نویسنده: صالحی کرمانی
حبا، یحبو، حبواً به فتح و کسر حاء و سکون باء و فتح واو - حباء به کسر حاء. این قول لحیانی است و بعضی حبوة را اسم مصدر دانستهاند. حباء: عطاء بدون منت و جزا. حبا حبواً: عطا کرد عطا کردنی (لسان العرب).
حبوة در اصطلاح فقه، کتاب ارث، عبارت است از عطا کردن لباس، انگشتری، شمشیر و قرآن، از ترکهی پدر به بزرگترین فرزند پسر، و اگر فرزند پسر منحصر به فرد باشد، به او میرسد گرچه از فرزندان دختر کوچکتر باشد. و اینها از سهمالارث محسوب نمیشوند، با اختلافی که در مسئله هست و به آن اشارهای خواهیم داشت. بعضی از فقهاء معتقدند که چون حبوة بر خلاف اصل است و کتاب در این بحث ساکت است باید به قدر متیقّن اکتفا کرد. حبوة از متفردات فقهاء امامیه است. و آیا بر سبیل وجوب است یا استحباب بین فقها اختلاف است. ولی با توجه به «لام» که در روایات ذکر شده است باید فتوی به وجوب داد. «عَن اَبی عبدِالله (علیه السلام) قال: اِذا ماتَ الرَّجلُ فَسیفُه و مُصحَفُه و خاتَمُه و کُتُبُه و رَحلُهُ و راحِلتُه و کِسوَتُهُ فَلِاَکبِر وَلَدِهِ فَاِن کانَ الاَکبرُ ابنَتَه فلاکبر مِن الذکُورِ (رسائل، 439/17). در تمام روایاتی که در باب سوم از باب میراث الابوین و الاولاد، در زمینهی حبوة آمده است حرف «لام» بر سر اکبر ذکر شده است، به این ترتیب: لِاَکبر وَلدِه - لِاَکبر مِن الذکورِ، حدیث 1) فللاکبر من ولده حدیث 2) فللاکبر ... حدیث 3) و لام در زبان عربی یا افاده ملکیّت میکند، مانند: المالُ لِزَید، و یا اختصاص، مانند: الجُلُّ لِلفَرَس، و یا استحقاق، مانند: الصَّدَقَة لِلفقراء. با تفاوتهای اعتباریای که بین این سه معنی وجود دارد «اختصاص» وجه مشترک آنها است. و اختصاص بر سه نوع است: 1) اختصاص در پرتو ملکیّت؛ 2) اختصاصی که افاده کنندهی حق مطالبه و حق استفاده است، بدون حق نقل و انتقال، و از چنین اختصاصی با کلمهی استحقاق تعبیر میشود؛ 3) اختصاصی که هیچیک از این امور (= ملکیت، حق مطالبه، حق استفاده) در آن اعتبار نشده باشد، یعنی: اختصاص بطور مطلق، بنابراین «لام» که در روایات آورده شده است افادهی اختصاص میکند و حداقل آن استحقاق است یعنی فقط پسر بزرگ است که استحقاق حبوة را دارد و دیگر وارث را در آن حقی نیست، پس واجب است حبوة به پسر بزرگتر داده شود. بعضی از فقهاء معتقدند که چون حبوة بر خلاف اصل است و کتاب در این بحث ساکت است باید به قدر متیقّن اکتفا کرد. و قدر متیقّن و جمع بین روایات و اصل و کتاب به این است که قیمت حبوة به حساب آمده و از سهمالارث پسر بزرگ محسوب میشود، با این ترتیب، هم به موجب روایات حبوة به پسر بزرگتر داده شده است و هم چون از سهمالارث محسوب شده به مفاد اصل که افاده کنندهی عدم استحقاق مازاد بر سهمالارثِ است و هم چنین به مفاد قرآن که برای هر کسی سهمالارثی معین فرموده بدون این که به پسر بزرگتر امتیازی داده شده باشد، عمل شده است.
کتابنامه:
لمعه و شرح آن، شهیدین، 107/8-126 و حواشی آن؛ ایضاح الفوائد فی شرح اشکالات القواعد، فخر المحققین، 214/4-215.
منبع مقاله :
متن منابع گروه نویسندگان، (1391)، دائرةالمعارف تشیع (جلد ششم)، تهران: انتشارات حکمت، چاپ اول.
حبوة در اصطلاح فقه، کتاب ارث، عبارت است از عطا کردن لباس، انگشتری، شمشیر و قرآن، از ترکهی پدر به بزرگترین فرزند پسر، و اگر فرزند پسر منحصر به فرد باشد، به او میرسد گرچه از فرزندان دختر کوچکتر باشد. و اینها از سهمالارث محسوب نمیشوند، با اختلافی که در مسئله هست و به آن اشارهای خواهیم داشت. بعضی از فقهاء معتقدند که چون حبوة بر خلاف اصل است و کتاب در این بحث ساکت است باید به قدر متیقّن اکتفا کرد. حبوة از متفردات فقهاء امامیه است. و آیا بر سبیل وجوب است یا استحباب بین فقها اختلاف است. ولی با توجه به «لام» که در روایات ذکر شده است باید فتوی به وجوب داد. «عَن اَبی عبدِالله (علیه السلام) قال: اِذا ماتَ الرَّجلُ فَسیفُه و مُصحَفُه و خاتَمُه و کُتُبُه و رَحلُهُ و راحِلتُه و کِسوَتُهُ فَلِاَکبِر وَلَدِهِ فَاِن کانَ الاَکبرُ ابنَتَه فلاکبر مِن الذکُورِ (رسائل، 439/17). در تمام روایاتی که در باب سوم از باب میراث الابوین و الاولاد، در زمینهی حبوة آمده است حرف «لام» بر سر اکبر ذکر شده است، به این ترتیب: لِاَکبر وَلدِه - لِاَکبر مِن الذکورِ، حدیث 1) فللاکبر من ولده حدیث 2) فللاکبر ... حدیث 3) و لام در زبان عربی یا افاده ملکیّت میکند، مانند: المالُ لِزَید، و یا اختصاص، مانند: الجُلُّ لِلفَرَس، و یا استحقاق، مانند: الصَّدَقَة لِلفقراء. با تفاوتهای اعتباریای که بین این سه معنی وجود دارد «اختصاص» وجه مشترک آنها است. و اختصاص بر سه نوع است: 1) اختصاص در پرتو ملکیّت؛ 2) اختصاصی که افاده کنندهی حق مطالبه و حق استفاده است، بدون حق نقل و انتقال، و از چنین اختصاصی با کلمهی استحقاق تعبیر میشود؛ 3) اختصاصی که هیچیک از این امور (= ملکیت، حق مطالبه، حق استفاده) در آن اعتبار نشده باشد، یعنی: اختصاص بطور مطلق، بنابراین «لام» که در روایات آورده شده است افادهی اختصاص میکند و حداقل آن استحقاق است یعنی فقط پسر بزرگ است که استحقاق حبوة را دارد و دیگر وارث را در آن حقی نیست، پس واجب است حبوة به پسر بزرگتر داده شود. بعضی از فقهاء معتقدند که چون حبوة بر خلاف اصل است و کتاب در این بحث ساکت است باید به قدر متیقّن اکتفا کرد. و قدر متیقّن و جمع بین روایات و اصل و کتاب به این است که قیمت حبوة به حساب آمده و از سهمالارث پسر بزرگ محسوب میشود، با این ترتیب، هم به موجب روایات حبوة به پسر بزرگتر داده شده است و هم چون از سهمالارث محسوب شده به مفاد اصل که افاده کنندهی عدم استحقاق مازاد بر سهمالارثِ است و هم چنین به مفاد قرآن که برای هر کسی سهمالارثی معین فرموده بدون این که به پسر بزرگتر امتیازی داده شده باشد، عمل شده است.
کتابنامه:
لمعه و شرح آن، شهیدین، 107/8-126 و حواشی آن؛ ایضاح الفوائد فی شرح اشکالات القواعد، فخر المحققین، 214/4-215.
منبع مقاله :
متن منابع گروه نویسندگان، (1391)، دائرةالمعارف تشیع (جلد ششم)، تهران: انتشارات حکمت، چاپ اول.