تعريف علوم قرآنى
منظور از «علوم قرآنى» چيست؟
قيد به طور خاص، علومى را كه مختص به قرآن نيست، ولى مقدمه فهم قرآن است، مانند: صرف و نحو، از تعريف بيرون مى كند. اصطلاح علوم قرآنى در قرن پنجم و ششم پديد آمد و علم تفسير كه تا آن زمان، علمى از علوم قرآنى به شمار مى آمد از آن جدا شد.[2]
در حوزه علوم قرآنى چند علم وجود دارد؟ كدام يك، مورد نياز جامعه كنونى است؟
تاريخ قرآن (وحى، نزول، تدوين و جمع آورى قرآن و قرائات)، تحريف ناپذيرى، اعجاز و تحدّى، ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه، تأويل و تفسير. در اين ميان برخى مباحث، مانند وحى شناسى و نزول قرآن شناخت وجوه اعجاز قرآن و تحريف ناپذيرى از اهميّت ويژه اى برخوردار است; زيرا الهى بودن قرآن را اثبات نموده، زمينه تقويت اعتقاد و اعتماد و در نهايت، ايمان راسخ را فراهم مى سازد.
راه هاى آشنايى با علوم قرآنى
براى آشنايى با مباحث قرآنى، مطالعه چه كتاب هايى لازم است؟
مهم ترين كتاب هايى كه ما را در سطح مقدماتى با علوم قرآنى آشنا مى كند عبارت اند از: قرآن در اسلام[3]، درسنامه علوم قرآنى (سطح 1)[4] و آموزش علوم قرآنى[5] است. و در سطح متوسط: درسنامه علوم قرآنى (سطح 2)[6]، علوم قرآنى[7]، علوم قرآن[8] تاريخ قرآن[9] و پژوهشى در تاريخ قرآن كريم[10].
برخى كتاب هاى مرجع در علوم قرآنى عبارتند از: البرهان فى علوم القرآن[11]، الاتقان فى علوم القرآن[12]، التمهيد فى علوم القرآن[13]، و علوم القرآن عند المفسرين[14] .
مهم ترين كتاب ها درباره معارف قرآن عبارتند از: تفسير الميزان[15]، تفسير نمونه[16]و ... و تفسيرهاى موضوعى مانند: پيام قرآن[17]، منشور جاويد[18]، و تفسيرهاى موضوعى استاد آية الله جوادى آملى.
معناى قرآن
قرآن به چه معنا است؟
1. قرآن بر وزن «غُفران»، مصدر و از مادّه (قرأ) گرفته شده; به معناى خواندن است (مانند: قرائتُ الكتاب: كتاب را خواندم). در اين فرض، قرآن به معناى اسم مفعول (مقروء = مقروٌ: تلاوت شده) به كار رفته است. (نظر عبدالله بن عباس و لحيانى)[19]
2. قرآن مصدر و از (قرُء=قرى) گرفته شده و به معناى جمع كردن است (مانند: قرأت الماء فى الحوض: آب را در حوض جمع كردم) و اين نام، بدين جهت است كه قرآن، ثمرات و نتايج كتب آسمانى پيشين را در خود جمع دارد و يا به اين دليل است كه سوره ها و آيات، اوامر، نواهى، قصص، و ... در آن جمع شده است (نظر قتاده، ابن اثير و زجاج)[20]
3. قرآن، از مادّه قرن مشتق شده و به معناى ضميمه كردن چيزى به چيز ديگر است و چون آيات و سور آن به يك ديگر نزديك و مقرون به گونه اى خاص به هم مرتبطند، به آن قرآن مى گويند. (نظر اشعرى); بنابراين نظريه، قرآن مهموز خوانده نشده، و نون جزء حروف اصلى كلمه است.
4. قرآن مشتق از (قرائن) و قرائن جمع قرينه است; چرا كه آيات قرآن بعضى قرينه و مؤيد بعضى ديگر است و بعضى، برخى ديگر را تفسير و تصديق مى كند و به هم شباهت دارد. (نظر فرّاء) بنابراين نظريه هم قرآن مهموز خوانده نمى شود و نون جزء حروف اصلى كلمه است.[21]
اسامى و صفات قرآن
آيا مى توان فهرستى دقيق و كامل از اسامى و صفات قرآن ارائه داد؟
عناوين ديگرى كه در قرآن، به طور يقين به صورت اسم براى آن مطرح شده عبارت است از: تنزيل، كتاب، فرقان و ذكر.
از ميان صفات قرآن، مشهورترين آنها در خود قرآن عبارتند از: احسن الحديث، بشير، بصائر، بلاغ، بيان، حكيم، مبارك، ذى الذكر، شفاء، عربى، عزيز، الحكيم، العظيم، كريم، مبين، المجيد، قيّم، متشابه، مثانى، مجيد، نذير.
صفات ديگرى نيز در نهج البلاغه و صحيفه سجاديه و ديگر كتب روايى براى قرآن آورده شده كه جز مواردى مانند ربيع القلوب، معمولا از نام هاى قرآنى استفاده شده و يا مشابه آن است.
فرقان يعنى چه؟
گفتنى است كه اين وصف از زبان پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) درباره حضرت على(ع) نيز به كار رفته است، زيرا آن بزرگوار در قيامت، جدا كننده مؤمنان از كافران و بهشتيان از دوزخيان خواهد بود.[24]
فرق كتاب مبين و امّ الكتاب را بيان كنيد.
«و إِنَّهُ فى أُمِّ الْكِتـبِ».[25] «امّ» در لغت به معناى اصل و اساس هر چيزى است و «امّ الكتاب» به معناى كتابى است كه اصل و اساس همه كتاب هاى آسمانى است و همان لوحى است كه نزد خداوند از هرگونه تغيير و تبديل و تحريفى محفوظ است و همان كتاب علم پروردگار است كه همه حقايق عالم و حوادث آينده و گذشته و همه كتاب هاى آسمانى در آن درج شده است.[26] پس منظور از «امّ الكتاب»، لوح محفوظ و مقصود از «كتاب مبين»، صفتى از اوصاف قرآن است.
عربى بودن قرآن
چرا قرآن به زبان عربى نازل شده است؟
بديهى است وقتى آيين و دين اسلام مى توانست موفق شود و در تمام جهان گسترش يابد كه نخست در منطقه بعثت پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ـ كه عرب زبان بودند ـ پذيرفته شود و عرب ها به آن ايمان آورند، آن گاه از سوى همين مؤمنان در تمام جهان منتشر شود.
(وَ مَآ أَرْسَلْنَا مِن رَّسُول إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُم)[30]; هيچ رسولى را نفرستاديم مگر به زبان قوم خودش تا اين كه خوب و روشن پيام را به آنهابرساند.
پی نوشت ها :
[1] محمدهادى معرفت، علوم قرآنى، ص 7.
[2] سيد على كمالى دزفولى، شناخت قرآن، ص 28; محمد هادى معرفت، التمهيد فى علوم القرآن، مقدمه ج 8.
[3] علامّه سيد محمد حسين طباطبايى.
[4] حسين جوان آراسته.
[5] محمد هادى معرفت.
[6] حسين جوان آراسته.
[7] محمدهادى معرفت.
[8] محمد باقر سعيدى روشن.
[9] محمود راميار.
[10] سيدمحمد باقر حجتى.
[11] محمد بن عبداللّه زركشى
[12] جلال الدين سيوطى.
[13] محمد هادى معرفت.
[14] به كوشش محققان «مركز فرهنگ و معارف قرآن كريم».
[15] علامّه سيد محمد حسين طباطبائى.
[16] زير نظر ناصر مكارم شيرازى.
[17] همان.
[18] جعفر سبحانى.
[19] ابن منظور، لسان العرب، ج 11، ص 79; راغب اصفهانى، مفردات الفاظ القرآن، ص 669 .
[20] علامه شرتونى، اقرب الموارد، ج 2، ص 977; مفردات الفاظ القرآن; ابن فارس، معجم مقاييس اللغة، ج 5 ، ص 78.
[21] عبدالله زركشى، البرهان فى علوم القرآن، ج 1، ص 278; محمود راميار، تاريخ قرآن، ص 14 ـ 18.
[22] ر.ك: راغب اصفهانى، مفردات الفاظ القرآن، ص 63 ـ 64 .
[23] كلينى، كافى، ج2، ص630 ، ح11. (كتاب فضل القرآن، باب النوادر).
[24] شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا، ج1، ص9; قندوزى، ينابيع المودة، ج1، ص455 و ج2، ص402; محمد كراجكى، كتاب التعجب، ص35.
[25] زخرف، آيه 4.
[26] ناصر مكارم شيرازى وهمكاران، تفسير نمونه، ج 21، ص 7 ـ 9; الميزان، ج 18، ص 83 ـ 84 .
[27] فصّلت، آيه 24.
[28] محمدتقى مصباح يزدى، معارف قرآن، ج 6 ; همو، قرآن شناسى، ج 1، ص 98.
[29] شعراء، آيه 198 ـ 199.
[30] ابراهيم، آيه 4.
/خ