تعداد کلمات: 943 زمان مطالعه: 5 دقیقه
چهره درخشان و عرشی فاطمه زهرا (سلام الله علیها) هر چند در زمانی کوتاه برجان های ظلمت زده بشریت تابید، ولی آثار و برکات وجودی ایشان در پهنه تاریخ تا زمانی که بساط عالم برچیده شود، باقی و برقرار خواهد بود. این انسان ملکوتی و الهی یکی از بهترین و با ارزش ترین گنجینه های دینی و معرفتی تاریخ اسلام به شمار می آید که سیره و منش دینی و اخلاقی ایشان برای همگان چراغ راه سعادت و خوشبختی است.
هر چند تاریخ پر فراز و نشیب اسلام آنچنان که باید جایگاه و قدر این ستاره عصمت و طهارت را نشناخت و شاخص های سبک زندگی الهی او را به خوبی در خود ثبت و ضبط نکرد، ولی باری به هر جهت مقدار اندکی از سیره ایشان که در تاریخ به یادرگار مانده تحسین و تمجید همگان را بر می انگیزد.
منابع روایی تا اندازه ای کوشیده اند به گوشه ای از جایگاه و مقام والای فاطمه زهرا (سلام الله علیها) اشاره کنند و از عظمت و بزرگی او سخن به میان آورند. یکی از روایات تحسین برانگیزی که پرده از چهره ی عرشی فاطمه (سلام الله علیها) بر می دارند روایتی است که دانشمند برجسته اسلام جناب صدوق در معانی الاخبار آن را مورد دقت قرار می دهد:
مادری عرشی و ملکوتی از جنس فرشتگان الهی
صیرفی از امام صادق (علیه السلام) و ایشان از پدران بزرگوارش نقل می کند: که رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) فرمودند: «خُلِقَ نُورُ فَاطِمَةَ ع قَبْلَ أَنْ تُخْلَقَ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ؛[1] نور فاطمه پیش از آفرینش زمین و آسمانها آفریده شد.»
در این بین مردی از پیامبر سؤال کرد: اى پیامبر خدا بنا بر این فاطمه از جنس بشر نیست؟ پیغمبر (صلّی الله علیه و آله) در پاسخ او فرمودند: فاطمه حوراء بشر است، گفتند: اى پیغمبر خدا! چگونه مىشود که زهرا حوریّه و انسیّه باشد؟
حضرت فرمودند: پیش از این که پروردگار متعال، حضرت آدم را خلقت نماید، در آن هنگام که روح هاى خلایق را آفرید، فاطمه را از نور خود خلق کرد، و چون آدم را آفرید فاطمه را به او ارائه نمود. گفته شد: اى پیامبر خدا! فاطمه در آن هنگام کجا بود؟ حضرت فرمودند: نور او در میان یک ظرف کوچکى در زیر ساق عرش جاى داشت. گفتند: اى رسول خدا! غذاى وى چه بود؟ حضرت فرمودند: گفتن «سبحان اللَّه، و لا اله الّا اللَّه، و حمد خدا را گفتن.[2]
فاطمه در مقام قرب محض به الله
در متن روایت شاهد هستیم که حاضران با هوشیاری تمام از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) سؤال کردند: ای رسول خدا در آن هنگام فاطمه کجا بود؟ حضرت می فرمایند: «أَیْنَ کَانَتْ فَاطِمَةُ قَالَ کَانَتْ فِی حُقَّةٍ تَحْتَ سَاقِ الْعَرْشِ...» [3] یعنی در آن حالت نوری فاطمه (سلام الله علیها) در جایگاهی در زیر ساقه عرش قرار داشت؛ از این فراز متوجه می شویم که تقدم و رتبه حضرت در مقام قرب محض است چون مقام عرش، مقام تجلی اسماء اعظم الهی است، این که گفته می شود حضرت زهرا (سلام الله علیها) زیر ساق عرش بود یعنی اینکه آن حضرت در مقام نوری خود بی واسطه با اسماء اعظم الهی ارتباط داشت.[4]
شاخص های طلایی زندگی فاطمی
1- اسوه عبودیت و بندگی:
مهم ترین و اساسی ترین هدف و فلسفه زندگی عبودیت و بندگی خدای متعال بوده است که به طور صریح و آشکار در سوره ذاریات آیه 56 به آن اشاره شده است[5]، موضوع بسیار مهمی که در جامعه بشری امروز به فراموشی سپرده شده و حقیقت آن مورد توجه انسان مدرن قرار نگرفته است.
این در حالی است که فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به جایگاه و چیستی خلقت انسان واقف بوده و در مسیر عبودیت و بندگی حق تعالی ذره ای به خود سستی راه نداند: در توصیف ایشان نقل شده است آن قدر در شبانگاهان به عبادت خدا مشغول می شد که پاهای مبارکش ورم می کرد[6]، و در حال نماز از فرط خشیت الهی نفس هایش به شماره می افتاد.[7]
یکی از زیباترین و با ارزش ترین صفات و خصوصیات فاطمه زهرا (سلام الله علیها) ویژگی مادری اوست که توانست در خانه پرمهر خود فرزندانی را پرورش دهد که نه تنها سرور جوانان اهل بهشت باشند.
2- مادری نمونه و اسوه پرور:
یکی از زیباترین و با ارزش ترین صفات و خصوصیات فاطمه زهرا (سلام الله علیها) ویژگی مادری اوست که توانست در خانه پرمهر خود فرزندانی را پرورش دهد که نه تنها سرور جوانان اهل بهشت باشند[8] بلکه در دنیای مادی هم اسوه مردانگی، جوانمردی و یگانه پرستی باشند.
فاطمه زهرا (سلام الله علیها) اهتمام خاصی به تربیت معنوی و دینی فرزندان خود داشت از این رو در این مسیر تنها به امور واجب اکتفا نمی کرد، و فرزندان خود را در حد توان و طاقت به امور عبادی تشویق می فرمود، کما اینکه در سیره این بانوی بهشتی نقل شده است که درآستانه ی شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان فرزندان را برای احیای شب آماده می کرد.[9]
3- تجلی صفات حمیده در فاطمه (سلام الله علیها):
خداوند متعال از اخلاص و ایثار خاندان وحی ستایش نموده و آیاتی از قرآن کریم را در شأن و منزلت ایشان نازل کرده است، و آنان را الگو و پیشوای همگان معرفی فرموده است[10]، در ماجرای اطعام دادن به مسکین علمای شیعه بر این باورند که آیه هشتم سوره انسان (به همراه آیات قبل و بعد)، به همراه آیاتی دیگر (هجده آیه از این سوره یا تمامی آن) درباره سه روز روزهگرفتنِ امام علی (علیه السلام)، فاطمه (سلام الله علیها)، حسنین (علیهما السلام) و فضه نازل شده است.[۱1]
نقل شده است این افراد با اینکه گرسنه بودند، افطاری خود را به دنبال درخواست مسکین و یتیم و اسیر بخشیدند.[۱2] روایات بسیاری وجود دارد که این شأن نزول را بیان میکنند.علامه امینی در کتاب الغدیر قدر مشترک این روایات را میآورد و مینویسد این قدر مشترک در میان اهل سنت، مشهور بلکه متواتر است.[۱3]
اینها نمونه ای از ایثار، اخلاص، و عبادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) است، همان مادر نمونه ای که پیامبر خدا در وصف او این چنین فرمود که وجود فاطمه ایمان و قلب او مملو از یقین است. «إِنَّ ابْنَتِی فَاطِمَةَ مَلَأَ اللَّهُ قَلْبَهَا وَ جَوَارِحَهَا إِیمَاناً.»[14]
[1]. معانی الأخبار، ص 396، ح 53.
[2]. همان.
[3]. همان.
[4]. مقام لیله القدری حضرت فاطمه (سلام الله علیها)، اصغر طاهرزاده، ص 20.
[5]. وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ (ذاریات/56) من جنّ و انس را نیافریدم جز براى اینکه عبادتم کنند (و از این راه تکامل یابند و به من نزدیک شوند)!
[6]. مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج 3، ص 341؛ الْحَسَنُ الْبَصْرِیُ مَا کَانَ فِی هَذِهِ الْأُمَّةِ أَعْبَدُ مِنْ فَاطِمَةَ کَانَتْ تَقُومُ حَتَّى تَوَرَّمَ قَدَمَاهَا وَ قَالَ النَّبِیُّ لَهَا أَیُّ شَیْءٍ خَیْرٌ لِلْمَرْأَةِ قَالَتْ أَنْ لَا تَرَى رَجُلًا وَ لَا یَرَاهَا رَجُلٌ فَضَمَّهَا إِلَیْهِ وَ قَالَ ذُرِّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْض.
[7]. بحار الأنوار، ج 67، ص 400، وَ کَانَتْ فَاطِمَةُ ع تَنْهَجُ فِی الصَّلَاةِ مِنْ خِیفَةِ اللَّهِ تَعَالَى»
[8]. «الحَسَنُ و الحُسَیْنُ سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ»؛ حسن و حسین (علیهما السلام)، سرور جوانان بهشت هستند.
[9]. دعائم الإسلام، ج 1، ص 282.
[10]. جنه العاصمه، سید محمد حسن طباطبایی میرجهانی اصفهانی، ص 15.
[11]. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج ۲۵، ص ۳۴۵.
[12]. زمخشری، الکشاف، ۱۴۱۵ق، ج ۴، ص ۶۷۰.
[13]. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج ۲۵، ص ۳۴۵.
[14]. دلائل الإمامة؛ طبرى آملى صغیر، محمد بن جریر بن رستم، ص 139.