وحی در مسیحیت

وحی به معنای راه ارتباطی انسان به حقیقت غایی، به نحوی در همه ادیان و آیین های مذهبی نمود دارد، و اساسا پایه و زیر بنای هر گونه نگاه قدسی به جهان ماورایی به شمار می رود. از این رو، می توان از پدیده وحی به معنای مورد نظر، به عنوان یکی از نخستین مقولات مشترک میان الهیات همه ادیان یاد کرد.
پنجشنبه، 19 مهر 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
وحی در مسیحیت
بررسی معانی وحی و انواع آن در ادیان
 
چکیده:
وحی به معنای راه ارتباطی انسان به حقیقت غایی، به نحوی در همه ادیان و آیین های مذهبی نمود دارد، و اساسا پایه و زیر بنای هر گونه نگاه قدسی به جهان ماورایی به شمار می رود. از این رو، می توان از پدیده وحی به معنای مورد نظر، به عنوان یکی از نخستین مقولات مشترک میان الهیات همه ادیان یاد کرد.

تعداد کلمات 1715 تخمین زمان مطالعه 8 دقیقه
 
وحی در مسیحیت
 
نویسنده: عارفه گودرزوند (دانشجوی دکتری مطالعات تطبیقی ادیان)
 
معانی وحی
در مسیحیت درباره تعریف وحی دو نظر کاملا متفاوت وجود دارد، به گفته دایرة المعارف کاتولیک وحی را می توان به عنوان انتقال برخی حقایق از جانب خداوند به موجودات عاقل از طریق وسائطی که ورای جریان معمول طبیعت است تعریف نمود، و وحی به نظریه زبانی و نظریه غیر زبانی تقسیم می شود.

1. نظریه زبانی
دیدگاهی را که در دوره قرون وسطی غالب بوده است و امروزه صورت‏های سنتی‏تر مذهب کاتولیک رومی نماینده آن است می‏توان تلقی زبانی از وحی نامید.بر اساس این نظر، وحی مجموعه‏ای از حقائق است که در احکام و یا قضایا بیان گردیده است. وحی حقائق اصیل و معتبر الاهی را به بشر انتقال می‏دهد.
مشابه این برداشت از وحی دیدگاهی است در باب ایمان که آن را پذیرش بی چون و چرای این حقائق وحیانی از جانب انسان تعریف می‏ کند. عیسی انسان در این دیدگاه یک بشر و زاده مریم، نبی و رسول خدا بوده است، کلام خدا را برای مردم بیان می‏کرده و مروج شریعت تورات بوده است، چنان که خود عیسی بدین مطلب اعتراف داشت، اما در عین حال تنها فرزند خدا بوده است.

مفهوم وحی کتابی در الهیات مسیحی
وحی در کتاب مقدس به مثابه حقیقتی تاریخی می باشد، که همچنان فراروی بشر در حال تجلی است. این وحی در طول 15 تا 20 قرن، در قالب وحی های متعدد، به پیامبران بنی اسراییل شکل گرفته است. امروزه، بندرت ادعا می شود که وحی کتاب مقدس- به مانند تلقی ما از قرآن- همان سخنان خداوند می باشد؛ بلکه اسفار این کتاب، همگی یا به وسیله کاتبان بعدی نگاشته شده اند یا در قرون بعدی به آنها دست یافته شده است. با این حال، نکته مزبور-  لااقل در نزد کاتولیک ها- به هیچ وجه از ارزش وحیانی آن نوشته ها نمی کاهد. فلسفه وحی از نظر کتاب مقدس، در ارتباط تنگاتنگ با گناه ازلی بشر است که او را از اراده الهی به دور نگاه داشته، و لذا همواره نیازمند تعلیم و تشریع است. وحی کتاب مقدس، شامل تنظیمات مختلف: اجتماعی، سیاسی، حقوقی، اخلاقی و بسیاری آداب و رسوم می باشد، که بسیاری از آنها جنبه موقتی داشته است که همپای حرکت بشر، تغییر می یابند و تجدید می شوند.

در قاموس کتاب مقدس  در باره تعریف  وحی کتابی آمده: «کلام خداوند بر انبیاء و رسلی نازل شده که ایشان نیز بر حسب اصطلاح لغات بنی نوع بشر بر آن وحی مقدس متکلم شوند و وحی مسطور را یا خود نبی و رسول بنفسه می‏ نوشت و یا به کاتب دیگر رجوع می‏ فرمود». وحی در عهد جدید، معنای تازه ای به خود می گیرد. این پدیده از نگاه مسیحیان یک حقیقت تاریخی تمام شده نیست؛ بلکه پروسه ای مقدس است که با ظهور مسیح آغاز گردید، در پرتو راهنمای های روح القدس به شاگردان مسیح و سپس به نهاد کلیسا منتقل شد. آنچه که حقیقت مسیح و آموزه های اساسی مسیحیت را به شاگردانش آگاهانید، نوعی وحی الهی بود که از آن به وحی باطنی یاد می شود. بنابر این، اگرچه انجیل در واقع جز دست نوشته شاگردان عیسی نیست، اما در عین حال نوشته ای بشری به شمار نرفته و ارزش وحیانی خود را حفظ کرده است.
وحی بنا به این تلقی، مجموعه ای از حقایق نمود یافته در قالب برخی احکام و گزاره ها است، که اراده اصیل و معتبر الهی را به بشر انتقال می دهد، دایره المعارف کاتولیک، از این دیدگاه چنین تعبیر می کند: «وحی را می توان به عنوان انتقال برخی حقایق از جانب خداوند به برخی موجودات عاقل تعریف نمود، که از طریق وسایطی در ورای جریان معمول طبیعت بروز می کند».

عوامل موثر در وحی
عامل اول خداوند متعال است که با الهام و وحی  معانی وحقایق غیبی به نویسندگانی که خود انتخاب نموده است که عامل اصلی وحی به شمار می آید، اما خداوند الفاظ به این نویسنده وحی نکرده است، بلکه فقط وفقط معنی وحقیقت وحی را الهام کرده است.
عامل دوم خود نویسنده است که آن معانی وحقایق غیبی که دریافت کرده در قالب الفاظ بیان می کند والفظ از خود نویسنده است نه از جانب خداوند متعال. در تفسیر وحی بین دو نظر (زبانی و غیر زبانی) جمع شده است.از یک سو وحی را به معنای الهام می‏گیرد و تمام کتاب های مقدس را از الهامات خدا می‏ داند، و از سوی دیگر وحی را به عنوان حلول روح القدس در مصنفین تفسیر می ‏کند.

وحی در کتاب مقدس به مثابه حقیقتی تاریخی می باشد، که همچنان فراروی بشر در حال تجلی است. این وحی در طول 15 تا 20 قرن، در قالب وحی های متعدد، به پیامبران بنی اسراییل شکل گرفته است. امروزه، بندرت ادعا می شود که وحی کتاب مقدس- به مانند تلقی ما از قرآن- همان سخنان خداوند می باشد؛ بلکه اسفار این کتاب، همگی یا به وسیله کاتبان بعدی نگاشته شده اند یا در قرون بعدی به آنها دست یافته شده است. با این حال، نکته مزبور-  لااقل در نزد کاتولیک ها- به هیچ وجه از ارزش وحیانی آن نوشته ها نمی کاهد. فلسفه وحی از نظر کتاب مقدس، در ارتباط تنگاتنگ با گناه ازلی بشر است که او را از اراده الهی به دور نگاه داشته، و لذا همواره نیازمند تعلیم و تشریع است. وحی کتاب مقدس، شامل تنظیمات مختلف: اجتماعی، سیاسی، حقوقی، اخلاقی و بسیاری آداب و رسوم می باشد، که بسیاری از آنها جنبه موقتی داشته است که همپای حرکت بشر، تغییر می یابند و تجدید می شوند
2. نظریه غیر زبانی
در مسیحیت در بیان حقیقت وحی نظر دیگری وجود دارد که با نظر اول کاملا متفاوت است. این نظر از مسیح شناسی ویژه‏ای نشأت می ‏گیرد. برخی از آیات اناجیل ظهور در آن دارد و برخی معتقدند پولس که از حواریون نبود و عیسی را هرگز ندیده بود در ترویج و گسترش آن کوشش کرد. در این عقیده خدا در عیسی تجلی نموده و در جسد جسمانی به سوی انسان‏ها آمده است. هر که عیسی را ببیند خدا رادیده است.عیسی فرزند خداست و پدر و پسر و یک حقیقت هستند. بنابر این خود عیسی وحی الله متجسد است.

برخی علمای مسیحیت معتقدند وحی اصلی همان شخص مسیح است، کلمة الله در هیأت انسانی. کتاب مقدس یک مکتوب صرفا بشری است که شهادت بر این واقعه وحیانی می‏ دهد. فعل خداوند در وجود مسیح و از طریق اوست نه در املای کتاب معصوم. لذا هر آنچه را که انتقاد تاریخی و تحلیل مستند درباره محدودیت‏های بشری نویسندگان کتاب مقدس و تأثرات فرهنگی که بر افکار آنان تأثیر نهاده می‏ گوید می‏توان به سمع قبول شنید.

به عقیده مصلحان دینی قرن شانزدهم (لوتر ـ کالون) وحی مجموعه‏ای از حقائق درباره خداوند نیست، بلکه خداوند از راه تأثیر گذاشتن در تاریخ به قلمرو تجربه بشری وارد می‏ گردد. از این دیدگاه احکام کلامی مبتنی بر وحی نیستند، بلکه بیانگر کوشش‏های انسان برای شناخت معنا و اهمیت حوادث وحیانی به شمار می‏ روند. وحی در وقایع اصیل و تاریخی که هم پای انسان در میان بوده و هم دخالت خداوند، روی داده است. از جنبه انسانی، این وقایع نمودار تجربه انسان از خداوند در لحظات مهم تاریخش است. از جنبه الوهی این وقایع عمل خداوند را در انکشاف خویش بر انسان و برداشتن قدم اول را از سوی او در زندگی افراد و جوامع باز می‏ نماید، بنابراین، تجربه انسانی و انکشاف الوهی دو جنبه از یک واقعیتند.

در تاریخ بنی اسرائیل خداوند در وقایعی وحی فرستاده و حضور خود را نمایانده است. نیز در تعبیر پیشگویانه آن وقایع در پرتو تجربه دینی انبیاء فی المثل در این که یک پیروزی یا شکست نظامی را به خواست خداوند نسبت داده‏اند. جامعه یا عرف مسیحی خداوند را در شخص و در کردار مسیح جلوه‏گر می‏یابد که در وجود او باز فعالیت الوهی و انسانی تلفیق یافته است.

برای بیان مفهوم وحی پولس قبل از کلمه دیگر واژه (apokaluptein) به کار می‏برد که به معنای پرده برداشتن، از نهان بیرون آمدن است و نیز واژه (phaneroun) را استعمال می‏کند که به معنای ظاهر کردن و نشان دادن است. بحث اساسی او این است که از اسراری که پیش از آن بر افراد پوشیده بوده و هم اکنون آشکار شده پرده بردارد.  بنابر این، وحی به معنای پرده برداری یا کشف طرح و تدبیر الاهی است که خداوند نژاد بشر را در عیسی مسیح با خود آشتی می‏ دهد. وحی فعالیت خلاق الاهی و عمل نجاتبخش اخروی خداوند است، و نه صرف اعلان یک سلسله پیام‏ها یا یک سری از معارف. خداوند در جریان وحی واقعا فعال است، وهموست که از ازل بر آن است تا از روی محبت، از طریق پسرش به نژاد بشر روی آورد.

این نظریه که مذهب پروتستان و برخی رویکردهای عرفانی، ایمان گرا و وجودگرا مدافع آن هستند، از وحی، تعریفی عینی و تکوینی در قالب تجلی الهی ارائه می دهند. بنابراین نظریه، مضمون وحی، مجموعه ای از حقایق درباره خداوند نیست؛ بلکه او از راه اثرگذاری در تاریخ، به قلمرو و تجربه بشری راه می یابد. در واقع، این خود عیسی- و نه سخنان او و گزارشهای شاگردانش از آموزه هایش- است، که وحی خداوند به شمار می رود. پس، کتاب مقدس فقط گزارشی از وحی الهی یا همان تجلی عیسوی است. و الهیات مسیحی نیز فقط بیانگر کوششهای انسان، برای شناخت معنا و اهمیت حوادث وحیانی به شمار می رود.

عقیده مسیحیان در موضوع وحی غیر زبانی در چند مطلب می توان خلاصه کرد:
1. عیسی مسیح کلمه خداست. کشف ذات خدا و سر حیات او در تجسد کلمة الله است. همیشه با خدا بلکه عین او بوده و در آفرینش جهان دخالت داشته است. ذات اقدس الاهی در او تجلی یافته و حلول کرده و او را به عنوان فرزند یگانه برگزیده و در جسد جسمانی به سوی انسان‏ها فرستاده است. پدر و پسر یک حقیقت هستند. هر که عیسی را ببیند و بشناسد خدا را دیده است .در خدا که پدر و کلمه ذاتی‏اش که پسر است یک حیات ذاتی قائم است که همانند روح آن دو می‏باشد و او روح القدس است.

2. وحی به معنای پیام خدا و پیام رسانی عیسی نیست بلکه به معنای تجلی و حلول ذات اقدس الاهی در عیسی و نزول برای انسان‏هاست. در وحی عیسوی خود خدا در جسد عیسی به سوی مردم نازل شد و کلام خدا یعنی تجلی در عیسی و ظهور برای مردم. مسیح با معجزات و کارهای خارق العاده‏اش از وجود خدا خبر می‏دهد و او را آشکار می‏سازد. و در یک کلام، مسیح وحی الله متجسداست، فعل و کلام او فعل و کلام خداست، نه این که حامل رسالت باشد.

3.در وحی عیسوی دو هدف وجود داشته است: هدف اول کشف سر الاهی و تجلی و اظهار وجود ذات اقدس خدا در وجود مسیح. هدف دوم نجات انسان‏ها و بخشودن گناه آنها در اثر فدا شدن عیسی و تحمل قتل بر صلیب.
این بود خلاصه نظریه غیر زبانی مسیحیان در مسأله وحی. این نظر مبتنی است بر پذیرش الوهیت مسیح و مسیح شناسی الوهی است که ادله مسیحیان برالوهیت عیسی کامل به نظر نمی رسد.

منابع:
کتاب مقدس
فلسفه دین، جان هیک، ترجمه بهزاد سالکی، نشر بین المللی الهدی.
علم و دین، ایان باربو، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، مرکز نشر دانشگاهی.

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.