ثروت و دارایی اثر آب شور را دارد. هرچه انسان زیادتر از آن بیاشامد بیشتر در خویشتن احساس تشنگی می کند.
حریص را نکند نعمت دو عالم سیر
همیشه آتش سوزنده اشتها دارد
همیشه آتش سوزنده اشتها دارد
البته باید به این نکته توجه داشت که مسأله ترقی و تکامل در شئون مختلف زندگی با اصول پول پرستی تفاوت کلی دارد. لذا باید حساب هریک را از دیگری جدا ساخت.
آثار حرص
1- حرص اگر بر روح ملتی حاکم شود، صحنه حیات اجتماعی آنها به یک میدان نبرد و تنازع تبدیل می شود. زیرا بسیار می شود که منافع افراد در تضاد با منافع دیگران قرار می گیرد و چنین افرادی منافع خود را به بهای هلاکت افراد دیگر تأمین می کنند و از این رو به رباخواری، گران فروشی، غشّ در معامله، کم فروشی، احتکار و امثال آن روی می آورند.2- حریص به حقیقت اسیر و بنده مال بوده، زنجیر نامرئی را به گردن نهاده است. او تسلیم افکار ناپخته خویش است و تصور می کند این ثروت هنگفت یک ذخیره احتیاطی است که برای روز مبادا تهیه دیده اما هنگامی به اشتباه خود پی می برد که ساعت عمر، زنگ خطر را می نوازد و پایان دقایق زندگی دردناک را اعلام می کند. در آن لحظات حسّاس با یأس و ناامیدی به اندوخته هایی که محصول یک عمر رنج و مشقت است نگریسته و سرانجام با یک دنیا حسرت و ندامت آرزوها و رؤیاهای طلایی را با خود به گور می برد. امام باقر علیه السلام حقیقت زندگی حریص را چنین تشبیه می کند:
مَثَلُ الحریصِ علی الدُّنیا کمَثلِ دُودَةِ القَزّ کلَّما ازدادت مِن القزِّ عَلی نفسِها لفّاً کان أبعد لِلخروجِ حتی تَمُوتُ غمّاً[2]
آزمند نسبت به دنیا همچون کرم ابریشم است. هرچه بیشتر پیرامون خود می تَند، راه نجات خویش را دشوارتر می سازد تا آنگاه که از فَرط اندوه در آن جان سپارد.
امام علی علیه السلام فرمود:
اغنَی الغَنا مَن لَم یکن لِلحِرص اسیراً[3]
از همه بی نیازتر کسی است که اسیر حرص نشود.
3- حرص به جمع آوری مال و ثروت، انسان را از معنویات و ارزشها دور می سازد. بسیار هستند کسانی که برای پول ارزشها را زیر پا گذاشته و تعهدی نسبت به معامله ندارند. اگر به نفعشان نباشد معامله قطعی را به هم می زنند.
4- حرص سرچشمه بخل می شود، چرا که حریص می خواهد همه چیز را برای خود حفظ کند و نیز حرص است که گاه سبب جَزع و بی تابی می شود. چرا که حریص هرگاه بعضی امکانات خود را از دست داد، پریشان و بی تاب می شود.
5- حرص مایه رنج و زحمت ابدی است. هرگاه در احوال حریصان دقیق می شویم و زندگی پردرد و رنج و مشقت آنها را بررسی می کنیم می بینیم شب و روز می دَوند و اموالی را گردآوری می کنند و بی آنکه از آن بهره ای بگیرند رها می کنند و می روند.
گفت چشم تنگ دُنیادوست را
یا قناعت پرکند یا خاک گور
یا قناعت پرکند یا خاک گور
6- انسان حریص هرگز سیر نمی شود. به همین دلیل دائماً برای جمع آوری و اندوختن ثروت تلاش می کند و حتی خودش از آن بهره نمی گیرد. حضرت علی علیه السلام می فرماید:
الحَریص فَقیر ولو مَلِک الدنیا بحذافیرها[4]
آدم حریص فقیر است هرچند تمام دنیا را مالک شود.
7- حرص، شخصیت انسان را درهم می شکند و ارزش او را در انظار مردم پایین می آورد. امام علی علیه السلام فرمود:
الحِرص ینقص قَدر الرّجل[5]
حرص، قدر آدمی را پایین می آورد.
8- حرص از اموری است که سرچشمه بسیاری از گناهان می شود. از جمله دروغ، عدم مراعات حلال و حرام، ترک احترام به حقوق مردم و آلوده شدن به انواع ظلم و ستمها.
بدین ترتیب حرص پیامدهای بسیار خطرناک و زیانباری دارد، انسان را از خدا دور می کند، شخصیت انسان را در هم می شکند، آرامش را از او می گیرد، به گناهان بزرگی آلوده می سازد و در یک جمله دین و دنیای انسان را تباه می کند.
راههای درمان حرص
می دانیم که همیشه برای درمان اساسی یک بیماری، باید به سراغ عوامل و ریشه های آن برویم چرا که بدون ریشه کن شدن آن عوامل، بیماری همچنان باقی و برقرار است و اگر به طور موقّت با داروهای مسکن آثار آن را بپوشانیم، باز بعد از مدتی خود را نشان می دهد.1- یکی از ریشه های بیماری حرص، ضعف ایمان است. هنگامی که پایه های ایمان به ویژه توحید افعالی در وجود انسان متزلزل گردد صفات رذیله بی شماری به سراغ انسان می آید. یکی از خطرناک ترین آنها حرص است و با تقویت پایه های ایمان باید به مقابله با آن برخاست.
2- توجه به پیامدهای حرص که در بخش آثار حرص، بدان اشاره شد می تواند در روح او اثر کند.
3- جهت دهی حرص به مسائل ارزشی همچون حرص در تحصیل علم و عمل صالح و... کسی که روح را به ارزشهای متعالی غنا بخشید از روحیه حرص در او کاسته می شود.
4- توجه به زندگی زیردستان می تواند در کاهش حرص مؤثّر باشد. اباذر می گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به من سفارش کرد در امر دنیا همیشه به زیردستان بنگرم نه به بالادستان.[6]
پی نوشت ها:
[1] . راغب در مفردات حرص را به معنى شدت تمایل به چیزى مىداند.
[2] . اخلاق در قرآن، مکارم، ج 2، ص 95.
[3] . کافى، ج 2، ص 316.
[4] . میزان الحکمه عربى، ج 2، ص 358.
[5] . اخلاق در قرآن، مکارم، ج 2، ص 95.
[6] . محجةالبیضاء، ج 6، ص 58. اوصانى خلیلى ان انظر الى من هو دونى لا الى من هو فوقى.
منبع: حوزه نت