4 مهر 1388 / 7 شوال 1430 / 26 سپتامبر 2009 |
1) اعتراض مردم تهران نسبت به كمبود نان و ارزاق عمومي (1304 ش):
در اواخر تابستان 1304، به علت كمبود گندم و آرد، ميزان دريافت آرد نانواييهاي تهران از سهميه معين شده كمتر شد و تهيه نان در شهر با سختي روبرو گرديد. ادامه اين مشكل، موجب نارضايتي مردم از دولت شد. همزمان با گسترش دايره نارضايتي مردم، مأموران نظميه نيز با تحريك احساسات مردم و ايجاد ناامني كوشيدند كه مانع از بازگشت احمدشاه به كشور شوند. احمد شاه نيز كه در اروپا به سرميبرد با مشاهده اين اوضاع، از بازگشت به ايران منصرف شد. در روزهاي آغازين مهرماه، جمعيت زيادي از زنان و مردان معترض به منازل علما رفتند و در روز چهارم مهر جمعيتي در حدود بيست هزار نفر به سمت مجلس حركت كردند و در مقابل مجلس به نمايندگان اهانت نمودند. در اين حال، رضاخان سردار سپه، دستور تيراندازي داد و تعدادي كشته و مجروح شدند و حكومت نظامي اعلام شد. در اين فرصت حكومت نظامي، رضاخان مخالفان خود را به بهانه بازداشت عاملان بلواي نان دستگير نمود و آرامش را به تهران بازگرداند. در واقع سردار سپه با آشوب آفريني نسبت به تأمين نان، هم مجلس را مرعوب نمود، هم قدرت خود را نشان داد و هم موجبات تنفر و بدبيني مردم را نسبت به نمايندگان فراهم ساخت. اين جنبشها در اواخر مهرماه به نهضتي بر ضد قاجار تبديل شد و رضاخان كه خود را فعّال مايشاء و همه كاره ايران ميدانست در تصميم خود بر انقراض قاجار و ايجاد سلسله پهلوي راسختر شد. تا اين كه يك ماه بعد در نهم آبان 1304 به آرزوي ديرينه خود يعني كسب قدرت مطلق رسيد. |
2) اشغال بُستان توسط اشغالگران بعثي در روزهاي آغازين جنگ (1359 ش) |
3) تشكيل جلسه سازمان كنفرانس اسلامي در مورد جنگ ايران و عراق (1359 ش):
سازمان كنفرانس اسلامي از نخستين روزهاي جنگ ايران و عراق وارد صحنه شد. وزراي خارجه كشورهاي عضو سازمان كه براي شركت در اجلاس سالانه مجمع عمومي در نيويورك بودند در تاريخ چهارم مهر 1359، به منظور بررسي جنگ ايران و عراق تشكيل جلسه دادند. برگزاري اين جلسه به پيشنهاد نمايندگان اندونزي و ليبي بود كه در اجلاس تصميم گرفته شد تا كميتهاي به نام كميته حُسن نيت به منظور پايان دادن به جنگ تشكيل دهد. اين كميته در طول كار خود، نُه بار نشست و چند بار سفر به تهران و بغداد داشت اما كار آن، در حالي كه جنگ همچنان ادامه مييافت و شرايط جبههها به نفع جمهوري اسلامي ايران در حال تغيير بود، به جايي نرسيد. |
4) درگذشت استاد "رضا مافي" خطاط صاحب سبك و نقاش برجسته معاصر (1361 ش):
استاد رضا مافي در سال 1322 ش در مشهد به دنيا آمد. از كودكي به هنر گرايش داشت. اولين استاد وي در زمينه هنر خطاطي، استاد اعتضادي بود كه در آن زمان، كتب خطي موزه آستان قدس رضوي را مرمت ميكرد. بعدها نزد استاد حسين ميرخاني در تهران شاگردي نمود و از شيوه ميرزا غلامرضا اصفهاني هنرمند قرن سيزدهم تأثير ميپذيرفت. او سپس به خط نقاشي روي آورد و نستعليق را وارد خط نقاشي كرد. استاد مافي نخستين هنرمند خطاطي بود كه خط و نقاشي را به صورت تابلو عرضه كرد و خط نستعليق را به شكل نقاشي - خطاطي ترسيم نمود. اين هنرمند خطاط، بيش از هشتصد تابلو خلق كرد و تعدادي نمايشگاه از آثار خود، در داخل و خارج از ايران، برپا نمود. پس از پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1358 نمايشگاهي با عنوان شهيدان راه آزادي شامل آخرين كارهايش را برپا كرد و درآمد اين نمايشگاه را براي نوشتن سنگ نبشتهاي براي شهداي انقلاب اسلامي در نظر گرفت. رضا مافي در 39 سالگي بر اثر سانحهاي درگذشت و در حرم عبدالعظيم دفن شد. |
5) تأسيس بندر و منطقه آزاد تجاري در جزيره كيش (1365 ش):
جزيره كيش در زمان حكومت ستمشاهي به عنوان مركزي توريستي و تفريحي مورد استفاده قرار ميگرفت. پس از پيروزي انقلاب، تأسيسات سياحتي - اقتصادي اين منطقه براي عموم گشايش يافت، تا اين كه طرح ايجاد بندر آزاد در اين جزيره كه قبلاً توسط دولت به تصويب رسيده بود، از طريق رسانههاي گروهي اعلام گرديد. هدف از اين طرح، تبديل كيش به يك بازار مناسب براي صادرات و واردات كالا منطبق بر موازين اسلامي و نيز كمك به ساكنان جزيره و توليد اشتغال براي آنها و ارائه خدمات به ساير جزاير اعلام شد. طبق اين طرح، افراد ميتوانند هر مقدار كالا وارد اين جزيره كنند تا از آن جا به كشورهاي منطقه صادر شود. همچنين ورود كالا از طريق بازاري كه در اين جزيره ايجاد ميشود صورت ميگيرد. |
6) درگذشت استاد "عبدالكريم روشن تهراني" عارف معاصر (1371 ش):
حاج ميرزا عبدالكريم روشن تهراني عارف و استاد برجسته معاصر، در سال 1282 ش در تهران به دنيا آمد. اشتياق تفحّص در مباني عرفان و فلسفه، او را به سوي فراگيري علوم اسلامي كشاند. وي در اين زمينه از استادان بنام عصر خود، دانش آموخت و پس از چندي، خود، در رديف استادان برجسته عرفان قرار گرفت. حاج ميرزا عبدالكريم روشن تهراني، مدتي در دانشكده الهيات دانشگاه تهران تدريس كرد كه شاگردان بسياري از محضر درسش بهره گرفتند. وي در 89 سالگي درگذشت. |
7) امضاي پيمان منع آزمايشهاي هستهاي توسط ايران (1375 ش) |
8) 7شوال سال306هجري قمري:
« ابوعبدالله احمد بن جيهاني» دانشمند، سياستمدار و جغرافيدان عهد ساماني درگذشت. اين دانشمند بزرگوار به سبب تحقيقات ارزنده و همچنين حمايت و تشويق استاد خويش كتابي درجغرافيا نوشت كه به نام« اَلمَسالِك وَ المَمالِك» مشهوراست. و شايان توجه است كه جغرافيانويسان متأخر اطلاعات خود را درباره سرزمينهاي غيراسلامي شمال و شرق ازكتاب جيهاني گرفتهاند. |
9) 7شوال سال351هجري قمري:
« ابن قانع » محدث و شرح حال نويس صحابه بدرود حيات گفت. نكته شايان توجه درزندگي ابن قانع سفرهاي متعدد اوست. اين سفرها فرصت كافي دراختيار او گذاشت تا ازمحضر استادان برجسته كسب علم كند. مهمترين اثرابن قانع« مُعجَم الصَّحابه» نام دارد كه او دراين كتاب اصحاب پيامبرگرامي اسلام را برشمرده و ازهريك سندي بيان كرده است. |
10) وقوع غزوهي احد دومين جنگ صدر اسلام به فرماندهي پيامبر اكرم(ص)(3 ق):
پس از شكست مشركان در جنگ بدر در سال دوم هجري، آنان لشكري سه هزارنفري مهيا كرده و به سمت مدينه به راه افتادند. مسلمانان به تعداد هزار نفر به رهبري پيامبر اسلام(ص) در هفتم شوال از مدينه خارج شده و به سمت اُحُد به راه افتادند. در اين ميان منافقاني كه با جنگ در خارج از مدينه مخالف بودند با تحريك ديگران، سيصد نفر را از همراهي با لشكر مسلمانان منصرف كرده و سپاه اسلام با هفتصد نفر رو در روي مشركان قرار گرفت. پيروزي در ابتداي جنگ از آنِ مسلمانان بود ولي با سرپيچي عدهاي از فرمان اكيد پيامبر مبني بر حراست از موضع استراتژيك اُحد، سپاهيان قريش با طي كردن اين تنگهي مهم، پشت سَرِ قواي اسلام قرار گرفت و تعداد زيادي از مسلمانان را به شهادت رساندند. در اين جنگ، حمزه عموي پيامبر و هفتاد تن از ياران آن حضرت نيز به شهادت رسيدند. |
11) درگذشت حكيم متألّه "ميرزا رفيعا ناييني" (1080 ق):
ميرزا رفيع الدين محمد بن حيدر طباطبايى معروف به ميرزا رفيعا ناييني، از علماي بزرگ شيعهي قرن يازدهم هجري است. وي فقيه اصولي، متكلم و جامع معقول و منقول بوده و از اساتيد علامه مجلسي دوم و شيخ حر عاملي و از شاگردان شيخ بهايي ميباشد. اقسامُ التَّشكيك و حقيقتَهُ، حاشيهي اصول كافي و الشَّجرَةُ الاهِيَّه از اوست. وفات ميرزا رفيعا در هشتاد و پنج سالگي در اصفهان روي داد و در تخت فولاد به خاك سپرده شد. |
12) رحلت "علامه ميرزا ابوالحسن شعراني" فقيه، مفسر و عارف نامي(1393 ق):
ميرزا ابوالحسن شعراني در سال 1320 ق در تهران به دنيا آمد. مقدمات را در مدرسهي مروي تهران گذراند. وي مدتي در محضر درس آيت اللَّه شيخ عبدالكريم حائري يزدي بود و سپس آهنگ نجف نمود و از اساتيد آن ديار بهره برد. علامه شعراني در حالي به وطن مراجعت كرد كه اوج استبداد رضاخاني، خفقان را بركشور حاكم كرده بود و در اين حال به تبليغ و تدريس و تحقيق پرداخت. علامه، علاوه بر مهارت در فقه، اصول، تفسير، حديث، فلسفه، رياضي، عرفان، كلام و... به زبانهاي عربي، فرانسه، تركي، انگليسي و عبري نيز آشنايى كافي داشت. فاضلان زيادي در محضر او پرورش يافتند كه حضرات آيات ميرزاهاشم آملي، عبداللَّه جوادي آملي، حسنِ حسنزاده آملي، و... از آن جملهاند. همچنين از علامه شعراني آثار قلمي متعددي از جمله تفسير مَنهَجُالصادقين به جاي مانده است. سرانجام، اين عالم عامل و دانشمند كم نظير پس از هفتاد و سه سال زندگي پر افتخار در هفتم شوال 1393 ق جان به جان آفرين تسليم كرد و در جوار حرم حضرت عبدالعظيم حسني(علیه السّلام) در خاك آرميد. |
13) 26سپتامبر سال1146ميلادي:
بيت المقدس در جنگهاي صليبي بدست صلاحُ الدّين ايّوبي سردار دلير مسلمان آزاد شد. پس ازفتح بيت المقدس اخراج اشغالگران ازاين شهرآغازشد. صلاحُ الدّين ايوبي پس ازفتح بيت المقدس برخلاف روش معمول مسيحيان كه ساكنان شهرهاي تسخيرشده را قتل عام مي كردند؛ دستورداد كه فقط شهررا ترك كنند و كسي به آنها صدمه اي نرساند و با عطوفت با آنان رفتار شود. |
14) 26سپتامبر سال1964ميلادي:
كشور زامبيا به استقلال كامل رسيد. اين سرزمين ازاوايل قرن 19ميلادي مستعمره انگليس شد. سپس دريك دوره ده ساله ازسال 1953ميلادي به اتفاق رودزياي جنوبي، فدراسيون تشكيل داد. اما سلطه سفيد پوستان نژاد پرست رود زياي جنوبي موجب شد كه جنبش استقلال طلبانه ملي زامبيا يا رودزياي شمالي بوجود آيد. زامبيا درژانويه سال1964ميلادي به استقلال داخلي رسيد و درسپتامبر همين سال استقلال كامل خود را بازيافت. |
15) تأسيس اولين كليساي مسيحي به فرمان "كنسْتانتين" امپراتور روم در اورشليم (330م):
كُنْسْتانتين (قُسطَنْطين) كبير، امپراتور روم در نيمه اول قرن چهارم ميلادي حكومت را در اختيار داشت. يكي از اقدامات وي صدور فرمان ميلان بود. بر اساس اين فرمان، مسيحيان در انجام عبادات خود آزادي يافتند و دين مسيحيت در سراسر روم رسميت يافت. در ادامه دلبستگي به دين مسيح(ع)، كنستانتين در بيست و ششم سپتامبر سال 330 ميلادي، اولين كليساي مسيحي در اورشليم را بنا نهاد. همسر وي كه در ترويج و تبليغ آيين مسيحي كوشا بود، در ساخت اين كليسا نيز كنستانتين را همراهي نمود. آثاري از اين كليسا تا سالهاي اخير باقي مانده بود. |
16) آغاز سلطنت "خسرو پرويز" پادشاه معروف سلسله ساساني (590م):
خسرو پرويز پادشاه ساساني يكي از معروفترين پادشاهان اين سلسله به شمار ميرفت و دوران حكومت وي با بعثت پيامبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) همزمان بود. خسرو بعد از مرگ هرمز چهارم، در بيست و ششم سپتامبر 590م به سلطنت نشست و البته براي دستيابي به تخت و تاج شاهي، با واگذاري ارمنستان به روم، از حمايت امپراتور روم بهره گرفت. وي در دوران سلطنت خود توانست مناطقي از آسياي صغير، فلسطين، شام و مصر را به تصرف درآورد و قدرت خود را گسترش دهد. از حوادث مهم دوران سلطنت خسرو پرويز ظهور پيامبر(ص) در مكه و نگارش نامهاي است كه پيغمبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) براي او فرستادند. پيامبر در اين نامه ضمن دعوت وي به توحيد و يكتاپرستي، تداوم سلطنت او را منوط به پذيرش اسلام دانستند و چون خسروپرويز نامه پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را پاره نمود با نفرين رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) عمر خسرو پرويز و سپس سلطنت ساسانيان پس از مدتي درهم پيچيد. از ديگر حوادث زمان حكومتِ خسروپرويز، جنگهاي طولاني مدت وي با امپراتوري روم بود كه به جهت حمايت از امپراتور مقتول روم كه حامي پادشاه ايران بود، آغاز شد و بعد از بيست و چهار سال در سپتامبر 627م، خاتمه يافت. خسروپرويز همانند بسياري از پادشاهان، مردي فاسد و خوش گذران بود كه فساد و تباهي و تجمل پرستي و شهوتراني اركان حكومتش را سست نموده بود. شكست از روم و شورش سرداران سپاه ايران سرانجام به قتل خسروپرويز انجاميد و پسرش شيرويه زمام امور را به دست گرفت. |
17) اختراع زبان بينالمللي "اسپرانتو" توسط "لودويك زامنهوف" لغتشناس روسي (1887م):
اسپرانْتو، زباني بين المللي است كه در 26 سپتامبر 1887م به وسيله جزوهاي با نام "يك زبان جهاني" كه مؤلف آن، امضاي مستعار اِسْپِرانْتو را براي خود انتخاب كرده بود، معرفي گرديد. اين اسم مستعار كه در زبان جديد به معني اميد است را يك پزشك لهستاني به نام لوْدويك زامِنْهوف انتخاب كرده بود و همين نام بعدها به خود زبان مزبور، اطلاق شد. اين زبان داراي دستور زبان بسيار آسان است و تنها 16 قاعده دارد. زبان اسپرانتو، زبان تفاهم بينالمللي است كه برخلاف زبانهاي ديگر به هيچ گروه، فرقه يا ملتي تعلق ندارد. اين زبان طبق آخرين روشهاي كُدگذاري علمي ساخته شده است تا همه مردم جهان، حتي افراد كم هوش يا نابينايان و ناشنوايان نيز بتوانند آن را به آساني ياد بگيرند و با هم تفاهم برقرار كنند. امروزه متوجه شدهاند كه اسپرانتو، بهترين زبان براي كار كامپيوترها و ماشينهاي ترجمه است و سريعترين، ارزانترين و مطمئنترين وسيله انتقال اطلاعات علمي به سراسر جهان به ويژه براي كشورهاي كم درآمد و كمتر توسعه يافته است. اين كشف و ابداع مانند هر اكتشاف و ابداع علمي ديگري، در طولبيش از صد سال گذشته، توسط صدها زبانشناس، شاعر و نويسنده از كشورهاي مختلف جهان تكميل شده است. اين زبان داراي 29 حرف الفباي اسپرانتو است كه از لاتين گرفته شده و به صورت استاندارد درآمدهاند. هر حرف فقط يك صدا دارد و هر چه نوشته شود، همانْ با تلفظِ استاندارد خوانده ميشود. حرفي كه نوشته شود و خوانده نشود در اسپرانتو وجود ندارد و هر قاعده اين زبان، داراي يك علامت يا كُدشناسي در خود كلمه است. همچنين فراگيري اين زبان را دهبار آسانتر از زبانهاي ديگر ميدانند. مركزجهاني اسپرانتو در بندر روتِرْدام هلند قرار دارد و داراي بيش از 3500 شعبه در يكصد و ده كشور جهان است. همچنين بالغ بر 22 برنامه راديويي از خاور دور گرفته تا اروپاي شرقي، غربي و امريكاي جنوبي، مرتباً به زبان اسپرانتو پخش ميشود. با وجود استقبال ملل دنيا از زبان اسپرانتو، به علت مخالفت دولتهاي استعمارگر انگليسي زبان، زبان اسپرانتو بينالمللي نشد. |
18) تولد "مارتين هايْدْگِر" فيلسوف برجسته آلماني (1889م):
مارتين هايْدِگِر، نظريهپرداز معروف آلماني در 26 سپتامبر 1889م در شهرِ بادن آلمان به دنيا آمد. وي پس از طي دروس مقدماتي و متوسطه، به تحصيل در رشته فلسفه پرداخت و سپس به تدريس فلسفه روي آورد. هايدِگِر پس از مدتي به رياست دانشگاه فرايْبورْگْ آلمان دست يافت و به تمجيد از آدولف هيتلر، رهبر حزب نازي پرداخت. به نظر او، شخص پيشوا و تنها خود او واقعيتِ موجود و آينده آلمان و قانون آن است. با اين حالْ هايْدِگر بعدها از اين تعاريف درباره هيتلر نادم شد. هايْدِگر پس از سالياني از رياست دانشگاه كنارهگيري كرد و به مطالعه و تحقيق مشغول شد. او فلسفه خود را پژوهش وجود توصيف كرد و معتقد بود كه توجه اصلي او به وجود، در معناي واقعي و مطلق آن است نه وجود شخصي. وي در تشريح وجود حاضر، مقوله پس از مرگ را زير سوال برد و بر اين عقيده بود كه آگاه شدن از اين امر كه گذشتهْ پوچ بوده و آينده نيز پوچ خواهد بود، ميتواند به انسان روحيه مبارزه با پوچي و پذيرش مسئوليت براي هستي خويش اعطا كند. هايدگر خود را فيلسوفي ميداند كه وظيفهاش نجات تمدني است كه خود را به تكنولوژي، علم و عقلانيت حساب شده، ارزان فروخته است. هايدگر در باب وجود كلي معترف است كه چيزي نميداند زيرا فهم آن براي ذهن بشر غيرممكن است، اما در باب وجود جزئي عقيده دارد كه تجربهاي تلخ و بيارزشي است ميان دو خواب. گويى وي ميگويد: روز مرگ ما از روز تولدمان بهتر است اما از اين بهتر آن بود كه اصلاً به دنيا نميآمديم.هايْدِگر درباره موضوعات متعدد علمي از قبيل منطق، فلسفه علم، فلسفه تاريخ، هستيشناسي، زبان، تكنولوژي، شعر و شاعري، فلسفه يونان و رياضيات و... بازده علمي داشته است. اين تنوع و گسترده فكري باعث شد كه وي از ديدگاه برخي، به عنوان فردي قابل احترام ياد شود. با اين حال، نوشتارهاي هايدگر را معمولاً بسيار پيچيده و مبهم ميدانند. اين پيچيدگي و ابهام از يك سو به علت نفوذ انديشه او در مسائل غايى و انتزاعي است و از سوي ديگر ناشي از شيوه كاملاً خاص اوست كه در زبان خود به كار ميگيرد. فهم نوشتارهاي بعدي هايدگر، حتي دشوارتر از نوشتههاي اوليه اوست. هايْدِگر چنان دشوارگويْ بود و با كلمات بازي ميكرد كه اغلبِ افكارش در زير لفافِ لفظ، مكتوم مانده است. وي در برخي از كتب خود، خواننده را به مرداب پيچيدگيها و ابهامات ميكشاند كه راه پيدا كردن از آن به سرزمين عقل تقريباً غيرممكن است. بسياري از فلاسفه جديد، در افكار او به انديشههاي مختلفي برخوردهاند و همه در عميق بودن انديشههاي او، اما نه در معناي آنها، اتفاق نظر دارند. از هايدِگر آثار متعددي بر جاي مانده كه وجود و زمان، متافيزيك چيست، تفكر چيست و سرچشمه كار هنر، از آن جمله است. مارتين هايْدِگِر سرانجام در 26 مه سال 1976م در 87 سالگي درگذشت. |
19) روز استقلال "زلاندنو" از استعمار انگلستان (1907م):
جزاير زلاندنو در سال 1642م توسط آبِل تاسْمان، كاشف معروف هلندي كشف و بعداً جزو مستعمرات انگلستان در اقيانوسيه شد. در سال 1840م، بوميان اين سرزمين حكومت انگلستان رابه رسميت شناختند، ولي اين توافق ديري نپاييد و به جنگ ميان بوميان و اشغالگران انجاميد. درقرن نوزدهم ميلادي مهاجرت وسيع انگليسيها به اين سرزمين شدت گرفت ولي سرانجام در 26 سپتامبر سال 1907، انگلستان به زلاندنو استقلال داده و نوع حكومت اين كشور، فرمانداري كل گرديد. زلاندنو يا نيوزيلند با بيش از 270 هزار كيلومتر مربع مساحت در قاره اقيانوسيه، در شرق درياي تاسْمان و استراليا قرار داشته و متشكل از دو جزيره اصلي جنوبي و شمالي است. جمعيت آن نزديك به 4 ميليون بوده كه اكثريت آنها پيرو آيين مسيحيت ميباشند و به زبان انگليسي و مائوري صحبت ميكنند پايتخت زلاندنو، ولينگتون نام دارد و واحد پول اين كشور دلار است. انگليسيتبارانْ اكثريت نژادي زلاندنو را تشكيل ميدهند. پيشبيني ميشود كه جمعيت زلاندنو تا سال 2025م نزديك به 5 ميليون نفر خواهد بود. از شهرهاي مهم زلاندنو، اوكْلند، كرايست چرچ و مانوكائو است. نظام سياسي حاكم بر زلاندنو فرمانداري كل، تحت حكومت تشريفاتي پادشاه انگلستان است. ششم فوريه، سالروز انعقاد پيمان وايتانگي در سال 1840م روز ملي زلاندنو نام گرفته است. (ر.ك: 6 فوريه) |
20) آغاز نخست وزيري "احمد بن بلا" در الجزاير پس از استقلال اين كشور (1962م): احمدبن بلا، سياستمدار معروف الجزايري، در سال 1916 در شهري در نزديك مرز الجزاير با مراكش به دنيا آمد. وي پس از پايان جنگ جهاني دوم به يك سازمان سياسي موسوم به جنبش آزاديهاي دموكراتيك پيوست اما بعدها اين سازمان را رها كرد تا خود سازماندهي سياسي نويني را به وجود آورد. بنبلا در سال 1950م به زندان افتاد ولي از زندان گريخت و به قاهره رفت. بن بلا در قاهره، يك كميته انقلابي را پايهريزي كرد كه بعدها به جبهه آزادي ملي معروف شد. به دنبال استقلال الجزاير از استعمار فرانسه، احمدبن بلا در بيست و ششم سپتامبر 1962، به عنوان اولين نخستوزير اين كشور تازه استقلال يافته رسيد و سپس به رياست جمهوري اين كشور انتخاب شد. بن بلا كه حكومتش را با كودتا عليه بن يوسف بن خلده آغاز كرده بود، سه سال بعد، خود، قرباني كودتاي هواري بومِدِيَن، وزير دفاع دولت خود شد و به مدت شش سال به زندان افتاد. بن بلا كه پس از آزادي از زندان، به دليل فرصت مطالعه و تفكر كافي در ايام حبس گرايش زيادي به اسلام و انقلاب اسلامي ايران داشت، رفته رفته با مقتضيات سياسي جهان غرب همگام شد و نه تنها از آرمانهاي انقلاب اسلامي فاصله گرفت، بلكه جبهه نجات اسلامي الجزاير را نيز محكوم نمود و لذا چهره مذهبي خود را از دست داد. |