کاش یک دانه هم نمیخوردی
کاش اصلاً نمی شدم انگور
کاش میشد از این حوالی رفت
کاش جای تو می شدم در گور
بار شرمندگی است بر دوشم
کاش در باغ دیگری بودم
کاش اصلاً نمی شدم انگور
گُلِ غمگینِ پَرپَری بودم
من چه خاکی به سر کنم از غم
بی تو آقا بگو چه کار کنم
پا اگر داشتم دلم می خواست
به جهنم، به غم فرار کنم
کاش می شد انار بودم من
حسّ خوبی در آن دلت بودم
آن اناری که فاطمه می خواست
نه که انگورِ قاتلت بودم
عباسعلی سپاهی یونسی
کاش اصلاً نمی شدم انگور
کاش میشد از این حوالی رفت
کاش جای تو می شدم در گور
بار شرمندگی است بر دوشم
کاش در باغ دیگری بودم
کاش اصلاً نمی شدم انگور
گُلِ غمگینِ پَرپَری بودم
من چه خاکی به سر کنم از غم
بی تو آقا بگو چه کار کنم
پا اگر داشتم دلم می خواست
به جهنم، به غم فرار کنم
کاش می شد انار بودم من
حسّ خوبی در آن دلت بودم
آن اناری که فاطمه می خواست
نه که انگورِ قاتلت بودم
عباسعلی سپاهی یونسی