نویسنده: محمدعلی قاضی محسن
دوستداران شادی دیگران افرادی هستند انعطافپذیر، بخشنده، همدل و همراه، گرم و به فکر دیگران. این افراد بسیار دلسوزند به همین دلیل همیشه همدل و همراه شما هستند و برای گرفتن کمک و آموختن مطلب به سراغشان میروند زیرا در این کار خبرهاند. آنها اغلب معلم، روانکاو و آرایشگرند و یا هر شغلی که بتوانند با آن به دیگران کمک کنند و یاری برسانند، فرقی نمیکند که شما چه میخواهید و این خواسته چقدر دردسرساز و بیموقع است، آنها همیشه مایلند مشکلتان را حل کنند. افراد این دسته سعی میکنند از خواستهی خود بگذرند و به همین دلیل با خود کلنجار میروند. مثلاً نمیتوانند به شما بگویند که برای آخر هفته برنامه دیگری چیدهام و نمیتوانید به خانهی من بیایید. اگر مخالف موضوعی باشند، منتظر جواب دیگران مینشینند و با شنیدن پاسخ، سریع از عقیدهی خود دست میکشند.
* مفهوم نادرستی از خود در ذهن میپرورانند. این افراد شناخت دقیقی از خود ندارند و ارزش حقیقی خودشان را نمیدانند. نمیدانند که همانند دیگر انسانهای روی زمین آنها نیز لیاقت دارند که به خواستههای خود برسند. در اکثر مواقع از وضعیت جسمانی خود راضی نیستند و این امر باعث بروز اختلالاتی در وجودشان است و به همین دلیل به سراغ کارهایی میروند که این اختلال و ناآرامی را از آنان دور کند. دوستداران شادی دیگران خود را بیصلاحیت میدانند و برخلاف جلب توجه کنندگان که خود را محور اصلی جهان هستی میدانند، آنها خود را لایق زنده بودن هم نمیدانند.
* برای این که خود را لایق دوست داشتن بدانند، به راستی در تلاشاند که بهتر شوند. چون بیماری واقعی این افراد حس بیارزش بودن است، وقتی بخواهند با کسی ارتباط برقرار کنند و یا در درون رابطهای هستند، دائم در تلاشاند که خود را لایق بدانند. سعی میکنند همیشه خانه را تمیز نگه دارند تا شایستهی شوهرشان باشند. آنها هیچ وقت نمیتوانند فکر کنند که همانند دیگراناند. اگر دنیا در نظر ما دوست داشتنی و عالی است به این دلیل است که خود را لایق آن میدانیم اما دوستداران شادی دیگران همیشه در ذهن خود میپندارند که باید بهتر از آن چه هستند باشند تا لیاقت دنیا و متعلقات آن را داشته باشند. این افراد چون احساس بیلیاقتی میکنند همیشه سعی میکنند دیگران را خوشحال نمایند.
* همیشه خواستههای خود را نادیده میگیرند تا بتوانند دیگران را خوشحال کنند و این کار نتیجهای جز بیماری ندارد. این افراد چون احساس بیلیاقتی میکنند همیشه سعی میکنند دیگران را خوشحال نمایند. خواستهها و تمایلات دیگران را به خواستههای خود ترجیح میدهند و گاهی اوقات اصلاً نمیدانند که چه میخواهند. آنها همیشه به فکر دیگراناند زیرا متأسفانه، آنقدر خود را ارزشمند نمیدانند که به خودشان فکر کنند. با خنده با تمام درخواستهایی که از آنها میشود جواب مثبت میدهند. نمیتوانند «نه» بگویند و به همین دلیل بهای سنگینی میپردازند، در نتیجه خسته و مقروض و بیمار میشوند.
* نمیتوانند تعریف و تمجیدی را که از آنها میشود بپذیرند.
* اگر به او بگویید که از لباس قرمزش خوشتان میآید میگویند «کهنه شده، به درد نمیخورد.» توانایی دریافت اطلاعات مثبت را ندارند زیرا به راستی آسیب دیدهاند و قدرت دریافت موارد مفید و سازنده را از دست دادهاند. انسان هر چقدر که خود را باور داشته باشد به همان اندازه قادر به دریافت اطلاعات خارجی است و چون درصد خودباوری در افراد این دستهی شخصیتی پایین است تعریف و تشویقهای دیگران را رد میکنند و قادر به هضم آن نیستند. یک فنجان معمولی قادر است هشت انس آب را در خود جای دهد نه ده انس. این افراد نیز قادر به هضم احساسات خوب و مثبت زیادی نیستند زیرا فنجان وجودشان از مسائل زشت و بد و بیارزش پر شده است.
* در تصمیمگیری مشکل دارند. چون نیازهای دیگران باعث برانگیخته شدن احساسات این افراد میشود، در موارد معمولی و پیشپا افتاده نیز به سختی میتوانند تصمیم بگیرند و اگر هم تصمیم بگیرند زیاد به آن پایبند نیستند. اگر بخواهند تصمیم مهمی بگیرند، نظر همه را میخواهند. به نصیحت دیگران گوش میدهند و هر حرفی را که میشنوند میپذیرند، در نتیجه تصمیمهایشان قاطع نیست زیرا اغلب خودشان تصمیم نگرفتهاند. گاهی اوقات، درخواستهای دیگران باعث میشود که از تصمیم خود صرفنظر کنند.
منبع مقاله :
قاضی محسن، محمدعلی؛ (1395)، آزمونهای شخصیتشناسی، ساری: انتشارات پارسیسرا، چاپ اول.
ویژگیهای شخصیتی:
* این افراد خود را باور ندارند و در درون احساس میکنند آن طور که باید، مناسب و لایق نیستند. این افراد بسیار مهربان، گرم و سخاوتمندند. به طوری که دیگران به سختی میپذیرند که این همدلی و مهربانی شامل حال آنها نمیشود. در اعماق درون، خود را لایق دوست داشتن نمیدانند و احساس میکنند انسانهای بیارزشی هستند. آنها خود را مناسب شخصی که میتواند آرام و خوشحالش کند، نمیدانند. حتی مواقعی که با کسی در ارتباطاند دائم رفتارهای خود را زیر نظر دارند و به قضاوت در مورد خود میپردازند و سعی میکنند خود را بهتر کنند. آنها با خود کلنجار میروند و افکار ناامید کنندهای را در ذهن میپرورانند: «من آن طور که باید خوب، زیبا، خوش تیپ، پولدار و باهوش نیستم.»* مفهوم نادرستی از خود در ذهن میپرورانند. این افراد شناخت دقیقی از خود ندارند و ارزش حقیقی خودشان را نمیدانند. نمیدانند که همانند دیگر انسانهای روی زمین آنها نیز لیاقت دارند که به خواستههای خود برسند. در اکثر مواقع از وضعیت جسمانی خود راضی نیستند و این امر باعث بروز اختلالاتی در وجودشان است و به همین دلیل به سراغ کارهایی میروند که این اختلال و ناآرامی را از آنان دور کند. دوستداران شادی دیگران خود را بیصلاحیت میدانند و برخلاف جلب توجه کنندگان که خود را محور اصلی جهان هستی میدانند، آنها خود را لایق زنده بودن هم نمیدانند.
* برای این که خود را لایق دوست داشتن بدانند، به راستی در تلاشاند که بهتر شوند. چون بیماری واقعی این افراد حس بیارزش بودن است، وقتی بخواهند با کسی ارتباط برقرار کنند و یا در درون رابطهای هستند، دائم در تلاشاند که خود را لایق بدانند. سعی میکنند همیشه خانه را تمیز نگه دارند تا شایستهی شوهرشان باشند. آنها هیچ وقت نمیتوانند فکر کنند که همانند دیگراناند. اگر دنیا در نظر ما دوست داشتنی و عالی است به این دلیل است که خود را لایق آن میدانیم اما دوستداران شادی دیگران همیشه در ذهن خود میپندارند که باید بهتر از آن چه هستند باشند تا لیاقت دنیا و متعلقات آن را داشته باشند. این افراد چون احساس بیلیاقتی میکنند همیشه سعی میکنند دیگران را خوشحال نمایند.
* همیشه خواستههای خود را نادیده میگیرند تا بتوانند دیگران را خوشحال کنند و این کار نتیجهای جز بیماری ندارد. این افراد چون احساس بیلیاقتی میکنند همیشه سعی میکنند دیگران را خوشحال نمایند. خواستهها و تمایلات دیگران را به خواستههای خود ترجیح میدهند و گاهی اوقات اصلاً نمیدانند که چه میخواهند. آنها همیشه به فکر دیگراناند زیرا متأسفانه، آنقدر خود را ارزشمند نمیدانند که به خودشان فکر کنند. با خنده با تمام درخواستهایی که از آنها میشود جواب مثبت میدهند. نمیتوانند «نه» بگویند و به همین دلیل بهای سنگینی میپردازند، در نتیجه خسته و مقروض و بیمار میشوند.
* نمیتوانند تعریف و تمجیدی را که از آنها میشود بپذیرند.
بیشتر بخوانید: راه های کسب شادی در اسلام
* اگر به او بگویید که از لباس قرمزش خوشتان میآید میگویند «کهنه شده، به درد نمیخورد.» توانایی دریافت اطلاعات مثبت را ندارند زیرا به راستی آسیب دیدهاند و قدرت دریافت موارد مفید و سازنده را از دست دادهاند. انسان هر چقدر که خود را باور داشته باشد به همان اندازه قادر به دریافت اطلاعات خارجی است و چون درصد خودباوری در افراد این دستهی شخصیتی پایین است تعریف و تشویقهای دیگران را رد میکنند و قادر به هضم آن نیستند. یک فنجان معمولی قادر است هشت انس آب را در خود جای دهد نه ده انس. این افراد نیز قادر به هضم احساسات خوب و مثبت زیادی نیستند زیرا فنجان وجودشان از مسائل زشت و بد و بیارزش پر شده است.
* در تصمیمگیری مشکل دارند. چون نیازهای دیگران باعث برانگیخته شدن احساسات این افراد میشود، در موارد معمولی و پیشپا افتاده نیز به سختی میتوانند تصمیم بگیرند و اگر هم تصمیم بگیرند زیاد به آن پایبند نیستند. اگر بخواهند تصمیم مهمی بگیرند، نظر همه را میخواهند. به نصیحت دیگران گوش میدهند و هر حرفی را که میشنوند میپذیرند، در نتیجه تصمیمهایشان قاطع نیست زیرا اغلب خودشان تصمیم نگرفتهاند. گاهی اوقات، درخواستهای دیگران باعث میشود که از تصمیم خود صرفنظر کنند.
منبع مقاله :
قاضی محسن، محمدعلی؛ (1395)، آزمونهای شخصیتشناسی، ساری: انتشارات پارسیسرا، چاپ اول.