نویسنده: حسن هاشمی میناباد
واژهها و عبارتها علاوه بر مفهومی اصلیِ خود، مفاهیم ثانویای دارند که این گونه بار معنایی (1) را میتوان از متن و موقعیّت و بافت کلام دریافت. واژگان زیادی دارای سه بار معنایی مختلفاند: 1. مثبت، 2. منفی، و 3. خنثی. خواننده و مترجم خوب آن است که مفاهیم ثانوی و بار مثبت یا منفی واژهها را از فحوایِ کلام استخراج کند و سپس با کلام متناسبی به زبان مقصد انتقال دهد. مترجم خوب کلمه را ترجمه نمیکند، بلکه نظامی را ترجمه میکند که کلام عضو و سازهای از آن هستند.
مترجم ناشی یا مترجم ترجمهنشناس معادل واژهها و اصطلاحات متن را از فرهنگهای لغت مییابد و در ترجمه در کنار هم ردیف میکند بدون این که به معنا و نقش واژهها در متن و موقعیّت، چگونگی به کار رفتن آنها در متن و همایی واژگان توجّه کند. این گونه ردیف کردن واژهها و اصطلاحات را به مزاحِ «خشکه چین» کردن میگویند. نتیجهی این کار چیزی جز بیروح شدن ترجمه نیست. شاید تکتکِ معادلها درست باشد؛ امّا متن روان و مفهوم و رسا نیست و ترجمهگون است و راه به جایی نمیبرد. مترجم خوب روح هر کلمه و عبارتی را در مییابد، نقش واژهها و غرض و نیّت و قصد گوینده یا نویسنده را به درستی تشخیص میدهد و آنگاه بار معنایی مثبت یا منفی یا خنثای واژگان و ساختهای دستوری را انتقال میدهد. واژهها در ترجمهی او جان دارند و او به حروفِ بیجان روح میبخشد. مثالهایی از رضی خدادادی (1384):
سامیوئل باتلر: من از ناشرانم آنقدر چیزها دیدهام که حالا بفهمم ناشر جماعت چیزی از ادبیات سرش نمیشود... (ص 144).
I have seen enough of my publishers to know that they have no idea of their own about literature…
مایکل جوزف: با نویسنده جماعت نمیتوانید یا حدّاقل نباید جرّوبحث کنید. بیشترشان مثل بچّهها هستند که زود اشکشان به لبخند مبدّل میشود... (ص 145)
You cannot or at least you should not try to argue with authors…
فینلی پیتر دورانت: زورکی میشود کسی را به دانشگاه فرستاد اما به زور نمیتوان او را به فک کردن واداشت. (ص 211)
You can lead a man up to the university, but you can’t make him think.
نورین بِوان: چرچیل از شکستش به گونهای یاد میکند که گویا شکست او مشیّت پروردگار بوده امّا از پیروزیاش چنان دم میزند که گویی خود نصیب خوش کرده است. (ص 265)
He refers to a defeat as disaster as though it came from God, but to a victory as though it came from himself.
مرد موفّق مردی است که مداخلش بیش از مخارجِ همسرش باشد و زن موفّق زنی است که چنین را به چنگ میآورد. (ص 381)
… A successful woman is one who can find such a man.
مثالهایی از دیگران:
Power is for those who have the skill to seize it in a free competition.
قدرت متعلّق به کسانی است که در گیرودار رقابت آزاد جربزه و مهارتِ قبضه کردنِ آن را داشته باشند.
(دریابندری 1373: 703 (Russell 1961: 495;
The battle flag in the distance jerked about madly.
It seemed to be struggling to free itself from the agony.
پرچمِ جنگ در آن دور دورها دیوانهوار تکان میخورد. انگار تقلّا میکرد خود را از دستِ عذابی خلاص کند.
That was a belt round his pocket. And the belt was also to give a fellow a belt.
کمربند از این جیب به آن جیب بسته شده بود . و با همین کمربند بود که کمربند نثار آدم میکرد.
(بدیعی 1380: 12؛ (Joyce 1975: 5;
Do you realise what large sums are spent on this project?
غافلی چه مبالغ هنگفتی صرف این طرح میشود؟ (اردشیرجی ریپوتر 1351 : 376)
Little knowing that his wife was unfaithful to him.
(همان)
غافل از این که زنش به او خیانت میکرد.
Those who bring sunshine to the lives of others cannot keep it from themselves.
آنان که آفتاب را به زندگی دیگران ارزانی میدارند نمیتوانند خود از آن بیبهره باشند.
(براتی، سِرجیمز باری 1383 : 14)
Being in touch [with yourself] gives you such great freedom and aliveness and love.
جنین پیوندی [با خود] آزادی، سرزندگی و عشقی سترگ را به ارمغان میآورد.
(براتی، والِری هارپِر 1383 : 51)
Are you aware that you actually possess six sensex?
The sixth is a muscular sense responsible for directing your muscles intelligently.
آیا میدانید که شما در واقع از شش حسّ برخوردارید؟ ...
Why should I stick my neck out to help him? What’s he ever done for me?
چرا برایِ کمک به اون خودمو به خطر بندازم؟ مگه او تا حالا چه گُلی به سرم زده؟
( آریانپورِ کاشانی و بهرام دلگشایی 1375: 2880)
I accepted it in deference to your wish.
به خاطر گل روی شما قبول کردم.
(اردشیر جی ریپورتر 1351 : 447)
It is not necessary therefore for a prince to have all the above-named qualities [the conventional virtues], but it is very necessary to seem to have them.
پس بر امیران واجب نیست که همهی صفاتِ سابقالذّکر [یعنی فضایلِ معموله] را دارا باشند؛ امّا بسیار واجب است که در ظاهر بدانها آراسته باشند.
(B. Russell 1961: 494 quoted from Machiavelli (دریابندی 1373: 701 ؛
Progressive معمولاً مفهوم مثبت دارد. اما اگر با بیماری بیاید، دیگر مثبت نیست:
Progressive phases of addiction
مراحل پیشرفتهی اعتیاد ? مراحل وخیم/ فزایندهی اعتیاد
What are the effects of a large earthquake?
زلزلهی بزرگ چه نتایجی دارد؟ زلزلهی مهیب چه عواقبی دارد؟
پینوشتها:
1. Semantic load.
منبع مقاله :هاشمی میناباد، حسن؛ (1396)، گفتارهای نظری و تجربی در ترجمه، تهران: کتاب بهار، چاپ اول.