بررسی ساختار وجودی انسان از دیرباز مورد بحث و گفتوگو در میان اندیشمندان علوم انسانی میباشد. در این میان یکی از مسایلی که بیشتر مورد بحث قرار گرفته است و نظریات بسیاری در مورد ان بیان شده، شخصیت انسان است. در این نوشتار به بررسی عوامل تاثیرگذار بر شخصیت انسان پرداخته شده است.
تعداد کلمات 2047/ تخمین زمان مطالعه 10 دقیقه
تعریف شخصیت
شخصیت دارای تعاریف متعددی است و از آن دسته واژههایی است که در رشتههای مختلف، به معانی گوناگون گرفته شده است و علت آن را باید در نگاههای متفاوت ایشان به ماهیت انسان دانست که هر یک از اندیشمندان، ماهیت انسان را از دید خود بررسی کرده، در مورد شخصیت انسان نظر میدهند[5] در دیگر سخن، میتوان گفت که تعریف شخصیت، بستگی به نوع نظریه آن اندیشمند در مورد ساختار و ماهیت انسان دارد[6]؛ ولیکن میتوان اشتراکاتی در بیان این تعاریف یافت.واژۀ شخصیت که در زبان لاتین «Personalitc» خوانده میشود، ریشه در کلمه لاتین «Persona» دارد. این کلمه به نقاب یا ماسکی گفته میشود که بازیگران تئاتر در یونان قدیم به صورت خود میزدند. به مرور معنای آن گستردهتر شد و نقشی را نیز که بازیگر ادا میکرد، در برگرفت.[7] با این سخن، مفهوم اصلی و اولیه شخصیت، تصویری صوری و اجتماعی است و بر اساس نقشی که فرد در جامعه بازی میکند، ترسیم میشود؛ یعنی درواقع، با نقشی که فرد در اجتماع برای خود انتخاب میکند، جامعه او را ارزیابی میکند و به اندازۀ ارزش او، برایش شخصیت میآفریند. با این سخن است که برخی شخصیت را ساختۀ جامعه او میدانند و برخی دیگر، شخصیت را ساخته درونیات و نیازهای انسان که در بخش انگیزش و هیجان بدان پرداخته خواهد شد.
ریچارد رایکمن در کتاب نظریههای شخصیت، آن را اینگونه تعریف میکند: «شخصیت، مجموعۀ پویا و سازمانیافتهای از خصوصیات است که به طرز منحصربهفردی بر شناخت و افکار، انگیزهها و رفتار شخص در وضعیتهای مختلف تأثیر میگذارد.»[8]
والتر میشل[9] در تعریف شخصیت میگوید: «الگوهای مشخص رفتار (اعم از اندیشهها و هیجانها) است که سازگاری هر فرد را در برابر محیط زندگیاش مشخص میکند».[10]
در تعریف منتخب میتوان آن را اینگونه تعریف کرد: شخصیت عبارت است از مجموعۀ سازمانیافته و واحدی متشکل از خصوصیات نسبتاً ثابت و پایدار که روی هم یک فرد را از فرد یا افراد دیگر، متمایز میسازد.[11]
عوامل موثر بر شکلگیری شخصیت
عوامل مؤثر بر شخصیت را می توان به دو دستۀ عوامل ارثی و عوامل غیر ارثی تقسیم کرد، چرا که برخی از عواملاند که ارثی نیستند و نیز ارتباطی مستقیم با محیط ندارند، بلکه یک امر درونی انسان هستند که در شکلدهی شخصیت تأثیر دارند و با این حال در تقسیمبندی سابق جایی برای آنها وجود نداشت؛ بنابراین بهتر آن است که این عوامل را به دو دسته ارثی و غیر ارثی تقسیم نماییم که هرکدام نیز عواملی را در خود جای دادهاند.
عوامل وراثتی:
1) عوامل ژنتیکی: شواهد نیرومندی وجود دارد که برخی از صفات یا ابعاد شخصیت، ارثی هستند؛ مانند روانپریش، درونگرایی، روانرنجورخویی، برونگرایی، گشودگی به تجربه، وظیفهشناسی، تهییجپذیری، مردمآمیزی.[12]2) بنیه و مزاج: «بنیه» ویژگیهای جسمانی فرد است که بهطورکلی، شامل قد، وزن، تناسب بدنی، تمایز جنسی، خصوصیات چهره و... میباشد و منظور از «مزاج» بر حالت مسلط، میزان انرژِی و نحوه واکنش عاطفی اطلاق میشود که بر رویهم خصلت فرد را تشکیل میدهد.[13] مزاج از همان کودکی، نمود ظاهری بنیه به شمار میآید.
قدیمیترین نظریه در مورد مزاج مربوط به بقراط، پزشک یونانی، است که بعدها این نظریه بهوسیله جالینوس اصلاح شد.[14]
به همراه توجه به اندیشههایی در مورد مزاج و شخصیت انسان، پژوهشگران در عصرهای جدید، تلاش کردهاند به درکی جدید از مزاج دست یابند که به شکل استوارتری با بنیه جسمانی مربوط باشد. در این مورد از همه مؤثرتر، کار روانپزشک آلمانی، ارنست کرچمر (1888-1964) است که کتاب جسم و شخصیت او نخست در 1921 به چاپ رسید.
کرچمر در بررسی بیماران روانی و سپس با مطالعه درباره عده زیادی از افراد سالم، سه سنخ جسمانی را از هم تمایز داد که این سه سنخ بنیه عبارتند از:
1- سنخ باریکتن (ناتوان) اسکیزوخو:[15][16]
2- سنخ فربهتن - ادواریخو:[17][18]
3- سنخ ستبرتن - لغزان:[19][20]
عوامل غیر وراثتی را نیز میتوان به دو دسته کلی تقسیم کرد:
1) عوامل درونی
عواملی که مربوط به درون انسان هستند و بر او تأثیر میگذارند که این عوامل عبارتند از:
الف) ناهشیاری
این عامل در برخی از نظریهها مورد توجه قرارگرفته است و آن را به عنوان یکی از عوامل مؤثر بر شکلگیری شخصیت نامبردهاند. ناهشیاری دارای چند معناست که بستگی به رویکرد روانشناسیای که برگزیند، این معنا تفاوت پیدا میکند. ازجمله تعاریفی که برای ناهشیاری بیان شده و در اینجا به عنوان عامل شکلدهنده در شخصیت بدان اهمیت داده می شود، تعریفی است که فروید بیان داشته و از آن به عنوان ناهشیاری عاطفی (هیجانی) نام برده می شود.
فروید بیش از دیگران از این واژه در نظریه روانکاوی خویش بهره برده است. ازنظر او، ناهشیاری گنجینه تاریک امیال و آرزوهای سرکوبشده است که برخی به عقده تبدیل شده است.[21][22]
ب) انگیزهها و هیجانات فرد
انگیزه و هیجانات شخص بهگونهای در تعیین رفتار و در نهایت در شکلدهی شخصیت انسان تأثیر بهسزایی دارد. انگیزهها بهگونهای در تعیین بخشی به شخصیت مهم میباشند و هیجانات در بروز رفتارهای خاص از انسان جایگاه خود را دارند.
بیشتر بخوانید: شخصیت و مهمترین عوامل غیر وراثتی شکل گیری آن
تعریف انگیزش
انگیزش[23] در لغت به معنای سبب و دلیل و چیزی است که کسی را به کاری وادار میکند و در معنای اصطلاحیای که بدان در اینجا پرداخته خواهد شد، به حالت روانی انسان گفته میشود که او را در جهت خاصی تجهیز کرده، به انجام رفتارهایی مشخص وادار میکند.[24] و بهگونهای فرآیندی است که به رفتار، انرژی و جهت میدهد.[25] میتوان عوامل پدیدآورندۀ انگیزهها را شناختها و باورها، نیازها و هیجانات بیان کرد.
تعریف هیجان
هیجان خود را به سه صورت آشکار میکند: ترس، خشم و شادی.[26] برای هیجان[27]، تعاریف متعددی وجود دارد که به بیان یکی از این تعاریف در اینجا خواهیم پرداخت.[28] در اصطلاح، هیجان، احساسات و عواطفی است که از برانگیختگی شناختی، فیزیولوژیکی و رفتاری نشئت میگیرد.[29]
ج) اراده
اراده، عاملی است که موازی با دو عامل وراثت و محیط به شمار میآید؛ بدین معنا که هر چند ممکن است داشتههای وراثتی و عوامل محیطی در شدت و ضعف اراده، مؤثر باشند، اما واقعیت اراده به عنوان یک عامل مهم و تعیینکننده، در عرض عوامل محیطی و وراثتی قرار میگیرد و این بدان معناست که ممکن است فرد با تکیه بر قابلیتها و توانمندیهای خود، مسیری متمایز ازآنچه داشتههای وراثتیاش طلب میکنند و متمایز از آنچه محیط فرهنگی و اجتماعی پیرامونیاش اقتضا میکند، برگزیند و خود، زندگی آیندۀ خود را رقم زند و شخصیت خود را آنگونه که میخواهد، بسازد. این نقش و جایگاه برای عامل اراده موجب آن میشود تا نظریهپردازان شخصیت در نظریههای خود، توجه ویژهای بدان معطوف دارند و از تأثیر آن در شکلگیری شخصیت، سخن به میان آورند[30]؛ ازجمله این افراد، میتوان به آلفرد آدلر،[31] اریک فروم،[32] هنری موری[33]، آبراهام مازلو[34]، جورج کلی[35] و اریکسون اشاره کرد.
2) عواملی بیرونی
عبارتند از عواملی که از بیرون بر انسان تأثیر میگذارند؛ همچون: خانواده، همسالان، فرهنگ و محیط اجتماعی که خود دربردارنده عوامل دیگری است.
الف) خانواده
شاید بتوان این را گفت که یکی از مهمترین عوامل مؤثر در ساخت شخصیت انسان، خانواده است که کمتر نظریه در مورد شخصیت را میتوان یافت که سخنی از خانواده و تأثیر آن، سخن به میان نیاورده باشد. این عامل از ابتدای تولد انسان همواره همراه او در شخصیتبخشی و ساخت آن است.
خانواده کودک هم از لحاظ تعداد نفرات، هم از نظر ارتباطات با کودک و هم از جنبه در اختیار گذاشتن امکانات مختلف، میتواند در رشد شخصیت کودک نقش داشته باشد.[36]
سه محور عمده در خانواده وجود دارد:
1. تأثیر والدین: از آن روی که با رفتارهای خود، موقعیتهایی میآفرینند که رفتارهای خاصی را در فرزندانشان به وجود میآورند؛ از آن روی که سرمشقهایی برای همانندسازی کودکان خویش هستند و از آن روی که بهطور انتخابی، بعضی از رفتارها را تشویق میکنند.[37]
2. خواهران و برادران: این دسته معیارهایی را تعیین میکنند، الگویی برای تقلید فراهم میکنند و برای همدیگر نقشهای مکملی را بازی میکنند که از طریق آن، میتوانند کنشهای متقابل اجتماعی را تمرین کنند و در مواقع تنش عاطفی، به یکدیگر یاری رسانند.[38] یک فرزند اول سلطهگر و جسور، میتواند بر همشیرههای کوچکتر، به صورتی تأثیر بگذارد که آنها شخصیت انفعالی و غیر رقابتطلب را پرورش دهند.[39]
3. ترتیب توالد: اینکه فرزند، فرزند اول یا دوم و یا فرزند آخر باشد، در شکلگیری شخصیت او تأثیرگذار است. آلفرد آدلر عقیده دارد که بزرگتر یا کوچکتر بودن از همشیرههای دیگر و قرار داشتن در معرض نگرشهای متفاوت والدین، شرایط کودکی مختلفی را به وجود میآورد که به تعیین نمودن شخصیت کمک میکند.[40] بندورا در تحقیقاتی که در این مورد انجام داد، به این نتیجه رسید که فرزندان اول و تکفرزندان نسبت به دیگر فرزندان، مبنای قضاوتی متفاوتی برای تواناییهایشان دارند.[41]
ب) گروه همسالان
گروه همسالان و دوستان، اولین گروهی است که انسان بعد از خانواده با آن پیوند میخورد و شخصیت او متأثر از آن است. در واقع کودکان، در دو جهان زندگی میکنند: جهان والدین و سایر بزرگسالان و جهان همسالان. کاری که گروه همسالان برای کودک و شخصیت او انجام میدهند آن است که مهارت اجتماعی که این گروه به او یاد میدهند، به نحوی است که گروه بزرگسالان نمیتوانند این آموزشها را داشته باشند. همسالان به شکلهای گوناگون، بر شخصیت انسان تأثیر دارند. آنها از راههای منحصربهفردی که مختص این گروه است، در شکلگیری شخصیت، رفتار اجتماعی، ارزشها و نگرشهای دیگر دخالت دارند.[42]
ج) مدرسه و یادگیری
مدرسه به عنوان سومین عامل در این میان، یکی دیگر از عواملی است که بر شخصیت انسان تأثیر دارد. مدرسه، فرهنگها، طبقات مختلف و موسسهها مورد توجه روانشناسان بوده است.[43] برخی بر این عقیده هستند که حقیقت ندارد که بزرگترین حادثه علمی جامعه انسانی، گام نهادن انسان روی کره ماه باشد؛ بزرگترین حادثه لحظهای است که یک کودک پنجساله برای اولین بار، به مدرسه گام مینهد.[44] یکی از مهمترین تأثیراتی که مدرسه بر شخصیت انسان دارد، آن است که برای او اجتماعی شدن را به همراه دارد. کودک در مدرسه یاد میگیرد که چگونه رفتار اجتماعی داشته باشد و نقش خود را در اجتماع ایفا کند. میآموزند که در چه محدودهای بیندیشند، حسن همکاری داشته باشند و با دیگران همسازی کنند.[45]
اریکسون در مرحله چهارم از مراحل رشد روانی – اجتماعی خود، به جایگاه مدرسه اشاره دارد.[46] معلمان نیز در این میان نقش بسیار مهمی دارند که آنهم قابلچشمپوشی نیست.[47]
د) جامعه
هر فرد در جریان عمل متقابل با دیگران دارای شخصیت میشود؛ عکسالعملهای دیگران نسبت به کارهایی که فرد میکند، در پرورش شخصیت او تأثیر مستقیمی دارد و بهگونهای در صورت حضور او در اجتماع است که شخصیت انسان، شکل میگیرد و رشد مییابد.
ریشههای این اندیشه را در روانشناسی میتوان در اندیشه روانکاوانی مثل زیگموند فروید هم دید. در اندیشه فروید، اینگونه هست که «من» معرف شخصیت اجتماعی فرد است که تحت قانونها و قیدهای اجتماعی است و همیشه خود را با رسمها و سنتهای اجتماعی همسان میسازد.[48]
قابل به ذکر است که جامعه با بیان بایستهها و نبایستههایی که در دل خود بهعنوان «فرهنگ» جای داده است در شکلگیری شخصیت انسان تأثیر قابل توجهی دارد. جامعه بر اثر توقعاتش از فرد و تائید و تصدیق و یا نهی افراد جامعه از رفتارهای خاص، در تعیین نوع شخصیت فرد تأثیر فراوان دارد. فرهنگ، به میزان متغیری در تشکیل شخصیت افراد اثر میکند و واکنش افراد نیز در مقابل فرهنگ جامعه متفاوت است. میتوان گفت فرهنگ جامعه، حدود پرورش شخصیت را تا اندازهای معین میکند و هر فرهنگی، نوعی شخصیت پرورش میدهد که با نوع شخصیت متعلق به فرهنگهای دیگر متفاوت است.[49] از نظر روانشناسی اجتماعی نیز، شخصیت انسان بر اثر جریان فرهنگپذیری به وجود میآید و تکوین پیدا میکند و مفهوم شخصیت تا حدی نماینده جذب مواد و عناصر فرهنگ موجود در محیط اجتماعی است.[50]
محیط، از سوی دیگر نیز بر روند شخصیت انسان تأثیر دارد که نمیتوان سهم زیادی را به او اختصاص داد، ولی سخن گفتن از آن برای تکمیل بحث لازم است. محیطزیست انسان است که در اندیشه جامعهشناسان و مردمشناسان، سخن از آن به میان آورده شده است. معتقدان به این عاملیت، محیطزیست جغرافیایی که انسان در آن زندگی میکند را در سازندگی شخصیت انسان، اخلاق و رفتار او مؤثر دانستهاند؛ بهعنوان نمونه: کسانی که در بیابانهای گرم و سوزان و کمآب و گیاه زندگی میکنند، دارای اخلاق و شخصیت خشن، بیعاطفه و بیرحم هستند و در مقابل ساکنان محیط خوش آبوهوا دارای شخصیتی ملایم، بارحم، هنردوست و اهل علم و فلسفه هستند.[51]
نمایش پی نوشت ها:
[1]. کارشناس ارشد مطالعات زنان
[2]. Psychohistory
[3]. Erik Homburger Erikson
[4]. دیوید وولف، روانشناسی دین، مترجم: محمد دهقان، تهران: رشد، 1386، اول، ص 515.
[5]. جیس فیست و گریگوری جی فیست، نظریههای شخصیت، مترجم: یحیی سید محمدی، تهران: نشر روان، 1391، هفتم، ص 12.
[6]. ابوالحسن حقانی، روانشناسی کاربردی، قم: موسسه امام خمینی(ره)، 1390، دوم، ج 1، ص 238.
[7]. جیس فیست، ص 12.
[8]. ریچارد رایکمن، نظریههای شخصیت، مترجم: مهرداد فیروزبخت، تهران: ارسباران، 1387، اول، ص 5.
[9].Walter Mischel
[10]. علیاصغر احمدی، روانشناسی شخصیت از دیدگاه اسلام، تهران: امیرکبیر، 1374، ص 11.
[11]. سعید شاملو، روانشناسی شخصیت، تهران: رشد، 1382، هفتم، ص 17.
[12]. دوان پی شولتز، پیشین، ص 210.
[13]. دیوید وولف، روانشناسی دین، مترجم: محمد دهقان، تهران: رشد، 1386، اول. ص 112.
[14]. همان.
[15]. Leptosomic- Schizothymic Type
[16]. همان، ص 115.
[17]. Pyknic- Cyclothymic Type
[18]. همان.
[19]. Athetic- Viscous Type
[20]. همان، ص 116.
[21]. دوان پی شولتز، پیشین، ص 558.
[22]. علی همت بناری، «شخصیت و مهمترین عوامل غیر وراثتی شکلگیری آن»، معرفت، قم، سال 16، آبان 1386، ص 110.
[23]. Motivation
[24]. علیاصغر احمدی و محمد نقی فراهانی، روانشناسی عمومی، تهران: شرکت چاپ و نشر کتابهای درسی ایران، 1380، ص 151.
[25]. مارشال ریو، انگیزش و هیجان، مترجم: سید یحیی محمدی، تهران: ویرایش، سیزدهم، 1388، ص 9؛ محمدصادق شجاعی، انگیزش و هیجان، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، اول، 1391، ص 8.
[26]. ابوالحسن حقانی، پیشین، صص 226-229.
[27]. Emotion
[28]. روبرت پلاچیک، هیجانها، مترجم: محمود رمضان زاده، مشهد، چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، 1371، ص 202-205؛ مهدی محیالدین بناب، روانشناسی انگیزش و هیجان، تهران: دانا، 1374، ص 97.
[29]. کارل هافمن، پیشین، ص 35.
[30]. همان، ص 110.
[31]. دوان پی شولتز، پیشین، ص 144.
[32]. همان، ص 205.
[33]. همان، ص 227.
[34]. همان، ص 346.
[35]. همان، ص 407.
[36]. یوسف کریمی، روانشناسی شخصیت، تهران: موسسه نشر ویرایش، 1378، ص 41.
[37]. جان پروین و ای.لارن، شخصیت (نظریهها و پژوهش)، مترجم: محمدجعفر جوادی و پروین کدیور، تهران، 1381، ص 15.
[38]. پاول هنری ماسن و همکاران، رشد و شخصیت کودک، مترجم: مهشید پاسایی، تهران: نشر مرکز، 1386، ص 458.
[39]. دوان پی شولتز، پیشین، ص 331.
[40]. همان، ص 146.
[41]. همان، ص 469.
[42]. جان پروین، پیشین، ص 11.
[43]. ویلیام منیجر و دیگران، رشد شخصیت و بهداشت روانی، مترجم: عشرت نظیری، تهران: انتشارات اولیاء و مربیان، 1369، ص 31-37.
[44]. پیر بادن، روانشناسی شخصیت، مترجم: محمود ایروانی، تهران: آفرینش، 1374، ص 85.
[45]. مهدی نوری، رشد و تکامل شخصیت، کرج، دانشگاه آزاد اسلامی، 1386. ص 41.
[46]. دوان پی شولتز، پیشین، ص 247.
[47]. همان، ص 470.
[48]. ارنست جونز، اصول روانکاوی، مترجم: هاشم رضوی، تهران: کاوه، 1340، ص 229.
[49]. ساموئل کینگ، جامعهشناسی، مترجم: مشفق همدانی، تهران: 1346، امیرکبیر، ص 70.
[50]. ویلیام فیلدینگ آگبرن، زمینه جامعهشناسی، مترجم: احمد حسین آریان پور، تهران: دهخدا، ششم، 1354، ص 232.
[51]. یوسف فضایی، پیشین، ص 180.
منابع:
- بادن، پیر، روانشناسی شخصیت، مترجم: محمود ایروانی، تهران: نشر آفرینش، 1374.
- پروین، جان و ای.لارن، شخصیت (نظریهها و پژوهش)، مترجم: محمدجعفر جوادی و پروین کدیور، تهران: بینا، 1381.
- جونز، ارنست، اصول روانکاوی، مترجم: هاشم رضوی، تهران: کاوه، 1340.
- شاملو، سعید، روانشناسی شخصیت، تهران: نشر رشد، 1382.
- شاملو، سعید، مکتب و نظریهها در روانشناسی شخصیت، تهران: نشر رشد، 1384.
- شولتز، دوان پی، سیدمن الن شولتز، نظریههای شخصیت، مترجم: سید یحیی محمدی، تهران: ویرایش، 1391.
- فضایی، یوسف، «تعریف شخصیت و عوامل سازنده آن»، چیستا، آبان و آذرماه 1381، شماره 192-193.
- فیست، جیس و گریگوری جی فیست، نظریههای شخصیت، مترجم: یحیی سید محمدی، تهران: نشر روان، 1391.
- فیلدینگ آگبرن، ویلیام، زمینه جامعهشناسی، مترجم: احمد حسین آریان پور، تهران: نشر دهخدا، 1354.
- کریمی، یوسف، روانشناسی شخصیت، تهران: نشر ویرایش، 1378.
- منیجر، ویلیام و دیگران، رشد شخصیت و بهداشت روانی، مترجم: عشرت نظیری، تهران: انتشارات اولیاء و مربیان، 1369.
- وولف، دیوید، روانشناسی دین، مترجم: محمد دهقان، تهران: نشر رشد، 1386.
- همت بناری، علی، «شخصیت و مهمترین عوامل غیر وراثتی شکلگیری آن»، معرفت، قم، سال 16، آبان 1386.