شَاهد افلاکی

چون زلف تو ام جانا در عین پریشانی چون باد سحرگاهی در بی سرو سامانی من خاکم و من گردم من اشکم و من دردم تو مهری و تو نوری تو عشقی و تو جانی تو عشقی و تو جاااانی
چهارشنبه، 31 تير 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شَاهد افلاکی
شَاهد افلاکی
شَاهد افلاکی





خواننده : علیرضا افتخاری
چون زلف تو ام جانا
در عین پریشانی
چون باد سحرگاهی
در بی سرو سامانی
***
من خاکم و من گردم
من اشکم و من دردم
تو مهری و تو نوری
تو عشقی و تو جانی
تو عشقی و تو جاااانی
***
خواهم که تورا در بر
بنشانم و بنشینم
تا آتش جانم را
بنشینی و بنشانی
***
ای شاهد افلاکی
در مستیو در پاکی
من چشم تو را مانم
تو اشک مرا مانی
تو اشک مرا ماااانی
***
ای شاهد افلاکی
در مستیو در پاکی
من چشم تو را مانم
تو اشک مرا مانی
تو اشک مرا ماااانی
***
چون زلف تو ام جانا
چون زلف تو ام جانا
در عین پریشانی
چون باد سحرگاهی
در بی سرو سامانی
***
من خاکم و من گردم
من اشکم و من دردم
تو مهری و تو نوری
تو عشقی و تو جانی
تو عشقی و تو جاااانی
***
از آتش سودایت
دارم من و دارد دل
داغی ... داغی ... داغی که نمی بینی
دردی که نمی دانی
دردی که نمی دانی





ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط