نگاهی به فیلمی برگرفته از متون مقدس
چکیده
فیلم مادر(Mother) از جمله متفاوتترین فیلمها در کارنامه کارگردانی دارن آرونوفسکی است. پیش از این او «نوح» را نویسندگی و کارگردانی کرده است. بنابراین میتوان آرونوفسکی را در زمره کارگردانانی به شمارآورد که به ساخت فیلم دینی علاقه و اهتمام داشتهاند. فیلم مادر اما حقیقتاً تجربهای بسیار متفاوت برای کارگردان و مخاطبان است. فیلمی سراسر دیوانگی، آشفتگی، تمثیل و نماد. هر پرسوناژی که به آرامی وارد فیلم میشود در واقع یک نماد مجزاست که مسئولیت مخاطب را سنگین و سنگینتر میسازد.
تعداد کلمات 1276/ تخمین زمان مطالعه 7 دقیقه
فیلم مادر(Mother) از جمله متفاوتترین فیلمها در کارنامه کارگردانی دارن آرونوفسکی است. پیش از این او «نوح» را نویسندگی و کارگردانی کرده است. بنابراین میتوان آرونوفسکی را در زمره کارگردانانی به شمارآورد که به ساخت فیلم دینی علاقه و اهتمام داشتهاند. فیلم مادر اما حقیقتاً تجربهای بسیار متفاوت برای کارگردان و مخاطبان است. فیلمی سراسر دیوانگی، آشفتگی، تمثیل و نماد. هر پرسوناژی که به آرامی وارد فیلم میشود در واقع یک نماد مجزاست که مسئولیت مخاطب را سنگین و سنگینتر میسازد.
تعداد کلمات 1276/ تخمین زمان مطالعه 7 دقیقه
عارفه گودرزوند چگینی
تحلیل فیلم مادر
بهگفته منتقدین غربی، این فیلم دو سویه دارد: یا مخاطب را دلزده میکند یا او را شیفته خود میسازد. شاید با کمی اغراق بتوان این فیلم را شگفتانگیزترین و مرموزترین فیلم 2017 در میان فیلمهای هالیوود دانست. فیلمی خیالی، چالشبرانگیز درباره معنا و پر از سمبلهای سنگین. فیلم از رئالیسم به سورئالیسم چرخش دارد. بهاینمعنا که پارت اول فیلم، دستکم پیش از آغاز اختلال و آشفتگی، بسیار ساده و بدون پیچیدگی آغاز میشود؛ با تصویر زنی گریان در میانه جهنمی وسیع. میتوان به راحتی پیبرد که مصیبتی عظیم درراه است. لاورنس نقش زنی بسیار دلسوز، وفادار به همسر، مسئول نسبت به امور و مشکلات خانه را به تصویر میکشد. زن وفادارانه اما تنها به بازسازی خرابههای خانه همت میگمارد؛ دیوارها را رنگ میزند، لولههای آب را تعمیر میکند و همواره پا برهنه با دستمالی به اینسو و آنسو در فضای خانه در حرکت است و خانه را گرم و زنده نگه میدارد.
اینکه لاورنس در خود نیروی شگفتانگیزی احساس و تصاویری عجیب را روی نقطهای از دیوار مشاهده میکند شکی نیست، اما ماهیت این تصاویر بر مخاطب بههیچعنوان مشخص نیست و تا آخر فیلم هم از این مسئله رمزگشایی نمیشود. شاید بتوان این تصاویر را گونهای الهام به زنِ پاکِ جوان دانست. الهامی اسرارآمیز و همانقدر ناگفتنی. احساس بارداری نیز لاورنس نوعی قوی از این الهام است که مخاطب را از اینهمه اطمینان شوکه میسازد.
آشفتگیها و تم اصلی داستان از پارت دوم فیلم آغاز میشود. از لحظه ورود هریس به خانه؛ فردی که نشانی از بیماری لاعلاج با خود به همراه دارد، زخمی در کتف راستش. آشفتگی زن با رفتار نامتعارف هریس و پس از آن ورود نابههنگام همسرش فایفر بیشتر میشود. ورود پسران هریس و فایفر و دعوای آنان و کشته شدن پسر کوچک توسط پسر بزرگتر این آشفتگی را به اوج میرساند. تحلیلگران، فیلم را شاهدی بر کتاب مقدس میدانند. بارم را به جانشین و شاید حتی نمادی از خدا، لاورنس را به مریم، هریس را آدم و فایفر را حوا و دو پسر را به هابیل و قابیل تفسیر کردهاند.اینکه لاورنس در خود نیروی شگفتانگیزی احساس و تصاویری عجیب را روی نقطهای از دیوار مشاهده میکند شکی نیست، اما ماهیت این تصاویر بر مخاطب بههیچعنوان مشخص نیست و تا آخر فیلم هم از این مسئله رمزگشایی نمیشود. شاید بتوان این تصاویر را گونهای الهام به زنِ پاکِ جوان دانست. الهامی اسرارآمیز و همانقدر ناگفتنی. احساس بارداری نیز لاورنس نوعی قوی از این الهام است که مخاطب را از اینهمه اطمینان شوکه میسازد.
میزان سمبلیک بودن فیلم به حدی بالاست که هر شخص و اتفاقی را باید رمزگشایی نمود. این رمزگشایی تا آنجا ادامه مییابد که نوزاد تازه متولد شده نیز صاحب نقش میشود اما نقشی به مراتب سرنوشتسازتر از همه نقشهایی که تا به حال در فیلم تعریف شده است. نوزاد همان «عیسی مسیح» است. نوزادی که باوجود حساسیت بالای مادر، توسط پدر قربانی و تکههای جسد او توسط مردم حاضر در خانه به دندان کشیده میشود.
در طبقه بالای خانه کریستالی است سحرآمیز که با وسواسی خاص توسط باردم نگهداری میشود این همان میوه ممنوعهای است در کتاب مقدس زمینهای برای رانده شدن آدم و حوا از بهشت میشود. فایفر همانقدر فریبنده است که حوا فریبنده بود. در فیلم میبینیم که هریس با اغوای فایفر به کریستال نزدیک و آن را نقش بر زمین میکنند. در انتهای داستان نیز این قلب لاورنس است که حیات را دوباره به خانه و البته زمین بازمیگرداند. چرا که لاورنس نماد مادر زمین و نیز نماد خلقت است. آخرین و کلیدیترین دیالوگ میان لاورنس و باردم نیز حقیقتا خواندی است و به نحو بسیار ظریفی به تم اصلی داستان اشاره دارد:
اینکه لاورنس در خود نیروی شگفتانگیزی احساس و تصاویری عجیب را روی نقطهای از دیوار مشاهده میکند شکی نیست، اما ماهیت این تصاویر بر مخاطب بههیچعنوان مشخص نیست و تا آخر فیلم هم از این مسئله رمزگشایی نمیشود. شاید بتوان این تصاویر را گونهای الهام به زنِ پاکِ جوان دانست. الهامی اسرارآمیز و همانقدر ناگفتنی. احساس بارداری نیز لاورنس نوعی قوی از این الهام است که مخاطب را از اینهمه اطمینان شوکه میسازد.
آشفتگیها و تم اصلی داستان از پارت دوم فیلم آغاز میشود. از لحظه ورود هریس به خانه؛ فردی که نشانی از بیماری لاعلاج با خود به همراه دارد، زخمی در کتف راستش. آشفتگی زن با رفتار نامتعارف هریس و پس از آن ورود نابههنگام همسرش فایفر بیشتر میشود. ورود پسران هریس و فایفر و دعوای آنان و کشته شدن پسر کوچک توسط پسر بزرگتر این آشفتگی را به اوج میرساند. تحلیلگران، فیلم را شاهدی بر کتاب مقدس میدانند. بارم را به جانشین و شاید حتی نمادی از خدا، لاورنس را به مریم، هریس را آدم و فایفر را حوا و دو پسر را به هابیل و قابیل تفسیر کردهاند.اینکه لاورنس در خود نیروی شگفتانگیزی احساس و تصاویری عجیب را روی نقطهای از دیوار مشاهده میکند شکی نیست، اما ماهیت این تصاویر بر مخاطب بههیچعنوان مشخص نیست و تا آخر فیلم هم از این مسئله رمزگشایی نمیشود. شاید بتوان این تصاویر را گونهای الهام به زنِ پاکِ جوان دانست. الهامی اسرارآمیز و همانقدر ناگفتنی. احساس بارداری نیز لاورنس نوعی قوی از این الهام است که مخاطب را از اینهمه اطمینان شوکه میسازد.
میزان سمبلیک بودن فیلم به حدی بالاست که هر شخص و اتفاقی را باید رمزگشایی نمود. این رمزگشایی تا آنجا ادامه مییابد که نوزاد تازه متولد شده نیز صاحب نقش میشود اما نقشی به مراتب سرنوشتسازتر از همه نقشهایی که تا به حال در فیلم تعریف شده است. نوزاد همان «عیسی مسیح» است. نوزادی که باوجود حساسیت بالای مادر، توسط پدر قربانی و تکههای جسد او توسط مردم حاضر در خانه به دندان کشیده میشود.
در طبقه بالای خانه کریستالی است سحرآمیز که با وسواسی خاص توسط باردم نگهداری میشود این همان میوه ممنوعهای است در کتاب مقدس زمینهای برای رانده شدن آدم و حوا از بهشت میشود. فایفر همانقدر فریبنده است که حوا فریبنده بود. در فیلم میبینیم که هریس با اغوای فایفر به کریستال نزدیک و آن را نقش بر زمین میکنند. در انتهای داستان نیز این قلب لاورنس است که حیات را دوباره به خانه و البته زمین بازمیگرداند. چرا که لاورنس نماد مادر زمین و نیز نماد خلقت است. آخرین و کلیدیترین دیالوگ میان لاورنس و باردم نیز حقیقتا خواندی است و به نحو بسیار ظریفی به تم اصلی داستان اشاره دارد:
Mother: What are you?
HIM: Me? I am I. You? You were home
Mother: Where are you taking me
HIM: The beginning
HIM: Me? I am I. You? You were home
Mother: Where are you taking me
HIM: The beginning
نکته دیگر شخصیت باردم است. گرچه در فیلم او مردی شاعر مسلک، لطیف و مهربان به تصویر کشیده میشود اما شخصیت او به مراتب نابههنجار، نامشخص و ناشناخته است. در او نوعی بیمسئولیتی و نامهربانی نسبت به همسرش لاورنس دیده میشود که تااندازهای خاطر مخاطب را مکدر میسازد. بارداری لاورنس متقارن است با اتمام شعر ناتمام باردم. این نوزاد وعده داده شده در شکم لاورنس است که حس امید، انگیزه و خلق شعر را در باردم برمیانگیزاند و او را از بلاتکلیفی و آشفتگی دیرینه میرهاند.
و نکته آخر مربوط به نحوه برخورد انسانهایی است که در خانه باردم و لاورنس حاضرند. آدمهایی که بسیار وحشیانه و حریصانه به اموال خانه حملهور میشوند. آنها همهچیز را میکَنند، میشکنند، میدزدند و یکدیگر را به خاطر مادیات میدرند. این نیز نمادی از وضعیت همیشگی انسان است در طول تاریخ. انسانی که همواره در حال تخریب و نابودی زمین است. او هم زمین را به نابودی میکشاند و هم ارزشهای اخلاقی را.
درنهایت، از نظرگاه زیباییشناختی، نمیتوان از خلاقیتهای هنری فیلم آرونوفسکی به آسانی گذشت. فیلمنامه، فیلمبرداری، بازیگری و آمیزش تکنولوژی و تخیل، فیلم را در رده بسیار بالایی قرار میدهد. در واقع فیلم به گونهای آشکار، ساختارشکنانه است که تنها سلیقه مخاطبین خاصی را پوشش میدهد. به عبارت دیگر، فیلم Mother را میتوان زیبا دانست اما نه برای همه مخاطبان.
اما چند نکته ابهامی که تا پایان فیلم رمزگشایی نمیشود. شاید اینهمان چیزی باشد که فیلم را تا اندازهای نازیبا و ناهماهنگ جلوهگر میسازد. فیلم نه تنها به نیازهای فکری مخاطب پاسخ نمیدهد و او را به تفکر مفید رهنمون نمیسازد، بلکه او را متحیر و سرگردان با انبوهی از سوالها رها میکند:
• چرا باردم تا این حد شیفته شهرت است تا حدی که آرامش خانه و همسرش را قربانی آن میکند؟
• چرا باردم در برابر خرابکاریهای طرفداران و ویرانیهای به جا مانده تا این اندازه بیمسئولیت است و اقدامی نمیکند؟
• ماجرای انبار یا زیرزمینی که لاورنس راهی مخفی در آن مییابد به چه کار فیلم میآید؟
• در بازگشت پسر بزرگتر هریس به خانه باردم و برداشتن عکس او از زمین و هشدار او به لاورنس چه معنایی نهفته است؟
• نگاه معنادار همراه با خشم فایفر به لاورنس، در صحنهای که لاورنس با فریاد آنها را از خانه بیرون میراند، چه معنایی میتواند داشته باشد؟
• باهمه انفجار و آتشسوزی که زمین را دربرمیگیرد، چرا باردم هیچ صدمهای ندیده و هماره مصون از خشم و بلایا باقی میماند؟ اگر باردم نمادی از خدایگان است و نامیرا، اما از سویی دیگر به حق نامهربانی افراطی او نسبت به انسانها و بیمسئولیتی او به لاورنس شخصیت او را دچار خدشه میسازد.
باید اعتراف کنم که اگر تحلیلگران همه فیلم را رمزگشایی کنند، درخواهیم یافت که همه فیلم خوانشی از متن مقدس است با پوستهای از تکنیک ماهرانه سینما. اگر مولفههای دینی از فیلم گرفته شود دیگر جذابیتی برای فیلم تخیلی و سراسر خائوس آرونوفسکی باقی نخواهد ماند. اما او به خوبی توانسته است مخاطب خود را دیوانه سازد چون لاورنس شخصیت اصلی داستان را به جنون دیوانه میکشاند و در این امر به گونهای ماهرانه مخاطب را به همراهی وادار میسازد. سکانسهای دیوانه کننده پرتکرار در فیلم، تضاد دو نقش را بیش از پیش به نمایش میگذارد؛ حساسیت و دغدغه لاورنس نسب به محیط خانه و بیتفاوتی و گذشت بی رویه باردم از این خرابیها و ویرانیها. نشستن دختر و پسر در آشپزخانه روی سینک ظرفشویی، معاشقه پسر و دختری در اتاق خواب لاورنس، رنگزدن دیوار و سقف خانه توسط مرد سیاهپوست جوان، وارد شدن میهمانان و برگزاری مراسم یادبود جوان بیآنکه از لاورنس بهعنوان بانوی خانه نظری بخواهند، دستزدن به میز شامی که او با حساسیت برای خود و باردم چیده است و.... در نهایت قربانیشدن نوزاد همه و همه مراحل تدریجی جنون شخصیت اصلی فیلم و مخاطب است که با خشم لاورنس در به آتش کشاندن زمین به پایان می رسد.
منبع: Www. Vox.com