کودکي از جنس نارنجک

شعر منظوم کتاب «کودکي از جنس نارنجک »که آقاي گودرزي دهريزي آن را سروده است و امسال درجشنواره ي کتاب فصل از آن قدرداني شد ،جنگ ايران و عراق را به تصوير درآورده و سعي داشته حقايق پنهان جبهه ي حق عليه باطل را به شعر درآورد .شاعر از جنگ نابرابر مي گويد .در قسمتي از شعر اشاره مي کند که نيمي از دنيا در مقابل کشورمان قرار گرفته است .با چکمه هاي آهني جلو مي آيند و کسي جلودارشان نيست .او از کشور ايمان صحبت مي کند .ايماني که مي تواند در مقابل
چهارشنبه، 27 خرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
کودکي از جنس نارنجک
کودکي از جنس نارنجک
کودکي از جنس نارنجک

 




 
نويسنده:علي محمد محمدي
شعر منظوم کتاب «کودکي از جنس نارنجک »که آقاي گودرزي دهريزي آن را سروده است و امسال درجشنواره ي کتاب فصل از آن قدرداني شد ،جنگ ايران و عراق را به تصوير درآورده و سعي داشته حقايق پنهان جبهه ي حق عليه باطل را به شعر درآورد .شاعر از جنگ نابرابر مي گويد .در قسمتي از شعر اشاره مي کند که نيمي از دنيا در مقابل کشورمان قرار گرفته است .با چکمه هاي آهني جلو مي آيند و کسي جلودارشان نيست .او از کشور ايمان صحبت مي کند .ايماني که مي تواند در مقابل ارابه ي جنگي دشمن بايستد و مقاومت کند .آن احساس خوشي که از خواندن اين مجموعه به ما دست مي دهد ، نه از رنگ و بوي کتاب است ،بلکه خود کتاب هم ، رنگ هاي زميني دارد و رنگي ( چهار رنگ )نيست .نقاش از رنگي استفاده کرده که مدت زماني را نشان مي دهد و با رنگ آميزي خاص و الگوبرداري از پهلوانان قديم مثل رستم و سهراب ، شهيد فهميده را اسطوره وار نشان مي دهد و با نمايش چهره هاي پاک نوجوانان رزمنده ، بيان مي کند :سلحشوران ايراني اين گونه اند .
شاعر انگار مي خواهد دل خفته ي نوجوانان را بيدار کند :
آي اي مردان نام آور
اي هميشه نامتان پيروز
شاعر در اينجا حکايت تلخي جنگ را از پشت جبهه براي نوجوانان بسيجي نقل مي کند و آنها را به جنگي بزرگ فرا مي خواند و شعر را حماسي مي سرايد :
پس براي سهم فرداها
دل به غرق آب بايد زد
شاعر در اين کتاب حکايت ايمان بسيجيان نوجوان را ترسيم مي کند : پسرکي که با جثه ي کوچکش ، اما با نگاه تيزبينش به انتهاي خاکريز دشمن نگاه مي کند .او سپر به تن ندارد .چند قدم فقط سينه خيز مي رود ، اما مي ايستد و بر فرق خاک قدم مي گذارد .او آماده ي نبردي عظيم مي شود .
شاعر از دو طرف سود مي برد :هم از نوجواني بسيجي که هنوز مدتي از عمر او نگذشته و هم از نگاه ديگري چون انقلاب که هنوز نوپاست که تازه قد کشيد و ايستاده است .گر چه سپاه دشمن آن نوجوان را در وهله ي اول به هيچ مي انگارند ، اما رجز خواندن او را که مي بينند به خود مي لرزند :
من حسين کوچک ايران زمين هستم
من فقط يک کودک ايران زمين هستم
شاعر در انتهاي شعرش مي گويد :
شهر يک باره به هوش آمد
چشم هاي بسته را وا کرد
بر فراز گنبدي زيبا
پرچم خود را تماشا کرد
اين کتاب را نشر روزگار منتشر کرده است .
منبع: ماهنامه قرآني ،ادبي و هنري باران(ش 164)




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.