نوشتن «رساله»، از سوی نشانه‌ی نمود تکمیلی «رفتن»، «رساله» را به عنوان محصول نهایی موقعیت و کنش‌پذیر، بیش از کنشگر مختار (تو) در مرکز توجه مخاطب قرار می‌دهد. این مفهوم در نمودار 2 به نمایش درآمده است:
نمود تکمیلی در زبان فارسی
نمودار 2: انتقال تمرکز در نمود تکمیلی

براساس این نمودار، مثال‌های (15 الف) تا (15 د)، بیش از آنکه بر نقطه‌ی پایانیِ زمانی رویداد تمرکز کنند، فاعلی را در مرکز توجه گزاره قرار داده‌اند که اختیاری در پیش آمد موقعیت نداشته است. براساس شواهد مذکور، فرایند استقرار تأکید گوینده بر موقعیت چنین فاعلی، از آن‌جا که تصویر کامل شده و نهایی از موقعیت، مانند خفه‌شدن، را در «خفه شدیم رفت» به نمایش می‌گذارد، بر عدم توانایی فاعل (ما) در تغییر این موقعیت دلالت دارد؛ از این‌رو مفهوم کلی «فاعل» (کنشگر) غیرمختار» را متبلور می‌سازد (این مفهوم در بخش بعد مورد بررسی قرار خواهد گرفت).
جانستون (1980 : 130) کاربرد نمود تکمیلی در زبان ناکانای (35) را گزارش رویدادی می‌داند که به طور کامل محقق شده است، اما شنونده از اتمام آن بی‌اطلاع است. استفاده از معنای تأکیدی نمود تکمیلی در بافتِ دانش اندک شنونده، توجه او را به رخداد جلب می‌کند:
16) Eia kora-le eia taulai-ti !
3SG leave-that 3 SG marry-PERF
«آن دختر را فراموش کن، او ازدواج کرده است.»
چنین معنای تأکیدی، یادآور ارزش «اخبار داغ (36)» در حال کامل انگلیسی است (که با توجه به مفهوم انجام کنش در زمان گذشته، بی‌ارتباط با نمود تکمیلی نیست)، مانند
17) nixon has resigned.
«نیکسون استعفا داده است.» (بای‌بی و همکاران 1994 : 59)
مک‌کاولی (1971) و اندرسن (1982) از این مفهوم به عنوان «موقعیت جدید» (37) یاد می‌کنند و استفاده از مفهوم رویداد کامل شده را ابزاری در جهت جلب تمرکز مخاطب به رویداد بر می‌شمارند.
رمزگذاری مفهوم «اخبار داغ»، که از ارزش تأکیدی بالایی برخوردار است، در زبان فارسی، از رهگذر زمان گذشته (که از مفهوم رویداد کامل شده برخوردار است) به وقوع می‌پیوندد. بنابراین می‌توان گفت که زمان گذشته نیز به جهت دارا بودن معانی تکمیل رویداد، می‌تواند حامل مفاهیم تأکید بر رویداد باشد:
18) دادستان زابل به شهادت رسید (روزنامه‌ی همشهری : 16 آبان 92).
حضور این معانی تأکیدی نهفته در زمان گذشته را (که حامل معانی نمود کامل فعل است) می‌توان با شرایط عدم حضور آن در نمود غیرکامل مقایسه نمود. در نمود غیرکامل که بربسامد بالای وقوع رویداد دلالت دارد، تکرار رویداد به کاهش مفهوم اخبار داغ و پیرو آن به کاهش مفهوم تأکید می‌انجامد:
19) هر روز به پارک می‌آید.
علاوه بر مواردی که در رابطه با تعامل مفاهیم «تکمیل رویداد» و «تأکید بر رویداد» ذکر گردید، باید به تأثیر کاربرد فعل جهتی (38) «رفتن» به عنوان نشانه‌ی نمود تکمیلی نیز اشاره نمود. اگرچه بای‌بی و همکاران (1994: 60) بر این حقیقت اعتراف می‌کنند که از نفش فعل رفتن در ساخت نمود تکمیلی اطلاع چندانی ندارند، اما بر این گمانند که به لحاظ رده‌شناسی، ساخت‌های تکمیلی که بر پایه‌ی واحدههای جهتی مانند فعل رفتن تکوین می‌یابند، مشابه ساخت go and انگلیسی در زمان گذشته هستند که تنها پافشاری بر اعلام انجام کنش را به تصویر می‌کشند:
20) But he went and fell in love with a colleague of mine.
دیالوگ فیلم (Little Miss Sunshine)
«اما اون رفت و عاشق یکی از همکارای من شد.»
21) He went and told her the whole story.
«رفت و همه‌ی داستان را بهش گفت» (بای‌بی و همکاران 1994 : 57).
همان‌طور که از 20 و 21 بر می‌آید، فعل «رفتن» بر معنای واژگانی خود دلالت نمی‌کند و تنها القای حتمیتِ انجام کنش را رمزگذاری می‌کند. کاربرد تأکید فعل «رفتن» به عنوان نشانه‌ی نمود تکمیلی در زبان «توکانو» (39) نیز گزارش شده است (سورنسن 1969 : 272).
کاربرد واحدهای زبانی حرکتی و جهتی مثل افعال و وندها؛ فعل «رفتن» و پیشوند «بـ» در زبان فارسی و پسوند «-ti» در ناکانای در بازنمایی معانی دستوری تکمیل و تأکید، بر جهت حرکت گوینده به سوی انجام کنش و وقوع رویداد تکیه می‌کنند و از این طریق، برجسته‌شدن قصد و نیت گوینده در بافت را رقم می‌زنند (برای نقش تأکیدی «بـ» در زبان فارسی رک. به نغزگوی کهن 1392ه). پررنگ شدن مشخصه‌ی «آگاهانه بودن (40)» کنش، ثمری است که از این رهگذر به بار می‌نشیند.
با این حال، باید خاطر نشان کرد که کاربرد فعل حرکتی «رفتن» در معنای دستوری «کنش تکمیل شده»، همواره مستلزم پدیداری ویژگی «آگاهانه و اختیاری بودن» رویداد نیست و هم‌نشینی برخی واحدهای واژگانی، از جمله بندهایی که معانی «نارضایتی را از سوی گوینده دارند، می‌تواند به ظهور موقعیتی کاملاً معکوس منتهی شود؛ موقعیتی که در آن از آگاهانه و عمدی بودن رویداد نشانه‌ای به چشم نمی‌خورد. در ادامه با طرح مفهوم «فاعل (کنشگر) بی‌اختیار»، به رمزگذاری آن از سوی ساخت نمود تکمیلی اشاره می‌نماییم. و براین موضوع تأکید می‌ورزیم که پیدایش این مفهوم از رهگذر فرایندهای مجازی به وقوع می‌پیوندد.
$ 3-2 مفهوم «فاعل (کنشگر) غیر مختار»
(مفهوم «فاعل (کنشگر) غیرمختار»، در گزاره‌ای بازنمایی می‌یابد که در آن، کنش‌پذیر از سوی کنش‌گری پذیری کنش می‌گردد که تسلطی برکنش ندارد (هسپلمت 1993 : 291 – 293، هم‌چنین رک. کیتیلا 2005). فوکونیه (2011 : 312) معتقد است که به لحاظ رده‌شناسی، زبان‌ها از سازوکارهای مختلفی برای رمزگذاری موقعیتی بهره می‌برند که خارج از اراده و اختیار فاعل یا کنشگر به وقوع می‌پیوندد. تسونودا (1981)، نس (2007) و مالچوکوف (2006) استدلال می‌کنند که این مفهوم با توجه به کاهش میزان گذرایی فعل، تظاهر می‌یابد. یعنی هر چه میزان گذرایی یک فعل کاهش یابد، رخدادی غیراختیاری‌تر را به تصویر می‌کشد که در وقوع آن، قوت کنشگریِ کنشگر به میزان فراوانی کاهش یافته است. مثلاً میزان اختیاری بودن کنش در 22 که براساس تسونودا (1981)، فعلی با مشخصه‌ی عمل مؤثر (41) است، نسبت به 23 که فعلی با مشخصه‌ی دانش (42) است بسیار بیشتر است، پس می‌توان ادعا نمود که کنشگر در 23 نسبت به 22 از میزان اختیار کمتری برخوردار است (برای مفهوم گذرایی و افعال لازم و متعدی در زبان فارسی رک. به راسخ‌مهند 1391):
22) کیان، تمام غذاها را خورده است.
23) آریا، نازنین را می‌شناسد.
با وجود این، شواهد حاکی از آن است که ظهور ساخت‌های غیراختیاری، تنها محدود به کاهش گذرایی فعل نمی‌شود و این پدیده می‌تواند از رهگذر ساخت‌های نمودی، از جمله ساخت نمود تکمیلی نیز بیان شود. این کاربرد نمود تکمیلی از آن‌جا ناشی می‌شود که تکمیل هر رویداد یا به عبارتی دستیابی به نقطه‌ی نهایی، یا فرایندی قابل انتظار است که در روال مراحل رویداد، وقوع آن پیش‌بینی و یا حتی آرزو می‌شود و یا فرایندی است که به شیوه‌ای غیرقابل انتظار، گوینده را با عملی انجام شده و به اتمام رسیده مواجه می‌سازد. این جنبه از اتمام غیرقابل انتظار موقعیت در برخی از زبان‌های دنیا از رهگذر نمود تکمیلی به نمایش در می‌آید. رمزگذاری یک موقعیت غیرقابل انتظار، عموماً القا کننده‌ی وضعیتی است که در آن، کنش به وقوع پیوسته از کنترل کنشگر خارج بوده است. از این‌رو تابلویی از فاعل (کنشگر) غیرمختار در معرض نمایش قرار می‌گیرد. موقعیتی که در آن گوینده با عملی مواجه می‌شود که یا اصلاً قرار نبوده اتفاق بیفتد و یا از قبل انتظار وقوعش را نداشته است:
24) به همین سادگی بدبخت شدیم رفت! از این پس کایرو پراکتورها می‌توانند از تعرفه‌ی فیزیوتراپی استفاده کنند. (http://www.dpt.ir/post-2815.asp)
25) Ami bhat pu□ e fele chi-l-am
«من سهواً برنج را سوزاندم.» زبان بنگالی (قمیشی 1991 : 343)
در 24 فعل «رفتن» و در 25 فعل fele. نشانه‌های نمود تکمیلی هستند که غیراختیاری بودن کنش را بیان می‌کنند. اگر چه این مفهوم در 25 تظاهر پررنگ‌تری دارد، اما در 24 نیز موقعیت فاعلِ بدبخت شدیم را به گونه‌ای بازنمایی می‌کند که با رویدادی خارج از انتظار موجه شده است و کنترلی بر تغییر شرایط بدبختی ندارد.
غیراختیاری بودن کنش، اگر نتایجی نامطلوب را به همراه داشته باشد، می‌تواند براساس فرایند ذهنی‌شدگی، تریبونی برای بیان ذهنیت ناراضی گوینده و افسوس وی از وضعیت موجود گردد:
26) اینم عاقبت ورزش کردن ما، داغون شدیم رفت (اشاره به آسیب مهره‌ی کمری گوینده بعد از ورزش کردن). http://facenama.com/view/post50688564
این رمزگذاری در ژاپنی نیز مشاهده شده است:
27) ano hon-wa kaši-te-šimat-ta
«[متأسفانه] کتاب را (به کسی) قرض داده‌ام.» ژاپنی (ابه 2007 : 68)
در (27) šimat، نشانه‌ی نمود تکمیلی است و مانند «رفت» در (26) علاوه بر نمایش عملی به اتمام رسیده، تلقی افسوس گوینده از برگشت‌ناپذیری کنش و عدم کنترل وی بر اوضاع را به دنبال دارد.
براین اساس، می‌توان استدلال نمود که نمود تکمیلی، زمانی می‌تواند بیان غیراختیاری بودن کنش و شرایط بازگشت‌ناپذیری آن را به همراه مفهوم افسوس گوینده رمزگذاری کند که رویارویی با شرایط، خارج از حوزه‌ی انتظارات، آمادگی و پیش‌بینی‌های وی باشد:
28) دوستان! توروخدا راهکار بدید! کچل شدیم رفت.
http://forum.prsiantools.com/t198085page20html
نشانه‌ی نمود –peli در زبان کره‌ای نیز حامل همین معناست:
29) kang –mwul-I mall-a-peli-ess-ta
«رودخانه [کاملاً] (خشک شده است.» کره‌ای (استراوس 2003 : 659)
براساس فوکونیه (2011) مفهوم فاعل (کنشگر) غیرمختار در زبان‌های دنیا به روش‌های مختلفی از جمله حالت‌نمایی گنشکر و استفاده از ساخت‌های معین رمزگذاری می‌شود. همان‌طور که دیدیم در زبان فارسی نیز همچون برخی از زبان‌‌ای دنیا از جمله بنگاری، کره‌ای و ژاپنی، «نمود تکمیلی» از جمله ابزارهای دستوری است که علاوه بر معنای تکمیل شدن موقعیت، به عنوان معنای هسته‌ای، مفهوم «غیراختیاری بودن کنش» را رمزگذاری می‌کند. در زبان فارسی این معنای ثانویه، معنایی است که بر اثر عملکرد فرایند مجازی به نشانه‌ی نمود افزوده می‌شود. این بدین معناست که پیدایش مفهوم فاعل (کنشگر) غیرمختار تنها در شرایطی است که نشانه‌ی نمود تکمیلی یا فعل «رفتن»، به توصیف تکمیل رویدادی بپردازد که از اختیار و هدایت کنشگر یا فاعل خارج است. رویدادی که هیچ اراده‌ای بر آن متقدم نبوده است و بدون پیش‌بینی‌های قبلی یا تجسم‌تصویری از آن به وقوع پیوسته است. مجاز در این معنا، همجواری نشانگر نمود و موقعیت غیرمنتظره است.
$ 3-3 مفهوم فروتنی
همان‌طور که پیشتر اشاره شد، براساس بای‌بی و همکاران (1994 : 60) موضوعات در ساخت نمود تکمیلی، عموماً ازشمار جمع برخوردارند. در پیشینه‌ی مطالعات زبان‌شناختی، فاعل کلی در این مفهوم، «جمع جهانی» (43) و یا «جمع جامع» (44) نامیده می‌شود (بای‌بی و همکاران 1994 : 57). این مفهوم در بیان گزاره‌هایی کاربرد دارد که جنبه‌ی جهانی و همگانی دارند، مانند همه می‌میرند. بای‌بی و همکاران (1994 : 60) استدلال می‌کنند که حضور موضوع (اختصاصاً کنش‌پذیر) با شمار جمع در ساخت تکمیلی و با منابع واژگانی گوناگون این معنا را به همراه دارد که برای تکمیل یک کنش، کلیه‌ی کنش‌پذیرها باید تحت تأثیر کنش قرار بگیرند. با این حال بای‌بی و همکاران در خصوص شرایطی که صحبت از کنش‌گر یا فاعل در میان است، توضیحی ارائه نمی‌کنند. در این پژوهش استدلال می‌شود که در زبان فارسی، چنین توجیهی برای حضور شمار جمع دریافت نمود تکمیلی، قانع کننده نیست و گزینش شمار جمع به جای گزینش مفرد برای فاعل، به جهت بازنمایی مفهوم «فروتنی» به کار گرفته شده است.
مفهوم فروتنی، بر ابراز تکریم تواضع زبانی در برابر افراد دارای مقام اجتماعی بالاتر دلالت دارد (شیباتانی 2006). یکی از شیوه‌های رمزگذاری این مفهوم، کاربرد شمار اول شخص جمع فروتنانه است که در زبان فارسی، پرکاربرد است (برای ارتباط ادب و نشانه‌های مطابقه‌ی فعلی رک. به نغزگوی کهن 1392 الف). با وجود این در این پژوهش و براساس کاربرد شمار جمع در ساخت تکمیلی بر این اعتقادیم که دامنه‌ی مفهوم فروتنی تنها به ارتباط میان گوینده و مخاطب خلاصه نمی‌شود، بلکه می‌تواند در شرایطی مورد استفاده قرار گیرد که گوینده (در مقابل شنونده) از وضعیت خود احساس رضایت و غرور نمی‌کند و موقعیت مذکور برای وی همراه با افسوس و حسرت است. به بیان دیگر، رمزگذاری این مفهوم تنها به نمایش عدم برابری موقعیت اجتماعی گوینده و شنونده، آن‌گونه که در پیشینه‌ی مطالعات بر آن تأکید می‌‌گردد، محدود نمی‌گردد، بلکه بر عدم برابری و نیز نامطلوبی شرایط زندگی گوینده نسبت به شنونده دلالت می‌کند. در ساخت تکمیلی زبان فارسی عباراتی از قبیل (9 الف)، (9 ب) و (9 ج) که شرایط پیری، بدبختی و بیچارگی گوینده را بیان می‌کنند، او را در وضعیتی پایین‌تر از وضعیت زندگی شنونده قرار می‌دهند، از این‌رو می‌توانند از طریق استفاده از شمار جمع، مفهوم فروتنی را رمزگذاری نمایند.
در شکل 2 مجموعه‌ی مفاهیمی که نمود تکمیلی در زبان فارسی رمزگذاری می‌کند، به تصویر کشده شده است.
شکل 2: نمودار مفاهیم رمزگذاری شده از سوی نمود تکمیلی در زبان فارسی
در انتها باید گفت که کلیه‌ی مفاهیم به نمایش درآمده در شکل 2 ماحصل تحولی زبانی است که در عنصری از طبقه‌ی واژگان زبان و به جهت القای مفهومی دستوری به وقوع پیوسته است. این تحول دیگر، دستوری‌شدگی نام دارد که از رهگذر آن، بیان مفاهیم غیرواژگانی در زبان مسیر می‌گردد. شکل 3 مسیر کلی دستوری شدگی فعل «رفتن» را در راستای بیان مفهوم نمود دستوری نشان می‌دهد:
شکل 3: بازنمایی مراحل دستوری شدگی فعل «رفتن» و تکوین نمود تکمیلی

 
  • طرحواره‌ی رویداد عینی حرکت

  • انتزاعی شدگی

  • واحد دستوری

  • واحد واژنحوی

  • نمود دستوری

  • نمود تکمیلی










$ نتیجه‌گیری
در این پژوهش بر آن بودیم که نمود تکمیلی در زبان فارسی را معرفی نماییم. با این هدف، فعل حرکتی «رفتن» را به عنوان نشانه‌ی نمود مذکور براساس مدل ابعاد معین‌شدگی تحلیل نمودیم و معنای دستوری هسته‌ای حاصل از آن یعنی، بازنمایی مفهوم تکمیل و تأکید بر اتمام کنش را مورد بررسی قرار دادیم. با این حال دیدیم که شواهد کاربرد این نمود حاکی از رمزگذاری برخی از مفاهیم غیرهسته‌ای از جمله افسوس و فروتنی و فاعل (کنشگر) غیرمختار است که تعامل فرایندهای مجازی را به نمایش می‌گذارد. با توجه به مفاهمی غیرهسته‌ای که علاوه بر مفهوم تکمیل کنش با نشانه‌ی این نمود در زبان‌ها رمزگذاری می‌شود، می‌توان نتیجه گرفت که بیان نظر و احساس گوینده نسبت به چگونگی اتمام یک رویداد، به اندازه‌ی خود فرایند اتمام، حائز اهمیت است. این مهم زمانی به نهایت برجستگی خود دست می‌یازد که رویداد با انتظارات گوینده مطابق نباشد. بنابراین، از رهگذر کاربرد نمود تکمیلی، مسیر توجه مخاطب از نقطه‌ی آغازِ زمانی به نقطه‌ی پایانیِ زمانی رویداد تغییر جهت می‌دهد. فرایندی که هم‌زمان با این تحول، عنصر کنش‌پذیر یا فاعل غیرمختار را نیز در مرکز تمرکز گزاره استقرار می‌بخشد. عناصر مذکور متناظر با نقطه‌ی پایانیِ زمانی بر روی محور زمان هستند.

پی‌نوشت‌ها:

1. نقطه‌ی آغاز تحلیل نمود تکمیلی در زبان فارسی براساس شاهد «پیر شدیم رفت» بنیان گرفت. این شاهد از سوی آقای دکتر مهرداد نغزگوی کهن در مقاله‌ی ارزشمند «دستوری‌شدگی افعال حرکتی در زبان فارسی» معرفی گردیده است.
2. copmpletive aspect
3. perfect aspect
4. completion
5. irreversibility
6. emphasis
7. regret
8. humbleness
9. involitionary agent
10. elaborated
11. این مفهوم را از کوتوا – نغزگوی کهن (2011) وام گرفته است.
12. auxilation. معادل فارسی این اصطلاح، از سوی آقای دکتر مهرداد نغزگوی کهن پیشنهاد شده است.
13. auxiliation dimension model (ADM)
14. imperfect aspect
15. manage-to
16. mwera
17. Buntu
18. yabem
19. papua melanesian
20. ewe
21. Grammaticalization
22. لازم به ذکر است در محال محدود این مقاله، تنها کاربرد فعل «رفتن» در زمان گذشته و در ساخت‌هایی مشابه «پیر شدیم رفت» تحلیل خواهد شد.
23. auxilaition force
24. auxiliation source
25. auxiliation degree
26. event schema
27. Location
28. Motion
29. Possession
30. Not-yet-auxiliary
31. Fully stablished auxiliary
32. Neutralization
33. فعل معین «داشتن برای زمان آینده و وجه التزامی و امر و جهت مجهول و نفی صورت فعلی ندارد.
34. در این پژوهش تنها، تحلیل معین‌شدگی فعل «رفتن» در زمان گذشته ارائه شده است.
35. Nakanai از زبان‌های گینه‌ی نوی پاپوا در استرالیا
36. hot news
37. new situation
38. directional
39. از زبان‌های گینه‌ی نوی پایوا tucano
40. deliberateness
41. effect action
42. knowledge
43. universal plural
44. exhaustive plural

منبع مقاله :
نغزگوی کهن، مهرداد؛ داوری، شادی؛ (1395)، زبان فارسی در گذر زمان، تهران: کتاب بهار، چاپ اول.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط