نقاط ضعف مهلک در همسر آينده (1)

اگر مي خواهيد بفهميد که آيا نامزد /همسرتان براي شما مناسب است يا خير ، سري به قسمت تره بار سوپر مارکت محله تان بزنيد و در آنجا کمي به مردم که سبزي و ميوه مي خرند ، دقت کنيد .به عنوان مثال خواهيد ديد که زني با دقت تمام موزها را معاينه مي کند .ابتدا به رنگ آن ها نگاه مي کند تا مطمئن شود که بيش از حد «رسيده »نباشد و در عين حال سبز نيز نباشند . سپس کل دسته را مي چرخاند تا ببيند که هيچ يک از موزها ، زدگي يا کبودي نداشته باشند ....
شنبه، 18 مهر 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقاط ضعف مهلک در همسر آينده (1)
نقاط ضعف مهلک که بايد در همسر آينده خود مراقب آنها باشيد
نقاط ضعف مهلک در همسر آينده (1)

نويسنده: باربارا دي آنجلس
مترجم: هادی ابراهيمي



قسمت اول/اعتياد

نقطه ضعف هاي مهلک

اگر مي خواهيد بفهميد که آيا نامزد /همسرتان براي شما مناسب است يا خير ، سري به قسمت تره بار سوپر مارکت محله تان بزنيد و در آنجا کمي به مردم که سبزي و ميوه مي خرند ، دقت کنيد .به عنوان مثال خواهيد ديد که زني با دقت تمام موزها را معاينه مي کند .ابتدا به رنگ آن ها نگاه مي کند تا مطمئن شود که بيش از حد «رسيده »نباشد و در عين حال سبز نيز نباشند . سپس کل دسته را مي چرخاند تا ببيند که هيچ يک از موزها ، زدگي يا کبودي نداشته باشند .درآخر آن را در يک دست نگه داشته و بزرگي و کوچکي موزها را با دسته هاي ديگر مقايسه مي کند تا مطمئن شود به مقدار مورد نياز و نه بيشتر ، موز خريد مي کند.فقط پس از اعمال تمامي دقت هاي لازم است که موزها را در چرخ دستي يا سبد خود مي گذارد .
اين زن بدون اينکه عجله اي بکند ، خريداري مي کند تا از خريداري سبزي و ميوه اي که زدگي دارد ، برحذر باشد او بهترين ميوه را مي خواهد و براي شناسايي لکه ها و زدگي ها و نيز ميوه ي مرغوب از «درجه دو »، خود را آموزش داده است ، تا بتواند بهترين جنس را خريداري کند اين فصل به شناسايي «نقطه ضعف ها »اختصاص داده شده است .ولي نه از آن نوع که در ميوه ها ديده مي شود ، بلکه نوعي که در افراد با آن مواجه مي شويد ، افرادي که به عنوان همسر زندگي بر مي گزينيد .اين نقطه ضعف ها را ، «نقطه ضعف هاي مهلک »مي نامم :ويژگي هايي که اگر در همسر شما وجود داشته باشند ، مي توانند موجب شوند که رابطه تان با او همراه با تنش و در بدترين حالت ممکن ، به يک «کابوس »تبديل شود .
نکته مهم :اگريکي از اين ويژگي ها و خصلت ها را در همسر خود يافتيد ، لزوماً به اين معنا نيست که او ظريف و قابليت رابطه با شما را ندارد .بلکه يقيناً به اين معنا است که آن نقطه ضعف هاي شخصيتي ، مشکلاتي را در رابطه ي شما ايجاد خواهند کرد ، که مي تواند بقا و دوام رابطه ي شما را تهديد کند .
هيچ يک از ما بي عيب نيستيم و پر واضح است که هر يک از ما نقطه ضعف ها و کاستي هايي داريم که مي توانند زندگي ما را از خود متأثر سازند .اما برخي از اين ويژگي ها در مقايسه با ساير ديگر خصلت ها ، خطرناک تر و مخرب تر هستند ، ما در اين فصل به همين نوع خاص از ويژگي ها ، خواهيم پرداخت .
نقاط ضعف مهلک که بايد درهمسر آينده خود مراقب آن ها باشيد .
1 ـ اعتياد
2ـ خشم
3ـ ذهنيت (روحيه )قرباني
4 ـ اعتياد به کنترل ديگران
5 ـ اختلالات جنسي
6 ـ «بالغ »شکل نگرفته
7 ـ از لحاظ روحي غير قابل دسترس
8 ـ عدم التيام از روابط گذشته
9 ـ تخريب روحي از درون کودک
ضعف مهلک (1)

اعتياد

به خودتان دروغ نگوييد :وقتي با کسي که اعتياد دارد رابطه داريد ، در واقع همانند اين است که با آتش بازي مي کنيد و به احتمال قوي خواهيد سوخت .
کمي تند بود ، نه ؟ پس بگذاريد براي تان توضيح دهم :سال ها به داستان هاي وحشتناک کساني گوش داده ام که عاشق کسي بوده اند که اعتياد داشته است .
شاهد آن بوده ام که چگونه قلب هايشان شکسته و خانواده هايشان از هم پاشيده است و حال بعد از اين همه سال ، به جرأت مي توانم بگويم همان طور که قبلاً نيز ذکر کردم :اگر دست خود را در آتش ببريد ، حتماً خواهيد سوخت . اگر خود را جلوي ماشين بياندازيد ، حتماً زير خواهيد گرفته شد .اگر عاشق يک الکلي يا معتاد به مواد مخدر ، يا يک فرد معتاد به هر نوع ديگري از « مصرف »بشويد ، صدمه خواهيد ديد .اين اجتناب ناپذير خواهد بود . هيچ راه مؤدبانه تر و يا ملايم تري براي بيان اين مطلب وجود ندارد و اگر شما خود يک معتاد هستيد (درباره ي اينکه اعتياد به چه معناست و «تعريف » آن چيست ، به زودي صحبت خواهيم کرد )عذر و بهانه اي براي خواندن اين فصل نخواهيد داشت .شما بايد با حقيقت رو به رو شويد زيرا به آن ها که دوست شان داريد ، لطمه مي زنيد .

چگونه اعتياد، به روابط شما صدمه مي زند .

آسيب روحي و رواني که «مواد اعتياد آور »در پي دارند ، به خوبي توسط مدارک فراوان علمي و پزشکي تأييدشده است .به علاوه بايد نخست بدانيد که لطمه و آسيب رواني به چه معناست ؟ اولين مشکل به قرار زير است :
وقتي که نامزد /همسرتان معتاد است ، در يک مثلث عشقي قرار گرفته ايد : شما ، نامزد /همسرتان و آنچه او بدان اعتياد دارد .
اگر نامزد /همسرتان اعتياد دارد ، به اين معنا است که به چيزي غير از شما نيز عشق مي ورزد :الکل ، مواد مخدر و ...که مفهوم آن اين است که به شما خيانت مي کند .آن «ماده »رقيب شماست .از آنجا که وقت او ، توجه او و روح او ، او را از شما منحرف مي کند و در نهايت هم به همان اندازه از او بيزار خواهيد شد که مثلاً از آن زن ديگر و اگر يک مرد هستيد ، از «رقيب تان »بيزار هستيد .
نکته ي دوم که در اين رابطه وجود دارد اين است که :عاشق يک معتاد بودن ، همچنين به معناي عاشق يک «برده »بودن است .او برده ي مواد مخدر ، الکل ، اعتياد جنسي ، قمار و يا هرنوع خاص از فعاليت است که به شکل «ارباب »و سرکرده او درآمده اند .ازلحاظ علمي بسياري از فعاليت ها اعتيادآور محسوب مي شوند :از قمار و خريد گرفته تا کافئين و سيگار که مصرف کنندگان خود را تحت تأثير و نفوذ دارند ولي به طور معمول نقش تخريب شان به همان ميزان مواد مخدر و يا الکل نيست .بنابراين ترجيح مي دهم که توجه تان را بيشتر به اين دو مورد معطوف کنم .
وقتي که عاشق يک معتاد هستيد در واقع به کسي عشق مي ورزيد که آزاد نيست. مشکل بتوان کاري کرد که فرد معتاد ،به اعتياد خود ، اعتراف کند و بپذيرد که يک «برده »است .ازآنجا که توسط نوع خاصي از فعاليت و يا « ماده اي »کنترل مي شود که «ارباب »اوست ، چنين شخصي عجز و ناتواني خود را با انکار مي پوشاند .اعتراف به اينکه معتاد است به معناي اعتراف به اين واقعيت است که فردي ضعيف النفس است .اين نيز به نوبه ي خود تجربه ي وحشت انگيز و تحقيرآميزي است .واقعيت وحشتناکي که در رابطه با اعتياد وجود دارد اين است که هرگونه تمايل به عاري از اعتياد بودن را از فرد معتاد سلب مي کند .
سومين تأثير مخرب و منفي اعتياد بر روي روابط اين است که با قابليت صميميت همسر شما «تداخل »مي کند .مواد اعتيادآور قابليت «حس کردن »و به عبارتي احساسات او را کرخت مي کنند .اين فقط يکي از دلايلي است که چرا بعضي از مردم مشروب مي خورند ، سيگار ، ماري جوانا و يا حشيش مي کشند .زيرا احساس خوبي ندارند و مي خواهند به احساس بهتري برسند و کلمه «بهتر »دراينجا فقط به معناي «بي حس تر »و «کرخت تر »است .هنگامي که کسي مست و يا تشنه مي شود ، نسبت به هر آنچه در دنياي خارج و يا حتي درون او مي گذرد ، بي خبر و در نتيجه بي اعتنا خواهد بود .اين عادت به کرختي احساسي و روحي ، مي تواند «حس کردن »و «احساس داشتن »را براي همسرتان آنگونه که مطلوب شماست ،مشکل کند .
مصرف مداوم هر نوع ماده ي اعتياد آور اين قابليت شخص را که بتواند به طور کامل حس کند و احساس داشته باشد را از او سلب مي کند .

عشق ورزيدن به کسي که عاشق الکل است .

الکلي ها صرفاً فقط کساني نيستند که بطري به دست در خيابان ها «تلوتلو » مي خورند .الکي ها فقط کساني نيستند که اين قدر مشروب خورده اند که هر کس تنها به يک نگاه متوجه مي شود که آن ها مست هستند .الکلي کسي است که به الکل نياز دارد و گرنه «عملکرد »او مختل مي شود و نيزالکلي کسي است که الکل يک جزء ثابت از زندگي او محسوب مي شود .
يک الکلي ممکن است که درتمام طول روز ، الکل مصرف کند .اما الکلي در ضمن کسي است که هرشب بعد از کار «قدري »مي نوشد .صرف اينکه در طول روز مشروب نمي خوريد ، لزوماً به اين معنا نيست که الکلي نيستند و صرف اينکه مشروبات الکلي با درصد الکل بالا مصرف نمي کنيد ، باز هم به اين معنا نيست که الکلي نيستند :مشروبات الکلي با درصد پايين نيز از مشروبات الکلي محسوب مي شود .
چندي پيش به همراه همسرم مسابقه ي فوتبالي را از تلويزيون تماشا مي کردم و چندين آگهي تبليغاتي براي يک نوشيدني الکلي را مشاهده کردم .درابتدا مشکل مي توان تشخيص داد که چه چيز را تبليغ مي کردند :
تصاوير زيبايي از مکان هاي سالمي نظير ساحل ، کوهستان و پارک ها به همراه جوان هاي زيبايي که سرگرم ورزش بودند .سپس ناگهان تصاويري از آب جو را پخش مي کردند .ما خود معمولاً وقتي که به ديدن خانه ي جديد دوستان مان مي رويم ، چه چيزي براي شان مي بريم ؟ ما حتي هنگامي که فرزندان مان به «سن نوشيدن»مي رسند جشن مي گيريم ، گويي که « شاهکار »کردند .
ممکن است فکر کنيد :«اُه ، لطفاً دست برداريد ، آنقدرها هم که شما مي گوييد بد نيست .اما واقعاً بيش از اين چه مي توان گفت ؟ اينکه سالانه چند هزارنامه و تلفن از کساني که فقط به دليل مشکل مشروب خواري همسرشان ، زندگي شان از هم پاشيده است دريافت مي کنم ، درست نمي دانم .اکثر اين افراد که مشروب مصرف مي کنند ، چنان در انکار به سر مي برند که از پذيرفتن اين حقيقت که اصلاً مشکلي دارند نيز سرباز مي زنند .ترسناک ترين قسمت موضوع اين است که اصولاً متوجه مشکل شان نيستند .
اگر عاشق کسي هستيد که مشروب مي نوشد ، منتظر مشکلات احتمالي زير باشيد :
ـ رفتار ضد و نقيض ، متغير و غير قابل پيش بيني
ـ خشم ، عصبانيت و خشونت
ـ افسردگي دائم
ـ عدم مسئوليت پذيري
ـ کرختي عاطفي
ـ عدم دسترسي روحي و احساسي
ـ فقدان ميل جنسي و يا ناتواني جنسي
ـ جنگ ، دعوا و بهانه گيري
ـ کج خلقي هاي مکرر
ـ بالا و پايين شدن هاي زياد در رابطه

چاره چيست ؟

اگر مجرديد :بار اول که کسي را ملاقات کرديد ، ارزش ها و عادات او را درباره ي الکل ، جويا شويد .رفتار او را به دقت زير نظر بگيريد .خود را گول نزنيد و عذر و بهانه نيز نياوريد .از باورها و ارزش هاي خود براي توجيه اعتياد همسر آينده تان چشم پوشي نکنيد .
اگر به کسي علاقه منديد که گمان مي کنيد مشکل «مشروب خواري »دارد :چنانچه بعد از خواندن اين بخش از مقاله متوجه شديد که نامزد /همسرتان الکلي است و شما از رويارويي با آن سرباز مي زده ايد ، همين حالا با او برخورد کنيد :به او اولتيماتوم بدهيد .از او بخواهيد براي ترک کمک بگيرد و با اعتياد خود کاري بکند .يا آنکه رابطه تان «تمام شده »است .ممکن است کمي شديد الحن باشد ، اما هر مشاور و روانشناسي به شما خواهد گفت که صبر ،بردباري ، درک و عشق شما قادر نخواهد بود که کسي را وادار کند تا از اعتياد خود دست بردارد .موضوع اين است که هرگز يک معتاد «آمادگي »ترک را نخواهد داشت ، چرا که ساده نيست ، بعداً هرگز نخواهد آمد .همه اينها تنها بهانه است و حاکي از «انکار »او .
موضوع را اين طور در نظر بگيريد :اگرهمسر شما به ناگهان دچار حمله قلبي بشود ،اصرار خواهيد داشت که به بيمارستان برويد .هرگز اجازه نخواهيد داد دليل تراشي هايش شما را از اين کار منصرف کند ؛ چرا که او را دوست داريد .خوب ، دراينجا نيز همسر شما يک «بيمار »است و به کمک احتياج دارد .او را دوست داشته باشيد و اصرار کنيد تا براي ترک کمک بگيرد و چنانچه اين کار را نکرد ، خود را دوست داشته باشيد تا بتوانيد او را ترک کنيد ؛ چرا که اوضاع فقط «بدتر »خواهد شد .
«الکلي هاي گمنام »نام يک دوره ي ترک اعتياد دوازده مرحله اي است که براي خانواده ها و دوستان معتادان به الکل نيزجهت گذراندن بهتر دوران ترک همسرشان ، حمايت لازم را ارائه مي دهد .
و اگر شما خود مشکل الکل خواري داريد :چنانچه پس از خواندن اين بخش از کتاب احساس آمادگي مي کنيد که بپذيريد و اعتراف کنيد اين شماييد که مشکل داريد ، اولين قدم اين خواهد بود که براي ترک کمک بگيريد .به دوستان و خانواده ي خود بگوييد که در دوران ترک به کمک و حمايت شان احتياج داريد . به ياد داشته باشيد که رويارويي با علت رفتارتان است که مي تواند التيام واقعي شما را در پي داشته باشد .

عشق ورزيدن به کي که مواد مخدر مصرف مي کند .

هر آنچه در ارتباط با الکل ذکر کردم ، در رابطه به مواد مخدر نيز صدق مي کند و حتي بيشتر ؛ زيرا :مواد مخدر غيرقانوني است و در ضمن بسيار نيز گران قيمت مي باشد .هنگامي که عاشق کسي هستيد که مواد مخدر مصرف مي کند ، ممکن است با مشکلات ديگري نيز رو به رو شويد .شاهد آن بودم که چگونه مردي که کوکائين مصرف مي کرد ، تمامي پس انداز خانواده اش را خرج کرد .شاهد آن بودم که چگونه زني از نامزدش پول مي دزديد تا بتواند خرج اعتياد خود را تأمين کند .ديده ام که چگونه روياي زني با دستگيري شوهرش توسط پليس به جرم مصرف و فروش مواد مخدر ،خرد و نابود شد .
مواد مخدر از بسياري از جهات خطرناکتر از الکل اند ، زيرا سيستم عصبي را با شدت و قدرت بيشتري تحت تأثير خود قرار مي دهند .الکل از سيستم گردش خون شما ظرف بيست و چهار ساعت خارج مي شود و اين در حالي است که آزمايش خون وجود هرگونه ماده مخدر در سيستم داخلي بدن شما راحتي تا سه ماه پس از مصرف نيز نشان مي دهد .اين به آن معناست که مواد مخدر تا سه ماه پس از مصرف نيزهمچنان بيوشيمي بدن شما و در نتيجه قابليت تفکر ،رفتار و احساسات شما را نيز از خود متأثر مي سازند .
ماده ي مخدري که در اينجا ميل دارم بر روي آن انگشت بگذارم ، گراس يا ماري جوانا است :خودتان را گول نزنيد :مصرف دائمي گراس مي تواند شما را از لحاظ روحي و حتي فکري نيز کرخت و عاري از هرگونه عشق و دلبستگي کند .مشکلي که در رابطه با ماري جوانا وجود دارد ، اين است که نسبتاً بي ضرر به نظر مي آيد .طرفداران گراس يا ماري جوانا ادعا مي کنند که «کشيدن »گراس تفاوت چنداني با نوشيدن الکل ندارد .آن ها در اشتباه هستند :آثار مصرف گراس گرچه ضعيف است ولي در دراز مدت مي تواند حافظه شما را ضعيف کند و باعث رخوت و خمودي شما شود . گراس در عين حال نيز ارتباط بين دو نيمکره ي مغز را مختل مي کند که به نوبه ي خود مانع از تفکر واضح و منطقي شما مي شود .از نقطه نظر روحي ، مصرف کنندگان گراس يا ماري جوانا در دراز مدت به نوعي ، اين رفتار هميشگي را پيشه مي کنند که «چي ،من ناراحت بشم »و خودشان آن را به معناي «کوتاه آمدن »مي گيرند ؛ اما با نگاهي دقيق تر مي توان ديد که همان «بي حسي »و «کرختي روحي »است .
منظورم کساني نيستند که به طور مثال چند بار در سال هاي دانشگاه ماري جوانا مصرف کرده اند (گرچه آن نيز مي تواند مشکلاتي را که قبلاً از آن ياد شد به وجود بياورد )دراينجا اشاره ام به کساني است که مصرف ماري جوانا براي شان به شکل جزء ثابتي از زندگي شان در آمده است ؛ مانند کاري که سال هاست هر روز و يا آخر هرهفته انجام مي دهند .

چگونه گراس شوهر کارا را از بزرگ شدن بازداشت :

کارا روزي به برنامه ي راديويي من تلفن کرد تا براي ازدواج درحال شکست خود از من راهنمايي بخواهد اوسي و هشت ساله بود و شوهرش نيک ، سي و نه ساله ، نيک تنبل و غيرمسئول بود و همواره فراموش مي کرد صورت حساب ها را به موقع پرداخت کند و در ضمن از کار کردن متنفر بود و مدام شغلش را از دست مي داد .ازنظر روحي نيز سرد و خالي از هرگونه احساس بود و همواره خود را دور
مي گرفت .کارا با شکايت گفت :
«احساس مي کنم که مادر او هستم .نمي توانم روي هيچ چيز او حساب باز کنم »از او پرسيدم :«به نظر تو دليل اين رفتارش چيست ؟ »
به آرامي پاسخ داد :«خب ، هيچ وقت نمي خواستم با آن رو به رو شوم ،اما او گراس مصرف مي کند و اين کارش هميشگي است .بار اول که يکديگر را ديديم و جوان تر بوديم ، هردوي مان در ميهماني ها و آخر هفته مصرف مي کرديم .من هنگامي که به مدرسه ي پرستاري رفتم ، ديگر دست کشيدم ؛ اما نيک همين طور ادامه داد .او مي گويد گراس در پايان روز به او آرامش مي دهد و «تفريح آخر هفته »اوست اما حقيقت اين است که گراس کاملاً او را کرخت و بي احساس کرده است .من حتي فکر نمي کنم که او اصلاً بتواند حس کند و وقتي هم که «نئشه »است ، احساس مي کنم که خيلي از من دور مي شود .روابط جنسي مان نيز که ديگر تقريباً وجود خارجي ندارد .او ديگر اصلاً به آن علاقه اي نشان نمي دهد .راستش را بخواهيد به هيچ چيزديگر علاقه اي نشان نمي دهد .هنگامي که مي خواهم با او درباره ي مشکلات مان صحبت کنم مي گويد ،حساس نباشم و خونسرد باشم .ولي نمي توانم .سال هاست که مشکلات مان را ناديده گرفته ام ؛ اما حال به حدي عصباني هستم که مي خواهم جيغ بکشم ».
اعتياد نيک به گراس موجب اختلال روحي او شده و او را در يک حالت رخوت و خمودي نگه داشته است .در ضمن او را از اينکه «بالغ »درون خود را آزاد سازد ، بازداشته است .نظير همين الگو را بارها ديده ام . بسياري از مردم همچون کارا ، از اين موضوع که مصرف طولاني گراس مي تواند علت مشکل شان باشد ، آگاهي دارند و بعضي از اينکه علت مشکل شان را گراس تشخيص مي دهم ، شگفت زده مي شوند .از آنجا که هيچگونه ارتباطي ميان مشکل شان و کشيدن گراس نمي بينند ،مانند بسياري از مردم مصرف گراس را بي ضرر تلقي مي کنند .
داستان کارا و نيک پايان خوشي داشت .چند ماه پس از آن نامه اي از کارا دريافت کردم که در آن گفته بود که همان شب در مقابل نيک ايستاده و او را
تهديد کرده است که از او جدا خواهد شد ؛مگر اينکه او با اعتيادش مقابله کند و کمک بگيرد .او هم موافقت کرده بود ؛ البته بيشتر از روي ترس تا تمايل اش به تغيير و بهبودي .اما با دريافت کمک حرفه اي توانسته بود مصرف گراس را ترک کند .
کارا نوشته بود :«درابتدا تغيير قابل ملاحظه اي ديده نمي شد .اما او به تدريج «زنده تر »مي شد و کمتر مي خوابيد ، بيشتر کار مي کرد و ميل جنسي او نيز به تدريج بازگشت .درهمين وقت بود که خود او تشخيص داد تا چه حد به گراس وابسته بوده است و پس از آن دقيقاً به همچون فردي « تغيير يافته »بود .باربارا ، از تو براي نکاتي که به من دادي ، متشکرم ». ناتواني براي عشق
بسيار خوشوقتم ازاينکه هرگز با يک معتاد به مواد مخدر رابطه اي نداشته ام . اما مي دانم که بسيار دردناک است .مواد مخدر قابليت و توانايي داشتن هر گونه احساسات را از نامزد /همسر شما سلب مي کند .سال ها پيش به ازدواجي بسيار سخت و دشوار پايان دادم .زيرا آنگونه که استحقاق آن را داشتم ، احساس «دوست داشته شدن »نمي کردم .چند ماه پس از جدايي ما دوباره يکديگر را ملاقات کرديم تا درباره ي اتفاقي که افتاده بود ، صحبت کنيم و احساسات خود را التيام بخشيم به ياد مي آورم که رو به روي او سر ميز نشسته بودم و يک قاشق پر از «پاستا »را در دهانم گذاشتم که او گفت :«مي داني باربارا .من آن روزهايي که با هم بوديم ، گراس مصرف مي کردم »شوکه شدم .چگونه مي توانست حقيقت داشته باشد . من با او که شوهرم بود ، زندگي کرده بودم .او مي دانست که من تا چه حد از اين مواد متنفرم .او چگونه مي توانست دور از چشم من گراس مصرف کند ؟
او در ادامه گفت که چگونه وقتي به تعطيلات مي رفتيم ، از يک نفر گراس تهيه مي کرده و خود را نئشه مي ساخته است و نيز گفت که بعضي اوقات حتي براي سه روز متمادي گراس مصرف مي کرده است .او اعتراف کرد : «تو هميشه حس
مي کردي که يک جاي کار اشتباه است .مرا متهم مي کردي که خود را از تو دور نگه مي دارم و احساساتي ندارم .هرگاه که گراس مصرف مي کردم با تو دعوا مي کردم و ميل جنسي ام نيز از بين مي رفت »ناگهان همه چيز وشن شد .بسيار اتفاق مي افتاد که در ساحل زيبايي بوديم و او همچنان بد حال و گرفته بود .سپس حالش دچار تغيير ناگهاني مي شد ؛ به طوري که يک دفعه با من بحث مي کرد و بي هيچ دليل واضحي بد قلقي مي کرد .هميشه اين احساس را داشتم که حضور ندارد .از اينکه در نهايت متوجه علت اين رفتار او شدم ، احساس خلاصي کردم .
حال که به گذشته نگاه مي کنم ، عصباني مي شوم .عصباني از آن رو که کسي که دوستش داشتم ، انتخاب کرده بود تا با گراس سطح هوشياري خود را بدون اينکه مرا از آن با خبر کند ، تغيير دهد .عصباني به اين دليل که او مواد مخدر مصرف مي کرد تا خود را کرخت کند ؛ درحالي که من مدام از او خواهش مي کردم تا کمي حس کند و احساس داشته باشد .عصباني به اين دليل که مدام سعي مي کردم تا کج خلقي ها، بي مسئوليت ها و عصبانيت هايش را درک کنم تا با او تفاهم داشته باشم ، درحالي که فکر آن را هم نمي کردم که او تمام مدت نئشه و «غيرقابل دسترس »بوده است .
خود را گول نزنيد .مواد مخدر مي تواند شما را درعشق ناتوان کند .اين مواد به قابليت و توانايي شما در صميميت به طور مداوم و هميشگي تداخل مي کنند و اگرشما و همسرتان به عنوان راهي براي ايجاد صميميت ، متکي به مصرف مواد با يکديگر هستيد ، خود را گول زده ايد .

عشق ورزيدن به کسي که معتاد به دارو است :

چند سال پيش ، روزي يکي از دوستانم که او را در اينجا گوردن خواهم ناميد ، براي مشاوره نزد من آمد ، او که روزهاي بدي را در ازدواج خود سپري مي کرد ، گفت :«هاريت سخت گرفتارم کرده است .هميشه عصباني و وحشت زده است .اينطور به نظر مي آيد که کوچکترين استرسي را نمي تواند تحمل کند .به ناگهان با
کوچکترين محرکي منفجر مي شود .احساسم اين است که اگر اوضاع بدين منوال ادامه پيدا کند ، مجبور خواهم شد که از او جدا شوم .
لحظه اي فکر کردم و از او پرسيدم که :«گوردن، بزرگترين شکايت تو از هاريت چيست ؟ »
«خب ،گمانم اين است که همه اش زير سراين قرص هاي لعنتي است »
پرسيدم :«کدام قرص ها ؟ »من هاريت را خوب مي شناسم ولي از اينکه او دارو مصرف مي کرد ، اطلاعي نداشتم .
«درست نمي دانم ، مسکن ، واليوم و خيلي چيزهاي ديگر ».
شوکه شده بودم .هاريت ، قرصي باشد ؟ مشکل مي توانستم باور کنم . اما اين موضوع تمامي نشانه ها و علائمي را که گوردن قبلاً توضيح داده بود ، توضيح مي داد .
او را تشويق کردم که درمقابل او بايستد تا فوراً کمک بگيرد .
چند روز گذشت .يک روز هاريت به من تلفن کرد و گفت :«باربارا ، ديروز به دکتر رفتم و حال در يک برنامه ي «مسمويت زدايي »سه هفته اي هستم .شما حق داشتيد .من به دارو معتاد شده بودم ، بدون اينکه متوجه باشم .سال ها قرص هاي مختلف زيادي مصرف کرده بودم :محرک ، خواب آور ، مسکن ، آرام بخش .به خود مي گفتم که حتماً به آن ها احتياج دارم .راستش وقتي که گوردن با آن حرف ها به خانه آمد ، از شما متنفر شدم .احساس مي کنم پيش شما يا هرکس ديگري که بفهمد چطور زندگي مي کردم ، شرمنده شدم .مي دانم کمي سخت است .اما به دليل ازدواجم ، مجبورم که آن را انجام دهم .
سه هفته اي که هاريت گذشت ، بسيار دشوار بود .تمام احساسات و عواطفي را که سعي کرده بود به کمک قرص و دارو درخود سرکوب کند ، ناگهان زنده شدند .نهايتاً بدنش از تمامي آن سموم تصفيه شد .سمومي که سال ها به بدن خود وارد کرده بود .يک ماه بعد به سختي او را شناختم .ده سال جوان تر به نظر مي رسيد !او توضيح داد :«احساس مي کنم که به تازگي از خواب طولاني بيدار شده ام »دو سال
بعد او همچنان به همان زيبايي قبل و «آزاد از دارو »و در زندگي با گوردن خوشبخت بود .
در جامعه ي امروزي ما که مصرف دارو هر روزه تشويق و تأييدمي شود و به ما گفته مي شود که درمان سردردها ، معده دردها ، سوء هاضمه ها ، يبوست ها ، بي خوابي ها ،خستگي ها و بي رمقي هاي ما تنها با قرص و دارو ميسر است ، تعجبي نيست ،که ميليون ها زن و مرد بي آنکه بدانند به دارو معتاد
باشند.
اگرمجرديد و به ازدواج به کسي فکرمي کنيد که هر روز تعداد زيادي قرص مصرف مي کند ، سؤالاتي از او بپرسيد تا اطلاعات کاملي در اين زمينه از او بگيريد .از درگير شدن با يک معتاد به «مواد مخدر قانوني »برحذر باشيد .اگر شما به مانند گوردن درگير کسي هستيد که گمان مي کنيد « سوء هاضمه ي مصرف دارو »دارد ،اصرار کنيد تا حتماً نزد دکتر برود ؛ آن هم نه آن دکتري که خود داروها را تجويز کرده است و اگر مانند هاريت خود برده ي قرص و کپسول هاي رنگارنگ هستيد ، در حق خود لطف کنيد و نزد دکتري برويد تا به شما کمک کند دريابيد که نيازهاي واقعي تان کدام اند و دليل واقعي اعتيادتان چيست .

با يک معتاد چه کنيم ؟

روابط ، خود به اندازه ي کافي مشکل و دشوار هستند .دشوارتر از همه اينکه دانسته و از روي عمد نيزخود را درگير کسي کنيم که اعتياد او را بر بردگي کشانده است .آيا اين به آن معنا است که معتادان استحقاق دوست داشته شدن را ندارند ؟
البته که نه .اين گفته به آن معنا است که آنان مي بايستي بهبود يافته ؛ اصلاح شوند و خود را از اعتياد برهانند .مضاف بر اين ، پيش از آنکه بتوانند رابطه اي سالم با کسي داشته باشند ، بايد درد و رنج نهفته درپشت اعتيادشان را درک کنند .
در اينجا منظورم را به طرز دقيق تري توضيح داده ام :اگربه دنبال همسر هستيد ، هرگز خود را به کسي که هنوز معتاد است و يا در «ترک »به سر مي برد ، درگير نکنيد .او بايد صد درصد عشق و انرژي اش را صرف خود کند تا التيام يابد .او
قادر نيست که فعلاً به شما چيزي بدهد و اگر شما خود معتاديد ، لطفاً خود را دوست داشته باشيد و کمکي را که بدان نياز داريد ، دريافت کنيد ؛ به طوري که بتوانيد روزي دوباره سالم باشيد و رابطه اي را ايجاد کنيد که استحقاق آن را نيزداريد .
اگر درگذشته درگير يک معتاد بوده ايد و اين فصل به شما در رويارويي با حقايق و واقعيت ها کمک کرده است ، توصيه ام به شما اين است که :

چنانچه نامزد /همسرتان معتاد است :

1 ـ به او بگوييد ديگر با معتاد زندگي نخواهيد کرد .
2 ـ به او بگوييد تنها به شرطي با او خواهيد ماند که موافقت کند تا براي ترک ، کمک بگيريد و فوراً نيز اقدام کند .
3 ـ به او بگوييد اگر فوراً کمک نگيرد او را ترک خواهيد کرد و هرگز باز نخواهيد گشت .
4 ـ به گفته ي خود پايبند باشيد و چنانچه فوراً کمک نگرفت ، فرصت دوباره اي به او ندهيد .او را ترک کنيد .
5 ـ هرگز دوباره باز نگرديد ؛ مگراينکه نامزد /همسرتان سالم ، عاري از اعتياد و هوشيار شده باشد و دربرنامه ي بهبودي خود فعالانه شرکت کند . همچنين بايد :تغييرات قابل ملاحظه اي در رفتار ،نگرش و طرز برخورد او حادث شده باشد .
منبع: کتاب آيا تو آن گمشده ام هستي




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.