آيت الله شهید محمد صدوقي
امام خميني (رحمت الله علیه) :
اينجانب دوستي عزيز كه بيش از 30 سال با او آشنا و روحيات عظيمش را از نزديك درك كردم از دست دادم و اسلام خدمتگزاري متعهد و ايران فقيهي فداكار و استان يزد سرپرستي دانشمند را از دست داد .
زندگي نامه شهيد آيت الله شيخ محمد صدوقي طاب ثراه از زبان خود ايشان
بنده محمد صدوقي در سال 1327 ﻫجري قمري ، 75 سال پيش ، در خانوادهاي روحاني در يزد متولد شدم پدرم مرحوم آقاميرزا ابوطالب يكي از روحانيون معروف اين استان بود .
پدرم ، فرزند مرحوم ميرزا محمد رضا كرمانشاهي يكي از علما و بزرگ اين استان بود و ايشان هم فرزند آخوند ملا محمد مهدي كرمانشاهي بودند.
سال ورود آخوند ملا محمد مهدي به يزد ، روشن نيست چرا كه ايشان بوسيله فتحعلي شاه از كرمانشاه به يزد تبعيد شدند . تنها مدركي كه ما براي صدوقي بودن داريم و اينكه از نوادههاي مرحوم صدوق بزرگ ميباشيم همان لوح تاريخي جد بزرگ و جد دوم ماست . كه در لوح قبرشان اين جمله هست «الذي كان بالصدق نطوق كيف و هو من نسل الصدوق » كسي كه به صدق و راستگوئي سخن گفت چگونه چنين نباشد و حال آنكه او از نسل صدوق ميباشد . و به اين جهت نيز شهرت ما صدوقي ميباشد .
پس ازمدتي كه خيلي به سختي گذشت از طريق قمشه وآباده بطرف يزد حركت كرديم و اين سفر قريب 29 روز طول كشيد وبالاخره با هرزحمتي كه بود خودمان را به يزد رسانديم .
تحصيل درآن دوره خيلي سخت بود بجهت اينكه در آن زمان قم مرجعي نداشت چرا كه مرجع تقليد مرحوم آسيد ابوالحسن اصفهاني بودند كه ايشان هم در نجف اقامت داشتند .آقايان مرحوم آيت الله حجت اين سه سرپرستي حوزه را داشتند و خيلي هم زحمت كشيدند تا وقتيكه مرحوم آيتالله بروجردي بعلت كسالت در بيمارستان فيروزآبادي بستري شدند و درهمين خلال بعضي از اهل قم و مدرسين بفكر افتادند كه ايشان را به قم بياوردند و به همين خاطر نامههائي ازقم بخدمتشان ارسال شد و اشخاصي بنمايندگي از روحانيت با ايشان ملاقات كردند .بنده هم به اتفاق داماد آقاي صدر به بيمارستان رفتيم و بعد همراه مرحوم آيت الله بروجردي به قم آمديم ، عمده سعي و كوشش براي آمدن آقاي بروجردي به قم از ناحيه حضرت آيت الله العظمي امام خميني بود و ايشان خيلي اصرار داشتند كه اينكار انجام بشود .
در اينجا كه ماندني شديم در كنار درس و بحث بعضي از كارها را شروع كرديم از جمله تعمير مدارس مدرسه خان خيلي خراب بود و مدرسه عبدالرحيم خان هم مركز زباله بازار شده بود و مسجد روضه محمديه را هم تعمير نموديم و خلاصه اينكه كارهائي را كه مربوط به روحانيت ميشود شروع كرديم .
بنده در سال 1349 قمري كه وارد قم شدم ، دوسه روز پس از ورود ، با امام خميني آشنا شدم و كمكم آشنائي ما بالا گرفت وبه رفاقت كشيد و گاه در تمام مدت شبانهروزي با ايشان بودم و نميشد مدت طولاني كه در قم بوديم ، انس ما عمده با ايشان بود ونميشد هفتهاي بگذرد و دوسه جلسه در خدمتشان نباشم و يادم نميرود كه يك ماه رمضان حديث «طيرمشوي» از كتاب عبقات را و دوره اين كتاب را در شب نشينيها ئي كه با ايشان و چند تن ديگر از دوستان داشتيم از اول تا آخر مفصلاً خوانده شد . از جمله كساني كه براي آمدن من به يزد سفارش زياد كردآقاي خميني بودند .
خدمتگزار شهيد ميگويند :
در حدود 10 سال است كه بنده خدمت ايشان بودم واقعاً فردي غمخوار براي ملت به نظر ميرسيد بله ايشان تا 5-6 سال قبل كه حالشان مساعدتر بود سعي مينمودند و علاقه داشتند كه كارهاي مردم را خود مستقيماً انجام دهند وبا مردم روبرو شوند ولي از 5-6 سال به اين طرف كه نسبتاً حالت ضعفي پيدا كردند قرار شد دفتر باز كنند و كارها كه سنگين شد به آنجا رجوع شود و سپس مسئول دفتر با ايشان در تماس دائم باشند و مسائل و مشكلات مردم را حل نمايند تا اينكه مسئله انقلاب پيش آمد و در سال 57 كه چهلم تبريزيها در يزد گرفتهشد و ايشان از آن به بعد و هر شب درمسجد حظيره و پس از اقامه نماز صحبت ميكردند و مردم هم سراپا گوش و آماده براي همه چيز ميآمدند و از بيانات ايشان بر عليه رژيم منفور پهلوي استفاده ميكردند و اكثر شبها مردم خبر ميآوردند كه ساواك ميگيرد و ميبندد و تبعيد ميكند و چنين و چنان ميكند و ايشان ميفرمودند من براي همه كار آمادگي دارم و لباسهاي مراآماده كنيد كه اگر قرار است من تبعيد شوم بروم و در اين ايام مرتب جوانهاي پرشور و انقلابي و مسلمان يزد هر شب با وسايل مختلف از قبيل سنگ و چوب و شيشه بنزين ميآمدند و ميرفتند پشت بام حضرت آيت الله و تا صبح آمادگي هر گونه دفاع در مقابل حمله خون آشامان يزيدي را داشتند .
ايشان عادت داشتند هر شب بعد از نماز شب كه نزديك اذان صبح بود پياده ميرفتند تا مسجد حظيره براي اقامه نماز و پس از نماز صبح پياده برميگشتند منزل كه اين اواخر منهم سعي كردم بدنبال ايشان بروم و هنگاميكه از مسجد به منزل برميگشتند شروع به خواندن دعا و قرآن ميكردند و اگر خيلي خسته بودند يكي دو ساعت ميخوابيدند.
و اما آنچه كه من در مورد ايشان در طول چند سال آشنائي خودم ميدانم اين است كه اين بزرگوار از كساني بود كه در انقلاب بزرگ اسلامي ما نقش قابل توجهاي داشت و دخالت و علاقمندي ايشان به فعاليتهاي انقلاب بيشتر اززماني اوج گرفت كه قضاياي بعد از شهادت مرحوم آيت الله سيد مصطفي خميني در ايران آغاز شده بود . همانطور كه ميدانيد در چهلم شهداي تبريز در يزد در مسجد ايشان يك مجلس بزرگي به رهبري و هدايت ايشان تشكيل شد . خود آن جلسه و پيامدهاي آن جلسه هم يه يكي ديگر از مقاطع حساس و برانگيزاننده انقلاب بزرگ اسلامي بود .
در طول يكي دو سال قبل از پيروزي انقلاب مرحوم آيت الله صدوقي محوري بود براي بيشتر فعاليتهاي نه فقط يزد بلكه سراسر كشور و اين بخاطر اين بود كه آيت الله صدوقي شخصيت عيني روحاني محترم و معتبري بود .
از خاطراتي كه از ايشان دارم اينكه در 13 محرم سال 1357 بود كه چون شايع شده بود در مسجد حظيره اسلحه هست از طرف رژيم منفور سابق آمدند و درب مسجد را بستند حضرت آيت الله شهيد صدوقي اول تأمل كردند وبعد گفتند اينطور هم كه نميشود كه درب مسجد بسته باشد وهيچكس به مسجد نرود و خودشان بلند شدند با عدهاي ديگر از دوستان و مردم و رفتند بطرف مسجد و تا كه رسيدند به مسجد به مأمورين ساواك و شهرباني و خلاصه عمال رژيم جنايتكار فرمودند درب مسجد را چرا ميبنديد و سينه راباز كردند و رفتند جلو و گفتند ، اگر كاري داريد من آمادهام بزنيد به مردم چكار داريد و اين يزيديان چون آن ابهت و عظمت را درچهره آن شهيد بزرگوار ديدند اصلاً ديگر نتوانستند عرض اندامي بكنند وفقط يكي دو تير هوائي شليك كردند .
2- احداث كتابخانه در مسجد حظيره
3- تأسيس دفتر تبليغات اسلامي در يزد و صندوق قرض الحسنه حضرت وليعصر (عج)
4- احداث صندوق خيريه امام رضا (ع) در جهت دادن مقرري و رسيدگي به امور رفاهي افراد بيسرپرست و يتيم .
5- احداث خانههاي رايگان براي اسكان جنگزدگان در محله تخت استاد و خواجه خضر.
6- خدمات پزشكي و درماني:
الف – احداث بيمارستان سيدالشهداء(ع) با كليه تجهيزات پيشرفته
ب – تأسيس درمانگاههاي زارچ و حيدرآباد و مشتاق.
ج- تأسيس بيمارستان سوانح سوختگي آيت الله صدوقي و مركز تحقيقات اعصاب و روان .
7- كمك و خدمات شهيد و حضور مستمر آن بزرگوار در بروز زلزله شهرهاي طبس كرمان و مشهد .
8- آثار ديني و عمراني:
الف : احداث مسجد حظيره كه اين مكان پايگاه مهم انقلاب اسلامي در جريان مبارزات ملت مسلمان يزد بشمار ميرفت و هم اكنون پايگاه امت مسلمان ميباشد .
ب- مسجد ملااسماعيل كه محل برقراري نمازهاي جمعه و مكان شهادت آن بزرگوار بوده است به همت ايشان احداث شده است .
ج- احداث مساجد طهماسب
صاحب الزمان (عج) ولي عصر اتابكي قندهاري ابوالفضل سرجمع و دهها بناي ديگر
روح الله الموسوي الخميني
دهم رمضان المبارك 1042
منبع: http://www.navideshahed.com
/خ
اينجانب دوستي عزيز كه بيش از 30 سال با او آشنا و روحيات عظيمش را از نزديك درك كردم از دست دادم و اسلام خدمتگزاري متعهد و ايران فقيهي فداكار و استان يزد سرپرستي دانشمند را از دست داد .
مقدمه
زندگي نامه شهيد آيت الله شيخ محمد صدوقي طاب ثراه از زبان خود ايشان
بنده محمد صدوقي در سال 1327 ﻫجري قمري ، 75 سال پيش ، در خانوادهاي روحاني در يزد متولد شدم پدرم مرحوم آقاميرزا ابوطالب يكي از روحانيون معروف اين استان بود .
پدرم ، فرزند مرحوم ميرزا محمد رضا كرمانشاهي يكي از علما و بزرگ اين استان بود و ايشان هم فرزند آخوند ملا محمد مهدي كرمانشاهي بودند.
سال ورود آخوند ملا محمد مهدي به يزد ، روشن نيست چرا كه ايشان بوسيله فتحعلي شاه از كرمانشاه به يزد تبعيد شدند . تنها مدركي كه ما براي صدوقي بودن داريم و اينكه از نوادههاي مرحوم صدوق بزرگ ميباشيم همان لوح تاريخي جد بزرگ و جد دوم ماست . كه در لوح قبرشان اين جمله هست «الذي كان بالصدق نطوق كيف و هو من نسل الصدوق » كسي كه به صدق و راستگوئي سخن گفت چگونه چنين نباشد و حال آنكه او از نسل صدوق ميباشد . و به اين جهت نيز شهرت ما صدوقي ميباشد .
مهاجرت به اصفهان
پس ازمدتي كه خيلي به سختي گذشت از طريق قمشه وآباده بطرف يزد حركت كرديم و اين سفر قريب 29 روز طول كشيد وبالاخره با هرزحمتي كه بود خودمان را به يزد رسانديم .
سفر به قم
تحصيل درآن دوره خيلي سخت بود بجهت اينكه در آن زمان قم مرجعي نداشت چرا كه مرجع تقليد مرحوم آسيد ابوالحسن اصفهاني بودند كه ايشان هم در نجف اقامت داشتند .آقايان مرحوم آيت الله حجت اين سه سرپرستي حوزه را داشتند و خيلي هم زحمت كشيدند تا وقتيكه مرحوم آيتالله بروجردي بعلت كسالت در بيمارستان فيروزآبادي بستري شدند و درهمين خلال بعضي از اهل قم و مدرسين بفكر افتادند كه ايشان را به قم بياوردند و به همين خاطر نامههائي ازقم بخدمتشان ارسال شد و اشخاصي بنمايندگي از روحانيت با ايشان ملاقات كردند .بنده هم به اتفاق داماد آقاي صدر به بيمارستان رفتيم و بعد همراه مرحوم آيت الله بروجردي به قم آمديم ، عمده سعي و كوشش براي آمدن آقاي بروجردي به قم از ناحيه حضرت آيت الله العظمي امام خميني بود و ايشان خيلي اصرار داشتند كه اينكار انجام بشود .
اقامت در يزد
در اينجا كه ماندني شديم در كنار درس و بحث بعضي از كارها را شروع كرديم از جمله تعمير مدارس مدرسه خان خيلي خراب بود و مدرسه عبدالرحيم خان هم مركز زباله بازار شده بود و مسجد روضه محمديه را هم تعمير نموديم و خلاصه اينكه كارهائي را كه مربوط به روحانيت ميشود شروع كرديم .
آشنايي با امام خميني (رحمت الله علیه)
بنده در سال 1349 قمري كه وارد قم شدم ، دوسه روز پس از ورود ، با امام خميني آشنا شدم و كمكم آشنائي ما بالا گرفت وبه رفاقت كشيد و گاه در تمام مدت شبانهروزي با ايشان بودم و نميشد مدت طولاني كه در قم بوديم ، انس ما عمده با ايشان بود ونميشد هفتهاي بگذرد و دوسه جلسه در خدمتشان نباشم و يادم نميرود كه يك ماه رمضان حديث «طيرمشوي» از كتاب عبقات را و دوره اين كتاب را در شب نشينيها ئي كه با ايشان و چند تن ديگر از دوستان داشتيم از اول تا آخر مفصلاً خوانده شد . از جمله كساني كه براي آمدن من به يزد سفارش زياد كردآقاي خميني بودند .
مبارزه تحت رهبري امام (ره)
خدمتگزار شهيد ميگويند :
در حدود 10 سال است كه بنده خدمت ايشان بودم واقعاً فردي غمخوار براي ملت به نظر ميرسيد بله ايشان تا 5-6 سال قبل كه حالشان مساعدتر بود سعي مينمودند و علاقه داشتند كه كارهاي مردم را خود مستقيماً انجام دهند وبا مردم روبرو شوند ولي از 5-6 سال به اين طرف كه نسبتاً حالت ضعفي پيدا كردند قرار شد دفتر باز كنند و كارها كه سنگين شد به آنجا رجوع شود و سپس مسئول دفتر با ايشان در تماس دائم باشند و مسائل و مشكلات مردم را حل نمايند تا اينكه مسئله انقلاب پيش آمد و در سال 57 كه چهلم تبريزيها در يزد گرفتهشد و ايشان از آن به بعد و هر شب درمسجد حظيره و پس از اقامه نماز صحبت ميكردند و مردم هم سراپا گوش و آماده براي همه چيز ميآمدند و از بيانات ايشان بر عليه رژيم منفور پهلوي استفاده ميكردند و اكثر شبها مردم خبر ميآوردند كه ساواك ميگيرد و ميبندد و تبعيد ميكند و چنين و چنان ميكند و ايشان ميفرمودند من براي همه كار آمادگي دارم و لباسهاي مراآماده كنيد كه اگر قرار است من تبعيد شوم بروم و در اين ايام مرتب جوانهاي پرشور و انقلابي و مسلمان يزد هر شب با وسايل مختلف از قبيل سنگ و چوب و شيشه بنزين ميآمدند و ميرفتند پشت بام حضرت آيت الله و تا صبح آمادگي هر گونه دفاع در مقابل حمله خون آشامان يزيدي را داشتند .
ايشان عادت داشتند هر شب بعد از نماز شب كه نزديك اذان صبح بود پياده ميرفتند تا مسجد حظيره براي اقامه نماز و پس از نماز صبح پياده برميگشتند منزل كه اين اواخر منهم سعي كردم بدنبال ايشان بروم و هنگاميكه از مسجد به منزل برميگشتند شروع به خواندن دعا و قرآن ميكردند و اگر خيلي خسته بودند يكي دو ساعت ميخوابيدند.
فرازهايي از سخنان مقام معظم رهبري درخصوص شهيد محراب
و اما آنچه كه من در مورد ايشان در طول چند سال آشنائي خودم ميدانم اين است كه اين بزرگوار از كساني بود كه در انقلاب بزرگ اسلامي ما نقش قابل توجهاي داشت و دخالت و علاقمندي ايشان به فعاليتهاي انقلاب بيشتر اززماني اوج گرفت كه قضاياي بعد از شهادت مرحوم آيت الله سيد مصطفي خميني در ايران آغاز شده بود . همانطور كه ميدانيد در چهلم شهداي تبريز در يزد در مسجد ايشان يك مجلس بزرگي به رهبري و هدايت ايشان تشكيل شد . خود آن جلسه و پيامدهاي آن جلسه هم يه يكي ديگر از مقاطع حساس و برانگيزاننده انقلاب بزرگ اسلامي بود .
در طول يكي دو سال قبل از پيروزي انقلاب مرحوم آيت الله صدوقي محوري بود براي بيشتر فعاليتهاي نه فقط يزد بلكه سراسر كشور و اين بخاطر اين بود كه آيت الله صدوقي شخصيت عيني روحاني محترم و معتبري بود .
از خاطراتي كه از ايشان دارم اينكه در 13 محرم سال 1357 بود كه چون شايع شده بود در مسجد حظيره اسلحه هست از طرف رژيم منفور سابق آمدند و درب مسجد را بستند حضرت آيت الله شهيد صدوقي اول تأمل كردند وبعد گفتند اينطور هم كه نميشود كه درب مسجد بسته باشد وهيچكس به مسجد نرود و خودشان بلند شدند با عدهاي ديگر از دوستان و مردم و رفتند بطرف مسجد و تا كه رسيدند به مسجد به مأمورين ساواك و شهرباني و خلاصه عمال رژيم جنايتكار فرمودند درب مسجد را چرا ميبنديد و سينه راباز كردند و رفتند جلو و گفتند ، اگر كاري داريد من آمادهام بزنيد به مردم چكار داريد و اين يزيديان چون آن ابهت و عظمت را درچهره آن شهيد بزرگوار ديدند اصلاً ديگر نتوانستند عرض اندامي بكنند وفقط يكي دو تير هوائي شليك كردند .
كارهاي عام المنفعه آن شهيد بزرگوار
2- احداث كتابخانه در مسجد حظيره
3- تأسيس دفتر تبليغات اسلامي در يزد و صندوق قرض الحسنه حضرت وليعصر (عج)
4- احداث صندوق خيريه امام رضا (ع) در جهت دادن مقرري و رسيدگي به امور رفاهي افراد بيسرپرست و يتيم .
5- احداث خانههاي رايگان براي اسكان جنگزدگان در محله تخت استاد و خواجه خضر.
6- خدمات پزشكي و درماني:
الف – احداث بيمارستان سيدالشهداء(ع) با كليه تجهيزات پيشرفته
ب – تأسيس درمانگاههاي زارچ و حيدرآباد و مشتاق.
ج- تأسيس بيمارستان سوانح سوختگي آيت الله صدوقي و مركز تحقيقات اعصاب و روان .
7- كمك و خدمات شهيد و حضور مستمر آن بزرگوار در بروز زلزله شهرهاي طبس كرمان و مشهد .
8- آثار ديني و عمراني:
الف : احداث مسجد حظيره كه اين مكان پايگاه مهم انقلاب اسلامي در جريان مبارزات ملت مسلمان يزد بشمار ميرفت و هم اكنون پايگاه امت مسلمان ميباشد .
ب- مسجد ملااسماعيل كه محل برقراري نمازهاي جمعه و مكان شهادت آن بزرگوار بوده است به همت ايشان احداث شده است .
ج- احداث مساجد طهماسب
صاحب الزمان (عج) ولي عصر اتابكي قندهاري ابوالفضل سرجمع و دهها بناي ديگر
چگونگي شهادت شهيد محراب از زبان نزديكان به آن شهيد
بخشي از پيام حضرت امام خميني (ره) به مناسبت شهادت آيت الله صدوقي
روح الله الموسوي الخميني
دهم رمضان المبارك 1042
منبع: http://www.navideshahed.com
/خ