اتفاقات روز هشتم محرم الحرام سال 61 هجری قمری

در مطلب پیش رو وقایع روز هشتم محرم الحرام بازگو می شود.
سه‌شنبه، 12 شهريور 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اتفاقات روز هشتم محرم الحرام سال 61 هجری قمری
در روز هشتم محرم الحرام سال 61 هجری قمری بود که قحط آب در خیمه‌های حسینی موج می‌زد. امام حسین(ع) در این روز با عمر بن سعد ملاقات کرد و بسیار با او سخن گفت و او را ارشاد فرمود اما طمع حکومت ری او را فریفته بود. امام حسین (ع) به او فرمود: بدان که تو از گندم ملک ری نخواهی خورد.


تشنگی در خیمه‌ها

گویند در این روز تشنگی حسین (ع) و اصحابش را آزار می‌داد. حسین (ع) تیری برگرفت و پشت خیمه زن‌ها آمد و نُه گام به سوی قبله پیمود و آن‌جا را کند و چشمه آب شیرینی جوشید و همه اصحاب نوشیدند و مشک‌ها را پر کردند و آن چشمه فرو رفت و اثرش نهان گردید. این خبر به ابن زیاد رسید. پس پیکی به سوی عمر بن سعد فرستاد و برای او چنین نوشت: «به من خبر رسیده حسین چاه می‌کند و خود و اصحابش آب می‌نوشند، چون نامه‌ام به تو رسید ملتفت باش و تا توانی نگذار که آن‌ها چاه بکنند و آبی بنوشند، بر آنها تنگ بگیر.» عمر بن سعد در این جا نهایت سخت گیری را به آن ها کرد.
 
وقتی لبان کوچک تو بی‌جواب شد         مادر به جای آب، ز شرم تو آب شد
 

دیدار زید بن حصین همدانی از یاران امام با عمر بن سعد

چون تشنگی بر امام و یارانش سخت شد، یکی از اصحاب حسین (ع) به نام زید بن حصین همدانی که مردی زاهد بود به حسین (ع) عرض کرد: یابن رسول الله! اجازه بده نزد ابن سعد بروم و با او درباره آب سخن بگویم؛ شاید از این مخالفت برگردد. همدانی بر عمر وارد شد و سلام نکرد، عمر گفت: ای همدانی! مگر مرا مسلمان ندانی که سلام ندادی؟!

همدانی در جواب گفت: اگر چنان که می‌گویی مسلمان بودی، پس چرا بر عترت پیامبر شوریده و تصمیم به کشتن آن‌ها گرفته‌‏ای و آب فرات را که حتی حیوانات این وادی از آن می‏‌نوشند از آنان مضایقه می‌‏کنی؟ و گمان بری که خدا و رسولش را می‌شناسی!

عمر بن سعد سر به زیر انداخت و گفت: ای همدانی! من می‌‏دانم که آزار دادن به این خاندان حرام است، من در لحظات حساسی قرار گرفته‌‏ام و نمی‌‏دانم باید چه کنم؛ آیا حکومت ری را رها کنم، حکومتی که در اشتیاقش می‌‏سوزم؟ و یا دستانم به خون حسین آلوده گردد، در حالی که می‏‌دانم کیفر این کار آتش است. ای مرد همدانی! حکومت ری به منزله نور چشمان من است و من در خود نمی‏‌بینم که بتوانم از آن گذشت کنم. زید بن حصین همدانی بازگشت و ماجرا را به عرض امام علیه السلام رساند و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است شما را در برابر حکومت ری به قتل برساند.


دیدار امام حسین (ع) با عمر بن سعد

طبری گوید: حسین (ع) عمرو بن قرظه انصاری را نزد عمر بن سعد فرستاد که شبانه میان دو لشکر مرا دیدار کن. عمر بن سعد با بیست سوار آمد و حسین (ع) نیز با بیست سوار آمد. در این ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال امام علیه السلام که فرمود: آیا می‏‌خواهی با من مقاتله کنی؟ عذری آورد. یک بار گفت: می‏‌ترسم خانه‌‏ام را خراب کنند! امام علیه السلام فرمود: من خانه‌‏ات را می‌‏سازم. ابن سعد گفت: می‌‏ترسم اموال و املاکم را بگیرند! فرمود: من بهتر از آن را به تو از ملک خود در حجاز می‌دهم. عمر بن سعد گفت: من در کوفه بر جان افراد خانو‌اده‌‏ام از خشم ابن زیاد بیمناکم و می‌‏ترسم آنها را از دم شمشیر بگذراند.

حضرت هنگامی که مشاهده کرد عمر بن سعد از تصمیم خود باز نمی‌‏گردد از جای برخاست در حالی که می‌‏فرمود: تو را چه می‌‏شود؟ خداوند جانت را در بسترت بگیرد و تو را در قیامت نیامرزد. به خدا سوگند! من می‏‌دانم که از گندم ملک ری نخواهی خورد! عمر سعد با تمسخر گفت: جو مارا بس.


منبع: سایت ستاره


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط