بعضی از تخیلات نویسندگان صورت واقعیت پیدا کرده است
چکیده:
شبهعلم عبارت است از مجموعهی نظریهها و روشهایی که برای توصیف موضوعات و پدیدههای طبیعی به کار میرود، اما از روش علمی استفاده نمیکند. شبهعلم همانند نوعی مکتب و فرقهی مذهبی عمل میکند.
تعداد کلمات: 2061 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 10 دقیقه
شبهعلم عبارت است از مجموعهی نظریهها و روشهایی که برای توصیف موضوعات و پدیدههای طبیعی به کار میرود، اما از روش علمی استفاده نمیکند. شبهعلم همانند نوعی مکتب و فرقهی مذهبی عمل میکند.
تعداد کلمات: 2061 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 10 دقیقه
نویسنده: محمد رضا توکلی صابری
شبهعلم با داستان و افسانهی علمی (science fiction) فرق دارد. افسانهی علمی عبارت است از داستانهای تخیلی که نویسندهی آن هیچ ادعایی در مورد واقعی بودن آنها ندارد. کتابهای ژول ورن از اولین داستانهای علمی است که نوشته شده است. بسیاری از این داستانها بر اساس واقعیات علمی موجود نوشته شده و نویسندگان آنها به پیشگوییهای علمی در آینده پرداختهاند. بعضی از نویسندگان این داستانها دانشورزان برجستهای بودهاند، و بعضی از تخیلات این نویسندگان نیز صورت واقعیت پیدا کرده است (مانند رفت و برگشت انسان به ماه، استقرار ایستگاههای فضایی، ارتباط مخابراتی از طریق ماهوارههایی که دور زمین میچرخند). اما شبهعلم همانند نوعی مکتب و فرقهی مذهبی عمل میکند و طرفداران آن به علت ایمان به حقانیت باورهای خود سرسختانه از آنها دفاع میکنند. شبهعلم به ویژه در آمریکا، پیشرفتهترین انجمنها، ناشرین، و مطبوعات ویژهای برای تبلیغ آن وجود دارد طوری که تجارتی چند بیلیون دلاری را تشکیل میدهند. این جا فهرستی از آنها را میآوریم:
اختربینی (احکام نجوم یا آسترولوژی)، مثلث برمودا، پاگنده، زمین صاف، زمین توخالی، کفن تورین، قدرت پیرامیدا، طالعبینی، بشقاب پرنده، شیء ناشناختهی در حال پرواز (UFO) موجودات هوشمند فرازمینی، تصادم جهانها (ولیکوفسکی)، ارابهی خدایان (فون دانیکن)، زیستآهنگ (biorythms)، دیانتیکس، هومیوپاتی، استئوپاتی، کایروپراکتیس، طب سوزنی، قدرت کریستال، غول لاخنس، خم کردن فلزات با نگاه کردن به آنها، و مدیتیشن متعالی (transcendental meditation). اما بعضی مانند فراروانشناسی (parpsychology)، پیش آگاهی (precogintion)، روان جنبشی (psychokinesis)، تلهپاتی، و احضار ارواح، و ایماندرمانی، حتی روشهای علمی را نیز قبول ندارند و خود را فراتر از گنجانده شدن در چارچوبهای علمی و ماورای روشهای آن میدانند.
بسیاری از کسانی که به این موضوعات اعتقاد یا اشتغال دارند گاهی از اصطلاحات، نظریهها و حتی ابزارها و وسائل علمی استفاده میکنند، اما در مجموع معیارهای علم در مورد آنها صدق نمیکند. مهمترین تفاوت آنها با علم این است که نظریات شبهعلمی ابطالپذیر نیستند. یعنی اگر غلط باشند با هیچ روشی نمیتوان نادرست بودن آنها را نشان داد. اما فرضیههایشان اثبات ناپذیر نیستند، یعنی میتوان نشان داد که درست هستند (هنگامی که درست باشند). یک مثال برای روشن شدن این مسئله ارائه میکنیم. طرفداران نظریهی آفرینشگری معتقدند که نظریهی داروین در مورد تحول موجودات زنده نادرست است اما متن تورات و انجیل درست است که میگوید خداوند عالم را در شش روز خلق کرد و عمر عالم حدود ده هزار سال است. برای ابطال نظریهی آفرینشگران میتوان مدارک و شواهد زمینشناسی و سنگوارههای لایههای متعدد زمین را ارائه کرد و نشان داد که عمر زمین حدود پنج بیلیون سال است. اما در این حالت طرفداران نظریهی آفرینش موجودات، فرضیهی خود را به شکل ابطالناپذیر در میآورند و میگویند که خداوند این سنگوارهها را به این منظور در لایههای مختلف زمین گذاشته که ایمان ما را امتحان کند. بعضی از آنها فرضیهی دیگری ارائه میدهند و میگویند این سنگوارهها را شیطان درست کرده تا ما را از راه رستگاری و شناخت خداوند منحرف کند. در این حالت هیچ مدرک، سند و استدلال علمی نمیتواند این دو فرضیه را باطل کند. زیرا هر لایهی زمینشناسی و سنگوارهای را به آنها نشان دهید که دال بر طولانی بودن عمر پیدایش موجودات زنده و تحول و تکامل آنها باشد، خواهند گفت خداوند یا شیطان آنها را درست کرده است. چنین استدلالی دلیل صحت فرضیه نمیشود؛ بلکه آن را مبتذل میکند و هیچ اطلاعی از جهان خارج به ما نمیدهد.
بیشتر بخوانید: علم دینی؛ چیستی و امکان
نمونهی دیگری از فرضیات ابطالناپذیر، بعضی نظریات فروید است. فروید معتقد بود که تمام مردان تمایلات همجنسخواهانه دارند، اما در بیشتر مردان این تمایلات پس زده و سرکوب شده است. البته واضح است که مردان همجنسخواه، تمایلات همجنسخواهانه دارند، اما مردان غیرهمجنسخواه (heterosexsual) چه طور؟ آیا آن طور که فروید میگفت آنها هم چنین تمایلاتی را دارند؟ اگر نتیجهی انواع و اقسام آزمایشها این باشد که نمیتوان وجود تمایلات همجنسخواهانه را در مردان نشان داد، باز طرفداران فروید خواهند گفت علت این است که چنین تمایلاتی در این مردان چنان پس زده شده که در این آزمایشها مجال بروز نمییابد. این یک فرضیهی ابطالناپذیر است؛ یعنی هیچ آزمایشی نمیتواند نشان دهد که این مردان تمایلات همجنسخواهانه ندارند. هر قدر هم آزمایش دقیق، علمی، و حساس باشد باز جواب فرویدیستها این است که چنین تمایلاتی چنان در عمق ضمیر مردان نهفته شده که در آزمایشها نشان داده نمیشود!
البته فرضیههای ابطالناپذیر را (هنگامی که نادرست باشند) نمیتوان رد کرد، اما این فرضیهها اثباتناپذیر نیستند یعنی تمایلات نهفتهی آنها را میتوان نشان داد (هنگامی که درست باشند). مثلاً تمایلات نهفتهی همجنسخواهانه در مردان را میتوان اثبات کرد به شرطی که طبق آزمایشهای دقیق ترجیح انتخاب مرد بر زن، همهی مردان چنین تمایلاتی را نشان دهند. بیشتر موضوعات شبهعلمی و ضدعلمی از این دست هستند.
در ایران سالهای اخیر از این دست افراد میتون از دکتر سیفالدّین نبوی را نام برد که پس از انقلاب لقب سید و پروفسور را هم به نامش افزوده و خویشتن را نامزد جایزهی پزشکی نوبل کرده است. ایشان در مصاحبههای متعدد مطبوعاتی و رادیویی تئوریهای مختلفی در زمینهی پزشکی ارائه داده که چیزی جز مسائل شناختهشدهی پزشکی نیستند. در همین زمینه میتوان دو پزشک دیگر را ذکر کرد که یکی مدعی است که زخم معده ویروسی است (دکتر اهری) و دیگری معتقد است که با آب همهی امراض را، از سرطان گرفته تا بیماریهای کلیوی، میتوان شفا داد (دکتر باتمانقلیچ).
بدعتگذاری در علم و شبهعلم
هرگونه اندیشهی نو، نظریهی نوین و بدعت جدید در دانشورزی پس از بررسی و آزمایش با معیارهای علم پذیرفته یا رد میشود. این فرآیند ممکن است کوتاهمدت یا درازمدت باشد، ولی سرانجام با اجماع دانشورزان سرنوشت این اندیشه یا بدعت جدید تعیین میشود. در دانشورزی معمولاً دو گونه بدعتگذار دیده میشود: بدعتگذار درونی و بدعتگذار بیرونی.
بدعتگذار درونی، از داخل جامعهی علمی و بین پژوهشگران همان رشته، و بدعتگذار بیرونی از خارج جامعهی علمی پدیدار میشود. از مشهورترین نمونههای بدعتگذاران و نواندیشان درونی جامعهی علمی میتوان از گالیله و داروین نام برد. این دو از دانشورزان برجستهی زمان خود بودند و نظرها و فرضیههایی را ارائه دادند که با مخالفت جامعهی علمی رسمی آن زمان مواجه شد. این جوامع علمی سعی کردند آن دو را تحت فشار بگذارند و به پذیرش نظریات رسمی و جاری علمی آن زمان وادارند (در مورد گالیله جامعهی علمی و جامعهی مذهبی هم مثل میاندیشیدند). اما در درازمدت و طی یک فرآیند طولانی مباحث و تحقیق و بررسی در جامعهی علمی و نزد همتایان علمی آنها، بالاخره نظریاتشان پذیرفته شد. در برابر هر بدعتگذار درونی که نظریاتشان پذیرفته شده، دهها بدعتگذار نظریاتشان رد شده و به فراموشی سپرده شده است، زیرا نظریاتشان علمی نبوده است. نظریات بدعتگذاران موفق از این جهت پذیرفته میشود که در جامعهی علمی یک روش خودپاسبانی وجود دارد که باعث پیراستن و جدا کردن گوهر علم از خاک و خاشاک ضدعلم میشود.
بدعتگذاران بیرونی از خارج جامعهی علمی میآیند، تحصیلات معمول جامعهی علمی را ندارند و با شیوهها، روشها، و زبان علم بیگانهاند. حرفهایشان و زبانشان به کلی با زبان علم متفاوت است و دانشورزانی هم که به حرف ایشان توجه میکنند، آن را نامفهوم و نامربوط مییابند. از آن جایی که شبهدانشمندان خودشان این موضوع را میدانند، به جای عرضهی کار خود به متخصصین همان رشته و گفتوگو با آنها کوشش خود را بیشتر متوجه مردم عادی اجتماع میکنند. آنها به بهانهی این که متخصصین کار آنها را نمیفهمند یا به اندیشهی آنها حسادت میورزند و دشمنی میکنند، خود را مظلوم و فدایی راه علم و دانش جا میزنند. در بسیاری از موارد هم مردم عادی جامعه که تخصصی در مسائل پیچیدهی علمی و فنی ندارند طرف این شبهعالمان را میگیرند. درست مانند آن دو نفر که برای نوشتن کلمهی «مار»، یکی تصویر مار را کشید و دیگری ما را نوشت و سرانجام مردم بیسواد حرف اولی را باور کردند. این شبهعالمان با خطاب قرار دادن مردم عادی جامعه به شهرت و موفقیت عظیمی میرسند و کتابها، خدمات، و محصولاتشان به فروش میرود. از این دست بدعتگذاران میتوان به ولیکوفسکی مؤلف کتاب تصادم جهانها و فون دانیکن مؤلف ارابهی خدایان اشاره کرد.
ولیکوفسکی معتقد بود که 1500 سال پیش از میلاد مسیح، ستارهی دنبالهداری از سیارهی مشتری جدا شد و با فاصلهی کمی از نزدیکی زمین عبور کرد. دنبالهی این ستاره با زمین تماس پیدا کرد و بر آن نفت بارید. غبار و خاکستری که از این ستاره میریخت چند روزی زمین را تاریک کرد. چرخش زمین تحت تأثیر این ستارهی دنبالهدار کند یا به کلی متوقف شد. این تکان ناگهانی موجب پیدایش گردبادهای عظیم، موجهای جزرومد و زمینلرزه شد. زمین داغ شد و دریاها به جوش آمدند و قطبهای مغناطیسی زمین معکوس شدند. اولین مواجه با ستارهی دنبالهدار در هنگام خروج بنی اسرائیل از مصر رخ داد. طاعون و تگرگ و جز اینها که در انجیل آمده معلول تماس این ستاره با زمین بودند. شکاف دریای احمر زمانی روی داد که زمین از حرکت بازایستاد. شربت من که بنیاسرائیل را در بیابان زنده نگاه داشت کربوهیدراتی بود که از ستارهی دنبالهدار فرو میریخت. دومین بار که این ستارهی دنبالهدار از کنار زمین گذشت پنجاهودو سال بعد بود و درست هنگامی در چرخش زمین وقفه انداخت که یوشع در شهر الجیب به خورشید فرمان ایست داد. حدود قرن هشتم پیش از میلاد بیضوی زهره سبب شد که این سیاره به مریخ بسیار نزدیک شود. زهره مریخ را از مدارش خارج کرد و حداقل در سه مورد آن را نزدیک زمین آورد. زمین باز به مداری دورتر از خورشید منتقل شد و سال به مدت فعلی خود یعنی 365 روز و شش ساعت رسید. سپس زهره و مریخ در مدارهای کنونی خود مستقر شدند و این نمایش آسمانی به پایان رسید. ولیکوفسکی دلایل متعدد زمین شناختی، زیست شناختی و دیرین شناختی در تأیید نظریهی خود میآورد. منتها هیچ یک از ادعاهای او با معلومات موجود در رشتههای مختلف علمی مطابقت نمیکند و برخلاف یافتههای ستارهشناسی، فیزیک، زمینشناسی، زیستشناسی، و دیرینشناسی است. علاوه بر آن بسیاری از حوادثی که وی از کتاب مقدس نقل کرده و سناریوی خود را بر اساس آنها نوشته مورد قبول بسیاری از متخصصین کتاب مقدس هم نیست. او تحصیلات پزشکی داشت که هیچ ربطی به ادعاهای او در زمینهی ستارهشناسی و علوم فضایی ندارد.
اریک فون دانیکن کارمند یک بانک سوئیسی معتقد بود که در دوران باستان، موجودات آسمانی از سیارات دیگر با سفینههای فضایی به زمین آمدند و علم و تکنولوژی خود را در اختیار انسانهای زمینی قرار دادند. او ساختمان اهرام مصر یا سنگهای جزیرهی ایستر و آثار باستانی تمدن مایاها در آمریکای جنوبی را حاصل کار این موجودات هوشمند آسمانی میدانست. او هم در زمینهی مسائل فضایی خود را آماتور میدانست. از کتاب او تا به حال 36 میلیون نسخه در جهان به فروش رفته است.
دانشمندان قلابی از نظر معلومات و هوش درجات متفاوتی دارند. بعضیها بیسواد، نادان، و احمق هستند و نظریاتشان هم در همین حد است و در نتیجه عموماً کسی آنها را جدی نمیگیرد. بعضی از آنها آن قدر هوش و استعداد دارند که نظریات خود را به شکل جزوه یا کتاب چاپ کنند. معمولاً این جزوهها به هزینهی خود مؤلف چاپ میشود و عناوین طولانی دارد و عکس مؤلف روی جلد کتاب دیده میشود. مقدمهی کتاب آنها معمولاً پر است از شکایت بیتوجهی مقامات و مؤسسات علمی به کار آنها و تأکید بر این که فلان شخص علمی برجسته نظریات ایشان را تأیید کرده است. آنها معمولاً خود را مظلوم نشان میدهند و شهید راه علم و دانش معرفی میکنند.
بعضی از این شبهدانشمندان تحصیلات خوبی هم دارند و مفاهیم علمی را خوب میفهمند و کتابها و مقالههایشان حاوی مطالب علمی روز است و اصول رشتهای را که دربارهی آن مینویسند میدانند، اما نتیجههای غیرعلمی و حتی ضدعلمی از آنها میگیرند. کار آنها به هیچ وجه مبتنی بر مشاهده و آزمایش نیست و معمولاً رونویسی از کار دیگران است. آنها تقاضا دارند که همهی مردم ادعاهای علمی آنها را به صرف این که مدرک دانشگاهی دارند قبول کنند و معمولاً عکس مدرک دانشگاهی خود را در کتاب چاپ میکنند. گاهی هم عکس خود را در جمع افراد گوناگون و کنار شخصیتهای علمی مشهور در کتابهایشان چاپ میکنند و به طور ضمنی چنین مینمایانند که این عکس دال بر تأیید نظریات آنها از منظر آن شخصیت علمی است.
در ایران سالهای اخیر از این دست افراد میتون از دکتر سیفالدّین نبوی را نام برد که پس از انقلاب لقب سید و پروفسور را هم به نامش افزوده و خویشتن را نامزد جایزهی پزشکی نوبل کرده است. ایشان در مصاحبههای متعدد مطبوعاتی و رادیویی تئوریهای مختلفی در زمینهی پزشکی ارائه داده که چیزی جز مسائل شناختهشدهی پزشکی نیستند. در همین زمینه میتوان دو پزشک دیگر را ذکر کرد که یکی مدعی است که زخم معده ویروسی است (دکتر اهری) و دیگری معتقد است که با آب همهی امراض را، از سرطان گرفته تا بیماریهای کلیوی، میتوان شفا داد (دکتر باتمانقلیچ).
ادامه دارد..
منبع:
علم چیست؟ جستارهایی دربارهی فلسفه، پژوهش و آموزش علم، محمد رضا توکلی صابری، تهران، اختران، چاپ اول. (1397)
البته فرضیههای ابطالناپذیر را (هنگامی که نادرست باشند) نمیتوان رد کرد، اما این فرضیهها اثباتناپذیر نیستند یعنی تمایلات نهفتهی آنها را میتوان نشان داد (هنگامی که درست باشند). مثلاً تمایلات نهفتهی همجنسخواهانه در مردان را میتوان اثبات کرد به شرطی که طبق آزمایشهای دقیق ترجیح انتخاب مرد بر زن، همهی مردان چنین تمایلاتی را نشان دهند. بیشتر موضوعات شبهعلمی و ضدعلمی از این دست هستند.
در ایران سالهای اخیر از این دست افراد میتون از دکتر سیفالدّین نبوی را نام برد که پس از انقلاب لقب سید و پروفسور را هم به نامش افزوده و خویشتن را نامزد جایزهی پزشکی نوبل کرده است. ایشان در مصاحبههای متعدد مطبوعاتی و رادیویی تئوریهای مختلفی در زمینهی پزشکی ارائه داده که چیزی جز مسائل شناختهشدهی پزشکی نیستند. در همین زمینه میتوان دو پزشک دیگر را ذکر کرد که یکی مدعی است که زخم معده ویروسی است (دکتر اهری) و دیگری معتقد است که با آب همهی امراض را، از سرطان گرفته تا بیماریهای کلیوی، میتوان شفا داد (دکتر باتمانقلیچ).
بدعتگذاری در علم و شبهعلم
هرگونه اندیشهی نو، نظریهی نوین و بدعت جدید در دانشورزی پس از بررسی و آزمایش با معیارهای علم پذیرفته یا رد میشود. این فرآیند ممکن است کوتاهمدت یا درازمدت باشد، ولی سرانجام با اجماع دانشورزان سرنوشت این اندیشه یا بدعت جدید تعیین میشود. در دانشورزی معمولاً دو گونه بدعتگذار دیده میشود: بدعتگذار درونی و بدعتگذار بیرونی.
بدعتگذار درونی، از داخل جامعهی علمی و بین پژوهشگران همان رشته، و بدعتگذار بیرونی از خارج جامعهی علمی پدیدار میشود. از مشهورترین نمونههای بدعتگذاران و نواندیشان درونی جامعهی علمی میتوان از گالیله و داروین نام برد. این دو از دانشورزان برجستهی زمان خود بودند و نظرها و فرضیههایی را ارائه دادند که با مخالفت جامعهی علمی رسمی آن زمان مواجه شد. این جوامع علمی سعی کردند آن دو را تحت فشار بگذارند و به پذیرش نظریات رسمی و جاری علمی آن زمان وادارند (در مورد گالیله جامعهی علمی و جامعهی مذهبی هم مثل میاندیشیدند). اما در درازمدت و طی یک فرآیند طولانی مباحث و تحقیق و بررسی در جامعهی علمی و نزد همتایان علمی آنها، بالاخره نظریاتشان پذیرفته شد. در برابر هر بدعتگذار درونی که نظریاتشان پذیرفته شده، دهها بدعتگذار نظریاتشان رد شده و به فراموشی سپرده شده است، زیرا نظریاتشان علمی نبوده است. نظریات بدعتگذاران موفق از این جهت پذیرفته میشود که در جامعهی علمی یک روش خودپاسبانی وجود دارد که باعث پیراستن و جدا کردن گوهر علم از خاک و خاشاک ضدعلم میشود.
بدعتگذاران بیرونی از خارج جامعهی علمی میآیند، تحصیلات معمول جامعهی علمی را ندارند و با شیوهها، روشها، و زبان علم بیگانهاند. حرفهایشان و زبانشان به کلی با زبان علم متفاوت است و دانشورزانی هم که به حرف ایشان توجه میکنند، آن را نامفهوم و نامربوط مییابند. از آن جایی که شبهدانشمندان خودشان این موضوع را میدانند، به جای عرضهی کار خود به متخصصین همان رشته و گفتوگو با آنها کوشش خود را بیشتر متوجه مردم عادی اجتماع میکنند. آنها به بهانهی این که متخصصین کار آنها را نمیفهمند یا به اندیشهی آنها حسادت میورزند و دشمنی میکنند، خود را مظلوم و فدایی راه علم و دانش جا میزنند. در بسیاری از موارد هم مردم عادی جامعه که تخصصی در مسائل پیچیدهی علمی و فنی ندارند طرف این شبهعالمان را میگیرند. درست مانند آن دو نفر که برای نوشتن کلمهی «مار»، یکی تصویر مار را کشید و دیگری ما را نوشت و سرانجام مردم بیسواد حرف اولی را باور کردند. این شبهعالمان با خطاب قرار دادن مردم عادی جامعه به شهرت و موفقیت عظیمی میرسند و کتابها، خدمات، و محصولاتشان به فروش میرود. از این دست بدعتگذاران میتوان به ولیکوفسکی مؤلف کتاب تصادم جهانها و فون دانیکن مؤلف ارابهی خدایان اشاره کرد.
ولیکوفسکی معتقد بود که 1500 سال پیش از میلاد مسیح، ستارهی دنبالهداری از سیارهی مشتری جدا شد و با فاصلهی کمی از نزدیکی زمین عبور کرد. دنبالهی این ستاره با زمین تماس پیدا کرد و بر آن نفت بارید. غبار و خاکستری که از این ستاره میریخت چند روزی زمین را تاریک کرد. چرخش زمین تحت تأثیر این ستارهی دنبالهدار کند یا به کلی متوقف شد. این تکان ناگهانی موجب پیدایش گردبادهای عظیم، موجهای جزرومد و زمینلرزه شد. زمین داغ شد و دریاها به جوش آمدند و قطبهای مغناطیسی زمین معکوس شدند. اولین مواجه با ستارهی دنبالهدار در هنگام خروج بنی اسرائیل از مصر رخ داد. طاعون و تگرگ و جز اینها که در انجیل آمده معلول تماس این ستاره با زمین بودند. شکاف دریای احمر زمانی روی داد که زمین از حرکت بازایستاد. شربت من که بنیاسرائیل را در بیابان زنده نگاه داشت کربوهیدراتی بود که از ستارهی دنبالهدار فرو میریخت. دومین بار که این ستارهی دنبالهدار از کنار زمین گذشت پنجاهودو سال بعد بود و درست هنگامی در چرخش زمین وقفه انداخت که یوشع در شهر الجیب به خورشید فرمان ایست داد. حدود قرن هشتم پیش از میلاد بیضوی زهره سبب شد که این سیاره به مریخ بسیار نزدیک شود. زهره مریخ را از مدارش خارج کرد و حداقل در سه مورد آن را نزدیک زمین آورد. زمین باز به مداری دورتر از خورشید منتقل شد و سال به مدت فعلی خود یعنی 365 روز و شش ساعت رسید. سپس زهره و مریخ در مدارهای کنونی خود مستقر شدند و این نمایش آسمانی به پایان رسید. ولیکوفسکی دلایل متعدد زمین شناختی، زیست شناختی و دیرین شناختی در تأیید نظریهی خود میآورد. منتها هیچ یک از ادعاهای او با معلومات موجود در رشتههای مختلف علمی مطابقت نمیکند و برخلاف یافتههای ستارهشناسی، فیزیک، زمینشناسی، زیستشناسی، و دیرینشناسی است. علاوه بر آن بسیاری از حوادثی که وی از کتاب مقدس نقل کرده و سناریوی خود را بر اساس آنها نوشته مورد قبول بسیاری از متخصصین کتاب مقدس هم نیست. او تحصیلات پزشکی داشت که هیچ ربطی به ادعاهای او در زمینهی ستارهشناسی و علوم فضایی ندارد.
اریک فون دانیکن کارمند یک بانک سوئیسی معتقد بود که در دوران باستان، موجودات آسمانی از سیارات دیگر با سفینههای فضایی به زمین آمدند و علم و تکنولوژی خود را در اختیار انسانهای زمینی قرار دادند. او ساختمان اهرام مصر یا سنگهای جزیرهی ایستر و آثار باستانی تمدن مایاها در آمریکای جنوبی را حاصل کار این موجودات هوشمند آسمانی میدانست. او هم در زمینهی مسائل فضایی خود را آماتور میدانست. از کتاب او تا به حال 36 میلیون نسخه در جهان به فروش رفته است.
دانشمندان قلابی از نظر معلومات و هوش درجات متفاوتی دارند. بعضیها بیسواد، نادان، و احمق هستند و نظریاتشان هم در همین حد است و در نتیجه عموماً کسی آنها را جدی نمیگیرد. بعضی از آنها آن قدر هوش و استعداد دارند که نظریات خود را به شکل جزوه یا کتاب چاپ کنند. معمولاً این جزوهها به هزینهی خود مؤلف چاپ میشود و عناوین طولانی دارد و عکس مؤلف روی جلد کتاب دیده میشود. مقدمهی کتاب آنها معمولاً پر است از شکایت بیتوجهی مقامات و مؤسسات علمی به کار آنها و تأکید بر این که فلان شخص علمی برجسته نظریات ایشان را تأیید کرده است. آنها معمولاً خود را مظلوم نشان میدهند و شهید راه علم و دانش معرفی میکنند.
بعضی از این شبهدانشمندان تحصیلات خوبی هم دارند و مفاهیم علمی را خوب میفهمند و کتابها و مقالههایشان حاوی مطالب علمی روز است و اصول رشتهای را که دربارهی آن مینویسند میدانند، اما نتیجههای غیرعلمی و حتی ضدعلمی از آنها میگیرند. کار آنها به هیچ وجه مبتنی بر مشاهده و آزمایش نیست و معمولاً رونویسی از کار دیگران است. آنها تقاضا دارند که همهی مردم ادعاهای علمی آنها را به صرف این که مدرک دانشگاهی دارند قبول کنند و معمولاً عکس مدرک دانشگاهی خود را در کتاب چاپ میکنند. گاهی هم عکس خود را در جمع افراد گوناگون و کنار شخصیتهای علمی مشهور در کتابهایشان چاپ میکنند و به طور ضمنی چنین مینمایانند که این عکس دال بر تأیید نظریات آنها از منظر آن شخصیت علمی است.
در ایران سالهای اخیر از این دست افراد میتون از دکتر سیفالدّین نبوی را نام برد که پس از انقلاب لقب سید و پروفسور را هم به نامش افزوده و خویشتن را نامزد جایزهی پزشکی نوبل کرده است. ایشان در مصاحبههای متعدد مطبوعاتی و رادیویی تئوریهای مختلفی در زمینهی پزشکی ارائه داده که چیزی جز مسائل شناختهشدهی پزشکی نیستند. در همین زمینه میتوان دو پزشک دیگر را ذکر کرد که یکی مدعی است که زخم معده ویروسی است (دکتر اهری) و دیگری معتقد است که با آب همهی امراض را، از سرطان گرفته تا بیماریهای کلیوی، میتوان شفا داد (دکتر باتمانقلیچ).
ادامه دارد..
منبع:
علم چیست؟ جستارهایی دربارهی فلسفه، پژوهش و آموزش علم، محمد رضا توکلی صابری، تهران، اختران، چاپ اول. (1397)
بیشتر بخوانید:
تعریف علم
علم چیست؟
علم از نظر علامه طباطبایی