ارتداد

انکار یا روی‌گردانی از دین خویش. این معنا در قرآن عملاً با دو مفهوم اصلی کفر و ارتداد بروز می‌یابد، که مفهوم ارتداد بیش از کفر با مفهوم انکار یا روی‌گردانی از دین ارتباط دارد. تقریباً از قرن دوم به بعد، «ارتداد»
دوشنبه، 14 اسفند 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
ارتداد
بررسی معنا و جزای ارتداد در آیات قرآن

نویسنده: وائل حلاّق
مترجم: حسن رضایی
انکار یا روی‌گردانی از دین خویش. این معنا در قرآن عملاً با دو مفهوم اصلی کفر و ارتداد بروز می‌یابد، که مفهوم ارتداد بیش از کفر با مفهوم انکار یا روی‌گردانی از دین ارتباط دارد. تقریباً از قرن دوم به بعد، «ارتداد» در گفتارهای حقوقی و دیگر گفتارها منحصراً در معنای پیش گفته به کار گرفته شد. با این حال، به نظر می‌رسد که پیوند معنایی و مفهومی میان واژه‌های ارتداد و کفر در قرآن پیش از هجرت به مدینه برقرار شده باشد، که شاهد آن آیه‌ی 106 نحل است: «هر کس پس از ایمان آوردن خود به خدا کفر ورزد». در دوره‌ی مدنی قرآن، پیوند میان دو واژه‌ی فوق مستحکم‌تر شد و گاهی این دو واژه به جای یکدیگر به کار می‌رفتند. مشخصات و سرنوشت کسانی که مرتکب ارتداد می‌شوند در قرآن مختلف است. نکته‌ی جالب توجه، مخصوصاً در پرتو تحولات فقهی بعدی، این است که اگرچه جایگاه مرتدان در دوزخ اعلام می‌شود، اما هیچ حرفی از تنبیه جسمانی خاصی که در این جهان باید بر ایشان وارد شود به میان نمی‌آید. در معنای نهفته در مفهوم قرآنی «کفر» مفروض است که خداوند بسیار بخشنده، کریم، رحیم و مهربان است و انسان‌ها در قبال این صفات خداوند باید شاکر باشند. پس کفر یعنی ناتوانی در شناخت، یا حتی تکذیب خیرخواهی خداوند، که توأم با آن، ناسپاسی و تکذیب و در معنایی گسترده‌تر، روی‌گردانی از خداوند حاصل می‌آید. در این معنا، قرآن میان دو نوع کفر فرق می‌گذارد: کفر شخصی که هرگز فرصت درک نیکی خداوند را نداشته و در نتیجه در کفر اولیه‌ی خویش باقی مانده است و کفر کسی که خدا را شناخته است، اما بعداً به رحمت خداوند و سپس به خود او پشت می‌کند. نوع اخیر معادل دقیق «مرتد» است، یعنی کسی که مرتکب «ارتداد» می‌شود. مشتقات ریشه‌ی ک ف ر در حدود 482 بار در قرآن ظاهر می‌شود. در هنگام کاربرد مشتقات فعلی «کفر» همواره مشخص نیست که کدام یک از دو نوع فوق منظور است. دست کم در 19 آیه، کُفر قطعاً در معنای ارتداد به کار رفته است. در تعداد اندکی از آیات دیگر می‌توان به نحو موجهی چنین تفسیری را به دست داد، اما تفاسیری از این دست در هاله‌ای از عدم قطعیت باقی می‌ماند.
دیگر واژه مهم قرآنی که ارتباط مفهومی با ارتداد دارد «فِسق» است که مرحله‌ای فراتر از کفر و هنگامی است که شخص نه تنها لجوجانه به روی‌گردانی خویش از خداوند پای می‌فشرد، بلکه عمداً فرمان‌های او را نادیده می‌گیرد. در آیه‌ی 55 نور می‌خوانیم: «خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند، وعده داده است که حتماً آنان را در این سرزمین جانشین قرار دهد، همان‌گونه که کسانی را که پیش از آنان بودند جانشین قرار داد، و آن دینی را که برایشان پسندیده است به سودشان مستقر کند و بیمشان را به ایمنی مبدل گرداند، [تا] مرا عبادت کنند و چیزی را با من شریک نگردانند، و هر کس پس از آن به کفر گراید، آنانند که نافرمانند (فاسقون)». پس ترک دین اسلام نه تنها ارتداد است، بلکه کفر و فِسق هم به شمار می‌رود. قرآن با تشکیل این مثلث اصطلاح شناختی مفهوم انکار و روی‌گردانی از دین را فراهم می‌آورد.
مشخصات و سرنوشت کسانی که مرتکب ارتداد می‌شوند در قرآن مختلف است. نکته‌ی جالب توجه، مخصوصاً در پرتو تحولات فقهی بعدی، این است که اگرچه جایگاه مرتدان در دوزخ اعلام می‌شود، اما هیچ حرفی از تنبیه جسمانی خاصی که در این جهان باید بر ایشان وارد شود به میان نمی‌آید. در برخی سوره‌های قرآن، مرتدان صرفاً به عنوان «گمراه شدگان از راه راست» (بقره: 108؛ نیز نساء: 167) توصیف می‌شوند، در حالی که در سوره‌های تهدید به عذابی سخت ولی نامشخص در این جهان و جهان آخرت می‌شوند (توبه: 74). آنها غافل‌اند و «سزایشان این است که لعنت خدا و فرشتگان و مردم، همگی بر ایشان است» (آل عمران: 87). در واقع، در آیه‌ی109 بقره، حتی از مؤمنان خواسته می‌شود تا ایشان را ببخشند: «بسیاری از اهل کتاب- پس از اینکه حق بر ایشان آشکار شد- از روی حسدی که در وجودشان بود، آروز می‌کردند که شما را بعد از ایمانتان کافر گردانند، پس عفو کنید و در گذرید، تا خدا فرمان خویش را بیاورد، که خدا بر هر کاری تواناست». موضع نسبتاً ملایم قرآن در برابر مرتدان از اطمینان خاطر مندرج در آیاتی چون 176 و 177 آلعمران نیز آشکار می‌شود: «و کسانی که در کفر می‌کوشند تو را اندوهگین نسازند؛ که آنان هرگز به خدا هیچ زیانی نمی‌رسانند. خداوند می‌خواهد در آخرت برای آنان بهره‌ای قرار ندهد و برای ایشان عذابی بزرگ است. در حقیقت، کسانی که کفر را به [بهای] ایمان خریدند، هرگز به خداوند هیچ زیانی نخواهند رسانید و برای آنان عذابی دردناک است». کاملاً منطقی است که انواع و اقسام واکنش‌های قرآن در برابر ارتداد، از اغماض گرفته تا تنبیهی خشمگینانه، انعکاسی از شرایط متغیری باشد که قرآن در استمرار رسالت خویش با آن مواجه بود. در مراحل اولیه، پیامبر قدرت کافی برای مقابله با مرتدان را نداشت و بنابراین، قرآن نگرش ملایم‌تری را اتخاذ کرد. به موازات افزایش قدرت دین جدید، نگرش مذکور به نگرشی راسخ و تهدیدآمیز بدل شد.(1)
به رغم سرنوشت و عذابی که برای مرتدان در جهان آخرت پیش بینی شده است، آنها همواره می‌توانند به اسلام بازگردند، چرا که خداوند «بخشنده و مهربان» است. این امر مخصوصاً در مورد کسانی صادق است که از روی اجبار مرتد شده‌اند (نحل: 106). اما توبه‌ی کسانی که به ارتداد و الحاد خود اصرار می‌ورزند و لجوجانه در عناد خود با اسلام باقی می‌مانند، پذیرفته نخواهد شد (آل عمران: 90). قرآن به مرتدانی که مدت زیادی از کفرشان نمی‌گذرد مکرراً یادآوری می‌کند که تا فرصت باقی است خیلی زود به آغوش اسلام باز گردند. چرا که مرگ بی سر و صدا از راه می‌رسد و سرنوشت مرتد را به صورت عذابی جاودانی و برگشت‌ناپذیر رقم می‌زند. آیه‌ی 34 محمد به نحوی کاملاً آشکار به ارائه‌ی موضع قرآن در این خصوص می‌پردازد: «آنان که کفر ورزیدند و مانع راه خدا شدند، سپس در حال کفر مردند، هرگز خدا از آنان در نخواهد گذشت» (نیز بقره: 161 و 217؛ آل عمران: 91).

بیشتر بخوانید: انواع ارتداد


تا هنگام وفات پیامبر و تا ماه‌های اولیه‌ی سال سیزدهم هجری، سپاه مسلمانان در چندین جنگ شرکت کرد، که بعدها به نام جنگ‌های ارتداد (حروب الرِدَّه) معروف شد. به جز مدینه، مکه و مناطق پیرامونی آنها، تقریباً مابقی نقاط عربستان علیه حکومت مسلمانان به پا خاستند. محققان بر سر علل این مقاومت اتفاق نظر ندارند، برخی عقیده دارند که مقاومت مذکور از مخالفت با مالیات‌های تحمیلی پیامبر بر قبایل تازه مسلمان و همچنین مسائل و مشکلات ناشی از آن از حیث سلطه‌ی سیاسی ناشی می‌شد. عده‌ای دیگر از محققان مقاومت مذکور را شورشی دینی می‌دانند که دین دولت جدید مدینه را به چالش می‌کشید. دیدگاهی قانع‌کننده‌تر این است که هر کدام از این شورش‌ها علیه این نظم جدید دلایل خاص خود را داشته است. از میان شش مرکز اصلی شورشیان، چهار مرکز رنگ و لعابی دینی داشتند و هر یک را پیامبری خودخوانده، زنی غیب‌گو یا فردی پیشگو هدایت می‌کرد: اَسود عَنسی در یمن، مُسَیلمه در یمامه، طُلَیحه‌بن خُوَیلد از قبایل بنی‌اسد و بنی‌غطفان و سَجاح از قبیله‌ی تمیم. به نظر می‌رسد که علت مقاومت مردم در دو مرکز دیگر (شرق و جنوب شرقی شبه جزیره‌ی عربستان) امتناع از سرسپردگی به سلطه‌ی سیاسی مدینه و از جمله پرداخت مالیات‌های تحمیلی از سوی پیامبر بر آنها در سال نهم بوده است.
اکثر محققان جدید با تبعیت از منابع کلاسیک اسلامی، کلیه‌ی این جنگ‌ها و مبارزه‌های رخ داده در خاک عربستان را- پیش از آغاز کشورگشایی‌ها در شام و حیره- در مقوله‌ی جنگ‌های ارتداد جای می‌دهند. در واقع، میان کلیه‌ی مراکز شورش، فقط نَجد است که به معنای واقعی کلمه شرایط جای گرفتن در طبقه‌ی شورش‌های ارتدادی را داراست. طایفه‌ی بنی حنیفه به رهبری مُسَیلمه در یمامه هرگز به تابعیت مدینه درنیامد و هیچ قراردادی با محمد (صل الله علیه و آله و سلم) یا جانشین او ابوبکر (حکـ سال یازدهم تا سیزدهم) امضا نکرد. تنها پس از غلبه خالدبن ولید (د. 21) بر بنی‌حنیفه، آنان در سال دوازدهم برای نخستین بار تحت سلطه‌ی مدینه درآمدند. به عبارت دیگر، آنها هیچ‌گاه از ابتدا به اسلام روی نیاوردند که بتوان آنان را به درستی مرتد خواند. وضعیتی مشابه در عمان، بحرین، یمن و حضرموت وجود داشت. در آنجا محمد (صل الله علیه و آله و سلم) قراردادهایی را با فرماندهان نظامی- که برخی از آنان عُمال ایرانی بودند- منعقد کرد که خیلی زود قبایل محلی از کار برکنارشان کردند. بنابراین، مقاومت این قبایل در برابر مدینه مسبوق به رابطه‌ی خاصی با حکومت مدینه مبنی بر بیعت با پیامبر نبود. در اینجا هم، قیام آنها، در معنای صحیح کلمه، ارتداد محسوب نمی‌شود. از طرف دیگر، قبایل نجد ارباب خویش بودند و قراردادهایی را با محمد (صل الله علیه و آله و سلم) امضاء کردند که به موجب آن باید اسلام را می‌پذیرفتند، سر تعظیم در برابر مدینه فرود می‌آورند و به مسلمانان مالیات می‌پرداختند. بنابراین، شورش آنان نمونه‌ی آشکاری از ارتداد است. در دیگر موارد، دقیقاً نمی‌شود گفت که ارتداد قبایل مایه‌ی پیشبرد جنگ بود، بلکه علت اصلی جاه‌طلبی‌های دینی، سیاسی و کشورگشایانه‌ی اهالی مدینه بود.
احتمال بسیار دارد که حوادث دخیل در مبارزات موسوم به جنگ‌های ارتداد و نیز تأثیر آنها بر روح جمعی مسلمانان عنصر جدیدی را در نگرش به ارتداد ایجاد کرده باشد. احادیث- که گمان می‌رود گزارش ثبت شده‌ی گفته‌ها و رفتارهای پیامبر است- عمدتاً در بازتاب این تجربه‌ی مربوط به دوران پس از پیامبر، برخلاف قرآن، تصریح می‌کنند که مرتد باید به مرگ محکوم شود. مطمئناً این تصریح بازتاب واقعیات بعدی است و مطابقتی با رفتار پیامبر ندارد.(2)
در واقع، با مراجعه به آنچه اخبار موثق زندگی محمد (صل الله علیه و آله و سلم) دانسته می‌شود، در می‌یابیم که قرآن بازنمایی دقیق‌تری از نگرش او در قبال ارتداد را فراهم آورده است. به احتمال فراوان، ابوبکر برای نخستین بار تعدادی از مرتدان را به مرگ محکوم کرد، که این عمل به مرور زمان سنت پیامبر به حساب آمد. مراجع بعدی این مجازات را تأیید کردند و گفتند که صحابه‌ی دیگر نیز عمل ابوبکر را جایز دانستند.
به گفته‌ی ابن‌عباس (د.68) پیامبر گفته است: «کسی را که دینش را عوض می‌کند بکُشید». در حدیثی دیگر از ابن عباس و عایشه، همسر پیامبر، آمده است که پیامبر اعدام کسانی را که از اسلام روی برمی‌گرداندند و با جماعت مخالفت می‌کردند، جایز می‌دانست. همچنین در خبر است که پیامبر هنگام اعزام معاذبن جبل به ولایت یمن به وی دستور داد: «هر کس از اسلام روی برگرداند، او را [به بازگشت] دعوت نما، اگر برنگشت، سر از بدنش جدا کن». نیمه‌ی دوم این حدیث در عبارت‌بندی کاملاً مشابهی در مورد زنان به کار می‌رود. حدیثی قاطع‌تر اما ناموثق تصریح می‌کند که «کسی که دینش با اسلام یکی نباشد، او را گردن بزنید». روش‌های اِعمال اشدّ مجازات که در احادیث عنوان شده است با یکدیگر تفاوت دارد. در حدیثی به نقل از عایشه آمده است که گردن زدن، به صلیب کشیدن یا نفی بلد قابل قبول است، اما در آتش سوزاندن پذیرفتنی نیست. در حدیثی دیگر، که بیان انتقاد ابن‌عباس از خلیفه‌ی چهارم یعنی علی (علیه السلام) (حکـ 35-40) است که برخی کافران یا زنادقه را سوزانده بود، آمده است: «کسی را که از دینش روی برگرداند (روایتی دیگر: «به دین خود پشت کرد») بکشید، اما هیچ کس را با عذاب خداوند (یعنی آتش) عقوبت نکنید».(3)
در شریعت اسلامی، تعریف ارتداد از این قرار است: رهاندن خویش از اسلام (قطع الاسلام) از طریق قول یا فعلی کفرآلود، حتی به شوخی. اعتقاد به دیدگاهی که به نفی وجود خداوند می‌پردازد، انکار پیامبران، تمسخر یا سبّ خداوند و پیامبر، زانو زدن و پرستیدن بت و ماه و خورشید، ریختن نسخه‌ای از قرآن در زباله‌دان، و حلال خواندن محرمات کبیره‌ای چون زنای محصنه همگی از مصادیق ارتدادند.
به مرتدی که خوب و بد را می‌فهمد (مکلَّف) سه روز مهلت داده می‌شود تا در تصمیم خود تجدیدنظر کند. اگر توبه کرد، هیچ تنبیه قانونی مقرر نخواهد شد. اما اگر توبه نکرد، آنگاه با اجماع فقها باید با شمشیر اعدام شود. مرتد مؤنث نیز در تمامی فرقه‌ها به همان مجازات محکوم خواهد شد، به جز حنفیه و شیعیان دوازده امامی (جعفری) که این مجازات را اسقاط می‌کنند و به جای آن مجازات حبس را اعمال می‌دارند. اگر مرتدی در مهلت سه روزه کشته شود، قاتل او تحت تعقیب قرار نمی‌گیرد و مجبور به پرداخت دیه نیست. برخی از عواقب مدنی ارتداد این است که اموال مرتد به نفع خزانه‌ی مسلمانان مصادره می‌شود و تمامی معاملات او کأن لم یکن محسوب می‌شود. اگر شخص مذکور توبه کند، مابقی اموالش به او مسترد می‌شود. این حکم در شرایطی محقق می‌شود که مرتدی به خاک غیرمسلمانان فرار کند و اندکی بعد به قصد توبه و بازپس‌گیری اموالش به وطنش باز گردد. به بیان حقوقی، صغار، مجانین و اشخاص مسلوب الاختیاری که مجبور به ارتداد شوند، مرتد به شمار نمی‌آیند. بحث قبلی درباره‌ی دیدگاه قرآن آشکار می‌سازد که هیچ جای قانون ناظر بر مرتد و ارتداد از فحوای قرآن استخراج نشده است.

پی‌نوشت‌ها:

1- چنین دیدگاهی را نمی‌توان صحیح دانست، در واقع تفاوت واکنش‌ها حاصل تفاوت انواع ارتداد و محیطی است که در آن ارتداد رخ می‌دهد؛ تفاوتی که در بحث‌های دقیق فقهی در این‌باره انعکاس یافته است.
2- این تفسیر فقط استنباط نویسنده است و سندی برای آن ارائه نشده است.
3- ماجرای سوزاندن کافران به دست علی (علیه السلام) وثاقت تاریخی ندارد.

منابع تحقیق:
خواننده گرامی! منابع مقاله را در نسخه ی چاپی ملاحظه فرمایید.
منبع مقاله :
مک اولیف، جین دَمن؛ (1392)، دائرةالمعارف قرآن (جلد اول آ-ب)، ترجمه‌ی حسین خندق‌آبادی و دیگران، تهران: انتشارات حکمت، چاپ اول.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.