نویسنده: موشه شارون
مترجم: سیده زهرا مبلغ
«اهل البیت»، در لغت به معنای «اهل این خانه»، خانواده، خانوادهی اصیل، خانوادهی راهبر و نیز، محتملتر از همه، به معنای افرادی است که در اطراف خانه خدا، کعبه، سکنی داشتند. این اصطلاح بدون حرف تعریف «ال» به معنای افراد خانواده است. تعبیر «اهل البیت»، هم در منابع شیعه و هم در منابع اهل سنت، معمولاً بر خاندان پیامبر دلالت دارد. این تعبیر در قرآن دو مرتبه همراه با حرف تعریف «الـ» (هود: 73؛ احزاب: 33) و یک مرتبه بدون حرف تعریف (به شکل «اهل بیت»، قصص: 12) آمده است. تقریباً همهی مفسران مسلمان در دو آیهی نخست، هود: 73 و قصص: 12، اهل البیت را به معنای خانواده دانستهاند، در مورد اول خانوادهی ابراهیم و در مورد دوم خانوادهی موسی. بنابر آرای لغویان، اگر واژهی «اهل» در ترکیب با اسم شخص خاصی به کار رود بر خویشاوندان نَسبی او دلالت دارد، اما در ترکیب با سایر اسمها دایرهی معنایی آن گستردهتر میشود: بدینسان، هستهی معنایی اصلی «اهل البیت» ساکنان یک خانه (یا یک سرپناه) است. معمولاً ساکنان مکه (اهل مکه) را «اهل الله» میخواندند که بیانگر عزت و شرافت (آنها) بوده است، همچنان که تعبیر «بیت الله» همچنین افادهای دارد. «اهل مذهب» آنانیاند که به تعالیم خاصی معتقدند؛ «اهل الاسلام» مسلماناناند و به همین ترتیب (برای نمونههای بیشتر نک. لسان العرب، ذیل اهل).
در قرآن، واژهی «اهل» اغلب به معنای گروهی معین از مردم به کار رفته است. گاهی این واژه به نام یک مکان اضافه شده است و در این موارد واژهی مذکور به ساکنان آن محل اشاره دارد، مانند: «اهل یثرب» (احزاب: 13) یا «اهل المدینة» (توبه: 101)؛ «اهل مدین» (طه: 40؛ قصص: 45). در مواردی نیز این تعبیر در اشاره به مردمان مکانی نامعین به کار رفته است، مانند «اهل قریه» (ساکنان یک شهر یا روستا) (کهف: 77؛ نک. عنکبوت: 31و 34) و «اهل القری» (ساکنان شهرها، مردمان روستاها) (اعراف: 96-98؛ یوسف: 109؛ حشر: 7). در موارد دیگر واژهی «اهل الذکر»، (مردمی که به یاد خدا مشغولاند) (انبیاء: 7) یا «اهل النار» (مردمان آتش (جهنم)) (ص: 64). دلالت معنایی دیگر کلمهی «اهل» «شایستگی» است، که در این معنا، «اهل» وصف گروه نیست، بلکه وصف فرد است، مانند: «اهل التقوی» (شخصِ شایستهی عنوان تقوی) (مدثر: 56) یا «اهل المغفرة» (شخصِ شایستهی بخشایش) (مدثر: 56).
اصطلاح «اهل البیت» معمولاً در یک یا چند مقوله از این دلالتها قرار میگیرد، یعنی افرادی که به یک خانهی خاص به معنای لغوی یا معانی اجتماعی و سیاسی آن تعلق دارند. اما دست کم در یک مورد (احزاب: 33) ارتباط وثیق آن با شخص پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) معنای این اصطلاح را به مسئلهای مهم در تفسیرهای قرآن و منابع حدیثی تبدیل کرده است.
کاربردهای قرآنی «اهل البیت» از این قرار است:
در آیهی 73 هود- ماجرای ابراهیم و فرستادگان الهی. هنگامی که به همسر بزرگ خاندان خبر داده میشود که وی اسحاق و سپس یعقوب را به دنیا خواهد آورد، پاسخش چنین است: «آیا فرزندی آورم با آنکه من پیرزنم و این شوهرم پیرمرد است؟ واقعاً این چیز بسیار عجیبی است» (هود: 72). فرشتگان پاسخ میدهند: «آیا از کار خدا تعجب میکنی؟ رحمت خدا و برکاتش بر شما اهل البیت باد» (رحمت الله و برکاتُه علیکم اهلَ البیت).
در آیهی 12 قصص- در ماجرای نجات یافتن موسای نوزاد به کمک همسر فرعون. در اینجا حرف تعریف به کار نرفته است. آنجا که خواهر موسی [از درباریان فرعون] میپرسد: «آیا شما را بر خانوادهای راهنمایی کنم که برای شما از وی (موسای نوزاد) سرپرستی کنند؟» (هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلی أَهْلِ بَیْتٍ یَکْفُلُونَهُ لَکُمْ).
در آیهی 33 احزاب- «خداوند فقط میخواهد آلودگی را از شما اهل البیت بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند» (إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً).
تقریباً همهی مفسران مسلمان در دو آیهی نخست، هود: 73 و قصص: 12، اهل البیت را به معنای خانواده دانستهاند، در مورد اول خانوادهی ابراهیم و در مورد دوم خانوادهی موسی. اما در آیهی 33 احزاب به احتمال قوی واژهی «بیت» نه به معنای خانواده، که باید به معنای کعبه، خانهی خدا، باشد؛ از اینرو، آنطور که رودی پارِت توضیح میدهد (لسان العرب، Bell Quran, ii, 414 n. 3 و نک. Der Plan, 130)، «اهل البیت» در اینجا گویا باید دال بر قبیلهی قریش یا جامعهی مسلمانان به طور کلی باشد.(1)
در یکی از احادیث مربوط به صدر اسلام به نقل از ابنسعد، قبیلهی قریش صراحتاً «اهل البیت» خوانده شده است: «قُصَی به اهل قبیلهی خود گفت: و شما همسایگان خدا و اهل بیت او هستید» «إنّکم جیرانُ اللهِ و أهلُ بَیتِه؛ ابنسعد، طبقات 1/1، 41، 1601). در این صورت این واژه حتی معنایی وسیعتر میپذیرد: «اهل البیت» شامل همهی افرادی است که کعبه را احترام و تقدیس میکنند. این معنای اولیه به نفع معنای محدودتر خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) کنار گذاشته شد و متعاقباً آیهی 33 احزاب مبنای عقیدهی شیعیان و عباسیان در باب امامت و هدایت جامعهی اسلامی قرار گرفت. عقیدهی شیعه این بود که این آیه بیانگر برگزیدن خاندان علی (علیه السلام) از جانب خداوند و برتری آنها نسبت به سایر خویشان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است. بیتردید، مفهوم برگزیده شدن از جانب خداوند در احادیث غیرشیعی، یعنی سنی، نیز پذیرفته شده است. آنطور که از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است: «خداوند انسانها را خلق کرد، آنها را به دو دسته تقسیم کرد و مرا در دستهی برتر قرار داد. سپس این دستهی برتر را به چند قبیله تقسیم کرد و مرا در برترین قبیله قرار داد و آنگاه آن قبیله را به چند خاندان (بیوت) تقسیم کرد و مرا در برترین آنها قرار داد که برترین خاندان در نسب است (خَیرُهم نَسَباً؛ فیروزآبادی، فضائل، 6/1). همین مفهوم برگزیدگی محل اختلافهای فراوان است. شیعه همواره بر آن بوده است که این برگزیدگان را باز هم محدودتر کنند تا اختصاصیترین مصادیق ممکن را به دست دهند».
یکی از شایعترین روایتهای تفسیری مربوط به آیهی 33 احزاب که هم در منابع اهل سنت و هم در منابع شیعی آمده روایت معروف به «حدیث کساء» است. در میانهی همهی اختلافهای فراوان دربارهی این حدیث، مفهوم «پنج تن مقدس» مسلّم و متفق علیه است. نقل شده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «این آیه در حق من و علی، فاطمه، حسن و حسین نازل شده است». مطابق این حدیث، هنگام نزول این آیه، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جبّه یا قبایی (کساء؛ به معنای عبای پیامبر) را بر سر داماد، دختر و دو نوهاش کشید و فرمود: «خداوندا، اینان اهل بیت من و خواص من هستند؛ پلیدی را از ایشان برگیر و ایشان را کاملاً تطهیر فرما». افزودههای دیگر این حدیث آشکارا پیامی سیاسی دارند، مانند اینکه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «من با دشمنان ایشان دشمنم» یا اینکه دعا میکند: «خدایا، دشمنان ایشان را دشمن باش» (منابع حدیث در Sharon, Ahl al-bayt, 172 n. 6).
در ذیل همین مقولهی سیاسی احادیث مختلفی نقل شده که یاری و محبت (اهل البیت) را وظیفهی شرعی مؤمنان و دشمنی با آنها را گناه میشمرد. چنان که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: «هر کس اهل بیت من را آزار دهد یا با ایشان جنگ کند یا بر ایشان خشم گیرد یا ناسزا بگوید، خداوند بهشت را بر او حرام خواهد کرد». در بیانی دیگر از قول پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است: «مَثَل اهل بیت من همچون کشتی نوح است، هر کس به آن درآید نجات یافته و هر کس به آن چنگ بزند رستگار است و هر کس از آن جا بماند به جهنم افکنده شود» (فیروزآبادی، فضائل، 56/2-59، 75-87).
همین که مفهوم «پنج تن برگزیده» یا خاندان منتخب به عنوان تفسیر عمدهی شیعی اصطلاح «اهل البیت» تثبیت شود، دیگر دلیلی ندارد که مفهوم تطهیر در این آیه به روشنی با این خاندان برگزیدهی خدا مرتبط نباشد. بر همین مبناست که در روایات، علاوه بر «اهل البیت»، اصطلاحاتی نظیر «العترة الطاهرة» و «الذریه الطاهره»، به معنی «خاندان پاک» و «نسلهای پاک» به چشم میخورد که بسیار یادآور مفهوم خاندان مقدس (یعنی عیسی، مریم و یوسف) در مسیحیت است. گویا از سر تأکید بر همین مطلب، فاطمه (س) و مریم هر دو به تصریح سرور بانوان بهشتاند و حتی فاطمه (س) را «البتول» (عَذراء) لقب دادهاند که شایستهترین وصف برای تصویر زن در تعبیر اسلامی از این خاندان مقدس است (نک. McAuliffe, Chosen).
عباسیان نیز، آنگاه که به قدرت رسیدند، دعوی مشروعیت حکومت خود را بر این مبنا بنا کردند که از خاندان پیامبرند. بنابراین، به طور موازی و در جهاتی متفاوت و متعارض با معنای قبلی، اصطلاح «اهل البیت» دستخوش تغییرات دیگری شد. در حالی که شیعه به دنبال تبیین مفهوم «پنج تن مقدس» و «خاندان پاک» بودند، عباسیان میکوشیدند دایرهی معنایی این خاندان را طوری گسترش دهند که شامل عباس، عموی پیامبر، نیز شود؛ به خصوص با تأکید بر اینکه زن، شرف و تقدس منشأ «نسب» فرد نیست و در غیاب پدر عموی فرد همچون پدر اوست. گسترش دایرهی شمول «اهل البیت» در حکومت عباسیان تابع یک الگوی دیرینه بود. احادیث مربوط به سلسلهی برگزیدهی الهی به قبیلهی هاشم ختم میشوند و به این ترتیب میشد گفت این سلسله شام همهی خاندانهای این قبیله است، یعنی هم فرزندان ابوطالب و هم فرزندان عباس. گاهی این روایتها صریحتر نیز میشوند و دقیقاً معین میکنند که «اهل البیت» پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شامل «خاندان علی (علیه السلام) و خاندان جعفر و خاندان عقیل و خاندان عباس» است (محب الدین طبری، ذخائر العقبی، 16).
البته این طور نیست که همهی مفسران متفق باشند که اصطلاح «اهل البیت» در آیهی 33 احزاب دال بر خانوادهی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به این معانی مطلوب گروههای سیاسی است. در کنار تفاسیر مذکور، به تفسیرهای خنثایی هم برمیخوریم که «اهل البیت» را صرفاً به معنای همسران پیامبر (نساء النبی) میدانند. تا آنجا که یکی از مفسران گویی برای تأکید بر مخالفت شدید با سیاست زدگی و جانبدارانه بودن تفاسیر رایج بیان میکند که «اهل البیت» همان همسران پیامبرند و «نه آنکه این مفسران میگویند» (واحدی، اسباب، 139-140؛ Sharon, Ahl al-bayt, 175 n. 15).
همانطور که انتظارش میرفت، بیان جمع کنندهای نیز وجود دارد که «اهل البیت» را به نحوی تفسیر میکند که شامل هم خاندان پیامبر و هم همسران او شود. در فرایند رسیدن به این بیان، دلالت واژهی «اهل البیت» به دو دسته تقسیم میشود: یکی «اهل بیت السُکنی»، یعنی افرادی که دقیقاً در خانهی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) زندگی میکردند، و دیگری «اهل بیت النَسَب» یا همان خویشان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم). بنابراین تفسیر، این آیهی قرآن در درجهی نخست به معنای اهالی خانهی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، یعنی همسران او است. اما در عین حال، معنایی ثانوی و مضمر هم دارد که شخص پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آن را با رفتا رخود روشن کرد و معلوم ساخت که در اینجا «اهل البیت» شامل ساکنان خانهی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، از جمله زنان ایشان، و همچنین شامل اقوام نَسَبی ایشان است. این دستهی دوم همهی نسل بنیهاشم و عبدالمطلب بودند. تقریر دیگری از این تفسیر این است که «اهل البیت» شامل همسران پیامبر و علی (علیه السلام) است. (لسان العرب)
در ادبیات عرب، اصطلاح «اهل البیت» معمولاً حاکی از خاندان اصیل و متنفذ در هر قبیله یا در هر واحد اجتماعی- سیاسی دیگر است، خواه عرب باشد و خواه غیرعرب. این معنای ممتاز گاه با اضافه کردن واژهی «شرف» مؤکد میشود. ابنمنظور میگوید خود واژهی «بیت» هم به تنهایی ممکن است معنای شرافت را افاده کند (و بَیت العرب اَشرَفها، لسان العرب، ذیل بیت). کاربرد اصطلاح «اهل البیت» برای خاندانهای برجسته نه فقط در دورهی اسلامی که در عصر جاهلیت نیز بسیار رایج بوده است. ذکر دو نمونه برای روشن شدن این نکته کافی است. ابنکلبی (د. حدود 205) میگوید که نباته بن حنظله، فرماندهی مشهور اموی، از خاندانی شریف از نوادگان قیس عَیَلان است «و ایشان اهل بیتی صاحب مکنت و شرافتاند» (و هم أهلُ بیتِ لَهُم بأسٌ و شرف). مشابه این تعبیر دربارهی غیر عربها نیز آمده است. آنجا که ابنعساکر (د. 571) در وصف سلسلهی شاهان رومی ازده «اهل بیوتات» نام میبرد. همچنین از برمکیان به عنوان کسانی «از خاندانهای شریف بلخ» (مِن أهلِ بیوتات بلخ) یاد شده است (ارجاعات در Sharont, Ahl al-bayt, 180-181).
درخور توجه است که کاربرد اصطلاح «اهل (این) خانه» (اهل بیت) برای نشان دادن شرافت و برجستگی یک خاندان مختص زبان عربی و فرهنگ عربها نیست، بلکه تعبیری کلی است: در زبان رومیان باستان از اصطلاح patres maiorun gentum استفاده میشد، به معنی مشایخ خاندان یا خانههای اصلی. پیشینهی کاربرد این اصطلاح رومی به اوایل دوران سلطنت رومیان باز میگردد، هنگامی که سنای روم از پیرترین افراد صد خانواده تشکیل شد: تارکوینیوس بریسکوس، پنجمین فرمانروای روم (حکـ 616-578 ق م)، با وارد کردن صد نفر از «پیرترین افراد خانوادههای فرودست» (patres minorum gentium) تعداد اعضای سنا را افزایش داد (Elkoshi, Thesaurus, 279). در کتاب مقدس، استفاده از واژهی «خانه» (بیت) برای افادهی معنای خانواده بسیار متداول است. افزون بر این، در موارد فراوانی، «خانه» براساس یک شخصیت ممتاز نامگذاری شده است و این کاربرد مفهومی است بسیار مشابه اصطلاح «اهل البیت» در زبان عربی (مثلاً پیدایش، 17: 23، 27؛ اعداد 25: 15؛ نک. Brown et al., Lexicon, 109b-110a). مشهورترین این خانهها «خانهی داوود» است. این واژه در چنین کاربردی، همان معنا را دارد که واژهی انگلیسی house در ارجاع به یک خانوادهی سلطنتی یا یک سلسله به طورکلی دارد.
کاملاً طبیعی است که در دورهی اسلامی افراد خانوادهی خلفا را «اهل البیت» بنامند. عبدالله، فرزند عمر، خلیفهی دوم دربارهی خواهرزادهاش عمربن عبدالعزیز (خلیفهی آینده) میگوید: «او شبیه به ما اهل البیت است»، که به این معناست که امویان خود را «اهل البیت» میخواندهاند. یا مروان دوم در نامهای به سعیدبن عبدالملک بن مروان دربارهی شورشهای علیه ولید دوم (حکـ 125-126)، خلیفهی آینده، در دو جا به خاندان امویان با عنوان «اهل بیت» و «اهل البیت» اشاره میکند (برای منابع نک. Sharon, Ahl al-bayt).
شاید بتوان اینطور استنباط کرد که هنگامی که نظام خلافت استقرار یافت، سنت قدیمی عربهای پیش از اسلام (جاهلی) که خاندانهای شریف و برجستهی هر قبیله را «اهل البیت» میخواندند به خاندانهای هر چهار خلیفهی نخست تعمیم داده شد. اما از آنجا که خلافت علی (علیه السلام) بحثانگیز بود، نامگذاری خاندان او به عنوان «اهل البیت» مورد اتفاق کل جامعهی مسلمانان قرار نگرفت. امویان و حامیان ایشان در شامات در مشروعیت خلافت علی (علیه السلام) مناقشه کردند و در نتیجه طرفداران او در عراق و شیعیان نه تنها به مقام «اهل البیت» بودن اخلاف علی (علیه السلام) پافشاری کردند، بلکه معنای خاص و انحصاریای به این اصطلاح دادند. به این ترتیب، اصطلاح «اهل البیت» مایههای دینی نیز گرفت و در این وضع معنای عام خود را از دست داد. همین که این اصطلاح با شخص پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گره خورد، راه برای تفاسیر قرآنی با مبنای شعیی، که منشأ این اصطلاح را خود قرآن میدانستند، هموار شد. تمام تفسیرهای سیاسی از این اصطلاح قرآنی از آنجا ظاهر شدند که معنای اولیهی این اصطلاح عمداً یا سهواً به فراموشی سپرده شد. با این حال، باید توجه کنیم که تفسیرهایی که این اصطلاح را در پیوند با خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) معنا میکنند ناموجه میبودند اگر این اصطلاح به طورکلی به معنای خاندان و تیره و طایفه به کار نمیرفت.
از سوی دیگر، محل تأمل و تردید است که در قرآن اصطلاح «اهل البیت» (با حرف تعریف «الـ») به معنای خانواده دلالت دارد یا نه. رودی پارِت، که بین دو معنای عام و خاص «اهل البیت»، تمییز نهاده، بر آن است که این اصطلاح به لحاظ لغوی به معنای «اهل این خانه» است، یعنی کسانی که در کعبه عبادت میکردند. در همهی مواردی که واژهی «البیت» در قرآن آمده است این واژه صرفاً به خانهی کعبه دلالت دارد (بقره: 125، 127 و 158؛ آل عمران: 97؛ مائده: 2، 97؛ انفال: 35؛ حج: 26، 29و 33؛ طور: 4؛ قریش: 3). «البیت» هم به صورت منفرد و هم همراه با صفت به کار میرود، مانند «البیت العتیق» (حج: 33 و29)، 1). پارت در ادامه این واقعیت را مطرح میکند که اصطلاح «أهل البیت»، در آیهی 33 احزاب که در سیاق تطهیر از آلودگیهاست، با معنای تطهیر خانهی کعبه به دست حضرت ابراهیم و اسماعیل، که جای دیگر در قرآن آمده، هماهنگی دارد. پارت، با این توضیحات معتقد است که با اطمینان خاطر میتوانیم به این نتیجه برسیم که در هر دو موردی که اصطلاح «اهل البیت» دقیقاً به همین شکل در قرآن آمده است معنای اصلی آن باید «عبادت کنندگان این خانه» یعنی همان کعبه در سنت اسلامی، باشد (Paret, Der Plan, 128: Anbanger des islamischen ka ba-kultes). براین اساس این استدلال، چندان هم غریب نیست که بگوییم معنای اصلی اصطلاح «اهل البیت» در دوران پیش از اسلام به طورکلی قبیلهی قریش بوده و در آیهی 33 احزاب نیز همین معنا مراد شده است. اما دربارهی آیهی 73 هود احتمال ارتباط آن با کعبه بسیار دور و ضعیف است.
در مجموع، معنای اصطلاح «اهل البیت» در قرآن تابع کاربرد رایج آن در جامعهی عرب پیش و پس از اسلام است. این تعبیر همان قدر که از پیوند خانوادگی و خونی حکایت میکند بر «خاندان» شریف و برجستهی قبیله نیز دلالت دارد. فقط در مورد آیهی 33 احزاب به نظر میرسد این تعبیر باید معنایی متفاوت و خاصتر داشته باشد.(2)
منابع تحقیق:
خواننده گرامی! منابع مقاله را در نسخه ی چاپی ملاحظه فرمایید.
مک اولیف، جین دَمن؛ (1390)، دائرةالمعارف قرآن (جلد اول آ-ب)، ترجمهی: حسین خندق آبادی، مسعود صادقی، مهرداد عباسی، امیر مازیار، تهران: انتشارات حکمت.
مترجم: سیده زهرا مبلغ
«اهل البیت»، در لغت به معنای «اهل این خانه»، خانواده، خانوادهی اصیل، خانوادهی راهبر و نیز، محتملتر از همه، به معنای افرادی است که در اطراف خانه خدا، کعبه، سکنی داشتند. این اصطلاح بدون حرف تعریف «ال» به معنای افراد خانواده است. تعبیر «اهل البیت»، هم در منابع شیعه و هم در منابع اهل سنت، معمولاً بر خاندان پیامبر دلالت دارد. این تعبیر در قرآن دو مرتبه همراه با حرف تعریف «الـ» (هود: 73؛ احزاب: 33) و یک مرتبه بدون حرف تعریف (به شکل «اهل بیت»، قصص: 12) آمده است. تقریباً همهی مفسران مسلمان در دو آیهی نخست، هود: 73 و قصص: 12، اهل البیت را به معنای خانواده دانستهاند، در مورد اول خانوادهی ابراهیم و در مورد دوم خانوادهی موسی. بنابر آرای لغویان، اگر واژهی «اهل» در ترکیب با اسم شخص خاصی به کار رود بر خویشاوندان نَسبی او دلالت دارد، اما در ترکیب با سایر اسمها دایرهی معنایی آن گستردهتر میشود: بدینسان، هستهی معنایی اصلی «اهل البیت» ساکنان یک خانه (یا یک سرپناه) است. معمولاً ساکنان مکه (اهل مکه) را «اهل الله» میخواندند که بیانگر عزت و شرافت (آنها) بوده است، همچنان که تعبیر «بیت الله» همچنین افادهای دارد. «اهل مذهب» آنانیاند که به تعالیم خاصی معتقدند؛ «اهل الاسلام» مسلماناناند و به همین ترتیب (برای نمونههای بیشتر نک. لسان العرب، ذیل اهل).
در قرآن، واژهی «اهل» اغلب به معنای گروهی معین از مردم به کار رفته است. گاهی این واژه به نام یک مکان اضافه شده است و در این موارد واژهی مذکور به ساکنان آن محل اشاره دارد، مانند: «اهل یثرب» (احزاب: 13) یا «اهل المدینة» (توبه: 101)؛ «اهل مدین» (طه: 40؛ قصص: 45). در مواردی نیز این تعبیر در اشاره به مردمان مکانی نامعین به کار رفته است، مانند «اهل قریه» (ساکنان یک شهر یا روستا) (کهف: 77؛ نک. عنکبوت: 31و 34) و «اهل القری» (ساکنان شهرها، مردمان روستاها) (اعراف: 96-98؛ یوسف: 109؛ حشر: 7). در موارد دیگر واژهی «اهل الذکر»، (مردمی که به یاد خدا مشغولاند) (انبیاء: 7) یا «اهل النار» (مردمان آتش (جهنم)) (ص: 64). دلالت معنایی دیگر کلمهی «اهل» «شایستگی» است، که در این معنا، «اهل» وصف گروه نیست، بلکه وصف فرد است، مانند: «اهل التقوی» (شخصِ شایستهی عنوان تقوی) (مدثر: 56) یا «اهل المغفرة» (شخصِ شایستهی بخشایش) (مدثر: 56).
اصطلاح «اهل البیت» معمولاً در یک یا چند مقوله از این دلالتها قرار میگیرد، یعنی افرادی که به یک خانهی خاص به معنای لغوی یا معانی اجتماعی و سیاسی آن تعلق دارند. اما دست کم در یک مورد (احزاب: 33) ارتباط وثیق آن با شخص پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) معنای این اصطلاح را به مسئلهای مهم در تفسیرهای قرآن و منابع حدیثی تبدیل کرده است.
کاربردهای قرآنی «اهل البیت» از این قرار است:
در آیهی 73 هود- ماجرای ابراهیم و فرستادگان الهی. هنگامی که به همسر بزرگ خاندان خبر داده میشود که وی اسحاق و سپس یعقوب را به دنیا خواهد آورد، پاسخش چنین است: «آیا فرزندی آورم با آنکه من پیرزنم و این شوهرم پیرمرد است؟ واقعاً این چیز بسیار عجیبی است» (هود: 72). فرشتگان پاسخ میدهند: «آیا از کار خدا تعجب میکنی؟ رحمت خدا و برکاتش بر شما اهل البیت باد» (رحمت الله و برکاتُه علیکم اهلَ البیت).
در آیهی 12 قصص- در ماجرای نجات یافتن موسای نوزاد به کمک همسر فرعون. در اینجا حرف تعریف به کار نرفته است. آنجا که خواهر موسی [از درباریان فرعون] میپرسد: «آیا شما را بر خانوادهای راهنمایی کنم که برای شما از وی (موسای نوزاد) سرپرستی کنند؟» (هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلی أَهْلِ بَیْتٍ یَکْفُلُونَهُ لَکُمْ).
در آیهی 33 احزاب- «خداوند فقط میخواهد آلودگی را از شما اهل البیت بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند» (إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً).
تقریباً همهی مفسران مسلمان در دو آیهی نخست، هود: 73 و قصص: 12، اهل البیت را به معنای خانواده دانستهاند، در مورد اول خانوادهی ابراهیم و در مورد دوم خانوادهی موسی. اما در آیهی 33 احزاب به احتمال قوی واژهی «بیت» نه به معنای خانواده، که باید به معنای کعبه، خانهی خدا، باشد؛ از اینرو، آنطور که رودی پارِت توضیح میدهد (لسان العرب، Bell Quran, ii, 414 n. 3 و نک. Der Plan, 130)، «اهل البیت» در اینجا گویا باید دال بر قبیلهی قریش یا جامعهی مسلمانان به طور کلی باشد.(1)
در یکی از احادیث مربوط به صدر اسلام به نقل از ابنسعد، قبیلهی قریش صراحتاً «اهل البیت» خوانده شده است: «قُصَی به اهل قبیلهی خود گفت: و شما همسایگان خدا و اهل بیت او هستید» «إنّکم جیرانُ اللهِ و أهلُ بَیتِه؛ ابنسعد، طبقات 1/1، 41، 1601). در این صورت این واژه حتی معنایی وسیعتر میپذیرد: «اهل البیت» شامل همهی افرادی است که کعبه را احترام و تقدیس میکنند. این معنای اولیه به نفع معنای محدودتر خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) کنار گذاشته شد و متعاقباً آیهی 33 احزاب مبنای عقیدهی شیعیان و عباسیان در باب امامت و هدایت جامعهی اسلامی قرار گرفت. عقیدهی شیعه این بود که این آیه بیانگر برگزیدن خاندان علی (علیه السلام) از جانب خداوند و برتری آنها نسبت به سایر خویشان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است. بیتردید، مفهوم برگزیده شدن از جانب خداوند در احادیث غیرشیعی، یعنی سنی، نیز پذیرفته شده است. آنطور که از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است: «خداوند انسانها را خلق کرد، آنها را به دو دسته تقسیم کرد و مرا در دستهی برتر قرار داد. سپس این دستهی برتر را به چند قبیله تقسیم کرد و مرا در برترین قبیله قرار داد و آنگاه آن قبیله را به چند خاندان (بیوت) تقسیم کرد و مرا در برترین آنها قرار داد که برترین خاندان در نسب است (خَیرُهم نَسَباً؛ فیروزآبادی، فضائل، 6/1). همین مفهوم برگزیدگی محل اختلافهای فراوان است. شیعه همواره بر آن بوده است که این برگزیدگان را باز هم محدودتر کنند تا اختصاصیترین مصادیق ممکن را به دست دهند».
یکی از شایعترین روایتهای تفسیری مربوط به آیهی 33 احزاب که هم در منابع اهل سنت و هم در منابع شیعی آمده روایت معروف به «حدیث کساء» است. در میانهی همهی اختلافهای فراوان دربارهی این حدیث، مفهوم «پنج تن مقدس» مسلّم و متفق علیه است. نقل شده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «این آیه در حق من و علی، فاطمه، حسن و حسین نازل شده است». مطابق این حدیث، هنگام نزول این آیه، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جبّه یا قبایی (کساء؛ به معنای عبای پیامبر) را بر سر داماد، دختر و دو نوهاش کشید و فرمود: «خداوندا، اینان اهل بیت من و خواص من هستند؛ پلیدی را از ایشان برگیر و ایشان را کاملاً تطهیر فرما». افزودههای دیگر این حدیث آشکارا پیامی سیاسی دارند، مانند اینکه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «من با دشمنان ایشان دشمنم» یا اینکه دعا میکند: «خدایا، دشمنان ایشان را دشمن باش» (منابع حدیث در Sharon, Ahl al-bayt, 172 n. 6).
بیشتر بخوانید: اهل بیت چه کسانی هستند؟
در ذیل همین مقولهی سیاسی احادیث مختلفی نقل شده که یاری و محبت (اهل البیت) را وظیفهی شرعی مؤمنان و دشمنی با آنها را گناه میشمرد. چنان که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: «هر کس اهل بیت من را آزار دهد یا با ایشان جنگ کند یا بر ایشان خشم گیرد یا ناسزا بگوید، خداوند بهشت را بر او حرام خواهد کرد». در بیانی دیگر از قول پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است: «مَثَل اهل بیت من همچون کشتی نوح است، هر کس به آن درآید نجات یافته و هر کس به آن چنگ بزند رستگار است و هر کس از آن جا بماند به جهنم افکنده شود» (فیروزآبادی، فضائل، 56/2-59، 75-87).
همین که مفهوم «پنج تن برگزیده» یا خاندان منتخب به عنوان تفسیر عمدهی شیعی اصطلاح «اهل البیت» تثبیت شود، دیگر دلیلی ندارد که مفهوم تطهیر در این آیه به روشنی با این خاندان برگزیدهی خدا مرتبط نباشد. بر همین مبناست که در روایات، علاوه بر «اهل البیت»، اصطلاحاتی نظیر «العترة الطاهرة» و «الذریه الطاهره»، به معنی «خاندان پاک» و «نسلهای پاک» به چشم میخورد که بسیار یادآور مفهوم خاندان مقدس (یعنی عیسی، مریم و یوسف) در مسیحیت است. گویا از سر تأکید بر همین مطلب، فاطمه (س) و مریم هر دو به تصریح سرور بانوان بهشتاند و حتی فاطمه (س) را «البتول» (عَذراء) لقب دادهاند که شایستهترین وصف برای تصویر زن در تعبیر اسلامی از این خاندان مقدس است (نک. McAuliffe, Chosen).
عباسیان نیز، آنگاه که به قدرت رسیدند، دعوی مشروعیت حکومت خود را بر این مبنا بنا کردند که از خاندان پیامبرند. بنابراین، به طور موازی و در جهاتی متفاوت و متعارض با معنای قبلی، اصطلاح «اهل البیت» دستخوش تغییرات دیگری شد. در حالی که شیعه به دنبال تبیین مفهوم «پنج تن مقدس» و «خاندان پاک» بودند، عباسیان میکوشیدند دایرهی معنایی این خاندان را طوری گسترش دهند که شامل عباس، عموی پیامبر، نیز شود؛ به خصوص با تأکید بر اینکه زن، شرف و تقدس منشأ «نسب» فرد نیست و در غیاب پدر عموی فرد همچون پدر اوست. گسترش دایرهی شمول «اهل البیت» در حکومت عباسیان تابع یک الگوی دیرینه بود. احادیث مربوط به سلسلهی برگزیدهی الهی به قبیلهی هاشم ختم میشوند و به این ترتیب میشد گفت این سلسله شام همهی خاندانهای این قبیله است، یعنی هم فرزندان ابوطالب و هم فرزندان عباس. گاهی این روایتها صریحتر نیز میشوند و دقیقاً معین میکنند که «اهل البیت» پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شامل «خاندان علی (علیه السلام) و خاندان جعفر و خاندان عقیل و خاندان عباس» است (محب الدین طبری، ذخائر العقبی، 16).
البته این طور نیست که همهی مفسران متفق باشند که اصطلاح «اهل البیت» در آیهی 33 احزاب دال بر خانوادهی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به این معانی مطلوب گروههای سیاسی است. در کنار تفاسیر مذکور، به تفسیرهای خنثایی هم برمیخوریم که «اهل البیت» را صرفاً به معنای همسران پیامبر (نساء النبی) میدانند. تا آنجا که یکی از مفسران گویی برای تأکید بر مخالفت شدید با سیاست زدگی و جانبدارانه بودن تفاسیر رایج بیان میکند که «اهل البیت» همان همسران پیامبرند و «نه آنکه این مفسران میگویند» (واحدی، اسباب، 139-140؛ Sharon, Ahl al-bayt, 175 n. 15).
همانطور که انتظارش میرفت، بیان جمع کنندهای نیز وجود دارد که «اهل البیت» را به نحوی تفسیر میکند که شامل هم خاندان پیامبر و هم همسران او شود. در فرایند رسیدن به این بیان، دلالت واژهی «اهل البیت» به دو دسته تقسیم میشود: یکی «اهل بیت السُکنی»، یعنی افرادی که دقیقاً در خانهی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) زندگی میکردند، و دیگری «اهل بیت النَسَب» یا همان خویشان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم). بنابراین تفسیر، این آیهی قرآن در درجهی نخست به معنای اهالی خانهی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، یعنی همسران او است. اما در عین حال، معنایی ثانوی و مضمر هم دارد که شخص پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آن را با رفتا رخود روشن کرد و معلوم ساخت که در اینجا «اهل البیت» شامل ساکنان خانهی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، از جمله زنان ایشان، و همچنین شامل اقوام نَسَبی ایشان است. این دستهی دوم همهی نسل بنیهاشم و عبدالمطلب بودند. تقریر دیگری از این تفسیر این است که «اهل البیت» شامل همسران پیامبر و علی (علیه السلام) است. (لسان العرب)
در ادبیات عرب، اصطلاح «اهل البیت» معمولاً حاکی از خاندان اصیل و متنفذ در هر قبیله یا در هر واحد اجتماعی- سیاسی دیگر است، خواه عرب باشد و خواه غیرعرب. این معنای ممتاز گاه با اضافه کردن واژهی «شرف» مؤکد میشود. ابنمنظور میگوید خود واژهی «بیت» هم به تنهایی ممکن است معنای شرافت را افاده کند (و بَیت العرب اَشرَفها، لسان العرب، ذیل بیت). کاربرد اصطلاح «اهل البیت» برای خاندانهای برجسته نه فقط در دورهی اسلامی که در عصر جاهلیت نیز بسیار رایج بوده است. ذکر دو نمونه برای روشن شدن این نکته کافی است. ابنکلبی (د. حدود 205) میگوید که نباته بن حنظله، فرماندهی مشهور اموی، از خاندانی شریف از نوادگان قیس عَیَلان است «و ایشان اهل بیتی صاحب مکنت و شرافتاند» (و هم أهلُ بیتِ لَهُم بأسٌ و شرف). مشابه این تعبیر دربارهی غیر عربها نیز آمده است. آنجا که ابنعساکر (د. 571) در وصف سلسلهی شاهان رومی ازده «اهل بیوتات» نام میبرد. همچنین از برمکیان به عنوان کسانی «از خاندانهای شریف بلخ» (مِن أهلِ بیوتات بلخ) یاد شده است (ارجاعات در Sharont, Ahl al-bayt, 180-181).
درخور توجه است که کاربرد اصطلاح «اهل (این) خانه» (اهل بیت) برای نشان دادن شرافت و برجستگی یک خاندان مختص زبان عربی و فرهنگ عربها نیست، بلکه تعبیری کلی است: در زبان رومیان باستان از اصطلاح patres maiorun gentum استفاده میشد، به معنی مشایخ خاندان یا خانههای اصلی. پیشینهی کاربرد این اصطلاح رومی به اوایل دوران سلطنت رومیان باز میگردد، هنگامی که سنای روم از پیرترین افراد صد خانواده تشکیل شد: تارکوینیوس بریسکوس، پنجمین فرمانروای روم (حکـ 616-578 ق م)، با وارد کردن صد نفر از «پیرترین افراد خانوادههای فرودست» (patres minorum gentium) تعداد اعضای سنا را افزایش داد (Elkoshi, Thesaurus, 279). در کتاب مقدس، استفاده از واژهی «خانه» (بیت) برای افادهی معنای خانواده بسیار متداول است. افزون بر این، در موارد فراوانی، «خانه» براساس یک شخصیت ممتاز نامگذاری شده است و این کاربرد مفهومی است بسیار مشابه اصطلاح «اهل البیت» در زبان عربی (مثلاً پیدایش، 17: 23، 27؛ اعداد 25: 15؛ نک. Brown et al., Lexicon, 109b-110a). مشهورترین این خانهها «خانهی داوود» است. این واژه در چنین کاربردی، همان معنا را دارد که واژهی انگلیسی house در ارجاع به یک خانوادهی سلطنتی یا یک سلسله به طورکلی دارد.
کاملاً طبیعی است که در دورهی اسلامی افراد خانوادهی خلفا را «اهل البیت» بنامند. عبدالله، فرزند عمر، خلیفهی دوم دربارهی خواهرزادهاش عمربن عبدالعزیز (خلیفهی آینده) میگوید: «او شبیه به ما اهل البیت است»، که به این معناست که امویان خود را «اهل البیت» میخواندهاند. یا مروان دوم در نامهای به سعیدبن عبدالملک بن مروان دربارهی شورشهای علیه ولید دوم (حکـ 125-126)، خلیفهی آینده، در دو جا به خاندان امویان با عنوان «اهل بیت» و «اهل البیت» اشاره میکند (برای منابع نک. Sharon, Ahl al-bayt).
شاید بتوان اینطور استنباط کرد که هنگامی که نظام خلافت استقرار یافت، سنت قدیمی عربهای پیش از اسلام (جاهلی) که خاندانهای شریف و برجستهی هر قبیله را «اهل البیت» میخواندند به خاندانهای هر چهار خلیفهی نخست تعمیم داده شد. اما از آنجا که خلافت علی (علیه السلام) بحثانگیز بود، نامگذاری خاندان او به عنوان «اهل البیت» مورد اتفاق کل جامعهی مسلمانان قرار نگرفت. امویان و حامیان ایشان در شامات در مشروعیت خلافت علی (علیه السلام) مناقشه کردند و در نتیجه طرفداران او در عراق و شیعیان نه تنها به مقام «اهل البیت» بودن اخلاف علی (علیه السلام) پافشاری کردند، بلکه معنای خاص و انحصاریای به این اصطلاح دادند. به این ترتیب، اصطلاح «اهل البیت» مایههای دینی نیز گرفت و در این وضع معنای عام خود را از دست داد. همین که این اصطلاح با شخص پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گره خورد، راه برای تفاسیر قرآنی با مبنای شعیی، که منشأ این اصطلاح را خود قرآن میدانستند، هموار شد. تمام تفسیرهای سیاسی از این اصطلاح قرآنی از آنجا ظاهر شدند که معنای اولیهی این اصطلاح عمداً یا سهواً به فراموشی سپرده شد. با این حال، باید توجه کنیم که تفسیرهایی که این اصطلاح را در پیوند با خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) معنا میکنند ناموجه میبودند اگر این اصطلاح به طورکلی به معنای خاندان و تیره و طایفه به کار نمیرفت.
از سوی دیگر، محل تأمل و تردید است که در قرآن اصطلاح «اهل البیت» (با حرف تعریف «الـ») به معنای خانواده دلالت دارد یا نه. رودی پارِت، که بین دو معنای عام و خاص «اهل البیت»، تمییز نهاده، بر آن است که این اصطلاح به لحاظ لغوی به معنای «اهل این خانه» است، یعنی کسانی که در کعبه عبادت میکردند. در همهی مواردی که واژهی «البیت» در قرآن آمده است این واژه صرفاً به خانهی کعبه دلالت دارد (بقره: 125، 127 و 158؛ آل عمران: 97؛ مائده: 2، 97؛ انفال: 35؛ حج: 26، 29و 33؛ طور: 4؛ قریش: 3). «البیت» هم به صورت منفرد و هم همراه با صفت به کار میرود، مانند «البیت العتیق» (حج: 33 و29)، 1). پارت در ادامه این واقعیت را مطرح میکند که اصطلاح «أهل البیت»، در آیهی 33 احزاب که در سیاق تطهیر از آلودگیهاست، با معنای تطهیر خانهی کعبه به دست حضرت ابراهیم و اسماعیل، که جای دیگر در قرآن آمده، هماهنگی دارد. پارت، با این توضیحات معتقد است که با اطمینان خاطر میتوانیم به این نتیجه برسیم که در هر دو موردی که اصطلاح «اهل البیت» دقیقاً به همین شکل در قرآن آمده است معنای اصلی آن باید «عبادت کنندگان این خانه» یعنی همان کعبه در سنت اسلامی، باشد (Paret, Der Plan, 128: Anbanger des islamischen ka ba-kultes). براین اساس این استدلال، چندان هم غریب نیست که بگوییم معنای اصلی اصطلاح «اهل البیت» در دوران پیش از اسلام به طورکلی قبیلهی قریش بوده و در آیهی 33 احزاب نیز همین معنا مراد شده است. اما دربارهی آیهی 73 هود احتمال ارتباط آن با کعبه بسیار دور و ضعیف است.
در مجموع، معنای اصطلاح «اهل البیت» در قرآن تابع کاربرد رایج آن در جامعهی عرب پیش و پس از اسلام است. این تعبیر همان قدر که از پیوند خانوادگی و خونی حکایت میکند بر «خاندان» شریف و برجستهی قبیله نیز دلالت دارد. فقط در مورد آیهی 33 احزاب به نظر میرسد این تعبیر باید معنایی متفاوت و خاصتر داشته باشد.(2)
منابع تحقیق:
خواننده گرامی! منابع مقاله را در نسخه ی چاپی ملاحظه فرمایید.
پینوشتها:
1- این نتیجهگیری نه تنها با دو مورد ذکر شدهی پیشین تناسب ندارد بلکه کاملاً با مطالبی که خود نویسنده در ادامهی مدخل آورده تناقض دارد.
2- آنچه مؤلف در اینجا، به تبع پارت، پذیرفته است صرفاً نظریهای است مبتنی بر چند شاهد لغوی که در مخالفت با همهی روایات مربوط به شأن نزول این آیه است که شیعه و سنی نقل کردهاند و، همانطور که در مقاله به آن اشاره شد، تنها در دایرهی شمول آن اختلاف هست.
منبع: مک اولیف، جین دَمن؛ (1390)، دائرةالمعارف قرآن (جلد اول آ-ب)، ترجمهی: حسین خندق آبادی، مسعود صادقی، مهرداد عباسی، امیر مازیار، تهران: انتشارات حکمت.
مک اولیف، جین دَمن؛ (1390)، دائرةالمعارف قرآن (جلد اول آ-ب)، ترجمهی: حسین خندق آبادی، مسعود صادقی، مهرداد عباسی، امیر مازیار، تهران: انتشارات حکمت.