ولادت و امامت امام جواد علیه السلام
امام محمد بن علی (ع) معروف به جواد الائمه، تقی و جواد و مکنی به ابوجعفر ثانی در دهم رجب دیده به جهان گشود. نام پدرش امام علی بن موسی الرضا (ع) امام هشتم شیعیان و مادرش خیزران میباشد. امام محمد تقی (ع) پس از شهادت پدرش امام رضا (ع) درسال 203 قمری، مقام منیع امامت را در هشت سالگی و به مدت ۱۶ سال بر عهده گرفت و آن را به راستی و درستی هدیت کرد و به مقصد عالی رسانید.
ازدواج امام جواد (ع)
مأمون نخستین کاری که کرد، دختر خویش ام الفضل را به ازدواج حضرت امام جواد (علیه السلام) درآورد تا مراقبی دائمی و از درون خانه، بر امام گمارده باشد. دلیل دیگری که مأمون دختر خود را به ازدواج امام در آورد کشاندن امام به سمت خود بود، چرا که تصور میکرد امام با این وصلت مجذوب مادیات و جاه و مقام شده، قداست وی خدشهدار و از راه اصلی منحرف، شیعیان متفرق شده و مأمون خود قوی میشود. مأمون همچنین میخواست با این وصلت علویان را از اعتراض و قیام بر ضد خود باز داشته، خود را دوستدار و علاقمند به آنان نشان دهد.البته باید در نظر داشت امامان از آنجا که از آینده اطلاع دارند، هیچ کاری را بدون آگاهی انجام نمیدهند، امام جواد نیز به خوبی از دسیسههای مأمون آگاه بود و به دلایل مختلف و با علم به وصلت با دختر وی رضایت داد. امام اگرچه تن به این ازدواج داد، اما شواهد تاریخی گواه این حقیقت است که مأمون نتوانست به حیلههای از پیش تعیین شده خود دست یابد.
چگونگی شهادت امام جواد (ع)
در تـاریـخ شهادت نهمین امام شیعه حضرت جوادالائمه علیه السلام روایات گوناکونی وارد شده است، چنانکه مسعودى، روز شهادت حضرت را در پنجم ذى الحجه سال 219 ه.ق میداند اما طبق مشهورترین روایات، عروج ملکوتی ایشان در آخر ماه ذىالقعده سال 220 هجرى قمری بوده است و در آن هنگام از سن شریفش تنها 25 سال و چند ماه گذشته بود.
نقل اول
ابن شهر آشوب در کتاب "مناقب آل ابیطالب" نقل میکند: «پس از آن که مردم با معتصم بیعت کردند، به عبدالملک که والى مدینه بود نامه ای نوشت تا آن حضرت را همراه "ام فضل" روانه بغداد کند، هنگامی که حضرت وارد بغداد شد به ظاهر مورد احترام قرار گرفت، سپس معتصم به وسیله غلام خود "اشناس" شربتى براى امام فرستاد،وقتی اشناس شربت را به خدمت آن حضرت آورد، عرض کرد: این شربتى است که خلیفه براى خود ساخته است و پیش از شما خود و گروهى از بزرگان از آن نوشیده اند و امر کرده است شما هم آن را با یخ بنوشید. سپس یخ آورد و براى حضرت شربت آماده کرد. امام فرمود: در شب آن را مىنوشم . اشناس گفت: باید خنک نوشیده شود وگرنه یخ آن آب مىشود. هرقدر آن امام غریب مظلوم از آشامیدن امتناع نمود آن ملعون اصرار کرد و امام علیه السلام با علم به عمل آنان، آن شربت زهرآلود را نوشید.»
استاد علامه سید جفر مرتضی عاملی میگوید: «شاید معتصم در یک روز سه بار به مسموم ساختن امام علیه السلام اقدام کرده است تا مطمئن شود به هدف خود مى رسد، چنانچه در روایت اشناس نیامده است که امام علیه السلام با نوشیدن آن شربت به شهادت رسید.»
نقل دوم
علامه محمد تقی مجلسی (ره) در کتاب "جلاء العیون" نقل میکند: «معتصم یکى از نویسندگان خود را مامور کرد تا ابوجعفر علیه السلام را به منزل خود دعوت کند و زهرى در غذای آن حضرت بریزد. آن ملعون نیز چنین کرد ولى امام علیه السلام نپذیرفت و فرمود : تو مى دانى که من در مجالس شما حاضر نمى شوم . آن شخص گفت : غرض إطعام شما است و متبرک شدن خانه ما به مقدم شریف شما، یکى از وزارء خلیفه نیز آرزوى ملاقات شما را دارد. پس آن امام مظلوم به اجبار آن شخص به منزل او رفت.شیعیان، اطراف خانه امام مظلوم خویش جمع شدند و چون معتصم درصدد بر آمده بود آنان را از تشییع جنازه آن حضرت باز دارد، شمشیرهایشان را آویخته، براى ایستادگى تا پاى مرگ، هم پیمان شده بودند.
هنگامی که غذا تناول فرمود، اثر زهر را در گلوى خود احساس نمود. برخاست و اسب خود را طلبید. صاحب خانه از او خواست نرود، امام علیه السلام فرمود: بیرون رفتن من از خانه تو براى تو بهتر است! وقتی حضرت بـه مـنـزل رسـیـد اثـر زهـر در بدن شریفش ظاهر شد و در تمام آن روز و شب منقلب بود تا آنکه مرغ روح مقدسش بـه بال شهادت به اعلی درجات بهشت پرکشید.»
نقل سوم
علامه محمد حسین مظفر (ره) در کتاب "تاریخ الشیعه" نقل میکند: «معتصم که از امام جواد علیه السلام حقد و کینه ای عمیق داشت، امام علیه السلام را به زندان افکند، اما سرانجام چارهای ندید جز آنکه حضرت را از میان بردارد. به همین منظور امام علیه السلام را از زندان بیرون آورد و به همسر ایشان، "ام فضل" (دختر مامون) که انحرافش از آن حضرت برای معتصم آشکار بود، زهرى داد و از او خواست آن زهر را به خورد امام علیه السلام بدهد. همسر امام خواسته او را اجابت کرد و امام علیه السلام با زهر معتصم مسموم گردید.»شیخ عباس قمی (ره) در کتاب شریف "منتهی الآمال" به نقل از "عیون المعجزات" میگوید: «ام الفضل انگور رازقى را زهرآلود کرد و به نزد آن امام مظلوم آورد. وقتی حضرت از آن انگور مسموم تـنـاول نـمـود، اثر زهر در بدن مبارکش ظاهر شد. در این هنگام آن ملعونه از کار خود پشیمان شد و گریه و زارى کرد، حضرت فرمود: اکنون که مرا کشتى گریه مىکنى، به خدا سوگند که به بلایى مبتلا خواهى شد که درمان نشود و همان شد که امام علیه السلام فرموده بود و با مرضی هلاک شد که درمانپذیر نبود و درنهایت زیانکار دنیا وآخرت گردید.»
مسعودى در "اثبات الوصیة" میگوید: «معتصم و جعفر بن ماءمون هر دو ام فـضـل را واداشتند بر کشتن آن حضرت و جعفر بن مأمون به سزاى این امر در حال مستى به چاه افتاد و او را مرده از چاه بیرون آوردند.»
پیکر مطهر آن امام غریب را بعد از غسل و کفن آوردند و در مقابر قریش در پشت سر جد بزرگـوارش حضرت موسی بن جعفر علیه السلام در کاظمین دفن نمودند.
منبع: سایت ستاره