مركز تحقیقات پیشرفته ضد تروریسم در پایگاه اطلاع رسانی خود بخشها و ابعادی از این پروژه را منتشر كرده است. آنچه در محوریابی ذیلالذكر گزارش 160 صفحهای مركز سابان مشهود است، "كار ویژه " اغتشاش عمومی، و گسترش و سپس استمرار آن تا مرحله فروپاشی است كه خنثی كردن آن هوشیاری عمومی را میطلبد.
در روزهای اخیر از سوی مركز سابان The Saban Center at the Brookings Institution، ایالات متحده، با بررسی سناریوهای مختلف علیه ایران، در كنار گزینههای مطرح دیپلماتیك و نظامی، موضوع تغییر حكومت در ایران را از طریق كودتای مخملی، با ایجاد اغتشاش و هدایت آن توسط اپوزیسیون، تا مرحله فروپاشی و سپس حمله نظامی و اشغال كشور، در شرایط فعلی مناسبترین گزینه تشخیص داده است.
این مركز در گزارشی با عنوان "كدام راه به سمت ایران " گزینههای استراتژی جدید آمریكا در قبال ایران را بررسی كرده است.
این گزارش توسط شش تن از استراتژیستهای وابسته انستیتو بروكینگز به نامهای "كنت ام پولاك " مدیر سابان، "مارتین ایندیك " سفیر اسبق آمریكا در سرزمینهای اشغالی، "دانیل ال بای من "، "سوزان مالونی "، "مایكل ای اُ هانلون "، "بوروس ریدل " تهیه شده است.
فصل ششم این گزارش به عنوان "انقلاب مخملی "، مناسبترین راه برای تغییر حكومت را حمایت گسترده از انقلاب مخملی در ایران دانسته كه در ادامه نیز آن را بهترین راه حل مشكلات آمریكا با ایران معرفی كرده كه كمترین هزینه را در بر دارد.
نویسندگان این گزارش هدف اصلی این گزینه را براندازی حكومت ایران و ایجاد حكومتی كه بیشترین همراهی را با منافع آمریكا داشته باشد، عنوان كردهاند و گفتهاند كه تعامل با اپوزیسیون داخلی جمهوری اسلامی، برگ برندهای در دست آمریكاست كه از طریق آن به ایران فشار وارد ساخته و رفتار حكومت ایران را تغییر دهد.
در ادامه این گزارش چهار چوب زمانی این سناریو شده و آمده است: انقلاب مخملی نیازمند وجود رهبران محلی در صحنه است و لذا چارچوب زمانی آن منوط به شرایط حادث شده و پیدایش این رهبران محلی، در آن شرایط خاص است كه ممكن است در چند هفته یا چند سال پدید آید.
موسسه سابان در ادامه این گزارش نگرش كلی به این سیاستها را چنین برشمرده است:
- این كه چگونه میتوان جرقهای زد تا انقلاب مخملی صورت بگیرد، هنوز مبهم است، زیرا انقلابهای مخملی بسیار پیچیدهاند.
- گفته میشود كه مخالفان جمهوری اسلامی، علاقهمند به آمریكا هستند، لذا میتوانند انقلابی را رقم زنند كه به منافع آمریكا كمك كند.
- ممكن است برخی رهبران پراگماتیست درون جمهوری اسلامی، متوجه اصلاح درونی سیستم شوند و اتفاقی مشابه پرسترویكا و گلاسنوست شوروی در ایران پدید آید كه طی آن ابعاد رفرم با مبانی آن حكومت در تعارض قرار گیرد و موجب فروپاشی و تحقق انقلاب مخملی شود.
- هم چنین ممكن است آشوبهای خیابانی مانند آنچه در عصر چائوشسكو در رومانی و فردیناند ماركوس در فیلیپین، جمهوری اسلامی را متزلزل ساخته و فرو بپاشاند.
- آمریكا باید چند نقش متفاوت را در تحقق انقلاب مخملی در ایران ایفا كند، از جمله واگذاری كمكهای مالی، و حمایت از رهبران محلی انقلاب مخملی.
ریموندتانتر از كمیته سیاست ایران میگوید كه ما باید از دانشجویان و سایر گروهها، برای انقلاب مخملی حمایت مخفی كنیم: اینانپول، فكس، اینترنت، و حمایت نیاز دارند.
- آمریكا از طریق رسانههایی كه تحت حمایت او هستند مانند VOA و رادیو فردا، باید افراد منتقد كمتر شناخته شده را به جامعهی ایران معرفی كند.
- لایحهی حمایت از ایران آزاد كه در سال 2006 تصویب شد به حمایت مالی و سیاسی از انجمنهای جامعه مدنی و حقوق بشری مطبوعات ضد حكومت میپردازد.
- دولت آمریكا برنامههایی تصویب نموده كه از طرحهای تغییر حكومت در ایران حمایت میكند.
در ادامه این گزارش دو گونه رهبر به شرح ذیل برای اجرای این سناریو در نظر گرفته اند:
- یافتن رهبران محلی مناسب كه شریكهای بومی خوبی برای آمریكا در ایجاد آشوب و اغتشاش باشند.
- طیفشناسی عناصر اپوزیسیون كه میتوانند انقلاب مخملی را برای آمریكا تولید كنند:
1- اصلاح طلبان. شواهد نشان میدهد كه رفرمیستها درصدد ایجاد یك حكومت سكولار در ایران هستند.
2- روشنفكران. این روشنفكران در دوره رئیس جمهوری خاتمی مشروعیت دینی نظام ایران را زیر سوال میبردند و اكنون نیز میبرند، اما با سانسور روبرو شدهاند.
3- سازمانهای دانشجویی، كارگری و جامعه مدنی. دانشجویان و كارگران پیاده نظام انقلاب مخملی هستند كه در واقعه 18 تیر 1378 در حمایت از خاتمی به صحنه آمدند، دفتر تحكیم وحدت، اكنون خود بر سر اتخاذ استراتژی درگیر كشمكشهای درونی است.
4- رضا پهلوی. وی به عنوان فرزند شاه سابق، خود را كاتالیزوری(تسریع كننده) میشناسد كه سلطنت مشروطه را در تقابل با جمهوری اسلامی دنبال میكند اما هواداری در ایران ندارد.
- بسیاری از رهبران اپوزیسیون علیه یكدیگر عمل میكنند. اكبر گنجی از ژورنالیستهای اپوزیسیون میگوید كه اپوزیسیون سازمان یافته نیست و ما رهبر نداریم.
- تاكنون رهبر كاریزماتیكی برای اپوزیسیون ایران پیدا نشده است.
در ادامه این گزارش آمده است: برنامهریزی برای حمایت از انقلاب مخملی در ایران خیلی بیش از آن كه تاكنون واشنگتن كمك كرده، برای ارتباطات و هزینههای سفرها و...، پول نیاز دارد، آمریكا باید واقعیت فساد مالی در اپوزیسیون و هدر رفت بخشی از این پولها را بپذیرد. این گزارش افزوده است: مداخله در امور داخلی یك كشور دیگر برای موفقیت نیازمند اطلاعات دقیق است، آمریكا باید از رهبرانی در انقلاب مخملی حمایت كند كه توانمند باشند و توسط دستگاه امنیتی ایران خریداری نشوند، متاسفانه ما (آمریكا) در ایران سفارتخانه نداریم و امكان سازماندهی رهبران و اپوزیسیون را نداشته و ائتلافهای درون ایران را متوجه نمیشویم. جامعه اطلاعاتی آمریكا (شامل 16 سازمان اطلاعاتی) باید برای كسب اطلاعات از درون ایران به جستجوی خود شتاب دهد.
همچنین در بخش دیگری از این با تأكید بر لزوم مداخله نظامی آمریكا در امور ایران، آورده است: برای تحقق یك انقلاب مخملی، حكومت ایران باید اراده خود را برای برخورد و سركوب انتظامی آن از دست بدهد، بعید به نظر میرسد كه حكومت ایران توانایی برخورد قهرآمیز با انقلاب مخملی را نداشته باشد. اگر تجمعاتی در ایران صورت گیرد و ارتش و سپاه پاسداران و بسیج و پلیس، آن گونه تضعیف نشده باشند كه كنار بنشینند، در آن صورت آمریكا باید برای مداخله نظامی و دفاع از آن تجمع كنندهها آماده شود.
استراتژیستهای مركز آمریكایی سابان " تغییر حكومت، از بین رفتن یكی از اصلیترین دشمنان آمریكا با هزینه بسیار پایین و بدون تهاجم تمام عیار با انقلاب مخملی، تضعیف حكومت ایران و تغییر رفتار آن در صورت عدم تحقق انقلاب مخملی، قویتر كردن نفوذ اطلاعاتی آمریكا در ایران و رهایی آمریكا از عدم تعهد به تغییر رژیمهای خاورمیانه و تحقق شعار دموكراسی با تغییر حكومت در ایران را جمله محاسن این سناریو دانسته و معایب آن را نیز چنین برشمرده اند:
- ایران برای ممانعت از انقلاب مخملی، به خوبی سنگرسازی كرده است، سوزان ملانی معتقد است جمهوری اسلامی همه نوع فاجعهای غیر از طاعون را سپری كرده است: جنگ، ایزوله شدن، بیثباتی، حملات تروریستی، انتقال رهبری، خشكسالی، زلزلههای عجیب، و... لذا حكومت بسیار مستحكم است.
- نتایج رژیم چنج و تغییر حكومت مشخص نیست، از كجا معلوم كه حكومت جایگزین، به نفع آمریكا كار كند، امیدواری در این است كه میزان تنفر كمتر از دوره جمهوری اسلامی باشد.
- حمایت آمریكا، موجب نفرت بیشتر ایرانیان میشود و از آن به "بوسهی مرگ " یاد میگردد. دكتر عباس میلانی میگوید كه حتی اصلاح طلبان نیز از آمریكا میخواهند كه كمتر به آنها پول بدهد، زیرا در چشم مردم بد میشوند.
- نظام جمهوری اسلامی در برابر انقلاب مخملی، حاضر است به خاطر ایدئولوژی خود مقاومت كند.
در كل این سناریو در 9 فصل شامل تحزیر ایران، وسوسه كردن تهران، یك راه را تا انتها رفتن، گزینه اسیراك، واگذاری به نتانیاهو، انقلاب مخملی، الهام بخشیدن به شورش، كودتا و پذیرش غیرقابل قبولها طراحی شده است.
در پایان این سناریو نیز به شرح ذیل نتیجه گیری شده است:
- به بیان دیگر، كلیهی سیاستها، پتانسیل بالایی در نقشآفرینی با یكدیگر را دارند.
- در واقع، مشكل ایران به قدری بزرگ است كه، هر سیاست واقعمدارانه در قبال ایران حداقل باید از دو گزینه یا بیشتر تشكیل شده باشد.
- حكومت اُباما متوجه این واقعیت شده است.
- از این گذشته، تمامی این سناریوها میتواند به عنوان تهدیدات ضمنی در رویكرد اقناعی مطرح باشد، كه در این صورت از بهكارگیری هركدامشان بهتر خواهد بود. به بیان دیگر، ایالات متحده میتواند عدم تمایل ایران بر سر مذاكرات را به عنوان سخت-تر شدن گزینههای خود اعلام كند، كه در آن صورت گزینهی نظامی مقبولیتی بیش از آنچه اكنون دارد پیدا خواهد كرد. استنباط بر این است كه اگر تهران تمایل به سازش ندارد، پس خودش را در جنگی قرار دادهاست كه تمایلش را ندارد. این تهدیدات قابلیت این را دارند كه به عنوان جایگزین در سیاست ایالات متحده در قبال عدم پذیرش سازش از سوی ایران مطرح شده، همچنانكه اُباما مرتباً عدم دور كردن گزینهی نظامی در تصمیمگیری را تكرار میكند.
- در صورت رد مذاكرات ایران در سیاست اقناعی، تمامی رویكردهای تغییر رژیم همچنان، به عنوان روشهای جذابتر مطرح خواهند بود. و مطمئناً روشهای تغییر رژیم، تبعات دیپلماتیك كمتری از سوی منطقه و دولتهای اروپایی علیه آمریكا خواهد داشت.
- تاجاییكه امكان بهرهگیری از هر سه روش تغییر رژیم - انقلاب مخملین، شورش و كودتا - وجود دارد، دولت آمریكا پیگیری هر سه مورد با هم را در دستوركار خود قرار میدهد، تا شانس موفقیت بیشتر از پیگیری هر مورد به تنهایی باشد. انتخاب هر سه روش به دلیل اثر همافزایی و سینرژی نیز بهتر خواهد بود. به علاوه، این فشار چند جانبه بر تهران، سبب خستهشدن تواناییهای اطلاعاتی و امنیتی رژیم در روند تصمیمگیری شده، و احتمال انجام خطا را بیشتر كرده تا سایر روشها موفق شوند.
- سیاست براندازندهی حكومت ایران باید شامل طرح تهاجم تمام عیار باشد تا بتواند در صورت بروز اتفاقات افراطی مورد استفاده قرار گیرد. مطمئناً در صورت شكست حمایتهای آشكار و پنهان، در سیاست تغییر رژیم، رئیسجمهور باید آماده تنها راه حل باقیمانده یعنی تهاجم باشد.
- در نهایت باید اذعان داشت كه كلیهی راههای تغییر رژیم نیازمند موافقت دولت آمریكا هستند به جهت آنكه در صورت مقابله به مثل ایران، بتوانند از پشیبانی نظامی (حداقل به صورت حملهی هوایی) برخوردار باشند. انقلابات مردمی تنها زمانی به نتیجه میرسند كه دولتها نخواهند و یا نتوانند از نیروهای نظامی خود علیه مردم استفاده كنند، دفع شورشها نیز نیاز به مداخلهی نظامی مستقیم دارد، چه در هنگام رخداد یك فاجعه، مانند آنچه در خلیج خوكها رخ داد، و چه در هنگام نزدیك شدن به پیروزی نهایی، مانند افغانستان در سال 2001. كودتا نیز در اغلب اوقات نیاز به خنثی كردن واحدها و تأسیسات ویژهای دارند كه به آنها اجازه میدهد تا گسترش یابند.
- بهعلاوه، تغییر رژیم نیازمند پیگیری همزمان با گزینهی تحدید میباشد. در صورتیكه آمریكا اقدام به براندازی حكومت ایران كند، شرارت ایران در خارج سبب گسترده شدن منازعه به بحران اقتصادی، سیاسی و نظامی میشود. ایالات متحده میخواهد با انكار ایران، به تهدید علیه همسایگانی دست بزند كه به گروههای مخالف و شورشها كمك میكنند. جریمه، بازدارندگی نظامی، انزوا و مبارزهی اقتصادی عناصر كلیدی تحدید را به تصویر میكشند، تا به این عنوان بتوان، به سیاست تغییر رژیم كمك كنند.
- همانطور كه در بخشهای قبلی بیان شد، دلیل بسیار مهم یكپارچه كردن سیاستهای متفاوت در قبال ایران، همان است كه بتوان تغییرات را در صورت شكست یك یا چند گزینه پیش برد. توجه به پیامدهای غیرمنتظره سیاست جدید، بسیار حائز اهمیت است چرا كه طبیعت چندگانه و دینامیك خاورمیانه مستعد پیآمدهای غیرمنتظره و تصادفی است. پیچیدگی و تناوب سیاست در قبال ایران، نتیجهی بازهی وسیع تغییرات و حساسیت بالای آنهاست.
- ظهور یك رهبر كاریزماتیك اپوزیسیون در ایران میتواند تمامی معادلات آمریكا در خصوص ایران را چینش مجدد كند. اما اگر ایران شكست خورده و یك نفر سربربیاورد و محبوبیت عامه یافته و برتری جوید، آنگاه تفكر آمریكایی با ظهور یك ماندلا، هاول، بولیوار و یا یك لخ والسای ایران - كسی كه بتواند وحدت اپوزیسیون ایرانی و اجماع توده را به وجود آورد، -تغییر شكل مییابد. اولا ظهور این مرد یا زن، میتواند گزینهی تغییر رژیم را محتملتر از زمان حال كند. (وما پشتیبانی آمریكا از انقلاب مردمی را در بروز حتمی یك رهبر رد نخواهیم كرد.) و دوم آنكه برای ایالات متحده خوشایند نخواهد بود كه به شخصی خیانت كند كه توانسته است یك اپوزیسیون دموكراتیك را از طریق گالوانیزه كردن مردم سازماندهی كند. ممكن است دولت آمریكا متقاعد گردد با پشتیانی از شورشها و حمله هوایی، ایران را تحت فشار قرار دهد تا از كشتن و زندانی كردن آن رهبر كاریزمایتك توسط ایران ممانعت بهعمل آورد. و اگر ایران دست به چنین كاری بزند، آنگاه حمایت سیاسی داخلی آمریكا و حمایت دیپلماتیك بینالمللی، برای سیاستهای بیشتر تهاجمی آمریكا از جمله تهاجم زمینی فراهم میشود. و اگر این رهبر از ایالات متحده درخواست عدم تحریك قومیتها و عدم حملهی نظامی را بنماید تا اینكه تلاشهایش خراب نشود، آنگاه آمریكا قطعاً گزینههای تهاجمی را كنار خواهد گذاشت.
- آخرین نكته، برجستگی سیاستهای ایران در میان كلیهی مسائل پیشروی آمریكاست. واضحترین موضوع این است كه دولت اوباما در شرایطی باید تصمیم خود مبنی بر اولویتبندی در سیاست ایران را بگیرد كه در میانهی بدترین بحران اقتصادی در 80 سال اخیر قرار گرفته است. در این شرایط رقابتی بر سر مهمتر بودن، بین سیاستهای مطرح شده در قبال ایران و نیازهای اقتصادی آمریكا صورت میگیرد.
- نادیده انگاشتن ایران دیگر مانند گذشته یك راه واقعگرایانه نیست. ایران در یك بازهی وسیع عمل میكند و موجبات نگرانی آمریكا را فراهم میكند و در این میان اهمیتی به سردرگمی آمریكا نمیدهد.
- و ما به دنبال زمانی هستیم كه نه تنها ایران برای آمریكا سمی در خاورمیانه محسوب نشود كه حتی دوست او باشد.
لازم به ذكر است كه مركز سابان كه توسط میلیاردر صهیونیست "حیم سابان "(Haim Saban) راهاندازی شده است، وابسته به انستیتو بروكینگز است.
انستیتو بروكینگز همان نقشی را در تصمیمسازی استراتژیك برای حزب دموكرات به ریاست جمهوری اوباما ایفا میكند، كه انستیتو امریكن اینترپرایز برای دولت جمهوری خواهان به رهبری بوش ایفا مینمود.
منبع: خبرگزاری فارس
/خ
در روزهای اخیر از سوی مركز سابان The Saban Center at the Brookings Institution، ایالات متحده، با بررسی سناریوهای مختلف علیه ایران، در كنار گزینههای مطرح دیپلماتیك و نظامی، موضوع تغییر حكومت در ایران را از طریق كودتای مخملی، با ایجاد اغتشاش و هدایت آن توسط اپوزیسیون، تا مرحله فروپاشی و سپس حمله نظامی و اشغال كشور، در شرایط فعلی مناسبترین گزینه تشخیص داده است.
این مركز در گزارشی با عنوان "كدام راه به سمت ایران " گزینههای استراتژی جدید آمریكا در قبال ایران را بررسی كرده است.
این گزارش توسط شش تن از استراتژیستهای وابسته انستیتو بروكینگز به نامهای "كنت ام پولاك " مدیر سابان، "مارتین ایندیك " سفیر اسبق آمریكا در سرزمینهای اشغالی، "دانیل ال بای من "، "سوزان مالونی "، "مایكل ای اُ هانلون "، "بوروس ریدل " تهیه شده است.
فصل ششم این گزارش به عنوان "انقلاب مخملی "، مناسبترین راه برای تغییر حكومت را حمایت گسترده از انقلاب مخملی در ایران دانسته كه در ادامه نیز آن را بهترین راه حل مشكلات آمریكا با ایران معرفی كرده كه كمترین هزینه را در بر دارد.
نویسندگان این گزارش هدف اصلی این گزینه را براندازی حكومت ایران و ایجاد حكومتی كه بیشترین همراهی را با منافع آمریكا داشته باشد، عنوان كردهاند و گفتهاند كه تعامل با اپوزیسیون داخلی جمهوری اسلامی، برگ برندهای در دست آمریكاست كه از طریق آن به ایران فشار وارد ساخته و رفتار حكومت ایران را تغییر دهد.
در ادامه این گزارش چهار چوب زمانی این سناریو شده و آمده است: انقلاب مخملی نیازمند وجود رهبران محلی در صحنه است و لذا چارچوب زمانی آن منوط به شرایط حادث شده و پیدایش این رهبران محلی، در آن شرایط خاص است كه ممكن است در چند هفته یا چند سال پدید آید.
موسسه سابان در ادامه این گزارش نگرش كلی به این سیاستها را چنین برشمرده است:
- این كه چگونه میتوان جرقهای زد تا انقلاب مخملی صورت بگیرد، هنوز مبهم است، زیرا انقلابهای مخملی بسیار پیچیدهاند.
- گفته میشود كه مخالفان جمهوری اسلامی، علاقهمند به آمریكا هستند، لذا میتوانند انقلابی را رقم زنند كه به منافع آمریكا كمك كند.
- ممكن است برخی رهبران پراگماتیست درون جمهوری اسلامی، متوجه اصلاح درونی سیستم شوند و اتفاقی مشابه پرسترویكا و گلاسنوست شوروی در ایران پدید آید كه طی آن ابعاد رفرم با مبانی آن حكومت در تعارض قرار گیرد و موجب فروپاشی و تحقق انقلاب مخملی شود.
- هم چنین ممكن است آشوبهای خیابانی مانند آنچه در عصر چائوشسكو در رومانی و فردیناند ماركوس در فیلیپین، جمهوری اسلامی را متزلزل ساخته و فرو بپاشاند.
- آمریكا باید چند نقش متفاوت را در تحقق انقلاب مخملی در ایران ایفا كند، از جمله واگذاری كمكهای مالی، و حمایت از رهبران محلی انقلاب مخملی.
ریموندتانتر از كمیته سیاست ایران میگوید كه ما باید از دانشجویان و سایر گروهها، برای انقلاب مخملی حمایت مخفی كنیم: اینانپول، فكس، اینترنت، و حمایت نیاز دارند.
- آمریكا از طریق رسانههایی كه تحت حمایت او هستند مانند VOA و رادیو فردا، باید افراد منتقد كمتر شناخته شده را به جامعهی ایران معرفی كند.
- لایحهی حمایت از ایران آزاد كه در سال 2006 تصویب شد به حمایت مالی و سیاسی از انجمنهای جامعه مدنی و حقوق بشری مطبوعات ضد حكومت میپردازد.
- دولت آمریكا برنامههایی تصویب نموده كه از طرحهای تغییر حكومت در ایران حمایت میكند.
الزامات
همچنین استراتژیستهای اندیشكده آمریكایی بروكینگز حمایت آمریكا از اپوزیسیون ایرانی، حمایت آمریكا از رهبران محلی اپوزیسیون، خنثی كردن توانایی دستگاههای امنیتی ایران در مقابله با انقلاب مخملی و نیازمندی به اطلاعات بینظیر و دقیق و همچنین پول قابل توجه را از الزامات جدی انقلاب مخملی خود ذكر كرده اند.در ادامه این گزارش دو گونه رهبر به شرح ذیل برای اجرای این سناریو در نظر گرفته اند:
- یافتن رهبران محلی مناسب كه شریكهای بومی خوبی برای آمریكا در ایجاد آشوب و اغتشاش باشند.
- طیفشناسی عناصر اپوزیسیون كه میتوانند انقلاب مخملی را برای آمریكا تولید كنند:
1- اصلاح طلبان. شواهد نشان میدهد كه رفرمیستها درصدد ایجاد یك حكومت سكولار در ایران هستند.
2- روشنفكران. این روشنفكران در دوره رئیس جمهوری خاتمی مشروعیت دینی نظام ایران را زیر سوال میبردند و اكنون نیز میبرند، اما با سانسور روبرو شدهاند.
3- سازمانهای دانشجویی، كارگری و جامعه مدنی. دانشجویان و كارگران پیاده نظام انقلاب مخملی هستند كه در واقعه 18 تیر 1378 در حمایت از خاتمی به صحنه آمدند، دفتر تحكیم وحدت، اكنون خود بر سر اتخاذ استراتژی درگیر كشمكشهای درونی است.
4- رضا پهلوی. وی به عنوان فرزند شاه سابق، خود را كاتالیزوری(تسریع كننده) میشناسد كه سلطنت مشروطه را در تقابل با جمهوری اسلامی دنبال میكند اما هواداری در ایران ندارد.
- بسیاری از رهبران اپوزیسیون علیه یكدیگر عمل میكنند. اكبر گنجی از ژورنالیستهای اپوزیسیون میگوید كه اپوزیسیون سازمان یافته نیست و ما رهبر نداریم.
- تاكنون رهبر كاریزماتیكی برای اپوزیسیون ایران پیدا نشده است.
در ادامه این گزارش آمده است: برنامهریزی برای حمایت از انقلاب مخملی در ایران خیلی بیش از آن كه تاكنون واشنگتن كمك كرده، برای ارتباطات و هزینههای سفرها و...، پول نیاز دارد، آمریكا باید واقعیت فساد مالی در اپوزیسیون و هدر رفت بخشی از این پولها را بپذیرد. این گزارش افزوده است: مداخله در امور داخلی یك كشور دیگر برای موفقیت نیازمند اطلاعات دقیق است، آمریكا باید از رهبرانی در انقلاب مخملی حمایت كند كه توانمند باشند و توسط دستگاه امنیتی ایران خریداری نشوند، متاسفانه ما (آمریكا) در ایران سفارتخانه نداریم و امكان سازماندهی رهبران و اپوزیسیون را نداشته و ائتلافهای درون ایران را متوجه نمیشویم. جامعه اطلاعاتی آمریكا (شامل 16 سازمان اطلاعاتی) باید برای كسب اطلاعات از درون ایران به جستجوی خود شتاب دهد.
همچنین در بخش دیگری از این با تأكید بر لزوم مداخله نظامی آمریكا در امور ایران، آورده است: برای تحقق یك انقلاب مخملی، حكومت ایران باید اراده خود را برای برخورد و سركوب انتظامی آن از دست بدهد، بعید به نظر میرسد كه حكومت ایران توانایی برخورد قهرآمیز با انقلاب مخملی را نداشته باشد. اگر تجمعاتی در ایران صورت گیرد و ارتش و سپاه پاسداران و بسیج و پلیس، آن گونه تضعیف نشده باشند كه كنار بنشینند، در آن صورت آمریكا باید برای مداخله نظامی و دفاع از آن تجمع كنندهها آماده شود.
استراتژیستهای مركز آمریكایی سابان " تغییر حكومت، از بین رفتن یكی از اصلیترین دشمنان آمریكا با هزینه بسیار پایین و بدون تهاجم تمام عیار با انقلاب مخملی، تضعیف حكومت ایران و تغییر رفتار آن در صورت عدم تحقق انقلاب مخملی، قویتر كردن نفوذ اطلاعاتی آمریكا در ایران و رهایی آمریكا از عدم تعهد به تغییر رژیمهای خاورمیانه و تحقق شعار دموكراسی با تغییر حكومت در ایران را جمله محاسن این سناریو دانسته و معایب آن را نیز چنین برشمرده اند:
- ایران برای ممانعت از انقلاب مخملی، به خوبی سنگرسازی كرده است، سوزان ملانی معتقد است جمهوری اسلامی همه نوع فاجعهای غیر از طاعون را سپری كرده است: جنگ، ایزوله شدن، بیثباتی، حملات تروریستی، انتقال رهبری، خشكسالی، زلزلههای عجیب، و... لذا حكومت بسیار مستحكم است.
- نتایج رژیم چنج و تغییر حكومت مشخص نیست، از كجا معلوم كه حكومت جایگزین، به نفع آمریكا كار كند، امیدواری در این است كه میزان تنفر كمتر از دوره جمهوری اسلامی باشد.
- حمایت آمریكا، موجب نفرت بیشتر ایرانیان میشود و از آن به "بوسهی مرگ " یاد میگردد. دكتر عباس میلانی میگوید كه حتی اصلاح طلبان نیز از آمریكا میخواهند كه كمتر به آنها پول بدهد، زیرا در چشم مردم بد میشوند.
- نظام جمهوری اسلامی در برابر انقلاب مخملی، حاضر است به خاطر ایدئولوژی خود مقاومت كند.
در كل این سناریو در 9 فصل شامل تحزیر ایران، وسوسه كردن تهران، یك راه را تا انتها رفتن، گزینه اسیراك، واگذاری به نتانیاهو، انقلاب مخملی، الهام بخشیدن به شورش، كودتا و پذیرش غیرقابل قبولها طراحی شده است.
در پایان این سناریو نیز به شرح ذیل نتیجه گیری شده است:
مهندسی سیاست یكپارچهی ایران: تجمیع گزینهها
- هیچكدام از سیاستها در قبال ایران، حتی در صورت تعیین موفقیت توسط مقامات مسئول، شانس موفقیت بالایی را ندارند. هیچ گزینهای تمامی منافع ملی آمریكا را با هزینهی كم و حداقل ریسك تأمین نمیكند.- به بیان دیگر، كلیهی سیاستها، پتانسیل بالایی در نقشآفرینی با یكدیگر را دارند.
- در واقع، مشكل ایران به قدری بزرگ است كه، هر سیاست واقعمدارانه در قبال ایران حداقل باید از دو گزینه یا بیشتر تشكیل شده باشد.
- حكومت اُباما متوجه این واقعیت شده است.
- از این گذشته، تمامی این سناریوها میتواند به عنوان تهدیدات ضمنی در رویكرد اقناعی مطرح باشد، كه در این صورت از بهكارگیری هركدامشان بهتر خواهد بود. به بیان دیگر، ایالات متحده میتواند عدم تمایل ایران بر سر مذاكرات را به عنوان سخت-تر شدن گزینههای خود اعلام كند، كه در آن صورت گزینهی نظامی مقبولیتی بیش از آنچه اكنون دارد پیدا خواهد كرد. استنباط بر این است كه اگر تهران تمایل به سازش ندارد، پس خودش را در جنگی قرار دادهاست كه تمایلش را ندارد. این تهدیدات قابلیت این را دارند كه به عنوان جایگزین در سیاست ایالات متحده در قبال عدم پذیرش سازش از سوی ایران مطرح شده، همچنانكه اُباما مرتباً عدم دور كردن گزینهی نظامی در تصمیمگیری را تكرار میكند.
- در صورت رد مذاكرات ایران در سیاست اقناعی، تمامی رویكردهای تغییر رژیم همچنان، به عنوان روشهای جذابتر مطرح خواهند بود. و مطمئناً روشهای تغییر رژیم، تبعات دیپلماتیك كمتری از سوی منطقه و دولتهای اروپایی علیه آمریكا خواهد داشت.
تغییر رژیم
- اگرچه مطالعهی هر سیاست در تلفیق با گزینههای دیگر كاری غیرعملی مینماید، اما در مطالعهی تطبیقی و ارائهی استراتژیهای متفاوت همهجانبهای كه دولت اُباما بتواند در غالب آن گزینههای متفاوت را یكپارچه كند، سودمند خواهدبود. تغییر رژیم، استراتژی دیگری است كه نقش بسیاری از متغیرها را در برخواهد گرفت.- تاجاییكه امكان بهرهگیری از هر سه روش تغییر رژیم - انقلاب مخملین، شورش و كودتا - وجود دارد، دولت آمریكا پیگیری هر سه مورد با هم را در دستوركار خود قرار میدهد، تا شانس موفقیت بیشتر از پیگیری هر مورد به تنهایی باشد. انتخاب هر سه روش به دلیل اثر همافزایی و سینرژی نیز بهتر خواهد بود. به علاوه، این فشار چند جانبه بر تهران، سبب خستهشدن تواناییهای اطلاعاتی و امنیتی رژیم در روند تصمیمگیری شده، و احتمال انجام خطا را بیشتر كرده تا سایر روشها موفق شوند.
- سیاست براندازندهی حكومت ایران باید شامل طرح تهاجم تمام عیار باشد تا بتواند در صورت بروز اتفاقات افراطی مورد استفاده قرار گیرد. مطمئناً در صورت شكست حمایتهای آشكار و پنهان، در سیاست تغییر رژیم، رئیسجمهور باید آماده تنها راه حل باقیمانده یعنی تهاجم باشد.
- در نهایت باید اذعان داشت كه كلیهی راههای تغییر رژیم نیازمند موافقت دولت آمریكا هستند به جهت آنكه در صورت مقابله به مثل ایران، بتوانند از پشیبانی نظامی (حداقل به صورت حملهی هوایی) برخوردار باشند. انقلابات مردمی تنها زمانی به نتیجه میرسند كه دولتها نخواهند و یا نتوانند از نیروهای نظامی خود علیه مردم استفاده كنند، دفع شورشها نیز نیاز به مداخلهی نظامی مستقیم دارد، چه در هنگام رخداد یك فاجعه، مانند آنچه در خلیج خوكها رخ داد، و چه در هنگام نزدیك شدن به پیروزی نهایی، مانند افغانستان در سال 2001. كودتا نیز در اغلب اوقات نیاز به خنثی كردن واحدها و تأسیسات ویژهای دارند كه به آنها اجازه میدهد تا گسترش یابند.
- بهعلاوه، تغییر رژیم نیازمند پیگیری همزمان با گزینهی تحدید میباشد. در صورتیكه آمریكا اقدام به براندازی حكومت ایران كند، شرارت ایران در خارج سبب گسترده شدن منازعه به بحران اقتصادی، سیاسی و نظامی میشود. ایالات متحده میخواهد با انكار ایران، به تهدید علیه همسایگانی دست بزند كه به گروههای مخالف و شورشها كمك میكنند. جریمه، بازدارندگی نظامی، انزوا و مبارزهی اقتصادی عناصر كلیدی تحدید را به تصویر میكشند، تا به این عنوان بتوان، به سیاست تغییر رژیم كمك كنند.
- همانطور كه در بخشهای قبلی بیان شد، دلیل بسیار مهم یكپارچه كردن سیاستهای متفاوت در قبال ایران، همان است كه بتوان تغییرات را در صورت شكست یك یا چند گزینه پیش برد. توجه به پیامدهای غیرمنتظره سیاست جدید، بسیار حائز اهمیت است چرا كه طبیعت چندگانه و دینامیك خاورمیانه مستعد پیآمدهای غیرمنتظره و تصادفی است. پیچیدگی و تناوب سیاست در قبال ایران، نتیجهی بازهی وسیع تغییرات و حساسیت بالای آنهاست.
- ظهور یك رهبر كاریزماتیك اپوزیسیون در ایران میتواند تمامی معادلات آمریكا در خصوص ایران را چینش مجدد كند. اما اگر ایران شكست خورده و یك نفر سربربیاورد و محبوبیت عامه یافته و برتری جوید، آنگاه تفكر آمریكایی با ظهور یك ماندلا، هاول، بولیوار و یا یك لخ والسای ایران - كسی كه بتواند وحدت اپوزیسیون ایرانی و اجماع توده را به وجود آورد، -تغییر شكل مییابد. اولا ظهور این مرد یا زن، میتواند گزینهی تغییر رژیم را محتملتر از زمان حال كند. (وما پشتیبانی آمریكا از انقلاب مردمی را در بروز حتمی یك رهبر رد نخواهیم كرد.) و دوم آنكه برای ایالات متحده خوشایند نخواهد بود كه به شخصی خیانت كند كه توانسته است یك اپوزیسیون دموكراتیك را از طریق گالوانیزه كردن مردم سازماندهی كند. ممكن است دولت آمریكا متقاعد گردد با پشتیانی از شورشها و حمله هوایی، ایران را تحت فشار قرار دهد تا از كشتن و زندانی كردن آن رهبر كاریزمایتك توسط ایران ممانعت بهعمل آورد. و اگر ایران دست به چنین كاری بزند، آنگاه حمایت سیاسی داخلی آمریكا و حمایت دیپلماتیك بینالمللی، برای سیاستهای بیشتر تهاجمی آمریكا از جمله تهاجم زمینی فراهم میشود. و اگر این رهبر از ایالات متحده درخواست عدم تحریك قومیتها و عدم حملهی نظامی را بنماید تا اینكه تلاشهایش خراب نشود، آنگاه آمریكا قطعاً گزینههای تهاجمی را كنار خواهد گذاشت.
- آخرین نكته، برجستگی سیاستهای ایران در میان كلیهی مسائل پیشروی آمریكاست. واضحترین موضوع این است كه دولت اوباما در شرایطی باید تصمیم خود مبنی بر اولویتبندی در سیاست ایران را بگیرد كه در میانهی بدترین بحران اقتصادی در 80 سال اخیر قرار گرفته است. در این شرایط رقابتی بر سر مهمتر بودن، بین سیاستهای مطرح شده در قبال ایران و نیازهای اقتصادی آمریكا صورت میگیرد.
كدام راه به سوی ایران؟
- یكپارچه كردن سیاستها در قبال ایران، موضوعی بسیار پیچیده و مبهم است.- نادیده انگاشتن ایران دیگر مانند گذشته یك راه واقعگرایانه نیست. ایران در یك بازهی وسیع عمل میكند و موجبات نگرانی آمریكا را فراهم میكند و در این میان اهمیتی به سردرگمی آمریكا نمیدهد.
- و ما به دنبال زمانی هستیم كه نه تنها ایران برای آمریكا سمی در خاورمیانه محسوب نشود كه حتی دوست او باشد.
لازم به ذكر است كه مركز سابان كه توسط میلیاردر صهیونیست "حیم سابان "(Haim Saban) راهاندازی شده است، وابسته به انستیتو بروكینگز است.
انستیتو بروكینگز همان نقشی را در تصمیمسازی استراتژیك برای حزب دموكرات به ریاست جمهوری اوباما ایفا میكند، كه انستیتو امریكن اینترپرایز برای دولت جمهوری خواهان به رهبری بوش ایفا مینمود.
منبع: خبرگزاری فارس
/خ