مناطق مسكوني بيمار
نويسنده: رويا ابراهيمي
متخصصان علم ژئوبيولوژي بعضي از مناطق مسكوني را «بيمار» مينامند. اين دانشمندان معتقدندكه بعضي از خانه ها روي «مناطق عاري از حيات» قرار گرفتهاند و «ناسالم» هستند.
پوسته زمين در اين مناطق ناپيوسته است و پرتوهاي ناشي از تجربه عناصر لايههاي درونيتر كره زمين از آن عبور ميكند. اين پرتوها كه «تلوريك» (Tellurique) خوانده ميشوند سبب «ناسالم» شدن آن ناحيه ميشوند دانشمندان در پي آن هستند كه اين مناطق را «درمان» ميكنند. علم ژئوبيولوژي يا زيست زمينشناسي بسيار گسترده است و در آن از كلمات علمي تخصصي و پيچيدة بسياري استفاده ميشود كه براي علاقمندان غيرحرفهاي به اين رشته دشوار است و عباراتي مانند ديوارهاي نامرئي كه بر مناطق مسكوني «پرتوافكني» ميكنند و يا «ديوارهاي تسخير شده» براي آنها مبهم و پيچيده است.
در دهه50 ميلادي يك پزشك آلماني به نام «ارنست هرتمان» (Ernest Hertmann) ادعا كرد كه ديوارههايي از انرژي به ضخامت 21 سانتيمتر بهصورت شطرنجي كره زمين را احاطه ميكنند و آن را «شبكه كروي» ناميد. وي معتقد بود كه اين شبكه از درون زمين سرچشمه ميگيرد و در جهت عمودي از لايههاي دروني كره زمين ميگذرد و به روي پوسته راه باز ميكند و حتي ميتواند از ديوارههاي بتوني نيز ميگذرد.
از طرف ديگر در همان دهه 50 ميلادي دكتر «گوري» (Curry) هواشناس و هموطن دكتر «هوتمان» نيز شبكه امواج ديگري را رديابي كرد.اين شبكه كه عرض امواج آن 40 سانتميتر است و 3 تا 16 متر از يكديگر فاصله دارند با امواج «شبكه كروي» دكتر هرتمان تلاقي ميكند.
دكتر كوري شبكه جديد را «شبكه بزرگ» ناميد و ادعا كرد كه در گذشتههاي دور نيز اين شبكه را ميشناختند و مردمان با نشان سنگهاي عظيمالجثه را كه با آن خانههاي خود را ميساختند براساس اين شبكهبندي روي هم قرار ميدادند و در ساختمان كليساهاي بزرگ نيز اين نكته در نظر گرفته شده است.
تاكنون مكانيزم كار اين شبكهها بهطور دقيق مشخص نشده است ولي ميتوان آنها را به وسيله چشمهياب يا پاندول رديابي كرد.
در نقاطي كه امواج اين دو شبكه با هم تلاقي ميكنند، «گرههاي پرتوزايي» تشكيل ميشوند. در صورتي كه اين گرهها روي لايههاي ناپيوسته قشر كره زمين قرار بگيرند، خطرناكتر نيز ميگردند.
نتيجه تحقيقات مشترك زمينشناسيها و زيستشناسيها درباره اين گرههاي زيانآور نشان ميدهد كه بدن انسان در مقابل پرتوافكني اين گرهها هماهنگي خود را از دست ميدهد و سلولهاي بدن غيرقطبي ميشوند واختلالاتي از قبيل بيخوابي، خستگي، سردردهاي صبحگاهي، ناراحتيهاي عصبي، آرتروز، سرطان و غيره بهوجود ميآيد. بدن انسان گيرنده بسيار خوبي براي اين امواج است و هنگامي كه در معرض اين پرتوها قرار ميگيرد دچار خستگي زودرس ميشود.
در رابطه با يافتن نواحي عاري از حيات يا همان نواحي بيماريزا و خنثي كردن پرتوهاي زيانبار، ژان شارل فابر مهندس معمار چنين ميگويد: «هنگامي كه كارم را در خانهاي آغاز ميكنم ابتدا محيط اطراف را با دقت مطالعه ميكنم و طبيعت را كه به منطقه زندگي ميبخشد بررسي ميكنم. مثلاً اگر در درختها برآمدگيهاي سرطاني مشاهده شود بدون شك در لايههاي زيرين خاك آن منطقه گسستگي وجود دارد و صاعقه هم به جايي اصابت ميكند كه در زير آن جريان آب زيرزميني باشد. لايههاي زيرين منطقهاي طبيعي كه پوشش گياهي آن را درختان بيد تشكيل ميدهد داراي سفرههاي آب زيرزميني است.
مطالعه جانوران منطقه نيز آموزنده است، مثلاً مورچهها هميشه كوتاهترين مسير را براي برگشت به لانه انتخاب ميكنند و اين مسير اكثراً از نواحي Tellurique (تلوريك) ميگذرد يعني همان جايي كه در لايههاي زيرين آن گسستگي بهوجود آمده است و پرتوهاي ناشي از تجزيه عناصر از آن عبور ميكند.
مورچهها در امتداد ديوارها و گرههايي مسير خود را انتخاب ميكنند كه از تقاطع دو شبكه پرتوزا بهوجود آمده باشند و اين در حالي است كه گربهها نيز روي همين گرهها ميخوابند و از آنها انرژي ميگيرند اما سگها از اين مكانها دوري ميكنند!
پس از مشاهده موجودات زنده در اطراف محل مسكوني وارد محل ميشوم و راهنماي بعدي بويي است كه از داخل خانه به استشمام ميرسد. بوي كپكي كه از بههم ريختگي تلوريك سخن ميگويد. پرتوهاي تلوريك الزاما! زيانبار نيستند و حتي گاهي تاثير مثبت هم دارند. مكاني كه «ناسالم» به نظر ميآيد را نميتوان از اساس سالمسازي كرد ولي ميتوان با ايجاد تغييراتي به يك تعادل نسبي رسيد كه مسكن مورد نظر را با محيط اطراف آن هماهنگ كند.
سطح بدن انسان در حالت خوابيده بيشتر در معرض پرتوهاي تلوريك قرار ميگيرد و فعاليت سلولهاي آن زياد ميگردد در نتيجه بدن خسته ميشود. ژئوبيولوژيستها براي درمان مناطق مسكوني كه درمعرض پرتوهاي تلوريك قرار دارند، توصيه ميكنند كه تختخوابها، كاناپهها و ميزهاي تحرير را بايد جابجا كرد تا از روي «گرهها» به نواحي خنثي يعني مابين ديوارهاي شبكه منتقل شوند و به اين ترتيب بدن كمتر در معرض پرتوها قرار گيرد. از راههاي ديگر براي خنثيسازي «گرهها»، استفاده از پوست گوسفند و يا روغنهاي معطر مانندروغن ليموترش است. همچنين ميتوان آنتنهاي دو قطبي را در بيرون محل مسكوني قرار داد تا پارازيتهاي «شبكه بزرگ» را بگيرند.
به كمك علم ژئوبيولوژي به دادههاي جديدي ميتوانيم دست يابيم. كمتر افرادي از اين دادهها آگاهي دارند، اينكه محيط مسكوني مان خنثي نيست و بر روي موجودات زنده تاثير ميگذارد، موجب وحشت بسياري از افراد ميشود. علم ژئوبيولوژي كه دادههاي آن در سر حد علم و فراعلم قرار ميگيرد، كمك خوبي براي آن دسته از افرادي است كه شايد فريب شيادان را بخورند و به كمك ورد يا دعا به درمان اينگونه مكانهاي مسكوني ميپردازند.پيشينيان ما اعم از ايرانيان، چينيها، روميها و ساير اقوام خانههاي خود را به طرف شمال ميساختند و معيارهاي خاصي را براي انتخاب محل سكونت خود در نظر ميگرفتند.
منبع:روزنامه اطلاعات
/خ
متخصصان علم ژئوبيولوژي بعضي از مناطق مسكوني را «بيمار» مينامند. اين دانشمندان معتقدندكه بعضي از خانه ها روي «مناطق عاري از حيات» قرار گرفتهاند و «ناسالم» هستند.
پوسته زمين در اين مناطق ناپيوسته است و پرتوهاي ناشي از تجربه عناصر لايههاي درونيتر كره زمين از آن عبور ميكند. اين پرتوها كه «تلوريك» (Tellurique) خوانده ميشوند سبب «ناسالم» شدن آن ناحيه ميشوند دانشمندان در پي آن هستند كه اين مناطق را «درمان» ميكنند. علم ژئوبيولوژي يا زيست زمينشناسي بسيار گسترده است و در آن از كلمات علمي تخصصي و پيچيدة بسياري استفاده ميشود كه براي علاقمندان غيرحرفهاي به اين رشته دشوار است و عباراتي مانند ديوارهاي نامرئي كه بر مناطق مسكوني «پرتوافكني» ميكنند و يا «ديوارهاي تسخير شده» براي آنها مبهم و پيچيده است.
در دهه50 ميلادي يك پزشك آلماني به نام «ارنست هرتمان» (Ernest Hertmann) ادعا كرد كه ديوارههايي از انرژي به ضخامت 21 سانتيمتر بهصورت شطرنجي كره زمين را احاطه ميكنند و آن را «شبكه كروي» ناميد. وي معتقد بود كه اين شبكه از درون زمين سرچشمه ميگيرد و در جهت عمودي از لايههاي دروني كره زمين ميگذرد و به روي پوسته راه باز ميكند و حتي ميتواند از ديوارههاي بتوني نيز ميگذرد.
از طرف ديگر در همان دهه 50 ميلادي دكتر «گوري» (Curry) هواشناس و هموطن دكتر «هوتمان» نيز شبكه امواج ديگري را رديابي كرد.اين شبكه كه عرض امواج آن 40 سانتميتر است و 3 تا 16 متر از يكديگر فاصله دارند با امواج «شبكه كروي» دكتر هرتمان تلاقي ميكند.
دكتر كوري شبكه جديد را «شبكه بزرگ» ناميد و ادعا كرد كه در گذشتههاي دور نيز اين شبكه را ميشناختند و مردمان با نشان سنگهاي عظيمالجثه را كه با آن خانههاي خود را ميساختند براساس اين شبكهبندي روي هم قرار ميدادند و در ساختمان كليساهاي بزرگ نيز اين نكته در نظر گرفته شده است.
تاكنون مكانيزم كار اين شبكهها بهطور دقيق مشخص نشده است ولي ميتوان آنها را به وسيله چشمهياب يا پاندول رديابي كرد.
در نقاطي كه امواج اين دو شبكه با هم تلاقي ميكنند، «گرههاي پرتوزايي» تشكيل ميشوند. در صورتي كه اين گرهها روي لايههاي ناپيوسته قشر كره زمين قرار بگيرند، خطرناكتر نيز ميگردند.
نتيجه تحقيقات مشترك زمينشناسيها و زيستشناسيها درباره اين گرههاي زيانآور نشان ميدهد كه بدن انسان در مقابل پرتوافكني اين گرهها هماهنگي خود را از دست ميدهد و سلولهاي بدن غيرقطبي ميشوند واختلالاتي از قبيل بيخوابي، خستگي، سردردهاي صبحگاهي، ناراحتيهاي عصبي، آرتروز، سرطان و غيره بهوجود ميآيد. بدن انسان گيرنده بسيار خوبي براي اين امواج است و هنگامي كه در معرض اين پرتوها قرار ميگيرد دچار خستگي زودرس ميشود.
در رابطه با يافتن نواحي عاري از حيات يا همان نواحي بيماريزا و خنثي كردن پرتوهاي زيانبار، ژان شارل فابر مهندس معمار چنين ميگويد: «هنگامي كه كارم را در خانهاي آغاز ميكنم ابتدا محيط اطراف را با دقت مطالعه ميكنم و طبيعت را كه به منطقه زندگي ميبخشد بررسي ميكنم. مثلاً اگر در درختها برآمدگيهاي سرطاني مشاهده شود بدون شك در لايههاي زيرين خاك آن منطقه گسستگي وجود دارد و صاعقه هم به جايي اصابت ميكند كه در زير آن جريان آب زيرزميني باشد. لايههاي زيرين منطقهاي طبيعي كه پوشش گياهي آن را درختان بيد تشكيل ميدهد داراي سفرههاي آب زيرزميني است.
مطالعه جانوران منطقه نيز آموزنده است، مثلاً مورچهها هميشه كوتاهترين مسير را براي برگشت به لانه انتخاب ميكنند و اين مسير اكثراً از نواحي Tellurique (تلوريك) ميگذرد يعني همان جايي كه در لايههاي زيرين آن گسستگي بهوجود آمده است و پرتوهاي ناشي از تجزيه عناصر از آن عبور ميكند.
مورچهها در امتداد ديوارها و گرههايي مسير خود را انتخاب ميكنند كه از تقاطع دو شبكه پرتوزا بهوجود آمده باشند و اين در حالي است كه گربهها نيز روي همين گرهها ميخوابند و از آنها انرژي ميگيرند اما سگها از اين مكانها دوري ميكنند!
پس از مشاهده موجودات زنده در اطراف محل مسكوني وارد محل ميشوم و راهنماي بعدي بويي است كه از داخل خانه به استشمام ميرسد. بوي كپكي كه از بههم ريختگي تلوريك سخن ميگويد. پرتوهاي تلوريك الزاما! زيانبار نيستند و حتي گاهي تاثير مثبت هم دارند. مكاني كه «ناسالم» به نظر ميآيد را نميتوان از اساس سالمسازي كرد ولي ميتوان با ايجاد تغييراتي به يك تعادل نسبي رسيد كه مسكن مورد نظر را با محيط اطراف آن هماهنگ كند.
سطح بدن انسان در حالت خوابيده بيشتر در معرض پرتوهاي تلوريك قرار ميگيرد و فعاليت سلولهاي آن زياد ميگردد در نتيجه بدن خسته ميشود. ژئوبيولوژيستها براي درمان مناطق مسكوني كه درمعرض پرتوهاي تلوريك قرار دارند، توصيه ميكنند كه تختخوابها، كاناپهها و ميزهاي تحرير را بايد جابجا كرد تا از روي «گرهها» به نواحي خنثي يعني مابين ديوارهاي شبكه منتقل شوند و به اين ترتيب بدن كمتر در معرض پرتوها قرار گيرد. از راههاي ديگر براي خنثيسازي «گرهها»، استفاده از پوست گوسفند و يا روغنهاي معطر مانندروغن ليموترش است. همچنين ميتوان آنتنهاي دو قطبي را در بيرون محل مسكوني قرار داد تا پارازيتهاي «شبكه بزرگ» را بگيرند.
به كمك علم ژئوبيولوژي به دادههاي جديدي ميتوانيم دست يابيم. كمتر افرادي از اين دادهها آگاهي دارند، اينكه محيط مسكوني مان خنثي نيست و بر روي موجودات زنده تاثير ميگذارد، موجب وحشت بسياري از افراد ميشود. علم ژئوبيولوژي كه دادههاي آن در سر حد علم و فراعلم قرار ميگيرد، كمك خوبي براي آن دسته از افرادي است كه شايد فريب شيادان را بخورند و به كمك ورد يا دعا به درمان اينگونه مكانهاي مسكوني ميپردازند.پيشينيان ما اعم از ايرانيان، چينيها، روميها و ساير اقوام خانههاي خود را به طرف شمال ميساختند و معيارهاي خاصي را براي انتخاب محل سكونت خود در نظر ميگرفتند.
منبع:روزنامه اطلاعات
/خ