نشانههای ظاهری حضرت مهدی (عج)
دلبري داريم كه از صاحبدلان دل ميبرد
غمزهاي مشكلگشا دارد كه مشكل ميبرد
گر نقاب از چهره گيرد آن نگار نازنين
پرتو رخسارهاش دلهاي مايل ميبرد
و امامي داريم كه هم جمال دارد و هم كمال، هم صورت زيبا و نوراني دارد و هم سيرت پر بار و نوراني، هم دست خدمت و مهرباني بر خلق دارد و هم ايمان عميق و سرشار از معنويت به سر منشأ معدن عظمت، خداي جليل و جميل. آنچه پيش رو داريد، نگاهي است به گوشههايي از زيباييهاي ظاهري حضرت مهدي عليهالسلام.
در چمنِ جمعِ جمال و كمال
حضرت مهدي ندارد مثال
1. زيبا روي نوراني
اي به دلها درد عشقت، جاودانه، جاودانه
ميكشم بار غمت را عاشقانه، عاشقانه
اي كه طاووس بهشتي جلوهاي كن جلوهاي كن
تا به كي اي مرغ قدسي جاي تو در آشيانه
در باره چهره آن حضرت، پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله فرمود: «اَلْمَهْدِيُّ مِنْ وُلْدِي وَجْهُهُ كَالْقَمَرِ الدُّرِّيِّ اللَّوْنُ لَوْنٌ عَرَبِيٌّ؛ (2) مهدي از نسل من است. سيمايش چون ماه تابان و رنگش عربي (گندمگون) است.»
و اميرمؤمنان علي عليهالسلام فرمود: «حَسَنُ الْوَجْهِ حَسَنُ الشَّعْرِ يَسِيلُ شَعْرُهُ عَلَي مِنْكَبيْهِ وَ نُورُ وَجْهِهِ يَعْلُو سَوَادَ لِحْيَتِهِ؛ (3) زيبا چهره و زيبا موي است و موي او بر شانههايش فرو ريخته و درخشندگي چهرهاش بر سياهي محاسنش غلبه ميكند.»
2. خال زيباي صورت
و علي عليهالسلام فرمود: «مهدي ديدگاني مشكي، موهايي پر پشت، چهرهاي چون ماه تابان، پيشاني باز و درخشان، خالي [بر گونه راست] و نشاني [چون مهر نبوت در ميان دو كتف] دارد.» (5)
خال زيباي جمال دلربايت را بنازم
بوي عطر جانفزاي خاك پايت را بنازم
اي صفاي هر مصفا مهدي زيباي زهرا
از صفاي قلب ميگويم صفايت را بنازم
من گدايم من گدايم بر گدايان درِ تو
عزت و جاه و جلال هر گدايت را بنازم
3. قامت موزون
امام صادق عليهالسلام در اين باره فرمود: «لَيْسَ بِالطَّوِيلِ الشَّامِخِ وَ لَا بِالْقَصِيرِ اللَّازِقِ بَلْ مَرْبُوعُ الْقَامَةِ مُدَوَّرُ الْهَامَةِ وَاسِعُ الصَّدْرِ صَلْتُ الْجَبِينِ مَقْرُونُ الْحَاجِبَينِ عَلَي خَدِّهِ الْاَيْمَنِ خَالٌ كَاَنَّهُ فُتَاتُ الْمِسْكِ عَلَي رَضْراضَةِ الْعَنْبَرِ؛ (6) دراز قامت متكبر و كوتاه قامت چسبيده [به زمين كوتوله] نيست، بلكه ميان قامت است، سيمايي گرد، سينهاي فراخ، پيشانياي باز و ابرواني به هم رسيده دارد و خالي بر گونه راست اوست چون دانه مشك كه بر قطعه عنبر ساييده شده است.»
4. چهره جوان و تغيير ناپذير
امام صادق عليهالسلام فرمود: «اِنَّهُ مِنْ اَعْظَمِ الْبَلِيَّةِ اَنْ يَخْرُجَ اِلَيْهِمْ صَاحِبُهُمْ شَاباًّ وَ هُمْ يَحْسَبُونَهُ شَيْخا كَبِيرا؛ (7) از امتحانات بزرگ [خداوندي] است كه صاحبشان به صورت جواني ظاهر ميشود، در حالي كه آنها او را پيري كهنسال تصور ميكنند.»و در حديث ديگر فرمود: «در صاحب الزمان نشاني از حضرت يونس هست و آن اينكه بعد از غيبتش، به صورت جواني ظاهر ميشود.» (8)
يوسف كنعان عشق بنده رخسار اوست
خضر بيابان عشق تشنه گفتار اوست
موسي عمران عشق طالب ديدار اوست
كيست سليمان عشق بر در او يك فقير (9)
و امام هشتم عليهالسلام فرمود: «عَلَامَتُهُ اَنْ يَكُونَ شَيْخَ السِنِّ شَابَّ الْمَنْظَرِ حَتَّي اِنَّ النَّاظِرَ اِلَيْهِ لَيَحْسَبُهُ ابْنَ اَرْبَعِينَ سَنَةً اَوْ دُونَهَا وَ اِنَّ مِنْ عَلَامَتِهِ اَنْ لَا يَهْرَمَ بِمُرُورِ الْاَيَّامِ وَ اللَّيَالِي عَلَيْهِ حَتّي يَأْتِيَ اَجَلُهُ؛ (10) از نشانههاي او سيماي جواني او در سن كهولت است كه هر كس او را ببيند، او را چهل ساله يا كمتر تصور ميكند و از نشانههاي او اين است كه با گذشت روزها و شبها پير نشود تا اجلش فرا رسد.»
5. قدرت بدني وصف ناپذير
«اِنَّ الْقَائِمَ اِذَا خَرَجَ كَانَ فِي سِنِّ الشُّيُوخِ وَ مَنْظَرِ الشَّبَابِ قَوِياًّ فِي بَدَنِهِ لَوْ مَدَّ يَدَهُ اِلَي اَعْظَمِ شَجَرَةٍ عَلَي وَجْهِ الْاَرْضِ لَقَلَعَهَا وَلَوْ صَاحَ بِالْجِبَالِ تَدَكْدَكَتْ صُخُورُهَا لَا يَضَعُ يَدَهُ عَلَي عَبْدٍ اِلَّا صَارَ قَلْبُهُ كَزُبُرِ الْحَدِيدِ؛ (11) قائم عليهالسلام هنگامي كه ظهور ميكند، در سن كهولت خواهد بود، ولي با سيماي جواني و نيروي بدني قوي كه اگر دستش را به سوي قويترين درخت روي زمين بكشد، از ريشه بر ميكند و اگر بر كوهها بانگ بزند، سنگهايش فرو ريزد. دستش را بر هيچ بندهاي نميگذارد، جز آنكه قلبش چون قطعه آهن محكم و استوار ميگردد.»
از اين روايت، ولايت تكويني حضرت بر جهان هستي به خوبي نمودار ميشود. در روايت ديگري علاوه بر قدرت تكوينيِ دست آن حضرت، به قدرت تكويني نگاه و چشمانش نيز اشاره شده است. امير مؤمنان عليهالسلام در اين باره ميفرمايد: «يُؤْمِي لِلطَّيْرِ فَيَسْقُطُ عَلَي يَدِهِ وَ يَغْرِسُ قَضِيبا فِي الْاَرْضِ فَيَخْضَرُّ وَ يُورِقُ؛ (12) به مرغ نگاه [يا اشاره] ميكند، به دست مباركش ميافتد. چوبي را در زمين ميكارد، سبز ميشود و برگ ميآورد.»
6. دو علامت ديگر
7. بوي خوش
امام رضا عليهالسلام فرمود: «وَ تَكُونُ رايِحَتُهُ اَطْيَبَ مِنْ رَايِحَةِ الْمِسْكِ؛ (15) بوي خوش او از بوي خوش مشك معطرتر است.»
گر رخ گشايد رونق افزايد چمن را
ارزان كند اِسْپر و هم مُشكِ ختن را
گل برگ رنگش ارغوان را سُخره دارد
پيچيده مويش نسترين و نسترن را
ابي نعيم محمد بن احمد انصاري از كامل بن ابراهيم كه از گروه مفوّضه بود، نقل ميكند كه ميگويد: نزد امام حسن عسكري عليهالسلام رفتم و با خود گفتم: وارد بهشت نميشود، مگر كسي كه عقيده من را داشته و سخن من را بگويد. بعد از سلام و برخي مسائل نزد دَرِي نشستم كه پرده بر آن آويخته بود، «فَجَاءَتِ الرِّيحُ فَكَشَفَتْ طَرَفَهُ فَاِذَا اَنَا بِفَتيً كَاَنَّهُ فِلْقَةُ قَمَرٍ مِنْ اَبْنَاءِ اَرْبَعَ سِنِينَ اَوْ مِثْلِهَا...؛ (16) پس باد آمد و پرده را كنار زد، ناگهان كودكي چهارساله يا شبه آن همچون پاره ماه ديدم.»سپس ادامه ميدهد:
او گفت: اي كامل بن ابراهيم! از اين سخن او تنم لرزيد و به من الهام شد كه بگويم: «لبيك يا سيدي؛ بلي اي آقاي من!»پس فرمود: آمدهاي نزد حجت خدا كه از او بپرسي: آيا جز كسي كه هم مسلك توست، بهشت ميرود؟ عرض كردم: بلي قسم به خدا! پس فرمود: در اين صورت بهشتيان خيلي اندك خواهند بود. قسم به خدا! حقّيها داخل بهشت نميشوند. عرض كردم: اي آقاي من! حقّيها كيستند؟ فرمود: گروهي كه [خيال ميكنند] علي را دوست ميدارند و به حق او قسم ياد ميكنند، در حالي كه حق و فضل و برتري او را نميدانند.... سپس پرده دوباره به حال خود برگشت؛ به گونهاي كه من قدرت كنار زدن آن را نداشتم.
امام حسن عسكري عليهالسلام نگاهي متبسّمانه به من كرد، آن گاه فرمود: «چرا نشستهاي در حالي كه حجت خدا از حاجت قلبي و درونيات خبر داد و فهماند كه حجت بعد از من كيست!»پس من بيرون آمدم و از آن روز به بعد او (حضرت مهدي عليهالسلام ) را نديدم.» (17)
پي نوشت :
1. روزگار رهايي، كامل سليمان، ترجمه علي اكبر مهديپور، نشر آفاق، چاپ سوم، 1376، ج 1، ص 122؛ منتخب الاثر، صافي گلپايگاني، ص 147؛ ينابيع المودة، ج 3، ص 164؛ ر. ك: مكيال المكارم، محمد تقي موسوي اصفهاني، مؤسسة الامام المهدي، 1404 ق، ج 1، ص 67.
2. روزگار رهايي، ج 1، ص 121؛ منتخب الاثر، ص 185؛ كشف الغمة، ج 3، ص 259؛ مكيال المكارم، ص 67.
3. بحارالانوار، محمد باقر مجلسي، دار احياء التراث، ج 51، ص 36؛ روزگار رهايي، ج 1، ص123.
4. روزگار رهايي، ج1، ص 122؛ منتخب الاثر، ص 166.
5. روزگار رهايي، ج 1، ص 122؛ بحارالانوار، ج 52، ص 51؛ منتخب الاثر، ص 186.
6. بحارالانوار، ج 51، ص 3 و 19، روزگار رهايي، ج 1، ص 128.
7. روزگار رهايي، ج 1، ص 126؛ منتخب الاثر، ص 258.
8. بحارالانوار، ج 52، ص 287؛ روزگار رهايي، ج 1، ص 126؛ منتخب الاثر، ص 285.
/س