خداحافظي با رنجش

نفرت يعني چي؟يعني منزجر بودن از کسي يا چيزي. اما اين کافي نيست، هست ؟ممکن است تو از شيريني خامه اي متنفر باشي، اما بابت آن بي خواب نشوي.پس نفرت صرفا کافي نيست. نفرت به صورت عصبانيت بروزمي کند. براي متنفر شدن لازم است چند ماده ديگر را به محتوياتت اضافي کني قدرت :تنفر قوي است. تو نمي تواني از کسي يک کم نفرت داشته باشي.
پنجشنبه، 25 تير 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خداحافظي با رنجش
خداحافظي با رنجش
خداحافظي با رنجش

مترجم :نفيسه معتکف



نفرت يعني چي؟يعني منزجر بودن از کسي يا چيزي. اما اين کافي نيست، هست ؟ممکن است تو از شيريني خامه اي متنفر باشي، اما بابت آن بي خواب نشوي.پس نفرت صرفا کافي نيست. نفرت به صورت عصبانيت بروزمي کند. براي متنفر شدن لازم است چند ماده ديگر را به محتوياتت اضافي کني
قدرت :تنفر قوي است. تو نمي تواني از کسي يک کم نفرت داشته باشي.
احساس قوي :آدم متنفر با احساسي سر وکار دارد که به اندازه عشق قوي وپر توقع است.
تهديد:کسي که تواز او متنفري، به نظر مي رسد تهديد عمده زندگي و تمام معيارها وموجودي زندگي توست و او به دليل همين تهديد بداست.
زمان:نفرت به مرور زمان شکل مي گيرد، گاهي آهسته وگاهي سريع. به هر حال به محض اين که شکل گرفت، دوام پيدا مي کند وگاهي تا ابد به تو مي چسبد.
ناتواني در رها کردن :نفرت مثل ميهمان کسل کننده به آدم مي چسبد ورها کردنش واقعا مشکل است، حتي وقتي بخواهي رهايش کني.
علاقه به انتقام :افراد متنفر احساس مي کنند لطمه ديده اند واغلب دل شان مي خواهد وديگران هم به اندازه آن ها صدمه ببينند.
تداخل با زندگي عادي :نفرت انرژي زيادي از آدم مي کشد. تو نمي تواني فکر وذکر ديگري داشته باشي. کارهايي مي کني که منطقي نيست. نفرت توست که کنترلت مي کند. کسي که از او نفرت داري، مثل شبح گيرت انداخته است. نفرت مثل گرگي است که در ذهن تو زوزه مي کشد. نفرت به صورت خشم بروز مي کند. در مورد چيزي احساس ناراحتي مي کني، کسي را بابت ايجاد مساله اي سرزنش مي کني، ومشکل حل نمي شود. بعد توعصباني تر مي شوي. از فکرش بيرون نمي روي. کم کم از ديگران هم دلخور مي شوي. و دايم به فکر اين هستي که مي خواهند چه بلايي سرت بياورند. جراحت وارد بر تو فراموش نشدني است.رنجش به نفرت تبديل مي شود وکم کم ذهن را فرا مي گيرد.رفتار تو دربرابر طرف مقابل خشک مي شود. هر کاري او بکند يا هر حرفي بزند،برايت علي السويه است.اوآدم بدي است وتوخوب هستي. به همبن سادگي.
متاسفانه دلخوري خيلي راحت به سراغ افراد هميشه عصباني مي آيد. نفرت راحت وبي دردسر عذر وبهانه اي براي عصباني ماندن درست مي کند که باعث مي شود تو بتواني تا ابد از کسي متنفر باشي، حتي بعد از اين که بميرد. توهميشه مي تواني ديگران رابابت مشکلات خودت سرزنش کني.
"بعد ازآن بلايي که سرم آورد، بايد هم عصباني باشم. هرگز اورا نمي بخشم، مي داني که تاروزي که بميرم، از دست او عصباني هستم. "
اين حرفهاي ملوين بود وجدي هم مي گفت. حالا اصلاً اهميّت نمي دهد چه لطمه اي به خودش مي زند.
عده اي شايد با خودشان کلنجار بروند که از نفرت شان دست بردارند. آن ها متوجه مي شوند دلخوري شان بيش از هر کس خودشان را رنج مي دهد. اما کار آساني نيست. نفرت مثل علف هايي هرز است که عميق ريشه دوانده باشد. به راحتي کنده نمي شود وسريع هم جوانه مي زند وپخش مي شود، حتي اگر آن را ناديده بگيري. نفرت که ديگر بدتر هم هست، چون احساسات ديگر راهم تحت الشعاع قرار مي دهد.عشق يکي از آن احساسات است، که به دليل وجود علف هاي هرز دلخوري ونفرت، خفه مي شود و از بين مي رود.

نفرت به تو بيشتر لطمه مي زند تا به ديگران

نفرت مي تواند اختيار زندگي تو را در دست بگيرد وآرامش خيالت را خدشه دار کند. تو را در گذشته گير مي اندازد وجراحات قديم را پرورش مي دهد. نمي تواني به خوبي بر زندگي ات مسلط شوي. نمي تواني رشد کني يا عوض شوي. نفرت چيزي تجملي است که استطاعت مالي اش را نداري. البته که مي تواني نفرت ودلخوري ات را حفظ کني. هيچ کس نمي تواند آن را از تو بگيرد، اما بايد تاوان زيادي بابتش بپردازي. دلخوري گران است واين هم صورت حسابش:
1-تو نمي تواني کسي را که از او نفرت داري، از ذهنت بيرون کني.
2-دايم در فکر چيزي يا کسي هستي که از او متنفري واين لذت بردن از موارد ديگر را برايت دشوار مي کند.
3-بيشتر اوقات عصباني وکلافه وغمگيني وخشمت طولاني مي شود.
4-دلت به حال خودت مي سوزد که اين قدر رنج کشيده اي، اماکاري از دستت بر نمي آيد.
5-تو عصباني مي شوي، ديگران وروابط تو لطمه مي بينند.
6-ديگران را بد يا بي ملاحظه مي پنداري که کارشان فقط لطمه زدن به توست.
7-شايد حرفي بزني يا کاري کني که بعداپشيمان شوي يا تورا به دردسر بيندازد.
8-ممکن است افسرده وناراحت شوي.

به باغچه ات رسيدگي کن

بيرون کشيدن علف هاي هرز راحت است. وقتي کوچک هستند آن ها را بيرون بکش. الان مي گويم چه طور از شر نفرت رشد يافته ات خلاص شوي. بهترين کار اين است که نگذاري زياد رشدکند.
صريح وصادقانه حرف زدن، بهترين راه بيرون کشين علف هرز نفرت در دنياست.مهم ترين آن ها اين است که از ضمير"من"استفاده کني، با ديگران محترمانه رفتار کني، به ديگران بگويي چه چيزي ناراحتت کرده است.
چارلي عصباني است. بهترين دوستش مشتري خوب او را از دستش درآورده است. کار را چارلي کرده اما دوستش سودش را برده است.چارلي مي گويد :"بسيار خوب، کاري رامي کنم که رونالد گفته. همين الان با مايک حرف مي زنم "وهمين کار راهم مي کند. مايک به حرفهاي او گوش مي دهدومتوجه اشتباهش مي شود.از اومعذرت مي خواهد وحتي پيشنهاد مي کند کميسيوني را که گرفته است، به چارلي برگرداند.در عوض،آن ها کميسيون را باهم نصف مي کنند.
به هر حال چارلي بايد يک کار ديگر هم بکند. لازم است خشم ورنجش خود را رهاکند. اما واقعا بايد در اين مورد کاري کند.اوبه خودش خاطر نشان مي کند که آن دو دوستاني خوب هستند وبه ياد مي آورد که سال ها با هم کار کرده اند. او مايک را مي بخشد وقضيه را فراموش مي کند.
گفت وگوي مستقيم بيشتر اوقات مفيد است. با مردم مودبانه رفتار کن تا به آن چه مي خواهي برسي. اما اگر نرسيدي چه؟
يادت باشد عنان اختيار در دست توست و فقط تومي تواني با قدرتي که داري، جلوي رشد دلخوري را بگيري. به گزينش هاي چارلي نگاهي بينداز. او مي تواند:
1-واقعانفرت انگيز شود.
2-کل ماجرا رافراموش کند.
3-دوباره گله کند اما خونسرد باقي بماند.
4-سعي کند از رييس اوکمک بگيرد.
5-براي چند هفته عصباني باشد.
6-حالا قضيه را رها کند وبعد به سراغش برود.
7-شغلش را ول کند.
8-عهد کند تلافي کند تا با او بي حساب شود.
کدام يک از اين گزينش ها موجب دلخوري مي شود؟چهار تا ازآن ها :تعهد به بي حساب شدن، هفته ها عصباني بودن، نفرت انگيز شدن، رها کردن شغل.
کدام يک مهم ترين دلخوري را دارد ؟تکرارگله به آرامي، رها کردن قضيه وبعدا پرداختن به آن، تقاضاي کمک.
فراموش کردن کل قضيه چه طور ؟هر کاري مي شود کرد.شايد فراموش کردن قضيه فايده داشته باشد، به شرطي که چارلي به خودش بگويد موضوع مهمي نبوده است،شايد مايک فروشنده خوب در اين شغل پر از رقابت است.شايد هم چارلي دقيقا همين کار را انجام داده است. پس به هر حال قضيه را رها کن. اما شايد فراموش کردن اشتباه باشد.گاهي توبايد حرف دلت رابزني.در اين جا باخودت صادق باش.مي تواني قضيه را رهاکني؟اگر رهاکني، ممکن است دوباره تکرار شود ؟آيا تکرار حرف وسخن فايده اي هم دارد ؟دنيا هميشه منصف ومهربان هم نيست. اتفاقاتي بد براي آدم هايي خوب مي افتد.تو تلاش خودت را براي روبه راه شدن اوضاع بکن. اما مراقب باش تو نمي تواني دنيا را درست کني.اجازه نده هر اشتباهي موجب آزردگي ات شود.به جدول" بکن ها ونکن ها "در مورد ممانعت از رنجش توجه کن.

بخشش

اگر ستاسر باغچه ات را علف هرز فرا گرفته باشد، چه مي کني؟درست مثل رنجش ونفرتي که سال هاست وجودت را فرا گرفته است؟
بخشش دو توضيح دارد.اول،به معناي رها کردن رنجش ودلخوري است دوم،رها کردن هر ادعايي در مورد طرف مقابل. او ديگر چيزي به تو بدهکار نيست ؛نه پول، نه عذر خواهي، نه عشق.
وقتي تو ببخشي، از حالت قرباني بودن دست مي کشي ودوباره اختيار زندگي ات را در دست مي گيري. مساله خوب در باغ تو اين است که جاي رشد وجود دارد. بخشش انتخاب قوي براي همه مردم است وبراي افراد بيش از حد عصباني، دري حياتي.تو هرگز نمي تواني از خشم وغضب دست بکشي، مگر بخشش را ياد بگيري.
اين کلام آخر است. حالا اگر دلت مي خواهد دو دستي به نفرت خودت بچسب واين علف هاي هرز را پرورش بده. هزاران کيلو کود هم پاي آن بريز وخودت هم روحيه اي بد وناگوار داشته باش. يا ياد بگير که ببخشي، همه چيز را رها کن وبه خودت فرصت زندگي تازه بده.
قوانين مهمي که بايد در مرد بخشش بداني، به شرح زيراست :
عفويک انتخاب است.لزومي ندارد همه راببخشي وتا وقتي هم آمادگي نداري، نبايد اين کار رابکني، حتي اگر طرف مقابل از تومعذرت بخواهد وسعي کندجبران کند بخشش بايد داوطلبانه باشد،نه اجباري وکسي هم نبايد به توبگويد اين کار رابکني.
شايد هنوز هم آمادگي بخشش نداشته باشي. شايد زخم آن هنوز برايت تازه است. لزومي نداردعجله کني
اما تا ابد هم صبر نکن. به دنبال بهانه اي براي به تاخير انداختن آن نباش. علف هاي هرز هر روز بلند تر مي شود. اگر گمان مي کني هنوز آمادگي نداري، از خودت بپرس:
1-از احساس رنجش ونفرت لذت مي برم؟
2-دشمن را حفظ کرده ام تا بتوانم کسي را بابت بدبختي ام سرزنش کنم؟
3-رنجش ودلخوري زندگي ام را هيجان انگيز تر مي کند؟
4-دودستي به دلخوري ام چسبيده ام تا بهانه اي براي خشم و خشونتم داشته باشم ؟
5-از روي عادت به نفرت خودم چسبيده ام ؟
6-بدون نفرت مي ترسم باآينده مواجه شوم ؟
بخشش براي خودت است نه براي کسي که او را مي بخشي. نفرت درست مثل باري است که روي شانه ات گذاشته اي. وزنش روي شانه ات سنگيني مي کند. نفرت زندگي ات را تباه مي کند.در ضمن، چه بسا کسي که تواز او متنفري، روحش از اين قضيه خبر نداشته باشد يا اهميتي ندهد.شايدهم مرده باشد.
بخشش هديه اي است به خودت.تو مي بخشي تا بر زندگي ات مسلط شوي.
بخشش وقت گير است.معمولا بخشش روندي کند دارد.نمي تواني با يک بشکن زدن کار راتمام کني.اما اگر دلت بخواهد، مي تواني همين امروز تصميم بگيري.
بخشش يعني رها کردن گذشته. گذشته تغيير ناپذير است. تمام شده ورفته است.نفرت يعني چسبيدن به گذشته. اما نچسبيدن به معناي فراموش کردن نيست. لازم است تو ماجرا رابه خاطر داشته باشي تا بتواني از خودت محافظت کني.
شايد مجبور شوي خودت را بکشي.گاهي بدون بخشيدن خودت،نمي تواني ديگران راببخشي. بابت اين که تمام مدت نفرت را با خودت حمل کرده اي، بابت اتلاف وقتت در رنجش از ديگران، بابت کارهاي احمقانه اي که تحت لواي نفرت انجام داده اي، بايد خودت را ببخشي.

نکات اساسي بخشش

بخشش گزينش است.بايد آن را بخواهي ودرموردش تلاش کني. يک دفعه پيش نمي آيد. به نکته هاي زير که در زمينه بخشش کمکت مي کند،توجه کن.
1-فهرستي از افرادي که لازم است آن ها راببخشي، تهيه کن. اسم خودت يادت نرود.
2-دلايل مورد نياز براي بخشش را بنويس. بخشيدن آن ها چه قدر کمکت مي کند ؟چه طور نفرت به تو لطمه مي زند؟ودر اثر دلخوري چه بلاهايي سرت آمده؟
3-افکار خشم آوري را که در مورد هر فردي داشته اي، يادداشت کن.
4-کارهايي را که تحت لواي نفرت کرده اي يا مي کني، بنويس. مواردي مانند کم محلي، شايعه پراکني، ريختن شکر در باک بنزين طرف، نصف شب تلفن زدن وگوشي را گذاشتن، واز اين جورچيزها.
5-به خودت قول بده از افکار بيزار کننده واقدام به آن دست بکشي. شايد فوري بتواني اين کار رابکني، اما هر کاري از دستت برمي آيد بکن.شايد بخواهي از يکي دو نفر از افراد فهرست شروع کني، به اين ترتيب مغشوش نمي شوي.
6-فهرست ديگر تهيه کن. يک يا سه صفت خوب افرادي راکه ازآن ها دلخوري، بنويس. حتي اگر دست پخت طرف خوب است يا وقتي تونياز داشتي، به توکمک کرده است.بخشش يعني صدور مجوز براي اين که طرف مقابل دوباره انسان باشد، نه هيولا.راستي، از کلمه "اما"استفاده نکن. تعريف وتمجيد را هم با انتقاد توام نکن.
7-بسياري ازمردم بخشش را با دعا کردن در حق فردي که از او نفرت دارند،شروع مي کنند. اگر آن کار برايت ناممکن است، شايد بتواني فکر کني که اتفاقي خوب برايش بيفتد.
8-اگر فردي که از اونفرت داري هنوز در زندگي توست، لازم است از انجام کارهاي منزجر کننده در حق او دست برداري،اگر نمي تواني شرافتمند باشي،دست کم معتدل باش. به عنوان مثال، لزومي ندارد از اتاق بيرون بروي صرفا چون او وارد اتاق شده است،مي تواني همان جا بنشيني وحتي با نزاکت خودت ديگران راغافلگير کني.
9-اين عبارت يادت باشد:باخودم صبور خواهم بود. بخشش براي خاطر خودم است، نه ديگران.
10- تقاضاي کمک کن. شايد بخشيدن خودت سخت باشد. شايد لازم باشد از دوستان ويا مشاور کمک بگيري.

خلاصه

نفرت بهترين روياي فرد عصباني وبدترين کابوس اوست. نفرت دليلي موجه براي عصباني ماندن به تو مي دهد.نفرت دامي است که هرگز نمي تواني ازآن فرارکني.
راه رهايي از نفرت،بخشش است وصبر وحوصله واشتياق واقعي به تغيير، که نيازمند زمان است. شايد بايد خودت را هم مثل ديگران ببخشي. هدف التيام جراحات گذشته است تا بتواني بر زندگي ات مسلط شوي.




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.