چکیده
جنگهای صلیبی مجموعه ای از جنگ های مذهبی بین مسیحیان و مسلمانان بود که شروع آن عمدتا برای بدست گرفتن کنترل مکان های مقدس که برای هر دو گروه قداست داشت بود. در کل، 8 ماموریت جهادی صلیبی در بین سالهای 1096 تا 1291 رخ داد. جنگهایی خونین، همراه با خشونت و بی رحمانه ای که توسط مسیحیان اروپایی به وجود آمد، آنها را به بازیگران اصلی عرصه ی جنگ در خاورمیانه تبدیل کرد.
تعداد کلمات : 2497 / تخمین زمان مطالعه : 12 دقیقه
جنگهای صلیبی مجموعه ای از جنگ های مذهبی بین مسیحیان و مسلمانان بود که شروع آن عمدتا برای بدست گرفتن کنترل مکان های مقدس که برای هر دو گروه قداست داشت بود. در کل، 8 ماموریت جهادی صلیبی در بین سالهای 1096 تا 1291 رخ داد. جنگهایی خونین، همراه با خشونت و بی رحمانه ای که توسط مسیحیان اروپایی به وجود آمد، آنها را به بازیگران اصلی عرصه ی جنگ در خاورمیانه تبدیل کرد.
تعداد کلمات : 2497 / تخمین زمان مطالعه : 12 دقیقه
نویسنده: جمعی از نویسندگان سایت تاریخ دات کام
مترجم: محمدتقی مهری
مترجم: محمدتقی مهری
در پایان قرن یازدهم، اروپای غربی به عنوان قدرتی تاثیرگذار در حدود خودش پدیدار گشته بود. هرچند این منطقه ی اروپا هنوز از بقیه مناطق متمدن حاشیه ی مدیترانه مانند امپراطوری بیزانس (که قبلا بخش شرقی امپراطوری روم بود) و همینطور امپراطوری اسلامی خاورمیانه و شمال آفریقا عقب تر بود. امپراطوری بیزانس بخاطر حملات ترکهای سلجوقی بسیاری از قلمرو خود را از دست داد. پس از سالها هرج و مرج و جنگ های داخلی، ژنرال الکسیوس، پادشاهی بیزانس را در 1081 خاتمه داد و تمامی قلمرو باقی مانده را تحت یک سلطنت، به عنوان امپراطوری الکسیوس اول متحد کرد.
در سال 1095، الکسیوس، ماموری به سوی پاپ اوربان دوم فرستاد تا درخواستی مبنی بر ارسال سربازان مزدور از غرب برای کمک به دفع خطر ترک ها داشته باشد. با وجود اینکه روابط مسیحیان شرق و غرب مدتی بود مشکل دار شده بود، درخواست الکسیوس در زمانی ارسال شد که این روابط وضع بهتری یافته بود.
در نوامبر 1095، در شورای کلرمونت (شورایی کلیسایی مرکب از برخی پادشاهان، دوکها و شاهزادگان اروپایی و اشخاص غیر روحانی از کلیسای کاتولیک) در جنوب فرانسه، پاپ به مسیحیان غرب نشین ندا داد که اسلحه بدست گیرند تا بیزانس را یاری کنند و سرزمین مقدس را از کنترل مسلمین خارج گردانند. اینجا سرآغاز جنگ های صلیبی بود. تقاضای پاپ اوربان دوم با عکس العمل فوق العاده ای مواجه شد. هم در بین نخبگان ارتش و هم مردم عادی. افرادی که به زیارت مسلح پیوستند، صلیبی را به عنوان نشان کلیسا به خود آویختند.
جنگ های صلیبی عرصه ای برای نظام های ارتش شوالیه ای دینی متعددی بنیان نهاد که شامل شوالیه های معبد (گروهی نظامی بودند که در قرن ۱۲ میلادی برای محافظت از زائران مسیحی در مسیر اورشلیم، دور هم جمع شدند)، شوالیههای تتونیک (فرقه برادران خانه آلمان مریم قدیس در اورشلیم) و شوالیههای هوسپیتالر (در جهت پرستاری و نگهداری از زائرین سرزمین مقدس) بود. این گروهها از سرزمین های مقدس دفاع کرده و از زائران و مسافرانی که به این خطه آمد و شد داشتند محافظت میکردند.
آیا میدانستید؟
در حرکتی که به جنگ صلیبی کودکان شهرت یافت (در 1212)، دسته ها و گروههای متعدد و رنگارنگی از کودکان، نوجوانان، زنها و مسن ترها همه با هم مسیر بین استان راین (آلمان) تا ایتالیا را به رهبری مردی جوان بنام نیکولاس که گفته میشد دستورات الهی را برای راهیابی و رفتن به زمین مقدس دریافت میکند، راهپیمایی کردند.
اولین جنگ صلیبی (1096-1099)
چهار ارتش از صلیبیون از لشکریان مناطق مختلف اروپای غربی تشکیل شدند که این کار توسط ریموند از سن ژیل (بلژیک)، گادفری از بویلون (بلژیک)، هیو از ورماندویس (فرانسه) و بوهموند از تارانتوی ایتالیا (به همراه خواهرزاده اش تانکرد) انجام شد. این گروهها در آگوست 1096 رهسپار بیزانس شدند.
گروه کوچکتری از شوالیه ها و عوام که به مردم صلیببی شهرت داشتند در برابر دیگران و تحت رهبری یک مبلغ مسیحی معروف بنام پیتر معتکف، نمایشی اجرا کردند. اگر دستور الکسیوس مبنی بر صبر کردن برای رسیدن دیگر صلیبیون را نادیده بگیریم، ارتش پیتر، تنگه ى بسفر (بین دریاى سیاه و دریاى مرمره) را در اوایل آگوست پیمود. در اولین رویارویی نظامی بین صلیبیون و مسلمین، نیروهای ترک در کیبوتوس (یونان) شکست سختی به صلیبیون دادند.
گروه دیگری از صلیبی ها که توسط کونت امیکوی معروف رهبری میشدند، و قتل عام های زیادی را بین یهودیان در شهرهای زیادی در منطقه ی راین آلمان در 1096 مرتکب شده بودند، باعث هتک حرمت بسیار زیادی شد و در نتیجه ی آن تنش بزرگی در روابط مسیحی-یهودی روی داد. وقتی چهار ارتش اصلی صلیبی به قسطنطنیه رسیدند، الکسیوس بر فرماندهانش اصرار کرد که در برابر او قسم صادقانه بخورند و سلطنت او را بر سرزمین هایی که از ترک ها بازپس میگیرند، به علاوه ی سرزمین های دیگری که احیانا به چنگ میاورند، به رسمیت بشناسند. همه قسم خوردند ولی بوهموند امتناع کرد.
در ماه می 1097، صلیبیون و متحدین اهل بیزانس آنها، به نیقیه (یک شهر باستانی در شمال غربی ترکیه که امروزه ایزنیک نام دارد) حمله کردند، که پایتخت سلجوقیان در آناتولی بود. این شهر در اواخر ماه ژون محاصره شد.
سقوط اورشلیم
علی رغم اینکه روابط بین رهبران صلیبی و بیزانسی رو به تیرگی میرفت، ارتش مرکب آنها به حرکت خود در آناتولی ادامه داد و شهر بزرگ سوریه یعنی انتاکیه (جزء ترکیه ی فعلی) را در 1098 تسخیر نمود. پس از نزاع های داخلی بسیار بر سر اینکه چه کسی کنترل انتاکیه را در دست گیرد، صلیبیون حرکت خود را به سمت اورشلیم ادامه دادند، که در آن زمان توسط فاطمیون مصری (که به عنوان مسلمان شیعه دشمنان سلجوقیان سنی بودند) اشغال شده بود. با اردو زدن در برابر شهر اورشلیم در 1099، مسیحیان حاکم تسخیرکننده ی شهر را مجبور به تسلیم در میانه ی ماه جولای کردند. علی رغم قول تانکرد بر نگهبانی (عدم خونریزی مجدد)، صلیبیون صدها مرد، زن و بچه را به مناسبت پیروزیشان در بدو ورود به اورشلیم قربانی کردند.
دومین جنگ صلیبی (1147-1149)
با رسیدن به اهداف شان در زمانی کوتاه و غیرمنتظره در جنگ اول صلیبی، بسیاری از صلیبی ها رهسپار خانه شدند. برای اداره ی سرزمین اشغالی، آنهایی که باقی مانده بودند چهار محل اقامت و زیستگاه غربی بزرگ یا جایگاه افراد شرکت کننده در جنگ صلیبی در اورشلیم، رُها (شهری تاریخی از عصر آشوریان بوده، واقع در شمال میانرودان جزیرهٔ مابین موصل و شام که یونانیان آن را اِدِسا مینامیدند)، انتاکیه و شهر تریپولی (پایتخت لیبی) برپا کردند .
در سال 1095، الکسیوس، ماموری به سوی پاپ اوربان دوم فرستاد تا درخواستی مبنی بر ارسال سربازان مزدور از غرب برای کمک به دفع خطر ترک ها داشته باشد. با وجود اینکه روابط مسیحیان شرق و غرب مدتی بود مشکل دار شده بود، درخواست الکسیوس در زمانی ارسال شد که این روابط وضع بهتری یافته بود.
در نوامبر 1095، در شورای کلرمونت (شورایی کلیسایی مرکب از برخی پادشاهان، دوکها و شاهزادگان اروپایی و اشخاص غیر روحانی از کلیسای کاتولیک) در جنوب فرانسه، پاپ به مسیحیان غرب نشین ندا داد که اسلحه بدست گیرند تا بیزانس را یاری کنند و سرزمین مقدس را از کنترل مسلمین خارج گردانند. اینجا سرآغاز جنگ های صلیبی بود. تقاضای پاپ اوربان دوم با عکس العمل فوق العاده ای مواجه شد. هم در بین نخبگان ارتش و هم مردم عادی. افرادی که به زیارت مسلح پیوستند، صلیبی را به عنوان نشان کلیسا به خود آویختند.
جنگ های صلیبی عرصه ای برای نظام های ارتش شوالیه ای دینی متعددی بنیان نهاد که شامل شوالیه های معبد (گروهی نظامی بودند که در قرن ۱۲ میلادی برای محافظت از زائران مسیحی در مسیر اورشلیم، دور هم جمع شدند)، شوالیههای تتونیک (فرقه برادران خانه آلمان مریم قدیس در اورشلیم) و شوالیههای هوسپیتالر (در جهت پرستاری و نگهداری از زائرین سرزمین مقدس) بود. این گروهها از سرزمین های مقدس دفاع کرده و از زائران و مسافرانی که به این خطه آمد و شد داشتند محافظت میکردند.
آیا میدانستید؟
در حرکتی که به جنگ صلیبی کودکان شهرت یافت (در 1212)، دسته ها و گروههای متعدد و رنگارنگی از کودکان، نوجوانان، زنها و مسن ترها همه با هم مسیر بین استان راین (آلمان) تا ایتالیا را به رهبری مردی جوان بنام نیکولاس که گفته میشد دستورات الهی را برای راهیابی و رفتن به زمین مقدس دریافت میکند، راهپیمایی کردند.
اولین جنگ صلیبی (1096-1099)
چهار ارتش از صلیبیون از لشکریان مناطق مختلف اروپای غربی تشکیل شدند که این کار توسط ریموند از سن ژیل (بلژیک)، گادفری از بویلون (بلژیک)، هیو از ورماندویس (فرانسه) و بوهموند از تارانتوی ایتالیا (به همراه خواهرزاده اش تانکرد) انجام شد. این گروهها در آگوست 1096 رهسپار بیزانس شدند.
گروه کوچکتری از شوالیه ها و عوام که به مردم صلیببی شهرت داشتند در برابر دیگران و تحت رهبری یک مبلغ مسیحی معروف بنام پیتر معتکف، نمایشی اجرا کردند. اگر دستور الکسیوس مبنی بر صبر کردن برای رسیدن دیگر صلیبیون را نادیده بگیریم، ارتش پیتر، تنگه ى بسفر (بین دریاى سیاه و دریاى مرمره) را در اوایل آگوست پیمود. در اولین رویارویی نظامی بین صلیبیون و مسلمین، نیروهای ترک در کیبوتوس (یونان) شکست سختی به صلیبیون دادند.
گروه دیگری از صلیبی ها که توسط کونت امیکوی معروف رهبری میشدند، و قتل عام های زیادی را بین یهودیان در شهرهای زیادی در منطقه ی راین آلمان در 1096 مرتکب شده بودند، باعث هتک حرمت بسیار زیادی شد و در نتیجه ی آن تنش بزرگی در روابط مسیحی-یهودی روی داد. وقتی چهار ارتش اصلی صلیبی به قسطنطنیه رسیدند، الکسیوس بر فرماندهانش اصرار کرد که در برابر او قسم صادقانه بخورند و سلطنت او را بر سرزمین هایی که از ترک ها بازپس میگیرند، به علاوه ی سرزمین های دیگری که احیانا به چنگ میاورند، به رسمیت بشناسند. همه قسم خوردند ولی بوهموند امتناع کرد.
در ماه می 1097، صلیبیون و متحدین اهل بیزانس آنها، به نیقیه (یک شهر باستانی در شمال غربی ترکیه که امروزه ایزنیک نام دارد) حمله کردند، که پایتخت سلجوقیان در آناتولی بود. این شهر در اواخر ماه ژون محاصره شد.
سقوط اورشلیم
علی رغم اینکه روابط بین رهبران صلیبی و بیزانسی رو به تیرگی میرفت، ارتش مرکب آنها به حرکت خود در آناتولی ادامه داد و شهر بزرگ سوریه یعنی انتاکیه (جزء ترکیه ی فعلی) را در 1098 تسخیر نمود. پس از نزاع های داخلی بسیار بر سر اینکه چه کسی کنترل انتاکیه را در دست گیرد، صلیبیون حرکت خود را به سمت اورشلیم ادامه دادند، که در آن زمان توسط فاطمیون مصری (که به عنوان مسلمان شیعه دشمنان سلجوقیان سنی بودند) اشغال شده بود. با اردو زدن در برابر شهر اورشلیم در 1099، مسیحیان حاکم تسخیرکننده ی شهر را مجبور به تسلیم در میانه ی ماه جولای کردند. علی رغم قول تانکرد بر نگهبانی (عدم خونریزی مجدد)، صلیبیون صدها مرد، زن و بچه را به مناسبت پیروزیشان در بدو ورود به اورشلیم قربانی کردند.
دومین جنگ صلیبی (1147-1149)
با رسیدن به اهداف شان در زمانی کوتاه و غیرمنتظره در جنگ اول صلیبی، بسیاری از صلیبی ها رهسپار خانه شدند. برای اداره ی سرزمین اشغالی، آنهایی که باقی مانده بودند چهار محل اقامت و زیستگاه غربی بزرگ یا جایگاه افراد شرکت کننده در جنگ صلیبی در اورشلیم، رُها (شهری تاریخی از عصر آشوریان بوده، واقع در شمال میانرودان جزیرهٔ مابین موصل و شام که یونانیان آن را اِدِسا مینامیدند)، انتاکیه و شهر تریپولی (پایتخت لیبی) برپا کردند .
بیشتر بخوانید : اورشلیم، شهر رویایی یهود، شهر پادشاه بزرگ
با این جایگاهها که توسط قلعه های هولناک محافظت میشد، مکانهای صلیبیون تا حدود سال 1130 به عنوان مکان هایی دور از دسترس نام گرفت، در زمانی که نیروهای مسلمین در حال زمین گیری در جنگ مقدسشان (یا جهاد) در برابر مسیحیانی که "فرانک" نامیده میشدند بودند. در سال 1144، ژنرال زنگی سلجوقی، حاکم بصره، شهر رُها را فتح کرد که باعث از دست رفتن بیشتر مناطق شمالی مقرهای صلیبی ها شد. خبرهای سقوط شهر رها اروپا را شکه کرد و باعث شد صاحب منصبان و بلندپایگان مسیحی در غرب، مسیحیان را برای جنگ صلیبی دیگر فراخوانند. دومین جنگ صلیبی در سال 1147 توسط دو رهبر بزرگ، شاه لوئیس هفتم از فرانسه و شاه کُنرال سوم از آلمان شروع شد.
در اکتبر آن سال، ترک ها لشکریان کانراد را در دورولائوم (شهری باستانی در منطقه آناتولی)، که جایگاه پیروزی بزرگ مسیحیان در اولین جنگ صلیبی بود را نابود کردند. پس از اینکه لوئیس و کانراد برنامه ریزی کردند تا ارتش خود را در اورشلیم گرد هم آورند، آنها تصمیم گرفتند تا با لشکری در حدود پنجاه هزار نفر (بزرگترین لشکر صلیبی تا کنون) به دژ مستحکم سوری در دمشق حمله کنند.
حاکم دمشق مجبور شد تا جانشین نور الدین زنگی در موصل را برای کمک فراخواند. ارتش مرکب مسلمانان شکست تحقیرآمیزی به صلیبیون وارد آورد که به طور قاطع پایان بخش جنگ صلیبی دوم بود.
نور الدین زنگی پس از این واقعه، دمشق را نیز به مناطق تحت سلطه ی خود در سال 1154 افزود.
سومین جنگ صلیبی (1187-1192)
بعد از تلاشهای زیاد صلیبیون اورشلیم برای تصاحب مصر، ارتش نورالدین (که تحت فرماندهی شیرکوه و برادرزاده اش صلاح الدین رهبری میشد)، دست کاریو را در سال 1169 از حکومت کوتاه و ارتش صلیبیون را وادار به تخلیه ی منطقه کردند. پس از مرگ ناگهانی شیرکوه، صلاح الدین کنترل لشکر را بدست گرفت و شروع به یک سری لشکر کشی و تسخیرات کرد که بعد از مرگ نورالدین در سال 1174سرعت گرفته بود.
در سال 1187، صلاح الدین شروع به لشکرکشی بر علیه پادشاهی صلیبیون اورشلیم کرد. ارتش او تقریبا سپاهیان مسیحی را در نبرد حطین (یک روستا در فلسطین است که در طبریه واقع شدهاست) که برای پس گیری شهری مهم در میان قلمرو بزرگ آنها بود، از بین برد. خواری حاصل از این شکست ها الهام بخش جنگ سوم صلیبی شد که توسط حاکمانی چون فردریک بارباروسای سالخورده (سرخ ریش که کسی بود که قبل از اینکه کاملا ارتشش به سوریه برسد هم شکست بدی خورده بود). شاه فیلیپ دوم از فرانسه و شاه ریچارد اول از انگلستان (معروف به ریچارد شیردل) اتفاق افتاد.
در سپتامبر 1191، سربازان ریچارد در تنها هماورد واقعی جنگ صلیبی سوم، لشکریان صلاح الدین را در نبرد آرسوف (شهری در فلسطین اشغالی) شکست دادند. از شهر بازپس گرفته شده ی بندر جافا، ریچارد شروع به گسترش حکومت مسیحی بر بخشی از منطقه کرد و به اورشلیم رسید، هرچند از تلاش برای به دست گرفتن کنترل شهر خودداری کرد. در سپتامبر 1192، ریچارد و صلاح الدین صلحنامه ای امضا کردند که در آن پادشاهی اورشلیم از سر گرفته میشد (هرچند شهر اورشلیم در کار نباشد) و بدین وسیله، جنگ سوم صلیبی خاتمه یافت.
چهارمین جنگ صلیبی، سقوط قسطنطنیه (استانبول)
با آنکه پاپ اینوسان سوم (او از دیدگاه قدرت سیاسی، نقطه اوج نمایه یا منحنی قدرت پاپها بود) برای جنگی صلیبی جدید در سال 1198 فراخوان داده بود، کشمکش ها بر سر قدرت در داخل و نیز در میان اروپا و بیزانس، صلیبی ها را به مسیری دیگر کشید تا امپراطوری بیزانس یعنی الکسیوس سوم را به واژگونی بکشاند و حکومت به پسر عموی الکسیوس، که الکسیوس چهارم در میانه ی 1203 بود برسد.
تلاشهای امپراطوری جدید برای مطیع کردن کلیسای بیزانس در برابر روم با مقاومت شدیدی روبرو شد، و الکسیوس چهارم بعد از کودتایی در قصر در اوایل سال 1204، سرکوب شد. در پاسخ، صلیبیون اعلام جنگ بر علیه قسطنطنیه کردند و چهارمین جنگ صلیبی با ویران شدن قسطنطنیه که همراه با فتحی خونین، تارج و نزدیک به ویرانی کامل بیزانس با عظمت، که مدتی بعد از آن سال بود، خاتمه یافت.
.
جنگ های صلیبی پایانی (1208-1271)
در سراسر یادمان های قرن 13، جنگ های صلیبی متعددی وجود دارد که نه برای سرکوب کردن مسلمین در سرزمین مقدس، بلکه برای نبرد با هر چیزی بود که در دشمنی با عقاید مسیحی بود. جنگ صلیبی آلبیگاپی (1208-1229) با هدف ریشه کن کردن مرتدین فرقه کاتاری یا آلبیگاپی مسیحی در فرانسه در هنگام جنگهای صلیبی حوزه ی بالتیک (1211-1225)، منجر به شکست کافران (غیرمسیحیان) در سرزمین ترانسیلوانی (در مرکز و شمال غربی رومانی) شد.
یک به اصطلاح جنگ صلیبی کودکان هم در 1212 رخ داد در زمانی که هزاران کودک نوجوان عهد کردند تا به سمت اورشلیم حرکت کنند. هرچند این جنگ به جنگ صلیبی کودکان شهره شد، بیشتر مورخین این واقعه را اصلا به عنوان جنگ صلیبی لحاظ نمیکنند و اکثر متخخصین این مسئله را مطرح میکنند که چگونه میشود یک گروه این چنینی کاملا از کودکان تشکیل شود. این جنبش هرگز به سرزمین مقدس نرسید.
در پنجمین جنگ صلیبی، که به درخواست پاپ اینوسنت سوم قبل از مرگش در سال 1216به وقوع پیوست، صلیبیون هم از راه خشکی و هم دریا به مصر یورش بردند ولی مجبور به تسلیم در برابر مدافعان مسلمانی شدند که توسط برادرزاده ی صلاح الدین، الکامل محمد بن عادل، در سال 1221 رهبری میشدند. در سال 1229، در آنچه به جنگ ششم صلیبی معروف شد، امپراطور فردریک دوم، از راه مذاکره با الکامل، موفق به انتقال مسالمت آمیز کنترل اورشلیم به صلیبیون شد. این صلحنامه ده سال بعد منقضی شد و مسلمین به راحتی کنترل اورشلیم را بازپس گرفتند. از سال 1248 تا 1254، لوئیس نهم فرانسوی، جنگی صلیبی بر علیه مصریان ترتیب داد. این نبرد که به جنگ صلیبی هفتم معروف شد، تنها یک شکست برای لوئیس به ارمغان آورد.
ممالیک (سلسله فرماندهان ترک بود که در شام و مصر فرمانروایی یافتند)
در طی جنگ های صلیبی، سلسله ای جدید، معروف به ممالیک که نوادگان بردگان سابق در امپراطوری اسلامی بودند، قدرت را در مصر بدست گرفتند. در 1260، نیروهای ممالیک در فلسطین تصمیم به متوقف کردن پیشرفت مغولان که رهبریشان برعهده ی چنگیزخان و فرزندانش بود گرفتند زیرا به عنوان یک متحد بالقوه با مسیحیان در حال جنگ با مسلمین به حساب می آمدند.
تحت سلطنت بیبرس سنگدل (چهارمین سلطان از ممالیک بحری مصر)، ممالیک، آناتولی را در 1268 نابود کردند. در پاسخ، لوئیس تصمیم به شروع جنگ صلیبی هشتم در سال 1270 گرفت. هدف آغازین این جنگ، کمک به باقی ماندگان صلیبیون در سوریه بود، ولی مسیر این حرکت به سمت تونس، جایی که لوئیس در آن بدرود حیات گفت، منحرف گردید. ادوارد اول از انگلستان، گسیلی دیگر در سال 1271 انجام داد. این جنگ، که گاهی ملحق به جنگ صلیبی هشتم میشود و گاهی جنگی مجزا به عنوان نهمین جنگ صلیبی به حساب میاید، نتیجه ی ناچیزی داشت و به عنوان آخرین جنگ صلیبی مهم در سرزمین مقدس لحاظ شد.
خاتمه ی جنگ های صلیبی
در سال 1291، یکی از تنها شهرهای باقی مانده ی صلیبیون، عکا (شهری بندری در استان شمالی سرزمین های اشغالی است) بدست مسلمانان مملوک، سقوط کرد. بسیاری از مورخین بر این باورند که این شکست، پایانی بود بر ایالات صلیبیون و نیز خاتمه ای بود بر جنگ های صلیبی. هرچند تلاشهای کلیسا برای جنگ صلیبی کوچک با اهداف محدود بعد از سال 1291برای وقایعی مثل آنچه در قرن 16 رخ داد– در اصل ارتش با این هدف لشکرکشی کرد که مسلمین یا غیرمسیحیانی که در حال تصاحب مناطقی بودند را از سرزمینی که تصاحب کرده بودند بیرون کنند- با اصلاح و تحول (بازنگری) و نیز افول قدرت پاپ، به جایی نرسید.
پیامدهای جنگ های صلیبی
گرچه جنگ های صلیبی در پایان کار، چیزی جز شکست برای اروپاییان در پی نداشت، بسیاری دلایل خود را بر اینکه اروپاییان با موفقیت توانستند مسیحیت و تمدن غرب را گسترش دهند، می آورند. کلیسای کاتولیک روم، تجربه ی افزایش ثروت را یافت و قدرت پاپ بعد از پایان جنگ های صلیبی فراتر رفت. بهبود تجارت و آمد و شد در تمام اروپا نیز از نتایج جنگ های صلیبی ست. جنگ ها، نیاز و تقاضایی دائمی برای ملزومات و تدارکات و ترابری بوجود آورد که منجر به کشتی سازی و ساخت انواع منابع و توشه ها شد.
پس از جنگ های صلیبی، علاقه ی زیادی به سیر و سفر و یادگیری در سراسر اروپا ایجاد شد، که برخی مورخین را برا این باور داشته که مسیر رنسانس از همینجا هموار گردید. در بین پیروان اسلام، صلیبیون به عنوان افرادی بی اخلاق، خونریز و وحشی شهرت یافتند. قتل عام های گسترده و ظالمانه ی مسلمین، یهودیان و دیگر غیرمسیحیان توسط صلیبیون، منجر به رنجش های طعنه آمیزی شد که تا سال ها بعد باقی بود. حتی امروزه، برخی مسلمانان با تمسخر گرفتاری غرب در خاورمیانه را با عنوان "جنگ صلیبی" یاد میکنند.
شکی در این نیست که آن سال های خونین که توسط صلیبیون به وجود آمد، در طول سال های زیادی تاثیراتی بر ملت های خاورمیانه و اروپای غربی داشت، و هنوز هم دیدگاه ها و نظرات سیاسی و فرهنگی که امروزه مطرح میشود، نیز تحت تاثیر همان ایام است.
در اکتبر آن سال، ترک ها لشکریان کانراد را در دورولائوم (شهری باستانی در منطقه آناتولی)، که جایگاه پیروزی بزرگ مسیحیان در اولین جنگ صلیبی بود را نابود کردند. پس از اینکه لوئیس و کانراد برنامه ریزی کردند تا ارتش خود را در اورشلیم گرد هم آورند، آنها تصمیم گرفتند تا با لشکری در حدود پنجاه هزار نفر (بزرگترین لشکر صلیبی تا کنون) به دژ مستحکم سوری در دمشق حمله کنند.
حاکم دمشق مجبور شد تا جانشین نور الدین زنگی در موصل را برای کمک فراخواند. ارتش مرکب مسلمانان شکست تحقیرآمیزی به صلیبیون وارد آورد که به طور قاطع پایان بخش جنگ صلیبی دوم بود.
نور الدین زنگی پس از این واقعه، دمشق را نیز به مناطق تحت سلطه ی خود در سال 1154 افزود.
سومین جنگ صلیبی (1187-1192)
بعد از تلاشهای زیاد صلیبیون اورشلیم برای تصاحب مصر، ارتش نورالدین (که تحت فرماندهی شیرکوه و برادرزاده اش صلاح الدین رهبری میشد)، دست کاریو را در سال 1169 از حکومت کوتاه و ارتش صلیبیون را وادار به تخلیه ی منطقه کردند. پس از مرگ ناگهانی شیرکوه، صلاح الدین کنترل لشکر را بدست گرفت و شروع به یک سری لشکر کشی و تسخیرات کرد که بعد از مرگ نورالدین در سال 1174سرعت گرفته بود.
در سال 1187، صلاح الدین شروع به لشکرکشی بر علیه پادشاهی صلیبیون اورشلیم کرد. ارتش او تقریبا سپاهیان مسیحی را در نبرد حطین (یک روستا در فلسطین است که در طبریه واقع شدهاست) که برای پس گیری شهری مهم در میان قلمرو بزرگ آنها بود، از بین برد. خواری حاصل از این شکست ها الهام بخش جنگ سوم صلیبی شد که توسط حاکمانی چون فردریک بارباروسای سالخورده (سرخ ریش که کسی بود که قبل از اینکه کاملا ارتشش به سوریه برسد هم شکست بدی خورده بود). شاه فیلیپ دوم از فرانسه و شاه ریچارد اول از انگلستان (معروف به ریچارد شیردل) اتفاق افتاد.
در سپتامبر 1191، سربازان ریچارد در تنها هماورد واقعی جنگ صلیبی سوم، لشکریان صلاح الدین را در نبرد آرسوف (شهری در فلسطین اشغالی) شکست دادند. از شهر بازپس گرفته شده ی بندر جافا، ریچارد شروع به گسترش حکومت مسیحی بر بخشی از منطقه کرد و به اورشلیم رسید، هرچند از تلاش برای به دست گرفتن کنترل شهر خودداری کرد. در سپتامبر 1192، ریچارد و صلاح الدین صلحنامه ای امضا کردند که در آن پادشاهی اورشلیم از سر گرفته میشد (هرچند شهر اورشلیم در کار نباشد) و بدین وسیله، جنگ سوم صلیبی خاتمه یافت.
چهارمین جنگ صلیبی، سقوط قسطنطنیه (استانبول)
با آنکه پاپ اینوسان سوم (او از دیدگاه قدرت سیاسی، نقطه اوج نمایه یا منحنی قدرت پاپها بود) برای جنگی صلیبی جدید در سال 1198 فراخوان داده بود، کشمکش ها بر سر قدرت در داخل و نیز در میان اروپا و بیزانس، صلیبی ها را به مسیری دیگر کشید تا امپراطوری بیزانس یعنی الکسیوس سوم را به واژگونی بکشاند و حکومت به پسر عموی الکسیوس، که الکسیوس چهارم در میانه ی 1203 بود برسد.
تلاشهای امپراطوری جدید برای مطیع کردن کلیسای بیزانس در برابر روم با مقاومت شدیدی روبرو شد، و الکسیوس چهارم بعد از کودتایی در قصر در اوایل سال 1204، سرکوب شد. در پاسخ، صلیبیون اعلام جنگ بر علیه قسطنطنیه کردند و چهارمین جنگ صلیبی با ویران شدن قسطنطنیه که همراه با فتحی خونین، تارج و نزدیک به ویرانی کامل بیزانس با عظمت، که مدتی بعد از آن سال بود، خاتمه یافت.
.
جنگ های صلیبی پایانی (1208-1271)
در سراسر یادمان های قرن 13، جنگ های صلیبی متعددی وجود دارد که نه برای سرکوب کردن مسلمین در سرزمین مقدس، بلکه برای نبرد با هر چیزی بود که در دشمنی با عقاید مسیحی بود. جنگ صلیبی آلبیگاپی (1208-1229) با هدف ریشه کن کردن مرتدین فرقه کاتاری یا آلبیگاپی مسیحی در فرانسه در هنگام جنگهای صلیبی حوزه ی بالتیک (1211-1225)، منجر به شکست کافران (غیرمسیحیان) در سرزمین ترانسیلوانی (در مرکز و شمال غربی رومانی) شد.
یک به اصطلاح جنگ صلیبی کودکان هم در 1212 رخ داد در زمانی که هزاران کودک نوجوان عهد کردند تا به سمت اورشلیم حرکت کنند. هرچند این جنگ به جنگ صلیبی کودکان شهره شد، بیشتر مورخین این واقعه را اصلا به عنوان جنگ صلیبی لحاظ نمیکنند و اکثر متخخصین این مسئله را مطرح میکنند که چگونه میشود یک گروه این چنینی کاملا از کودکان تشکیل شود. این جنبش هرگز به سرزمین مقدس نرسید.
در پنجمین جنگ صلیبی، که به درخواست پاپ اینوسنت سوم قبل از مرگش در سال 1216به وقوع پیوست، صلیبیون هم از راه خشکی و هم دریا به مصر یورش بردند ولی مجبور به تسلیم در برابر مدافعان مسلمانی شدند که توسط برادرزاده ی صلاح الدین، الکامل محمد بن عادل، در سال 1221 رهبری میشدند. در سال 1229، در آنچه به جنگ ششم صلیبی معروف شد، امپراطور فردریک دوم، از راه مذاکره با الکامل، موفق به انتقال مسالمت آمیز کنترل اورشلیم به صلیبیون شد. این صلحنامه ده سال بعد منقضی شد و مسلمین به راحتی کنترل اورشلیم را بازپس گرفتند. از سال 1248 تا 1254، لوئیس نهم فرانسوی، جنگی صلیبی بر علیه مصریان ترتیب داد. این نبرد که به جنگ صلیبی هفتم معروف شد، تنها یک شکست برای لوئیس به ارمغان آورد.
ممالیک (سلسله فرماندهان ترک بود که در شام و مصر فرمانروایی یافتند)
در طی جنگ های صلیبی، سلسله ای جدید، معروف به ممالیک که نوادگان بردگان سابق در امپراطوری اسلامی بودند، قدرت را در مصر بدست گرفتند. در 1260، نیروهای ممالیک در فلسطین تصمیم به متوقف کردن پیشرفت مغولان که رهبریشان برعهده ی چنگیزخان و فرزندانش بود گرفتند زیرا به عنوان یک متحد بالقوه با مسیحیان در حال جنگ با مسلمین به حساب می آمدند.
تحت سلطنت بیبرس سنگدل (چهارمین سلطان از ممالیک بحری مصر)، ممالیک، آناتولی را در 1268 نابود کردند. در پاسخ، لوئیس تصمیم به شروع جنگ صلیبی هشتم در سال 1270 گرفت. هدف آغازین این جنگ، کمک به باقی ماندگان صلیبیون در سوریه بود، ولی مسیر این حرکت به سمت تونس، جایی که لوئیس در آن بدرود حیات گفت، منحرف گردید. ادوارد اول از انگلستان، گسیلی دیگر در سال 1271 انجام داد. این جنگ، که گاهی ملحق به جنگ صلیبی هشتم میشود و گاهی جنگی مجزا به عنوان نهمین جنگ صلیبی به حساب میاید، نتیجه ی ناچیزی داشت و به عنوان آخرین جنگ صلیبی مهم در سرزمین مقدس لحاظ شد.
خاتمه ی جنگ های صلیبی
در سال 1291، یکی از تنها شهرهای باقی مانده ی صلیبیون، عکا (شهری بندری در استان شمالی سرزمین های اشغالی است) بدست مسلمانان مملوک، سقوط کرد. بسیاری از مورخین بر این باورند که این شکست، پایانی بود بر ایالات صلیبیون و نیز خاتمه ای بود بر جنگ های صلیبی. هرچند تلاشهای کلیسا برای جنگ صلیبی کوچک با اهداف محدود بعد از سال 1291برای وقایعی مثل آنچه در قرن 16 رخ داد– در اصل ارتش با این هدف لشکرکشی کرد که مسلمین یا غیرمسیحیانی که در حال تصاحب مناطقی بودند را از سرزمینی که تصاحب کرده بودند بیرون کنند- با اصلاح و تحول (بازنگری) و نیز افول قدرت پاپ، به جایی نرسید.
پیامدهای جنگ های صلیبی
گرچه جنگ های صلیبی در پایان کار، چیزی جز شکست برای اروپاییان در پی نداشت، بسیاری دلایل خود را بر اینکه اروپاییان با موفقیت توانستند مسیحیت و تمدن غرب را گسترش دهند، می آورند. کلیسای کاتولیک روم، تجربه ی افزایش ثروت را یافت و قدرت پاپ بعد از پایان جنگ های صلیبی فراتر رفت. بهبود تجارت و آمد و شد در تمام اروپا نیز از نتایج جنگ های صلیبی ست. جنگ ها، نیاز و تقاضایی دائمی برای ملزومات و تدارکات و ترابری بوجود آورد که منجر به کشتی سازی و ساخت انواع منابع و توشه ها شد.
پس از جنگ های صلیبی، علاقه ی زیادی به سیر و سفر و یادگیری در سراسر اروپا ایجاد شد، که برخی مورخین را برا این باور داشته که مسیر رنسانس از همینجا هموار گردید. در بین پیروان اسلام، صلیبیون به عنوان افرادی بی اخلاق، خونریز و وحشی شهرت یافتند. قتل عام های گسترده و ظالمانه ی مسلمین، یهودیان و دیگر غیرمسیحیان توسط صلیبیون، منجر به رنجش های طعنه آمیزی شد که تا سال ها بعد باقی بود. حتی امروزه، برخی مسلمانان با تمسخر گرفتاری غرب در خاورمیانه را با عنوان "جنگ صلیبی" یاد میکنند.
شکی در این نیست که آن سال های خونین که توسط صلیبیون به وجود آمد، در طول سال های زیادی تاثیراتی بر ملت های خاورمیانه و اروپای غربی داشت، و هنوز هم دیدگاه ها و نظرات سیاسی و فرهنگی که امروزه مطرح میشود، نیز تحت تاثیر همان ایام است.
برگرفته از: www.history.com