ميانه روهاي مسلمان (1)
مقدمه
اين گزارش حاوي 6 فصل و شامل مطالب توصيفي درباره نظام جمهوري اسلامي ايران و نهادهاي مجريه، مقننه و قضائيه كشور بوده و به طور اجمال سعينموده تا تصويري از وضع سياسي، اقتصادي، جمعيتي، قومي و نژادي و مذهبي ايران و تحولات و دگرگونيهاي داخلي كشور ارائه دهد. اين گزارش ضمن تاكيد بر اينكه هر گونه حمله به ايران نه تنها باعث سقوط حكومت ايران نمي شود بلكه موقعيت آن را تقويت كرده و عواقب تلخي را براي آمريكا به همراه خواهد داشت، موثرترين روش نفوذ امريكا در ايران را تمركز بر فعاليت هاي فرهنگي، تبليغاتي، رسانه اي و سياسي دانسته و همچنين از تحريم اقتصادي، به ويژه جلوگيري از انتقال فن آوري تبديل گاز خام به گاز مايع بعنوان اهرم فشار مالي به ايران ياد ميكند. اين گزارش مهمترين نقاط آسيب پذير ايران را مسائلي مربوط به تورم، مسكن، اشتغال، ضعف و فساد اداري و افزايش نارضايتيبين طبقات متوسط و پائين و بويژه جوانان ذكر مي كند.
مركز مطالعات سياسي خاورميانه بنگاه پژوهشي رند، در سال 2007 .م گزارش ديگري تحت عنوان «ايجاد شبكه هاي مسلمان ميانه رو»(2) منتشر ساخت . ايده اي كه در آن گزارش ارائه شده است بر پايه اين باور استوار ميباشد كه ايالات متحده آمريكا در طول جنگ سرد توانست با ساماندهي و بهره گيري از شبكه اي از روشنفكران ميانه رو چپ در كشورهاي كمونيستي، فعاليتهاي خود درون كشورهاي بلوك شرق را از طريق نيروهاي بومي سامان بخشيده و اين شبكه نقش موثري در فروپاشي شوروي ايفا نمود. با الهام از دستاوردهاي آن فعاليت ميتوان از مشابه چنين شبكه اي در نبرد غرب با اسلام بهره جست و به تاسيس شبكه مسلمانان ميانه رو در جهان اسلام پرداخت .
اين گزارش با پرداختن به تمايزات بلوك شرق و جهان اسلام و تمايزات دوران جنگ سرد با جنگ غرب عليه مسلمانان در صدد بر مي آيد چگونگي شكل گيري، ويژگيها و نحوه فعاليت چنين شبكه اي را ترسيم نمايد. در اين جزوه چكيده اي از اين گزارش 217 صفحه اي ارائه شده است. هر چند اين خلاصه نمايانگر جزئيات روشنگري كه در بخشهاي مختلف اين گزارش نسبت به كشورهاي مختلف اسلامي و حتي با ذكر نام موسسات و افراد و نقش آنان آمده است نمي باشد اما ميتواند ايده اي كلي نسبت به سياستهاي قدرتهاي فرامنطقه اي در روياروئي با جهان اسلام ارائه نمايد . در ابتدا براي روشن شدن اهميت نقش و جايگاه بنگاه رند به معرفي مختصري از اين بنگاه ميپردازيم.
معرفي بنگاه پژوهشي رند (The RAND Corporation)
اين بنياد داراي قريب به 1600 كارمند در مناطق مختلف جهان ميباشد. گردش سال مالي اين بنياد 91.223 ميليون دلار ميباشد. به لحاظ مالي اين بنگاه شركتي غير انتفاعي است كه هزينه هاي آن از طريق سفارشات دولت فدرال آمريكا، ايالتهاي آمريكا، دولتهاي خارجي، شركتهاي خصوصي و اشخاص و بنياديهاي خيريه اي، و هدايا تامين ميگردد. مجموعه اي از متخصصان سياست جهاني با اين بنگاه همكاري دارند كه از جمله همكاران اين بنگاه ميتوان به كاندوليزا رايس، دونالد رامسفلد، فرانسيس فوكوياما اشاره كرد. لازم به ذكر است در طول 60 سال گذشته بيش از 30 برنده جايزه نوبل از كساني بوده اند كه با اين بنگاه همكاري داشته اند. همچنين در جنگهاي كره ، ويتنام و همچنين در نقشه حمله به عراق، اين بنگاه بيش از هر اتاق فكر ديگر در تهيه و اجراي سياست خارجي و نظامي امريكا دخالت داشته و موثر بوده است.
در چشم انداز اين بنياد آمده است: «كمك به بهبود سياستگذاري و تصميم گيري از طريق تحقيق و تحليل». اغلب دستاوردهاي اين موسسه مانند انتخاب سياستها، استراتژيها، توصيه ها، هشدارها، طرحهاي دراز مدت، پيش بينيها و ايده هاي جديد به نحوي متضمن تفكر آينده پژوهيFutures Study ميباشد.(3)
نمودار زير نمايانگر ميزان فعاليتهاي پژوهشي تخصيص يافته به بخشهاي مختلف در گردش مالي سال 2007 اين بنگاه ميباشد . در اين نمودار سهم هر بخش در تامين مالي مجموع 91.223 ميليون دلار گردش مالي اين بنگاه مشخص شده است(4).
خلاصه گزارش
Building moderate Muslim networks.
. Angel Rabasa ،Cheryl Benard، Lowell H. Schwartz، Peter Sickle..
ايجاد شبكه هاي مسلمان ميانه رو
چكيده
به طور كلي، افراطگرايان و دولتهاي استبدادي، هر دو در ترساندن، كنار زدن يا ساكت كردن مسلمانان ميانه رو(10) با درجات متفاوت موفق بوده اند. مسلمانان ميانه رو كساني هستند كه در ابعاد مهم فرهنگ دموكراتيك سهيم ميباشند(11). همانگونه كه در مصر، ايران و سودان اتفاق افتاده است، گاه مسلمانان روشنفكر ليبرال قتل عام يا مجبور به فرار به خارج از كشور شده اند. حتي دراندونزي كه نسبتا ليبرال است، افراطگرايان براي ترساندن رقبا به خشونت و يا تهديد به خشونت متوسل ميشوند. اين تاكتيكها بطور فزاينده اي با هدف آواره ساختن مسلمانان به غرب به كار گرفته ميشود.
قطع نظر از نيتي كه براي توسل به خشونت از سوي افراطگرايان وجود دارد، يعني مجبور كردن همكيشان مسلمان خود براي پيروي از ديدگاه هاي ديني و سياسي آنان، افراطگرايان، در مقايسه با مسلمانان معتدل و ليبرال، از دو عامل تفوق و امتياز مهم برخوردارند. پول، نخستين عامل ميباشد. سرمايه عربستان سعودي براي صدور قرائت وهابي(12) از اسلام در طول سه ده ه گذشته، خواسته يا نخواسته، اين نتيجه را داشته كه رشد افراطگرايي مذهبي را در سراسر جهان اسلام ترويج نموده است. برتري دوم افراطگرايان، سازمان دهي و تشكيلات است. گروه هاي افراطگرا در طول ساليان متمادي موفق به ايجاد شبكه هاي وسيعي شده اند كه اين شبكه ها خود، در يك شبكه متراكم از روابط بين المللي ريشه دوانده است.
اين عدم تناسب منابع مالي و تشكيلات، ميان مسلمانان افراطي و ليبرال ميانه رو نشان مي دهد كه چرا افراطگرايان، كه عموما اقليتي كوچك(13) در تمام كشورهاي اسلامي هستند، نسبت به تعدادشان نفوذ بسيار داشته اند. با توجه به اينكه مسلمانان ليبرال و معتدل براي مقابله موثر با افراطگرايان، عموما از ابزار سازماني بيبهره اند، ايجاد شبكه هاي مسلمانان معتدل سكويي براي تقويت و رساندن پيام آنها فراهم آورده و آنها را از شر افراطگرايان نيز مصون مي دارد. اين شبكه همچنين وسيله اي براي حفاظت آنان از دولتهايشان ايجاد مينمايد، دولتهايي كه گاه به سركوب ميانه روها ميپردازند، بدليل آنكه راه هاي بديل قابل قبول تري بعنوان جايگزين حاكمان خودكامه در مقايسه با افراط گرايان ارائه مي دهند .
از آنجا كه مسلمانان ميانه رو فاقد منابع مالي براي ايجاد اين شبكه ها هستند، ايجاد چنين شبكه هايي نيازمند عامل بيروني است. برخي مدعي اند كه ايالات متحده آمريكا، بعنوان كشوري كه عمده آنرا غير مسلمانان تشكيل مي دهند، نميتواند اين نقش را ايفا نمايد. واقعيت آن است كه هر چند موانع موجود براي تاثيرگذاري جدي از بيرون در تحولات اجتماعي سياسي را نبايد دست كم گرفت، اما در عين حال، بايد توجه كرد كه تجربه مهم از پروراندن شبكه هاي افراد كه به آزادي و نظرات دموكراتيك پايبند هستند به جنگ سرد باز ميگردد، كه در آن ايالات متحده آمريكا در متعادل سازي بازي براي ميانه روها نقش اصلي و مهم را ايفا نمود.
در اين گزارش، نخست به توصيف نحوه واقعي شبكه سازي در طول جنگ سرد ميپردازيم، و اينكه چگونه ايالات متحده آمريكا همدستان خود را شناسايي و حمايت نمود و چگونه تلاش نمود كه از به خطر افتادن آنان جلوگيري نمايد. در مرحله دوم تحليلي از شباهتها و تفاوتها ميان فضاي جنگ سرد و جنگ حاضر با اسلامگرايان تندرو و نحوه تاثيرگزاري اين شباهتها و تفاوتها بر تلاشهاي آمريكا براي ايجاد شبكه هايي در عصر حاضر ارائه مي دهيم . و در مرحله سوم، مروري بر استراتژيها و برنامه هاي فعلي آمريكا براي درگير شدن با جهان اسلام خواهيم داشت. سرانجام، ما با آگاهي از تلاشهاي جنگ سرد و پژوهشهاي قبلي بنگاه مطالعات و تحقيقات رند (RAND) درباره تمايلات ايدئولوژيكي جهان اسلام، اقدام به ارائه و بسط «نقشه راه»(14) براي ايجاد شبكه ها و نهادهاي مسلمانان ميانه رو اقدام مينماييم. يافته مهم اين گزارش (كه به اعتقاد يكي از ارزيابان ما از اهميت خاصي برخوردار است) آن است كه دولت آمريكا و متحدان آن براي همكاري با ميانه روهاي قابل اعتماد به ايجاد معيارهاي روشني نياز دارد كه تاكنون در ايجاد آن ناكام بوده است و اين ناكامي در نهايت، همانگونه كه قابل مشاهده است، به ياس و دلسردي مسلمانان ميانه رو منتهي شده است.
درسهاي جنگ سرد
يكي از خصائص مهم آمريكا و متحدان آن در اقدامات و ابتكارات براي بناي شبكه جنگ سرد، برقراري ارتباط ميان بخشهاي دولتي و خصوصي بود. پيش از آن در داخل آمريكا و اروپا به ويژه در ميان چپيهاي غيركمونيست، جنبشهاي فكري عليه كمونيسم وجود داشت و در جريان بود. در اين مقطع نياز به پول و سازمان دهي اين جنبشها بود تا تلاشهاي افراد را به مبارزه اي هماهنگ تبديل نمايد. در حقيقت ايالات متحده آمريكا نبود كه اين شبكه ها را به وجود آورد، بلكه آنها ناشي از جنبشهاي فرهنگي و سياسي بزرگتري بودند كه آمريكا و ديگر حكومتها به سرعت آنها را پروراندند.
تقريبا در تمامي اين تلاشها دولت آمريكا مانند يك موسسه كمكي مالي عمل نمود. اين كشور به ارزيابي پروژه ها ميپرداخت تا برآورد نمايد كه آيا اين پروژه ها كمكي به اهداف آمريكا ميكند يا نه؟، آيا بودجه اي براي آنها فراهم سازد يا خير؟، و پس از آن بود كه سياست عدم مداخله(17) را انتخاب كرد و به سازمانهاي مورد حمايت خود اجازه مي داد كه اهدافشان را محقق نمايند بدون اينكه خود دخالت نمايد. دولت آمريكا مانند هر موسسه كمكي مالي ديگر، خطوط كلي نحوه مصرف پول را تعيين ميكرد. در عين حال، مقامات آمريكا عموما دريافتند كه هرچه فاصله ميان دولتشان و سازمانهاي مورد حمايت آنها بيشتر شود، احتمال موفقيت فعاليتهاي اين سازمانها افزايش خواهد يافت.
امروزه ايالات متحده آمريكا براي ايجاد شبكه هاي دموكراتيك در كشورهاي اسلامي با چالشهايي مواجه است كه منعكس كننده و بازتاب همان چالشهايي هستند كه سياستگذاران در آغاز جنگ سرد با آن مواجه بودند. در اين ميان به نظر مي رسد سه چالش از اهميت خاصي برخوردار است. نخستين چالش آن است كه در اواخر ده ه چهل و اوايل ده ه پنجاه، سياستگذاران آمريكا بحث ميكردند كه آيا تلاشهاي آنها براي ايجاد شبكه بايد دفاعي(18) باشد يا تهاجمي(19). برخي از آنان معتقد بودند كه ايالات متحده بايد استراتژي تهاجمي را تعقيب نمايد كه به از بين بردن حاكميت كمونيستي در اروپاي غربي و اتحاد شوروي منتهي گردد و به گروه هايي در درون اين كشورها، كه درگير تلاشهاي فعالانه براي سرنگوني دولتهاي كمونيست هستند، كمك علني و مخفيانه نمايد. اما ديگران به استراتژي ائي كه بيشتر بر جنبه دفاعي تاكيد داشت معتقد بودند . اين استراتژي بر «جلوگيري و محدودسازي» تهديد شوروي از طريق حمايت از نيروهاي دموكراتيك در اروپاي غربي، آسيا، و آمريكاي لاتين متمركز بود. اگر چه در بيشتر موارد استراتژي دفاعي غالب گرديد ليكن ايالات متحده در صدد معكوس نمودن روند و جريان انديشه ها نيز برآمد با اين ايده كه بجاي اينكه انديشه هاي كمونيستي از طريق اتحاد شوروي و سازمانهاي پيشگام آن به سوي غرب سرازير شود، ميتوان از طريق شبكه هاي اطلاع رساني جديد التاسيس،انديشه هاي دموكراتيك(20) را به وراي ديوار آهنين(21) فرستاده و منتشر ساخت.
چالش دومي كه سياستگذاران جنگ سرد با آن مواجه بودند، تداوم اعتبار گروه هاي مورد حمايت آمريكا بود. سازمان دهندگان تلاشهاي ناظر به ايجاد شبكه آمريكايي ميكوشيدند كه احتمال خطر را براي اين گروه ها به حداقل برسانند. براي اين منظور، نخست از نوعي فاصله ميان اين سازمانها و دولت آمريكا جانبداري نمودند و در مرحله دوم، افراد برجسته اي را براي مقامات رهبري شبكه ها انتخاب نمودند كه از اعتبار شخصيتي زياد برخوردار بودند. دولت آمريكا همچنين از فعالان شبكه سازي سازمانهاي مستقلي همچون فدراسيون آمريكايي كارگر(22) نيز حمايت مي نمود.
چالش سوم براي سياستگذاران آمريكا، اين تصميم بود كه دقيقا درجه گسترش و شمول اتحاد ضد كمونيستي چه ميزان ميبايست تعريف شود. بعنوان مثال، آيا اين اتحاد بايد شامل سوسياليستهاي ضد كمونيست كه منتقد بسياري از ابعاد سياست آمريكا بودند نيز باشد يا خير؟ در نهايت، ايالات متحده بر آن شد كه هر فردي ميتواند بخشي از اين اتحاد باشد، مشروط به اينكه متعهد به برخي اصول اساسي باشد. بعنوان مثال، امكان عضويت در مجلس آزادي فرهنگي(23) منوط به موافقت با اجماع ضد خودكامگي بود. بر اين اساس مخالفت با سياستهاي آمريكا مجاز شمرده و حتي تشويق ميشد، زيرا اين كار به ايجاد اعتبار و استقلال سازمانهاي مورد حمايت آمريكا كمك ميكرد.
تشابه ها و تفاوتها ميان فضاي جنگ سرد و جهان اسلام در عصر حاضر
البته در اين مورد، همانند تمامي تشابهات تاريخي، لازم است به تفاوتهاي ميان گذشته و حال نيز توجه نماييم. اتحاد شوروي به عنوان يك دولت ملت ، داراي منافع دولتي مشخص شامل حفاظت و دفاع از مرزهاي جغرافيايي ، و همچنين ساختار حكومتي روشن بود. برعكس آن در عصر حاضر، ايالات متحده آمريكا با سايه و شبح بازيگران بي دولتي مواجه است كه سرزميني را در اختيار ندارند (هرچند برخي از آنها قادرند كه پناهگاه هايي را در مناطق خارج از كنترل دولت ايجاد نمايند)، هنجارهاي نظام بين المللي را مردود ميشمارند و وسايل معمولي براي بازدارندگي آنها كافي نيست. جدول زير تفاوتهاي مهم ميان فضاي جنگ سرد و فضاي حاكم بر جهان اسلام در عصر حاضر را به طور خلاصه بيان ميكند.
پينوشتها
1. Iran''s Political، Demographic، and Economic Vulnerabilities
2. Building moderate Muslim networks
3. نگاه كنيد به پيوست شماره 1.
4.اعانات و هدايا (6 %)، بنيادها(5%)، نيروي هوائي (18%)، ارتش (11%)، نيروي دريائي (2%)، وزارت دفاع، ستاد مشترك (16%)، ساير آژانسهاي امنيت ملي (2%)، بخش خدمات بهداشتي و انساني / موسسات مليبهداشت (15%)، ساير آژانسهاي دولت فدرال (5%)، ساير آژانسهاي دولتي غير از آمريكا (7 %)، دانشگاه ها و كالجها (4% )، شركتهاي خصوصي ،آژانسهاي بين المللي و اتحاديه ها (9 %)
Net of subcontracts and RAND-initiated research
5. Structural factors
6. civil-society
7. authoritarian states
8. radical Muslims
9. status quo
10. moderate Muslims
11. اين ابعاد شامل جانبداري از دموكراسي و به رسميت شناختن حقوق بشر بين المللي، شامل: تساوي جنسي و آزادي عبادت، احترام به تنوع، پذيرش عدم فرقه اي بودن منابع قانون و مخالفت با تروريسم و عدم مشروعيت اشكال خشونت ميشود. اين مسئله در فصل پنجم گزارش با عنوان «نقشه راه براي بناي شبكه معتدل در جهان اسلام» بيشتر مورد بحث قرار گرفته است.
12. Wahhabi version
13. small minority
14. نقشه راه (Road map): يكي از روشهاي مورد استفاده در آينده پژوهي است. اين روش گامهايي را كه بايد براينيل به يك هدف برداشت، تعيين ميكند. نقشه راه به گمانه زني دركشف نتايج و پيامدهاي مختلف ممكن در آينده كمك ميكند و در عين حال بخشهاي كليدي از علوم مختلف كه براي ايجاد اين دستاوردها و پيامدها لازم است، را نيز مشخص ميكند. اين روش بويژه براي تعيين فهرست اقدامهاي لازم كه بايد براي ظهور يك دستاورد جديد به انجام رسانده شود، بسيار مفيد است. براي مطالعه آينده پژوهي نك : پيوست ش .1
15. Global War
16. liberation movements
17. hands-off
18. defensive
19. offensive
20. democratic ideas
21. Iron Curtain
22. American Federation of Labor
23. Congress of Cultural Freedom
24. global jihadist
25. ideological conflict
26. U.S. Department of Defense، Quadrennial Defense Review Report February.
/خ