مسئلهی چندمعنایی و واژههای متشابه فقط در متنِ اصلی نیست که سببِ ابهام و سردرگمیِ خواننده میشود. ممکن است این مشکلات در متنِ اصلی وجود نداشته باشند، ولی در ترجمه پیش بیایند و در برابرِ مترجم و خواننده قد علم کنند. چند معنایی حالتی است که در آن واژهای واحد بیش از یک معنا داشته باشد مانندِ شیر که در معانیِ زیر به کار میرود: 1. نوعی حیوان وحشی، 2. وسیلهای برای بازو بسته کردن جریان مایعات یا گازها، 3. مایعِ ترشّح شونده از غدّههای پستانِ حیواناتِ پستاندارِ مادّه برای تغذیهی نوزادانشان، 4. یک طرفِ سکّه که دارای تصویر است، 5. و آدمِ شجاع و نترس.
واژههای متشابه بر دو نوعاند: الف) واژههای هم آوا مانند غذا، قضا، غزا و ب) واژههای هم نویسه مانندِ گرد که با تلفّظهای زیر به معانیِ متفاوت به کار میروند: gord, gerd, gard .
ابهاماتِ ناشی از چند معنایی و واژههای متشابه در ترجمه را میتوان در مرحلهی ویرایش و بازخوانِ متنِ ترجمه شده دریافت و رفع کرد. در این موارد میتوان از ترفندهای زیر استفاده کرد: 1. استفاده از مترادفهای واژه یا ترکیبِ مشکلآفرین، به شرطی که تغییرِ معنایی و سبکی و کاربردی پیش نیاید، 2. تغییر ساختارِ دستوری و استفاده از ساختارِ نحویِ دیگر، باز هم به شرطی که تغییر معنایی و سبکی و کاربردی پیش نیاید.
در متنی مربوط به فهرستنویسی و کتابشناسی به راحتی نمیتوان در همهجا از واژهی فهرست استفاده کرد، چون این واژه در چنین متنی دست کم سه معادلِ انگلیسی دارد:
(هم به صورتِ اسم و هم به صورتِ فعل) catalogue
(هم به صورتِ اسم و هم به صورتِ فعل) list فهرست
Table of contents
کلیهی کلیهها All kidneys
(میتوان گفت: تمامِ کلیهها، همهی کلیهها)
One of these copies is in naskh.
یکی از این نسخ به نسخ است (این جمله را میتوان به این شکل بازنویسی کرد: یکی از این نسخهها / دستنویسها به خطِّ نَسخ است).
«سوسکِ آبی» در متنِ زیستشناسی ابهام دارد: آیا رنگی این حیوان آبی است یا این حیوان در آب زندگی میکند؟ سوسکِ آبی در یک متنِ زیستشناسی در برابرِ water beetle آمده بود که تقریباً اکثرِ دانشجویان آن را معادلِ blue beetle گرفته بودند. در این موارد میتوان به جای واژهی چند معنای «آبی»، از واژهی «آبزی» استفاده کرد. کاربرد «آبی» در متونِ شیمی ممکن است در مواردی مشکلآفرین باشد، زیرا این واژه هم به معنای رنگ است و هم در مقابل ترکیبات و واژههایی که از aqua- و صورتهای مختلف آن ساخته شدهاند به کار میرود.
Despite the existence of strict calligraphic cannon
با وجودِ وجودِ قواعد و قوانینِ سختِ خوشنویسی ? علیرغمِ / به رغمِ وجودِ ...
واحدِ واحدی/ یک واحدِ واحد ? یک واحدِ مجزّا، A single unit
واحدی مستقل، واحدی جداگانه، یک واحدِ اختصاصی
پرواضح است که در متون تخصصی واژهها را باید در معنای اصطلاحیشان ترجمه کرد. مثلاً disability در متون روانشناسی در معانی زیر به کار رفته: ناتوانی، معلولیت، نقص عضو، از کارافتادگی. مترجمی در ترجمهی راهنمای آماری و تشخیصی اختلالهای روانی، ویراست پنجم، معروف به DSM-5 به درستی disability را در این متن به ناتوانی ترجمه کرده، اما در جایی از ترجمهی او چنین میخوانیم: «در بیشتر موقعیتها تشخیص اختلال روانی در DSM-5 مثل ناتوانی عقلی (اختلال عقلی رشدی)، اسکیزوفرنی، ... به این معنا نیست که فردِ گرفتار چنین عارضهای با ملاکهای قانونی وجود یک اختلال روانی یا یک معیار قانونی تصریح شده (مثل صلاحیت، مسئولیت کیفری یا ناتوانی) مطابقت دارد.»
این بخش از DSM-5 به ملاحظات قضایی در استفاده از این کتاب راهنما اختصاص دارد. واژههای داخل پرانتز اصطلاحات حقوقیاند و به گفتهی این کتاب «معیار قانونی» هستند: Criminal responsibility, competence, disability. صلاحیت برای competence درست است، اما نزدیکترین و مصطلحترین و بیابهامترین معادل «اهلیت» است.
«ناتوانی» در این جمله دوبار در برابر disability به کار رفته: 1. در ناتوانی عقلی معادل intellectual disability، و 2. یکی از موارد معیارهای قانونی. خواننده با دیدن کاربرد دوم ناتوانی گیج میشود. Disability در اصطلاح حقوقی یعنی حَجر یا عدم اهلیت قانونی. (اصطلاحات تخصصی همیشه ساده نیست و در بسیاری از موارد مستلزم آشنایی با حوزهی مورد نظر است. نهاد (- سرشت، طبیعت، طینت – واژهی ناآشنایی برای شما نیست. تازه در دستور زبان فارسی، و سپس انگلیسی، زیاد با آن برخورد کردهاید. اما نهاد معانی دیگری هم در جامعهشناسی و نیز روانشناسی دارد.)
هاشمی میناباد، حسن؛ (1396)، گفتارهای نظری و تجربی در ترجمه، تهران: کتاب بهار، چاپ اول.