جهانی شدن عام گرایی و خاص گرایی

برای سخن گفتن از «بنیادگرایی» در زمان ما باید به کار تبارشناسی برای این موضوع اقدام کنیم. و برای این کار از جمله باید ارتباط بین کشش به سوی جامعه و اشتیاق ارزشها و اعتقادات پایدار و غیره را از یک سو و پدیده نوستالژی را از سوی دیگر بررسی کنیم.
سه‌شنبه، 27 آذر 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جهانی شدن عام گرایی و خاص گرایی
جهانی شدن فرایندی کم وبیش مستقل است
 
چکیده:
برای سخن گفتن از «بنیادگرایی» در زمان ما باید به کار تبارشناسی برای این موضوع اقدام کنیم. و برای این کار از جمله باید ارتباط بین کشش به سوی جامعه و اشتیاق ارزشها و اعتقادات پایدار و غیره را از یک سو و پدیده نوستالژی را از سوی دیگر بررسی کنیم.

تعداد کلمات: 1516 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه
 
جهانی شدن عام گرایی و خاص گرایی
نویسنده : رونالد رابرتسون
برگردان : کمال پولادی

  در چشم اندازی که من از جهانی شدن دارم، معنای مقدم آن این است که جهانی شدن فرایندی کم وبیش مستقل است. نیروی مرکزی پویایی آن نیز فرایند دووجهی خاص گردانیدن عام و عام گردانیدن خاص است. خاص گردانیدن عام وقتی به عنوان انضمامی کردن جهانی مسئلہ عام بودگی تعریف شود، فضا را برای جستجوی بنیادهای جهانی باز می کند. به سخن دیگر مرحله جاری جهانی شدن با سرعتی که دارد ازدیاد جنبشها (و افراد جویای مفهوم جهان به مثابه یک کل را تسهیل می کند. عام گردانیدن خاص مربوط می شود به عام بودگی جهانی جستجوی خاص به منظور یافتن شیوههای هرچه ناب تر ارائه هویت( Robertson, 1991b ). برای اینکه موضوع را هرچه صریح تر بیان کنم، به اعلام این نظر می پردازم که «بنیادگرایی» شیوه ای از تفکر و عمل است که تا آنجا که به قرن بیستم مربوط می شود در قالب هنجارهایی متجلی شده است: خودمختاری ملی چنان که ویلسون بعد از جنگ جهانی اول اعلام کرد و بعد از جنگ جهانی دوم در قالب آنچه که به جهان سوم شهرت یافت حیات تازهای گرفت و آنگاه از دهه ۶۰ به بعد به سراسر جهان گسترش یافت. هنگامی که تحلیلگران «جستجو» را یکسره بر حسب واکنشی تبارگرایانه به جهانی شدن مشاهده می کنند، از فهم جنبه مشارکت جویانه جهانی شدن قاصر میمانند. مفهوم این سخن آن نیست که واکنشهای تبارگرایانه، انزواجویانه و مخالفت آمیز با جهانی شدن وجود ندارد. اما در تشخیص اینها باید دقت کنیم. اینها به هیچ وجه واضح و روشن نیستند. دلایل زیادی حاکی از این وجود دارد که خاص است که عام را به کار می اندازد (1987 ,Udovich).
جستجوی بنیادها، تا آنجا که در مقیاس گسترده ای وجود دارد، تا حد زیادی هم از وجوه عارضی جهانی شدن است و هم از وجوه فرهنگ جهانی. «بنیادگرایی در محدوده معین» کار جهانی شدن را به پیش می برد. با این حال من بر این موضوع اصرار نمیکنم که تمام پدیدههای مربوط به جستجوی بنیادها را باید به همین صورت نگریست و تحلیل کرد. مثلا لازم است بین بنیادگرایی در درون جهانی شدن و بنیادگرایی بر ضد جهانی شدن بین موافقان و مخالفان جهانگرایی بنیادگرایانه تمایز قایل شد. با این وجود نظر کلی من این است که دلمشغولی در باره بنیادها خود دلایل گستردهای دارد.
این مسلمة فقط یک مسئله تحلیلی نیست. مسئله فقط پیدا کردن معنایی برای رواج موضوع «جستجوی بنیادها» نیست. این موضوع به سهم خود تاریخ یا سلسلہ تاریخهایی دارد. برای سخن گفتن از «بنیادگرایی» در زمان ما باید به کار تبارشناسی برای این موضوع اقدام کنیم. و برای این کار از جمله باید ارتباط بین کشش به سوی جامعه و اشتیاق ارزشها و اعتقادات پایدار و غیره را از یک سو و پدیده نوستالژی را از سوی دیگر بررسی کنیم. مفهوم این سخن آن نیست که سرتاپای چنین کششی به واسطه احساس غبن و عسرت (دلتنگی برای خانه و غیره به جریان در آمده است، بلکه آن است که شوق جستجوی بنیادها در دوره معاصر غالبا به نحوی ضمنی بر حسب نوستالژی صورت میگیرد یا تحلیل می شود. تا آنجا که اندیشه جستجوی بنیادها بر پایه محل مشترک، دین مشترک یا فرهنگ مشترک به صورتی بازاندیشانه سازمان داده میشود نفس فکر بازگشت به بنیادهای «واقعی» محل شک است. چنان که قبلا گفتم پرسشهای جالبی در باره تقارن تبلور نظریه های پست مدرنیستی اخیر و نظریه های انتخاب عقلایی قابل طرح است. پست مدرنیسم دنیای «روایتهای کوچک» را تصویر می کند، در حالی که نظریه انتخاب عقلانی، به ویژه در قرائت جامعه شناسی دین (1985 ,Stark and Bainbridge ) مشوق فکر انتخاب عقلانی اعتقادات و ارزشهای «نهایی» است. در حالی که هر دوی این ادعاها محل پرسش است، موضوع جالب توجه در بحث حاضر این است که این دو دیدگاه به ظاهر متضاد عملا دو روی یک سکه واحد را تشکیل میدهند. در حالی که دیدگاه پسا تجدد عرصهای سیال و «فاقد نظم» از اشکال زندگی، عرضه هویت و مصرف گری را پیشنهاد میکند ( Featherstone, 1991b ) برنامه انتخاب عقلایی حاکی از شیوه های استانداردی است که ترجیحات فرد در وضعیت پیچیده ای از انتخاب بر اساس آنها صورت می پذیرد. در حالی که نظریه پست مدرنیستی نمایشگر عدم تجانس و تنوع است، نظریه انتخاب عقلایی در پیش فرض تجانس و همنسخ بودن انسان ریشه دارد. خلاصه آنکه نظریه نخستین مشوق خاص بودگی و نظریه دوم مشوق عام بودگی است. اما تقارن آنها به خودی خود جالب و مستلزم تفسیر است.

من در بحث از جهانی شدن به آنچه که دوره جهش جهانی شدن خوانده ام؛ دوره ای که از حدود دهه هفتاد قرن نوزدهم تا نیمه دهه ۱۹۲۰ طول کشیده است، توجه خاصی داشته ام. در این دوره، میزان توجهی که مسائل عام هماهنگی بین خاص و عام در عرصه عملی و سیاسی به خود جلب می کند، مرا به تعجب وا می دارد. این دوره مقطعی بود که در آن بر نیاز اختراع سنت و هویت  در شرایط فشرده شدن فزاینده جهان تأکید زیادی می شد. در واقع بخش عمده اشتیاق به اختراع سنت و هویت از ضرورتهای درهم فشرده شدن جهان و گسترش انتظارات ملازم آن ناشی میشد. طی دوره ای از ۱۸۷۰ تا ۱۹۲۵ بر سر مسائل جغرافیایی - انسانی مهمی مثل ساعت، تقویم و کد تلگرافی توافق بین المللی حاصل شد. تقویم گریگوری تقریبا در سطح جهان پذیرفته شد. در همان حال جنبشهایی کم کم پاگرفت که به طور خاص با پیوند بین محلها و فرهنگ ها سروکار داشتند. یکی از این جنبش های مهم حرکتی بود جهت جمع کردن سنت های دینی مهم «جهان» در یک گفتمان مشترک فرهنگی در جبهه غیردینی نیز جنبش سوسیالیستی بین المللی هدف مشابهی داشت و حتا بلندپروازتر از جنبش های دیگر میخواست به نام سوسیالیسم بر خاص گرایی سخت جان فایق آید. جنبش بین المللی مسکن جوانان، مسابقات المپیک و جایزه نوبل از دیگر اقدامات مهم در این زمینه بود. در همین دوره کاربرد جدید مفاهیم بنیادها» و بنیادگرایی» نیز، بیشتر در ایالات متحد، رایج شد.

   بیشتر بخوانید :    گلوبالیسم یا جهانی شدن

آنچه در باره این دوره اهمیت ویژه ای دارد این است که همراه با رشد سریع وسایل ارتباطی مثل هواپیما و بی سیم برخورد با وضعیت مادی جهان (کرهای در منظومه شمسی) با آگاهی فزاینده ای برخورد می شد. یکی از جنبه های اساسی این روند این بود که حوادث و شرایطی که قبلا از حیث مکان و زمان ازهم جدا افتاده بودند، اکنون از رهگذر مقولاتی که به طور عام خاص و به طور خاص عام بودند به صورت همزمان ملاحظه می شدند. مقوله های مربوط به زمان، مکان و اندازه ها به صورت بین المللی نهادمند شدند و این خود چیزی نبود جز تأکید بر آگاهی از تفاوت و عام گردانیدن تفاوت لازم به گفتن نیست که چنین تحولاتی در دوره مورد بحث به طور خلق الساعه ظاهر نشد. رشد ممتد نقشه برداری و گسترش جهانی آن، رواج قصه های جهانگردی، توسعه خدمات پستی، افزایش سرعت سفرها، پیدایش آغازین گردشگری همه این تحولات و تحولات دیگر زمینه را برای سرعت گرفتن جهانی شدن در دوره خیزش فراهم کرده بود. یک تجول به ویژه مهم و از نوعی متفاوت عبارت بود از سیاسی شدن باستان شناسی در نیمه قرن نوزدهم (1989 ,Silberman). چنان که دیدیم در سالهای آغازین این دوره یادگارهای تاریخی عصر کلاسیک و تمدن توراتی در مصر، بین النهرین، یونان و دیگر مناطق خاور نزدیک و خاورمیانه در شرایط جامعه در حال صنعتی شدن و بین المللی شدن اروپا به یک سودای ملی تبدیل شده بود (7-3 :1989 ,Silberman). همین یادگارها به اساس نمادهای رسمی و ملی مردم خاورمیانه و مدیترانه شرقی تبدیل شد. اکنون در آن مناطق، هم باستان شناسان محلی و هم غیر محلی در حال پیدا کردن «گذشته تازه ای برای مردم این منطقه هستند» (248 :1989 ,Silberman). لازم به یادآوری است که همه اینها در دوره دلمشغولی بزرگ (غالبة امپراتوری مآبانه) در باره یگانگی نوع بشر شروع شد.

خلاصه نظر من آن است که جستجوی بنیادها، تا آنجا که در مقیاس گسترده ای وجود دارد، تا حد زیادی هم از وجوه عارضی جهانی شدن است و هم از وجوه فرهنگ جهانی. «بنیادگرایی در محدوده معین» کار جهانی شدن را به پیش می برد. با این حال من بر این موضوع اصرار نمیکنم که تمام پدیدههای مربوط به جستجوی بنیادها را باید به همین صورت نگریست و تحلیل کرد. مثلا لازم است بین بنیادگرایی در درون جهانی شدن و بنیادگرایی بر ضد جهانی شدن بین موافقان و مخالفان جهانگرایی بنیادگرایانه تمایز قایل شد. با این وجود نظر کلی من این است که دلمشغولی در باره بنیادها خود دلایل گستردهای دارد.

تا آنجا که به کار عمومی علوم اجتماعی و در واقع مطالعات فرهنگی مربوط می شود، بد نیست که به تغییر کیش گیرتز توجه کنیم. گیرتز که تا کنون از حیث مطالعه «پرحجم» در مورد محل شهره بود، اکنون به صورت یکی از طرفداران فعالیتی اصولی تر و لازم تر ظاهر می شود. او از ضرورت «گسترش امکان گفتگوی قابل فهم بین مردمانی کاملا متفاوت از حیث جهان بینی، درآمد و قدرت صحبت می کند، مردمی که در جهانی با ارتباطها و تماسهای بی منتها در هم میلولند، اما با وجود این باید از سر راه یکدیگر کنار بکشند» (147 :1988 ,Geertz) گیرتز میگوید ما در جهانی زندگی میکنیم که «طیف ممندی از تفاوت های به هم آمیخته» است. این جاها و آنجاها هر روز بیشتر از پیش نفوذپذیر و کمتر از پیش تعریف شدنی و دشوارتر از هر زمان قیاس ناپذیر میشوند». گیرتز ادامه میدهد که «هم در حوزه های مطالعاتی و هم در دانشگاهها چیز تازه ای به ظهور پیوسته است و چیز تازه ای باید بر صفحات کاغذ ظاهر شود». موضوع «جستجوی بنیاد» به شیوه ای پرسش انگیز، اما قابل فهم همزمان طرفداری از عام گرایی و ضدعام گرایی را به هم می آمیزد.
 
منبع:
جهانی شدن (تئوری اجتماعی وفرهنگ جهانی) ، رونالد رابرتسون ، ترجمه کمال پولادی، نشر ثالث چاپ چهارم (1393)

   بیشتر بخوانید :
   جهانی شدن، مفاهیم و دیدگاه ها
   جهانی شدن چیست؟
   نظریه‌های جهانی شدن
   عوامل جهانی شدن و ارتباط آن با فرایند توسعه

 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.