زنان غیر از فروش ملک به بقعه، به گونهای دیگر نیز در افزایش املاک بقعه نقش داشتند.
چکیده
یکی از سنتها و فعالیتهای اجتماعی جامعه ایرانی سنت وقف است که با اهداف گوناگون و توسط اشخاص مختلف برای اماکن مقدس و یا کارهای عامالمنفعه صورت میگیرد. در عصر صفوی یکی از مکانهایی که املاک وقفی فراوانی داشت، آرامگاه شیخ صفیالدین اردبیلی در شهر اردبیل بود. مردم از طبقات اجتماعی مختلف از وزیر و امیر و حاکم گرفته تا مردم عادی و زنان موقوفههایی بر بقعه داشتهاند. هر چند در تاریخ ایران دوره اسلامی و بر اساس منابع تاریخی، زنان معمولاً به طور رسمی در فعالیتهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی حضور ندارند. اما در برخی منابع مانند سفرنامههای اروپاییان و همچنین اسناد یا مجموعههایی مانند مجموعه صریحالملک که نه برای ثبت وقایع تاریخی بلکه به عنوان سندی حقوقی در دوره خود تدوین شدهاند، میتوان تصاویری از چگونگی حضور زنان در جامعه پیدا کرد. پژوهش حاضر در نظر دارد تا موضوع وقفیات بقعه شیخ صفی از سوی زنان را مورد بررسی و تحلیل قرار دهد.
بر اساس شواهد موجود نه تنها زنان بسیاری در معاملات بقعه حضور دارند، بلکه املاکی نیز از سوی آنها وقف بقعه گردیده است که این مسأله هم جایگاه اقتصادی زنان را نشان میدهد و هم میتواند دلیلی بر حضور فعال آنها در عرصه اجتماع دوره مورد نظر نیز باشد. این تحقیق برآن است تا ضمن شناسایی زنان واقفه، اهداف و شرایط وقف آنها، جایگاه اقتصادی و اجتماعی آنها را تا حد ممکن روشن نماید. روش تحقیقی در این پژوهش از نوع کتابخانهای و اسنادی به ویژه بر اساس مجموعه صریحالملک خواهد بود.
یکی از سنتها و فعالیتهای اجتماعی جامعه ایرانی سنت وقف است که با اهداف گوناگون و توسط اشخاص مختلف برای اماکن مقدس و یا کارهای عامالمنفعه صورت میگیرد. در عصر صفوی یکی از مکانهایی که املاک وقفی فراوانی داشت، آرامگاه شیخ صفیالدین اردبیلی در شهر اردبیل بود. مردم از طبقات اجتماعی مختلف از وزیر و امیر و حاکم گرفته تا مردم عادی و زنان موقوفههایی بر بقعه داشتهاند. هر چند در تاریخ ایران دوره اسلامی و بر اساس منابع تاریخی، زنان معمولاً به طور رسمی در فعالیتهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی حضور ندارند. اما در برخی منابع مانند سفرنامههای اروپاییان و همچنین اسناد یا مجموعههایی مانند مجموعه صریحالملک که نه برای ثبت وقایع تاریخی بلکه به عنوان سندی حقوقی در دوره خود تدوین شدهاند، میتوان تصاویری از چگونگی حضور زنان در جامعه پیدا کرد. پژوهش حاضر در نظر دارد تا موضوع وقفیات بقعه شیخ صفی از سوی زنان را مورد بررسی و تحلیل قرار دهد.
بر اساس شواهد موجود نه تنها زنان بسیاری در معاملات بقعه حضور دارند، بلکه املاکی نیز از سوی آنها وقف بقعه گردیده است که این مسأله هم جایگاه اقتصادی زنان را نشان میدهد و هم میتواند دلیلی بر حضور فعال آنها در عرصه اجتماع دوره مورد نظر نیز باشد. این تحقیق برآن است تا ضمن شناسایی زنان واقفه، اهداف و شرایط وقف آنها، جایگاه اقتصادی و اجتماعی آنها را تا حد ممکن روشن نماید. روش تحقیقی در این پژوهش از نوع کتابخانهای و اسنادی به ویژه بر اساس مجموعه صریحالملک خواهد بود.
تعداد کلمات: 3677/ تخمین زمان مطالعه: 7دقیقه
نویسنده: مریم لطفی (1)
جایگاه زنان در طریقت صفوی
زنان همواره در طول تاریخ به عنوان بخشی از جامعه در کنار سایر اعضای خانواده متأثر از شرایط سیاسی، اجتماعی و مذهبی جامعه خود بودند. هر چند در تاریخ ایران دوره اسلامی و بر اساس منابع تاریخی، زنان معمولاً به طور رسمی در فعالیتهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی حضور ندارند، اما در برخی منابع مانند سفرنامههای اروپاییان و همچنین اسناد یا مجموعههایی مانند صریحالملک که نه برای ثبت وقایع تاریخی بلکه به عنوان سندی حقوقی در دوره خود تدوین شدهاند، میتوان تصاویری از چگونگی حضور زنان در جامعه پیدا کرد. دوره صفویان به دلیل دارا بودن سفرنامهها و اسناد بسیار، نسبت به دورههای تاریخی پیش از خود از مزیتی نسبی در موضوع زنان برخوردار است. سکوت معمول منابع داخلی در دوره صفوی موید دیدگاه جامعه معاصرشان نسبت به زن هست، دیدگاهی که زن را متعلق به درون خانه دانسته و حضور اجتماعی او را برنمیتابد. با این حال به نظر نمیرسد که زنان در طول دورههای تاریخی نظیر صفویه تمام و کمال خود را مقید به چنین دیدگاهی کرده باشند. در همین چارچوپ است که از همان آغاز کار طریقت صفوی، زنان بسیاری پیرو این طریقت میشوند و به جرگه مریدان بقعه شیخ صفی میپیوندند. اگرچه حضور آنها در حلقه طریقت با توجه به عرف حاکم کاملاً آزادانه و بیقید و شرط نبوده است. اینکه از میان مریدان زن خلیفههایی نیز برگزیده میشدند یا نه، منابع سکوت کردهاند. با این حال تصور وجود زنان خلیفه با توجه به عرف حاکم که معاشرت آزادانه زنان را در جامعه محدود میکرده است، امری دور از ذهن نخواهد بود. به ویژه اینکه شیوخ صفوی همواره دارای دخترانی نیز بودهاند که به راحتی میتوانستند در نقش این خلفا ظاهر گردند. به اعتقاد ج. پ. برون دختر شیخ شاه یا شیخ ابراهیم مرشد اعضاء زن سلسله دراویش بوده است. (2)
گرچه به حکایات صفوةالصفا - تذکرهای که در مورد شیخ صفی نوشته شده است - نمیتوان به عنوان نوشتهای تاریخی تکیه کرد، اما حضور زنان در این حکایات نشانگر واقعیتی از جامعه سده هشتم ایران هست که در آن بسیاری از زنان، پابه پای مردان جزء مریدان شیخ صفی درآمده و در موانع ضروری حتی به کمک شیوخ صفوی پرداختهاند. آنچه مسلم است زنان بخش قابل توجهی از دوستداران شیخ صفی را به خود اختصاص دادهاند. در حکایات متعددی راوی به حضور زنان و ایمان و اعتقاد پیدا کردن آنها به شیخ صفی اشاره دارد. در حکایتی در وصف حال گروهی از زنان مرید شیخ صفی آمده که «..... غلوی در ذکر میکردند و گفتند ما چشم کور داشتیم و بینا شدیم و گوش کر داشتیم و شنوا شدیم». (3) همچنین حکایاتی از صفوةالصفا از زبان زنان گفته شده است، از جمله به روایت زنی صالحه هنگامیکه شیخ صدرالدین توسط ملک اشرف در تبریز محبوس شده بود وی شیخ صفی را دیده که از درویشان میخواسته تا ملک اشرف را به سزای عملش برسانند. (4) دو بیتی مشهوری به زبان فهلوی که در صفوةالصفا باقی مانده از زبان مریدی زن بیان شده که ظاهراً از عدم توجه شیخ صفی شکایت کرده است:اینکه شیخ صفی نسبت به زنان توجهی نداشته، به دلیل حساسیت وی نسبت به مسائل شرعی بود و به همین دلیل است که با توجه به حکایات صفوةالصفا شیخ صفی در حضور زنان به سماع نمیپرداخته است. ابن بزاز علت ارادت همسر امیر ضیاءالدین قوشجی به شیخ صفی را همین ویژگی شیخ میداند که چون به حضور زنی در مجلس پی برد، به سماع ادامه نداد و همین مسأله اعتقاد آن زن سیده را دو چندان کرده و مرید شیخ نمود، وی حتی املاکی را که در روستای احمد آباد داشت، وقف شیخ صفی کرد. (6)
«دیرکین سر به سودای تو کیجی *** دیرکین چش چو خونین آسره ریجی
دیره سر به آستانه اچ ته دارم *** خود نواجی کوور بختی چو کیجی» (5)
به طالبان و مریدان زن در زمان شیخ صدرالدین نیز اشاره شده است در سلسله النسب آمده است که زنان نیز به مانند مردان نذورات فراوانی به بقعه میآوردند و صدرالدین آنها را در ساخت و تکمیل بقعه شیخ صفی به کار میبرد. (7) حتی زمانی که شیخ صدرالدین توسط ملک اشرف در تبریز محبوس شده بود، همسر فردی به نام یحیی اوداجی که از نزدیکان ملک اشرف بود با ادعای خود مبنی بر اینکه شیخ صفی را در خواب دیده که خواهان آزادی فرزندش برده است، باعث نجات شیخ صدرالدین از بند ملک اشرف شد. (8) نقش زنان در ادامه راه طریقت صفوی در مورد یاری رساندن به شیوخ صفوی به هنگام خطر ادامه پیدا کرد و شاید بهترین مورد نقش زنان در نجات اسماعیل خردسال از تعقیب و گریز فرستادگان رستم میرزای آق قویونلو پس از کشته شدن سلطان علی باشد. هنگامی که فرستادگان حکومتی، ایبه سلطان و افرادش وارد اردبیل شدند اسماعیل در خانه قاضی احمد کاکلی که خانهاش نزدیک بقعه بود به مدت سه روز مخفی شد تا اینکه قاضی احمد کاکلی او را به خانهی زنی به نام خانجان برد و اسماعیل حدود یک ماه در خانه آن زن پنهان بود. (9) پس از آن خانجان او را به زنی دیگر به نام ابه جراحه از قبیله ذوالقدر سپرد که خانهاش در محله رومیها قرار داشت، (10) در این مدت تنها پاشا خاتون، زن محمد بیک ترکمان که عمه اسماعیل و دختر جنید بود از جا و مکان اسماعیل باخبر بود. (11) ابی جراحه در فرصتی مناسب افرادی از قزلباشان را از وضعیت اسماعیل آگاه کرده و او را به خارج از اردبیل راهی کرد. (12) زن مورد اشاره به خاطر این اقدامش حتی جان خود را از دست داد. (13)
گرچه به حکایات صفوةالصفا - تذکرهای که در مورد شیخ صفی نوشته شده است - نمیتوان به عنوان نوشتهای تاریخی تکیه کرد، اما حضور زنان در این حکایات نشانگر واقعیتی از جامعه سده هشتم ایران هست که در آن بسیاری از زنان، پابه پای مردان جزء مریدان شیخ صفی درآمده و در موانع ضروری حتی به کمک شیوخ صفوی پرداختهاند. آنچه مسلم است زنان بخش قابل توجهی از دوستداران شیخ صفی را به خود اختصاص دادهاند. در حکایات متعددی راوی به حضور زنان و ایمان و اعتقاد پیدا کردن آنها به شیخ صفی اشاره دارد. در حکایتی در وصف حال گروهی از زنان مرید شیخ صفی آمده که «..... غلوی در ذکر میکردند و گفتند ما چشم کور داشتیم و بینا شدیم و گوش کر داشتیم و شنوا شدیم». (3) همچنین حکایاتی از صفوةالصفا از زبان زنان گفته شده است، از جمله به روایت زنی صالحه هنگامیکه شیخ صدرالدین توسط ملک اشرف در تبریز محبوس شده بود وی شیخ صفی را دیده که از درویشان میخواسته تا ملک اشرف را به سزای عملش برسانند. (4) دو بیتی مشهوری به زبان فهلوی که در صفوةالصفا باقی مانده از زبان مریدی زن بیان شده که ظاهراً از عدم توجه شیخ صفی شکایت کرده است:اینکه شیخ صفی نسبت به زنان توجهی نداشته، به دلیل حساسیت وی نسبت به مسائل شرعی بود و به همین دلیل است که با توجه به حکایات صفوةالصفا شیخ صفی در حضور زنان به سماع نمیپرداخته است. ابن بزاز علت ارادت همسر امیر ضیاءالدین قوشجی به شیخ صفی را همین ویژگی شیخ میداند که چون به حضور زنی در مجلس پی برد، به سماع ادامه نداد و همین مسأله اعتقاد آن زن سیده را دو چندان کرده و مرید شیخ نمود، وی حتی املاکی را که در روستای احمد آباد داشت، وقف شیخ صفی کرد. (6)
«دیرکین سر به سودای تو کیجی *** دیرکین چش چو خونین آسره ریجی
دیره سر به آستانه اچ ته دارم *** خود نواجی کوور بختی چو کیجی» (5)
به طالبان و مریدان زن در زمان شیخ صدرالدین نیز اشاره شده است در سلسله النسب آمده است که زنان نیز به مانند مردان نذورات فراوانی به بقعه میآوردند و صدرالدین آنها را در ساخت و تکمیل بقعه شیخ صفی به کار میبرد. (7) حتی زمانی که شیخ صدرالدین توسط ملک اشرف در تبریز محبوس شده بود، همسر فردی به نام یحیی اوداجی که از نزدیکان ملک اشرف بود با ادعای خود مبنی بر اینکه شیخ صفی را در خواب دیده که خواهان آزادی فرزندش برده است، باعث نجات شیخ صدرالدین از بند ملک اشرف شد. (8) نقش زنان در ادامه راه طریقت صفوی در مورد یاری رساندن به شیوخ صفوی به هنگام خطر ادامه پیدا کرد و شاید بهترین مورد نقش زنان در نجات اسماعیل خردسال از تعقیب و گریز فرستادگان رستم میرزای آق قویونلو پس از کشته شدن سلطان علی باشد. هنگامی که فرستادگان حکومتی، ایبه سلطان و افرادش وارد اردبیل شدند اسماعیل در خانه قاضی احمد کاکلی که خانهاش نزدیک بقعه بود به مدت سه روز مخفی شد تا اینکه قاضی احمد کاکلی او را به خانهی زنی به نام خانجان برد و اسماعیل حدود یک ماه در خانه آن زن پنهان بود. (9) پس از آن خانجان او را به زنی دیگر به نام ابه جراحه از قبیله ذوالقدر سپرد که خانهاش در محله رومیها قرار داشت، (10) در این مدت تنها پاشا خاتون، زن محمد بیک ترکمان که عمه اسماعیل و دختر جنید بود از جا و مکان اسماعیل باخبر بود. (11) ابی جراحه در فرصتی مناسب افرادی از قزلباشان را از وضعیت اسماعیل آگاه کرده و او را به خارج از اردبیل راهی کرد. (12) زن مورد اشاره به خاطر این اقدامش حتی جان خود را از دست داد. (13)
موقوفات زنان برای بقعه
یکی از منابع ارزشمند باقی مانده از دوره صفویان که میتواند تصویر ما از زن دوره صفوی را گویاتر کند، دو مجموعه صریحالملک شامل رونوشتهای اسناد، وقفنامهها و طومارهای مربوط به داراییهای غیرمنقول بقعه شیخ صفی است که اولی به دستور شاه تهماسب یکم توسط زینالعابدین عبدی بیگ شیرازی و دومین مجموعه توسط محمدطاهر اصفهانی بنا به درخواست شاه عباس یکم تهیه و تدوین شده است. صریحالملک ضمن معرفی املاک و داراییهای بقعه ما را با صاحبان اولیه این املاک نیز آشنا میکند. اسناد صریحالملک ما را از وضعیت اقتصادی و اجتماعی جامعه صفوی مخصوصاً آذربایجان و میزان مشارکت بخشهای مختلف جامعه مانند زنان در فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی دوره صفوی آشنا میکند. بر اساس مستندات موجود در صریحالملک املاک زنان به سه صورت به بقعه منتقل شده است. بخشی به بقعه فروخته شده است، قسمتی وقف بوده است و برخی از املاک نیز متعلق به زنان خاندان صفوی بوده است که بعد از مرگشان به بقعه رسیده است. املاکی که از سوی زنان به بقعه فروخته شده، بیشترین سهم را در مشارکت زنان جهت افزایش املاک بقعه به خود اختصاص داده است. در بررسیهایی که در مورد فعالیتهای اقتصادی مربوط به بقعه شیخ صفی صورت گرفته است سهم زنان از کل معاملات بقعه بسیار چشمگیر است. در این بررسی از معاملات مربوط به داراییهای بقعه از جمله معامله املاکی مانند خانه، زمین، مغازه، حمام، کاروانسرا و آسیاب زنان 30% از فروش حمامهای عمومی، 20% از کاروانسراهای کوچک اردبیل، 10% از مغازه ها، 25% از خانهها، 50% از سهم روستاهای اطراف اردبیل و 15% از آسیابهای فروخته شده به بقعه را به خود اختصاص داده بودند. (14) بنابراین زنان به طور کلی در بیش از 20% از معاملات بقعه موجود در صریحالملک طرف معامله بودهاند. نمونهای از زنان فروشنده ملک به بقعه سلطان پاشا است که به همراه دیگر وراث حسن آقا شکراوغلو، املاکی در روستای سیس از جمله باغ، زمین، خانه و قنات به وکیل امیراشرف متولی بقعه به نام قاضی علی بن مولانا قاسم شش گیلانی فروخته است. (15) از آنجا که حضور آزادانه زنان در اجتماع با محدودیت روبرو بود، بنابراین آنها معمولاً وکیلی برای معاملات خود تعیین میکردند. زنان طرف معامله بقعه اغلب از خانوادههای نظامی یا مذهبی بودند که املاک در اختیارشان بیشتر از طریق ارث بدانها رسیده بود و آنها اکنون در پی تبدیل این ملک به نقدینگی بودند. از نظر زرینباف زنان درصدد بودند از طریق تبدیل دارایی شخصی خود به نقدینگی، به سرعت برتری مالی و اقتصادی را در حرم به دست آورند. برای زنان صفوی تصاحب نقدینگی بسیار مهمتر از مالکیت بر املاک شهری و روستایی و فعالیتهای وقف آنها که در این دوره از طریق داد و ستد املاک و فروش مستقیم رواج داشت، بوده است. (16) درحالی که این نظر بیشتر در مورد زنان طبقات حاکمه قابل قبول مینماید، اما انگیزه زنان دیگر میتوانست تجمیع املاک خود به صورت متمرکز باشد. به ویژه اینکه داراییهای زنان بیشتر سهم الارثی بود که با برادران و خواهران شریک بودهاند.
زنان غیر از فروش ملک به بقعه، به گونهای دیگر نیز در افزایش املاک بقعه نقش داشتند. براساس اسناد صریحالملک، املاکی از سوی زنان به بقعه وقف گردیده است، اما این میزان به نسبت معاملات آنها با بقعه در مقایسه با مردان بسیار کمتر است. به عبارت دیگر بر اساس برآورد زرین باف شهر زنان در حدود 25% از معاملات بقعه حضور داشتند، (17) اما در مقایسه با آن، میزان مشارکتشان در وقف املاک به بقعه بسیار کمتر است. این مسأله میتواند نشانگر این موضوع باشد که زنان دوره صفوی با وجود جایگاه اقتصادی ذکر شده هنوز از ثروت مناسبی برخوردار نبودهاند، به عبارت دیگر میتوان گفت زنان تنها خرده مالکانی بودند با ثروتی محدود که اغلب سهمالارث آنها به شمار میرفت. به خاطر همین موضوع است که ما کمتر زنی را میبینیم که املاکا متعددی به بقعه اهدا کرده باشد، در حالی که این موضوع در مورد واقفان مرد فرق میکند. بیکیسلطان مشهور به قلیچلوقاری دختر آقا بن مراد از خاندان قزلباش روملو تنها موردی است که چندین ملک به بقعه وقف کرده است. وقفیات دیگر زنان از این میزان نیز به مراتب کمتر است. این در حالی است که تعداد واقفان مردی که املاکی متعدد به بقعه وقف کردهاند، متعدد است از جمله سپهسالار شمسالدین ولی بیگ بن منکبه سلطانی که 4 دهنه مغازه، کاروانسرا، حمام، آسیاب روستای رود جان و روستای کوران را وقف کرده. (18) همچنین شهابالدین محمود صفوی املاکی مانند تمام روستاهای چنزاب، باروق، بوسجین، دلیساباد، کارییم، کناس، مسعود آباد، الجه، زره ناس، عموقین، همچنین بخشی از روستاهایی مانند آتشکده، کافردرق، سنکله، سرخه دیه و حفظاباد را وقف بقعه کرده است. (19) خواجه نجمالدین عبدالعزیز نیز در دهخوارگان چندین قطعه باغ، زمین، حمام، خانه و کاروانسرا، دو دانگ از روستای شیراز، نصف روستای چنگره و نوجده و روستای دستجرد را وقف نموده است. (20) از واقفان دیگر میرزا بیگ بن سیفل بیک ملک چوپانی مغانی که املاکی در روستاهای میرزاآباد، ملکآباد، ولیمر، جوکش، قصبه و کولیار وقف کرده است. (21) املاک وقفی برخی از این مردان به تنهایی از کل موقوفات زنان بیشتر است. هر چند در اینجا هدف صرف مقایسه میزان وقفیات مردان و زنان نیست، اما چنین مقایسهای برای ارائه تصویری از وضعیت اقتصادی زنان دوره صفوی لازم به نظر میرسد. با وجود اینکه زنان در 25% از معاملات بقعه حضور دارند، اما با استناد به این موضوع نمیتوانیم برای سهم آنها از ثروت چنین درصدی را متصور شویم. از آنجا که از نظر اعتقادی بین زنان و مردان تفاوتی فاحش وجود نداشته و همانگونه که مردان دلبسته طریقت و خاندان صفوی بودند، زنان نیز به این خاندان اعتقاد داشتند، بنابراین اگر میزان وقفیات زنان از کلی موقفههای بقعه درصد مشابه معاملات را به خود اختصاص میداد، میتوانستیم عنوان کنیم که زنان حدود یک چهارم داراییها را در اختیار داشتند، اما اسناد صریحالملک چنین تصویری برای ما ارائه نمیکند. در نهایت میتوان گفت که زنان هرچند به عنوان مالکِ داراییهای خود تصمیم گیرنده بودند و به میل خود ملکشان را میفروختند یا وقف میکردند، اما این ثروت محدود بود و اغلب سهمالارث آنها به شمار میآمد.
زنان واقف بیشتر از خاندانهای حاکم و طوایف قزلباش و متمول جامعه هستند. برخی از زنان ایلخانی اعتقاد بسیاری به شیخ صفی داشتهاند. از جمله شاهزاده قتلغ ملک دختر گیخاتو ایلخانی که بنا بر حکایتهای ابن بزاز تحت تأثیر شیخ صفی از مال و ثروت خانوادگی تنها به «معدن نفطی» بسنده کرده بود و از درآمد همان معدن پیوسته هدایا و نذوراتی در قالب پول یا جامه برای شیخ صفی میفرستاد. (22) در مجموعه صریحالملک رونوشت اسناد مالکیت بقعه، حدود سدس و ربع روستای باسین را که به باسم هم معروف بود، وقف ملک خاتون دختر سلطان قریل بن کیخاتوخان در سال 749ق. میداند. (23) که باید همان قتلغ ملک دختر گیخاتو باشد که مرید شیخ صفی بوده و املاکی را نیز به شهادت صفوةالصفا وقف بقعه کرده بود. قتلغ ملک پیوسته با شیخ صفی مکاتبه میکرد و مسائل خود را با او در میان میگذاشت. وی با توجه به دوری راه نمیتوانست شخصاً در بقعه حاضر شد و مسائل - به اصطلاح «واقعه» - پیش آمده را با شیخ صفی در میان بگذارد. بنابراین در چنین مواقعی، نامهای به شیخ نوشته آن را به همراه فردی مورد اطمینان به بقعه میفرستاد و بنا به ادعای صفوةالصفا وقتی شیخ نامه را میخواند، بلافاصله آن حال و واقعه به قتلغ ملک گشوده میشد. (24)
از دیگر زنان ایلخانی که دلبسته طریقت صفوی بودند، اینل خاتون دختر غازان خان بود که املاکی از جمله حدود سه دانگ و سه طسوج از روستای کلخوران (سه کیلومتری شمال شرقی اردبیل) را که غازان خان برای مخارج او درنظر گرفته بود، وقف بقعه شیخ صفی کرد. (25)
یکی از زنان واقف فاطمه دختر خواجه علاءالدین محمد است که نصف روستای هوحقان را در سال 747ق، وقف شیخ صفی کرده است. هنگام تنظیم مجموعه صریحالملک مکان این روستا معلوم نبود اما از آنجاکه قضات و شاهدان ذکر شده در سند از اهالی اردبیل بودهاند، عبدی بیگ استنباط کرده است که این روستا از توابع اردبیل است. (26) معرفی بیشتری از این خانم در اسناد صریحالملک ارائه نشده است اما با توجه به نام اسلامی و غیر ترکی خود و پدرش میبایست از خانوادههای محلی منطقه بوده باشند. از دیگر واقفان دختر سونجبیگ به نام عزیز خلیفه بود که یک هشتم روستای خوشه گنبد را در سال 750ق. وقف بقعه کرده است. این روستا به نامهای قوشه گنبد، هرسو و هارسو نیز عنوان شده که از توابع گرمرود به شمار میرفته است. (27) با توجه به نام پدر عزیز خلیفه باید وی از طوایف مغول یا ترک مقیم این منطقه باشد. نصف روستای بنان در اطراف اردبیل نیز وقف سلطان ملک دختر امیر ذکریا دوراتو است که در سال 766ق. وقف شد. (28) از دیگر واقفان، کردانشاه خاتون دختر سید عزالدین یوسف بن سید حیدرشاه حسینی است که به امر برادرش باغی را در روستای روکران از توابع تومان مشکین به سال 778ق، وقف بقعه شیخ صفی نموده است. (29)
یکی از مهمترین واقفان زن، بیکی سلطان مشهور به قلیچلو قاری دختر آقا بن مراد از خاندان قزلباش روملو است که املاکی واقع در چخور سعد - ایروان امروزی- وقف بقعه شیخ صفی و نیز مزار شاه اسماعیل کرد. این بانو تمام روستای اورناو مشهور به قشلاق روملو را در سال 941ق، وقف بقعه کرد و عنوان نمود که درآمد حاصله هزینه شیلان (سفره و اطعام) بقعه و سپس برای فقرا و مساکین خرج شود. (30) همچنین وی حدود یک دانگ از روستای یساقلو در سال 957ق. برای تأمین نخود بقعه وقف کرد. وی یک دانگ از این روستا را نیز وقف مزار شوهرش عاشق احمد بن بیک تیمور کرده بود و تولیت را برای خود شرط کرده بود که بعد از مرگش به هر متولی که پادشاه تعیین میکرد، برسد. دیگر موقوفه وی یک دانگ از مزرعه «جیلاق» بود که در سال 964ق، وقف شد، و شرط کرد که درآمد این موقوفه صرف فتیله چراغ بقعه شده و در صورت اضافه ماندن برای فقرا و مساکین استفاده شود. (31)
زنان غیر از فروش ملک به بقعه، به گونهای دیگر نیز در افزایش املاک بقعه نقش داشتند. براساس اسناد صریحالملک، املاکی از سوی زنان به بقعه وقف گردیده است، اما این میزان به نسبت معاملات آنها با بقعه در مقایسه با مردان بسیار کمتر است. به عبارت دیگر بر اساس برآورد زرین باف شهر زنان در حدود 25% از معاملات بقعه حضور داشتند، (17) اما در مقایسه با آن، میزان مشارکتشان در وقف املاک به بقعه بسیار کمتر است. این مسأله میتواند نشانگر این موضوع باشد که زنان دوره صفوی با وجود جایگاه اقتصادی ذکر شده هنوز از ثروت مناسبی برخوردار نبودهاند، به عبارت دیگر میتوان گفت زنان تنها خرده مالکانی بودند با ثروتی محدود که اغلب سهمالارث آنها به شمار میرفت. به خاطر همین موضوع است که ما کمتر زنی را میبینیم که املاکا متعددی به بقعه اهدا کرده باشد، در حالی که این موضوع در مورد واقفان مرد فرق میکند. بیکیسلطان مشهور به قلیچلوقاری دختر آقا بن مراد از خاندان قزلباش روملو تنها موردی است که چندین ملک به بقعه وقف کرده است. وقفیات دیگر زنان از این میزان نیز به مراتب کمتر است. این در حالی است که تعداد واقفان مردی که املاکی متعدد به بقعه وقف کردهاند، متعدد است از جمله سپهسالار شمسالدین ولی بیگ بن منکبه سلطانی که 4 دهنه مغازه، کاروانسرا، حمام، آسیاب روستای رود جان و روستای کوران را وقف کرده. (18) همچنین شهابالدین محمود صفوی املاکی مانند تمام روستاهای چنزاب، باروق، بوسجین، دلیساباد، کارییم، کناس، مسعود آباد، الجه، زره ناس، عموقین، همچنین بخشی از روستاهایی مانند آتشکده، کافردرق، سنکله، سرخه دیه و حفظاباد را وقف بقعه کرده است. (19) خواجه نجمالدین عبدالعزیز نیز در دهخوارگان چندین قطعه باغ، زمین، حمام، خانه و کاروانسرا، دو دانگ از روستای شیراز، نصف روستای چنگره و نوجده و روستای دستجرد را وقف نموده است. (20) از واقفان دیگر میرزا بیگ بن سیفل بیک ملک چوپانی مغانی که املاکی در روستاهای میرزاآباد، ملکآباد، ولیمر، جوکش، قصبه و کولیار وقف کرده است. (21) املاک وقفی برخی از این مردان به تنهایی از کل موقوفات زنان بیشتر است. هر چند در اینجا هدف صرف مقایسه میزان وقفیات مردان و زنان نیست، اما چنین مقایسهای برای ارائه تصویری از وضعیت اقتصادی زنان دوره صفوی لازم به نظر میرسد. با وجود اینکه زنان در 25% از معاملات بقعه حضور دارند، اما با استناد به این موضوع نمیتوانیم برای سهم آنها از ثروت چنین درصدی را متصور شویم. از آنجا که از نظر اعتقادی بین زنان و مردان تفاوتی فاحش وجود نداشته و همانگونه که مردان دلبسته طریقت و خاندان صفوی بودند، زنان نیز به این خاندان اعتقاد داشتند، بنابراین اگر میزان وقفیات زنان از کلی موقفههای بقعه درصد مشابه معاملات را به خود اختصاص میداد، میتوانستیم عنوان کنیم که زنان حدود یک چهارم داراییها را در اختیار داشتند، اما اسناد صریحالملک چنین تصویری برای ما ارائه نمیکند. در نهایت میتوان گفت که زنان هرچند به عنوان مالکِ داراییهای خود تصمیم گیرنده بودند و به میل خود ملکشان را میفروختند یا وقف میکردند، اما این ثروت محدود بود و اغلب سهمالارث آنها به شمار میآمد.
زنان واقف بیشتر از خاندانهای حاکم و طوایف قزلباش و متمول جامعه هستند. برخی از زنان ایلخانی اعتقاد بسیاری به شیخ صفی داشتهاند. از جمله شاهزاده قتلغ ملک دختر گیخاتو ایلخانی که بنا بر حکایتهای ابن بزاز تحت تأثیر شیخ صفی از مال و ثروت خانوادگی تنها به «معدن نفطی» بسنده کرده بود و از درآمد همان معدن پیوسته هدایا و نذوراتی در قالب پول یا جامه برای شیخ صفی میفرستاد. (22) در مجموعه صریحالملک رونوشت اسناد مالکیت بقعه، حدود سدس و ربع روستای باسین را که به باسم هم معروف بود، وقف ملک خاتون دختر سلطان قریل بن کیخاتوخان در سال 749ق. میداند. (23) که باید همان قتلغ ملک دختر گیخاتو باشد که مرید شیخ صفی بوده و املاکی را نیز به شهادت صفوةالصفا وقف بقعه کرده بود. قتلغ ملک پیوسته با شیخ صفی مکاتبه میکرد و مسائل خود را با او در میان میگذاشت. وی با توجه به دوری راه نمیتوانست شخصاً در بقعه حاضر شد و مسائل - به اصطلاح «واقعه» - پیش آمده را با شیخ صفی در میان بگذارد. بنابراین در چنین مواقعی، نامهای به شیخ نوشته آن را به همراه فردی مورد اطمینان به بقعه میفرستاد و بنا به ادعای صفوةالصفا وقتی شیخ نامه را میخواند، بلافاصله آن حال و واقعه به قتلغ ملک گشوده میشد. (24)
از دیگر زنان ایلخانی که دلبسته طریقت صفوی بودند، اینل خاتون دختر غازان خان بود که املاکی از جمله حدود سه دانگ و سه طسوج از روستای کلخوران (سه کیلومتری شمال شرقی اردبیل) را که غازان خان برای مخارج او درنظر گرفته بود، وقف بقعه شیخ صفی کرد. (25)
یکی از زنان واقف فاطمه دختر خواجه علاءالدین محمد است که نصف روستای هوحقان را در سال 747ق، وقف شیخ صفی کرده است. هنگام تنظیم مجموعه صریحالملک مکان این روستا معلوم نبود اما از آنجاکه قضات و شاهدان ذکر شده در سند از اهالی اردبیل بودهاند، عبدی بیگ استنباط کرده است که این روستا از توابع اردبیل است. (26) معرفی بیشتری از این خانم در اسناد صریحالملک ارائه نشده است اما با توجه به نام اسلامی و غیر ترکی خود و پدرش میبایست از خانوادههای محلی منطقه بوده باشند. از دیگر واقفان دختر سونجبیگ به نام عزیز خلیفه بود که یک هشتم روستای خوشه گنبد را در سال 750ق. وقف بقعه کرده است. این روستا به نامهای قوشه گنبد، هرسو و هارسو نیز عنوان شده که از توابع گرمرود به شمار میرفته است. (27) با توجه به نام پدر عزیز خلیفه باید وی از طوایف مغول یا ترک مقیم این منطقه باشد. نصف روستای بنان در اطراف اردبیل نیز وقف سلطان ملک دختر امیر ذکریا دوراتو است که در سال 766ق. وقف شد. (28) از دیگر واقفان، کردانشاه خاتون دختر سید عزالدین یوسف بن سید حیدرشاه حسینی است که به امر برادرش باغی را در روستای روکران از توابع تومان مشکین به سال 778ق، وقف بقعه شیخ صفی نموده است. (29)
یکی از مهمترین واقفان زن، بیکی سلطان مشهور به قلیچلو قاری دختر آقا بن مراد از خاندان قزلباش روملو است که املاکی واقع در چخور سعد - ایروان امروزی- وقف بقعه شیخ صفی و نیز مزار شاه اسماعیل کرد. این بانو تمام روستای اورناو مشهور به قشلاق روملو را در سال 941ق، وقف بقعه کرد و عنوان نمود که درآمد حاصله هزینه شیلان (سفره و اطعام) بقعه و سپس برای فقرا و مساکین خرج شود. (30) همچنین وی حدود یک دانگ از روستای یساقلو در سال 957ق. برای تأمین نخود بقعه وقف کرد. وی یک دانگ از این روستا را نیز وقف مزار شوهرش عاشق احمد بن بیک تیمور کرده بود و تولیت را برای خود شرط کرده بود که بعد از مرگش به هر متولی که پادشاه تعیین میکرد، برسد. دیگر موقوفه وی یک دانگ از مزرعه «جیلاق» بود که در سال 964ق، وقف شد، و شرط کرد که درآمد این موقوفه صرف فتیله چراغ بقعه شده و در صورت اضافه ماندن برای فقرا و مساکین استفاده شود. (31)
بیشتر بخوانید: بررسی وقف زنان و کارکردهای اجتماعی فرهنگی آن
نارین خاتون دختر حسین بیگ دریغی دو باغ در روستایی از توابع تومان مشکین به سال 914ق. را وقف بقعه کرد. (32) زنی به نام شیرین باجی دختر عبداله بن عبداله نیز در سال 915ق. باغی در انزاب در اطراف تبریز وقف کرده بود. (33) از دیگر واقفان، گوزل آغا دختر بابا خواجه کزوشتی بود که به سال 934ق. همراه با برادرانش چهار قطعه باغ در روستای کزوشت واقع در مراغه را برای هزینه سفره بقعه وقف کرد. (34) از نام گوزل آغا و نیز نام برادرانش معلوم میشود که آنها از طوایف ترک منطقه بودند. سلطان زاده خانم دختر بهرام بیگ مهرانی نیز 50 لته برنجزار در اراضی مشهور به سفیده صعان واقع در لیمبر گیلان در سال 967ق. را وقف بقعه کرد و گفت که برنج به دست آمده از این شالیزارها در آشپزخانه بقعه طبخ شده و صرف غذای فقرا و مساکین گردد. (35) از زنان صفوی فخر جهان خانم دختر شیخ حیدر و خواهر شاه اسماعیل املاکی به بقعه منتقل شده است، از جمله باغ احمد آباد در دزمار که وقف بقعه کرده است. (36)
زنان همچنین وقفیاتی نیز برای مزار شاه اسماعیل یکم تعیین کردهاند. بیکی سلطان مشهور به قلیچلو قاری دختر آقا بن مراد روملو که املاکی وقف بقعه شیخ صفی کرده بود، مزرعهای در روستای یساقلو را نیز وقف مزار شاه اسماعیل کرد و تولیت آن را به متولی مسئول دیگر موقوفات آن سپرد. وی درآمد حاصل از این مزرعه را برای صرف عمارت مزار شاه اسماعیل و بعد از آن برای اطعام افراد تعیین کرد. (37) همچنین سلطان آغا دختر مولانا شرفالدین علی دزماری در سال 938ق. باغی در روستای اشتی بن از دزمار را وقف بقعه شاه اسماعیل کرد. (38) شاه پاشا خانم دختر احمد بیگ چاوشلو نیز روستای بلاندسو از تومان مشکین را در سال 1101ق. وقف مزار سید جبرئیل نموده است. (39)
بر اساس مطالب موجود در مجموعه صریحالملک املاک و اموال شیوخ صفوی از املاک وقفی بقعه جدا بود، صدرالدین برخلاف پدر تمام اموالش را وقف بقعه نکرد، بلکه بیشتر اموال او به ورثهاش رسید. (40) املاک افرادی از خاندان صفوی که در بقعه دفن بودند و ورثهای نداشتند، به بقعه تعلق میگرفت. در مجموعه حاضر در مورد برخی از املاک تحت عنوان املاک شیوخ بدون وارث صحبت میشود که به نظر میرسد در جریان دست به دست شدنها نهایتاً بدون وارث باقی مانده و در نتیجه به داراییهای بقعه اضافه گردیده است، از جمله اینها املاکی از بنفشه خاتون همسر شیخ حیدر و مادر سلیمان میرزا است که حدود نیم دانگ از روستای نوذرق و نیز مزارعی در اطراف تبریز بود که به بقعه منتقل شده است. (41) حدود نصف روستای زرلق از توابع سراب نیز توسط زاهدیه بیگم دختر شیخ یوسف شاه زاهدی همسر شیخ جنید و مادر شاه اسماعیل یکم خریداری شده بود که به بقعه منتقل شده است. بنا به گزارش عبدی بیگ سند وقفیت این روستا موجود نبوده، اما قبالهها نشان میداد که صاحب نصف این روستای همراه با چند باغ و دو آسیاب، زاهدیه بیگم بوده که نهایتاً به بقعه منتقل شده است. (42) از دختر زاهدیه بیگم یعنی فخر جهان خانم نیز یک یونجهزار در خارج درب قنبلان (از دروازههای اردبیل) به بقعه منتقل شده است، اینکه آیا این ملک نیز به مانند دیگر موقوفه فخر جهان خانم وقف شده یا نه، عبدی بیگ دقیقاً مشخص نکرده است.
بانوان صفوی گاه خود به خرید ملک نیز میپرداختند، خدیجه خاتون دختر علی بیگ بن عثمان بیگ خواهر اوزون حسن بایندری همسر شیخ جنید، نصف روستای معروف پنحق که پنزه نیز گفته میشده و از روستاهای تومان مشکین بود، به مبلغ 12 هزار دینار خرید و گفت که به نیابت از شیخ حیدر این معامله را انجام داده است. (43) دو دانگ دیگر از این روستا در سالهای بعد یعنی 943 و 948ق. در زمان تولیت امیر اشرف برای بقعه خریداری شد. (44)
نتیجهگیری
منابع داخلی معمولاً در مورد زنان صحبتی نمیکنند، با این حال در لابه لای همین منابع میتوان تصاویری از حضور زن در عرصهی اجتماع، اقتصاد و سیاست به دست آورد. یک منبع با ارزش که از وضعیت اقتصادی و اجتماعی زنان عصر صفوی تصاویری ارائه کرده است، مجموعه صریحالملک است. براساس این منبع زنان نیز به مانند مردان با بقعه شیخ صفی در ارتباط بودهاند، املاکی را به بقعه فروخته و موقوفههایی را برای این مکان در نظر گرفتهاند. با وجود اینکه معاملات زنان با بقعه چشمگیر است و تقریباً حدود 25% از آن را شامل میشود، اما با توجه به ضعیف بودن بنیه مالی زنان در مورد وقف اوضاع متفاوت است. گرچه زنان پیوسته نذوراتی به بقعه اهدا میکردند اما، موقوفاتی که این قشر جامعه برای بقعه در نظر گرفتهاند، محدود است به طوری که حتی موقوفات برخی از مردان مانند شهابالدین محمود صفوی و میرزا بیگ بن سیفل بیک ملک چوپانی مغانی به تنهایی از کل موقوفات زنان بیشتر است. با توجه به قوانین مربوط به ارث در اسلام که به زنان معادل نیمی از حقوق مردان ارث تعلق میگیرد و از آن مهمتر عدم حضور آزادانه زن در عرصه اجتماع به منظور فعالیتهای اقتصادی با توجه به عرف حاکم در جامعه، طبیعی است که بنیه اقتصادی بانوان ضعیف و شکننده باشد. به همین دلیل زنان با وجود اعتقاد مشابه با مردان در مورد طریقت صفوی، کمتر به امر وقف پرداختهاند.
پینوشتها:
1.کارشناس ارشد تاریخ.
2. ویور، ام.ای، مسائل حفاظتی پنج بنای تاریخی ایران، ترجمه کرامت الله افسر، ص 17.
3. ابن بزاز، درویش توکل بن اسماعیل، صفوةالصفا، تصحیح غلامرضا طباطبایی، مجد، ص 352.
4. همان، ص 1080.
5. همان، ص 677.
6. همان، ص 644.
7. اهدی، شیخ حسین پسر شیخ ابدال پیرزاده، سلسله النسب صفویه، ص 39.
8. ابن بزاز، ص، 1074.
9. گمنام، جهانگشای خاقان، الله دتا مظفر، ص 58.
10. همان، ص 60.
11. همان، ص 59.
12. همان، ص 61.
13. همان، ص 64.
14. زرینباف شهر، فریبا، فعالیتهای اقتصادی زنان در زیارتگاه شهر اردبیل، فصلنامه علمی - تخصصی نامه تاریخ پژوهان، سال یکم، شماره سوم، پائیز 1384، ص 96.
15. عبدی بیگ، زینالعابدین، صریح الملک، نسخه خطی، موجود در کتابخانه ملی تهران، ص 169.
16. زرینباف، ص 100.
17. زرینباف شهر، ص 100.
18. عبدی بیگ نسخه خطی، ص 63- 60- 52- 27 ...
19. همان، ص 144- 153- 119- 114- 103- 99- 97 ...
20. همان، 180- 182.
21. همان، 199- 201- 200- 188- 193 ...
22. ابن بزاز، ص 899.
23. عبدی بیگ، نسخه خطی، ص 243.
24. ابن بزاز، ص 1103.
25. عبدی بیگ، همان، ص 144.
26. همان، ص 166.
27. همان، ص 273.
28. همان، ص 105.
29. همان، ص 189.
30. همان، ص 202.
31. همان، ص 203.
32. همان، ص 200.
33. همان، ص 177.
35. همان، ص 286.
35. همان، ص 300.
36. همان، ص 325.
38. همان، ص 269.
38. همان، ص 369.
39. همان، ص 371.
40. همان، ص 342.
41. همان، ص 245.
42. همان، ص 230.
43. همان، ص 186.
44. همان، ص 187.
منابع تحقیق:
- ابن بزاز، درویش توکل بن اسماعیل، صفوةالصفا، تصحیح غلامرضا طباطبایی مجدد، تهران، انتشارات تابش، 1373.
- عبدی بیگ، زین العابدین، صریحالملک، نسخه خطی، موجود در کتابخانه ملی تهران شماره 2734/ف.
- زاهدی، شیخ حسین پسر شیخ ابدال پیرزاده، سلسلةالنسب صفویه، برلین چاپخانه ایرانشهر، 1343.
- زرین باف شهر، فریبا، فعالیتهای اقتصادی زنان در زیارتگاه شهر اردبیل، فصلنامه علمی- تخصصی نامه تاریخ پژوهان، سال یکم، شماره سوم، پائیز 1384.
- گمنام، جهانگشایی خاقان، الله دتا مظفر، پاکستان، انتشارات مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان، 1364.
- ویور، ام. ای، مسائل حفاظتی پنج بنای تاریخی ایران، ترجمه کرامتالله افسر، [تهران]، سازمان ملی حفاظت آثار باستانی ایران، 2536.
منبع مقاله: احمدی (صرّاف)، نزهت؛ (1392)، زن در تاریخ اسلام (مجموعه مقالات سمینار بینالمللی زن در تاریخ اسلام)، تهران: انتشارات کویر، چاپ اول.
پینوشتها:
1.کارشناس ارشد تاریخ.
2. ویور، ام.ای، مسائل حفاظتی پنج بنای تاریخی ایران، ترجمه کرامت الله افسر، ص 17.
3. ابن بزاز، درویش توکل بن اسماعیل، صفوةالصفا، تصحیح غلامرضا طباطبایی، مجد، ص 352.
4. همان، ص 1080.
5. همان، ص 677.
6. همان، ص 644.
7. اهدی، شیخ حسین پسر شیخ ابدال پیرزاده، سلسله النسب صفویه، ص 39.
8. ابن بزاز، ص، 1074.
9. گمنام، جهانگشای خاقان، الله دتا مظفر، ص 58.
10. همان، ص 60.
11. همان، ص 59.
12. همان، ص 61.
13. همان، ص 64.
14. زرینباف شهر، فریبا، فعالیتهای اقتصادی زنان در زیارتگاه شهر اردبیل، فصلنامه علمی - تخصصی نامه تاریخ پژوهان، سال یکم، شماره سوم، پائیز 1384، ص 96.
15. عبدی بیگ، زینالعابدین، صریح الملک، نسخه خطی، موجود در کتابخانه ملی تهران، ص 169.
16. زرینباف، ص 100.
17. زرینباف شهر، ص 100.
18. عبدی بیگ نسخه خطی، ص 63- 60- 52- 27 ...
19. همان، ص 144- 153- 119- 114- 103- 99- 97 ...
20. همان، 180- 182.
21. همان، 199- 201- 200- 188- 193 ...
22. ابن بزاز، ص 899.
23. عبدی بیگ، نسخه خطی، ص 243.
24. ابن بزاز، ص 1103.
25. عبدی بیگ، همان، ص 144.
26. همان، ص 166.
27. همان، ص 273.
28. همان، ص 105.
29. همان، ص 189.
30. همان، ص 202.
31. همان، ص 203.
32. همان، ص 200.
33. همان، ص 177.
35. همان، ص 286.
35. همان، ص 300.
36. همان، ص 325.
38. همان، ص 269.
38. همان، ص 369.
39. همان، ص 371.
40. همان، ص 342.
41. همان، ص 245.
42. همان، ص 230.
43. همان، ص 186.
44. همان، ص 187.
منابع تحقیق:
- ابن بزاز، درویش توکل بن اسماعیل، صفوةالصفا، تصحیح غلامرضا طباطبایی مجدد، تهران، انتشارات تابش، 1373.
- عبدی بیگ، زین العابدین، صریحالملک، نسخه خطی، موجود در کتابخانه ملی تهران شماره 2734/ف.
- زاهدی، شیخ حسین پسر شیخ ابدال پیرزاده، سلسلةالنسب صفویه، برلین چاپخانه ایرانشهر، 1343.
- زرین باف شهر، فریبا، فعالیتهای اقتصادی زنان در زیارتگاه شهر اردبیل، فصلنامه علمی- تخصصی نامه تاریخ پژوهان، سال یکم، شماره سوم، پائیز 1384.
- گمنام، جهانگشایی خاقان، الله دتا مظفر، پاکستان، انتشارات مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان، 1364.
- ویور، ام. ای، مسائل حفاظتی پنج بنای تاریخی ایران، ترجمه کرامتالله افسر، [تهران]، سازمان ملی حفاظت آثار باستانی ایران، 2536.
منبع مقاله: احمدی (صرّاف)، نزهت؛ (1392)، زن در تاریخ اسلام (مجموعه مقالات سمینار بینالمللی زن در تاریخ اسلام)، تهران: انتشارات کویر، چاپ اول.