آیا باید کودکی را که نماز نمی خواند تنبیه کرد؟

آیا باید کودکی را که نماز نمی خواند تنبیه کرد؟ منظور از تنبیه کودک در برخی از روایات چیست؟ در این مطلب به پاسخ آن می پردازیم؟
سه‌شنبه، 2 مهر 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آیا باید کودکی را که نماز نمی خواند تنبیه کرد؟
مقدمه:
اسلام همواره اهمیت قابل توجهی برای بحث تربیت قائل بوده  و سفارشات متعددی در این زمینه داشته است. یکی از موارد مهم در این امر که احادیث و روایات فراوانی را شامل می‌شود تربیت دینی فرزندان است. چرا که اسلام سعادت حقیقی را در پرتو دینداری می‌داند و تربیت دینی کودکان را پایه‌ای اساسی برای رسیدن به کمال بندگی برمی‌شمارد.

در این میان با کمی بررسی در بیانات و توصیه‌های معصومین(ع) در باب تربیت دینی فرزندان، متوجه اهمیت مراقبت والدین بر نماز فرزندانشان شده[1] تا جایی که در برخی از این روایات والدین را به تنبیه کودک در صورت سرپیچی از خواندن نماز ترغیب کرده‌اند.

در این نوشتار برآنیم تا به بررسی مفهوم تنبیه در اینگونه موارد پرداخته و شرایط و نکات مربوط به آن را مورد مطالعه قرار دهیم:

 

تنبیه بدنی در روایات

در روایت آمده است که امام باقر(ع) فرمود: «هنگامی که کودک به سه سالگی رسید هفت مرتبه به او گفته می‌شود که بگو لااله الا الله. سپس او را رها کنند تا سه سال و هفت ماه و بیست روز او تمام شود.
در این زمان هفت مرتبه به او دستور می‌دهند که بگو محمد رسول الله و او را رها می‌کنند تا چهار سال او تمام شود.

در این هنگام هفت مرتبه به او گفته می‌شود بگو صلی الله علی محمد و آله. سپس او را رها می‌کنند تا پنج سال او تمام شود. در این هنگام به او گفته می‌شود دست راست و چپت کدام است؟

زمانی که آن را آموخت صورت او را به قبله می‌کنند و به او می‌گویند که سجده کن. پس او را رها می‌سازند تا شش سال او تمام گردد. در این هنگام کودک باید نماز به جا آورد و به او رکوع و سجود را آموزش می‌دهند تا هفت سال وی تمام شود.

در این هنگام به او گفته می‌شود صورت و دست‌هایت را بشوی و نماز بخوان. پس او را رها می‌کنند تا نه سال او تمام شود.

در این هنگام به او گفته می‌شود وضو بگیر و نماز بخوان و به انجام آن نیز زده می‌شود. هنگامی که وضو و نماز را آموخت خداوند والدین او را می‌آمرزد انشاالله».[2]

 

تنبیه بدنی از نظر اسلام

در بحث تربیت، تنبیه بدنی همواره شیوه‌ای برای متوقف کردن رفتار نامناسب است. هر چند روان‌شناسان و جامعه شناسان این الگوی تربیتی را قبول ندارند و در مخالفت خود به عدم کارایی و اثرات جانبی آن اشاره می‌کنند.

اما بررسی‌ها خلاف آن را نشان می‌دهد و اگر نگوییم تنبیه اصلاح کننده است دست‌کم عاملی بازدارنده برای تکرار رفتار ناپسند به شمار می‌آید. همچنین موارد بسیاری هست که رفتار نامطلوب باید سریعا متوقف شود و اگر اینگونه نشود آثار جبران ناپذیری را به بار خواهد آورد.

پس می‌توان گفت که اگر تنبیه بدنی با شرایط مخصوص خود انجام شود می‌تواند نقش موثری در اصلاح رفتار داشته باشد. از همین روی در آموزه‌های دینی تنبیه بدنی  یکی از شیوه‌های مهم تربیتی است که معمولا در صورت ناکارآمدی باقی شیوه‌ها و به عنوان آخرین راهکار مورد استفاده قرار می‌گیرد.

همچنین باید به این نکته مهم و اساسی توجه داشت که تنبیه بدنی در صورتی جایز است که جنبه‌ی تربیتی و اصلاحی داشته باشد و نباید این چنین باشد که هرگاه فرزند طبق سلیقه و خواست پدر و مادر عمل نکرد او را تنبیه بدنی کنند.

زیرا در این صورت تنبیه دیگر عامل بازدارنده از خطای کودک و هدایت او به سمت کارهای خوب مطرح نیست بلکه تنها وسیله‌ای است که خشم و غضب والدین را فرو می‌نشاند.

 تنبیه بدنی یکی از شیوه‌های تربیتی برای اصلاح رفتار است و اگر فرزند نماز را ترک کرد و شیوه‌های دیگر تربیتی پاسخگو نبود پدر و مادر می‌توانند برای جلوگیری فرزندشان از این رفتار نامطلوب به تنبیه او اقدام نمایند. البته با شرایطی که در روایات ذکر شده و در زیر به آن اشاره می‌نماییم.

 

شرایط تنبیه کودکان برای نماز

آیه الله ابراهیم امینی در کتاب تربیت سه شرط برای تنبیه کودک برشمرده و می‌نویسد:
اولا :تشویق او به نماز خواندن از راههای دیگر ممکن نباشد.
ثانیا: خیلی مختصر و در حد یک هشدار باشد نه به صورت خشونت، مبادا موجب عقده گردد.
ثالثا: نباید به گونه‌ای باشد که شرعا موچب پرداخت دیه گردد مانند اینکه بدنش سیاه، سرخ و یا زرد شود.»[3]

در مجمع المسائل مرحوم آیه الله گلپایگانی(ره) نیز آمده است که: «زدن زن یا طفل جایز نیست مگر موارد مخصوصه که شرعا اجازه داده شده مثل موردی که امر به معروف و نهی از منکر متوقف به آن باشد.

تادیب یا تمرین طفل به نماز در ده سالگی و امثال آنها و در موردی که شرعا اجازه داده شده نباید طوری بزند که موجب دیه شود. مثلا رنگ پوست بدن سرخ شود.»[4]

با توجه به مطالب ذکر شده اولین و مهمترین شرط تنبیه بدنی در اسلام این است که نباید آنقدری باشد که دیه بر آن واجب شود.

در واقع هدف از تنبیه به رخ کشیدن قدرت والدین نیست بلکه هدف اصلاح رفتار است. پس باید حتی در این امر هم نهایت نرمش را نشان داد.

در روایتی آمده است که حماد بن عثمان می‌گوید از امام صادق(ع) درباره تادیب و زدن کودک پرسیدم حضرت فرمود: «پنج یا شش ضربه بیشتر نزن و در همین اندازه ام نرمش نشان بده».[5]

دومین نکته در تنبیه توجه به این موضوع است که اینگونه روایات در صورتی تنبیه را لازم دانسته‌اند که والدین به وظیفه خود در جهت آموزش گام به گام و تدریجی فرزندان عمل کرده باشند.

اما همچنان فرزندشان از خواندن نماز سرباز می‌زند. به طور مثال همان طور که در روایت بالا گفته شد تربیت دینی از سن سه سالگی با آموزش کلمه لا اله الا الله آغاز شده و تا سن نه یا ده سالگی با آموزش کامل وضو و نماز ادامه می‌یابد.

شاید بتوان گفت که مقصود معصومین(ع) از اینگونه روایات این است که اگر والدین به تمام سفارشات اسلام در جهت تربیت دینی فرزندانشان عمل کنند احتمال آنکه فرزندشان نماز خوان نشود بسیار کم است.

تنبیه بدنی آخرین گزینه برای اصلاح رفتار است.
موضوع قابل توجه دیگر این است که در تربیت اسلامی، تنبیه بدنی آخرین گزینه برای اصلاح رفتار است.

به طور مثال در روایتی آمده است که مردی خدمت امام کاظم (ع) رسید و از فرزند خود شکایت کرد. حضرت در جواب او فرمود: «فرزندت را نزن و برای ادب کردنش از او قهر کن. ولی مواظب باش قهرت طول نکشد.»[6]

همان‌طور که در این حدیث اشاره می‌شود امام کیفر بدنی را منع نموده و در عوض مجازات عاطفی را پیشنهاد می‌کنند.توجه به متناسب بودن شیوه‌ی تربیتی با سن کودک یکی دیگر از ابعاد تربیتی اسلام در این زمینه است.

در حدیثی که درباره تنبیه بدنی کودکان در صورت ترک نماز اشاره شد این نکته دیده می‌شود که در برهه سه تا نه سالگی به والدین دستور می‌دهد که به سبب کم بودن سن فرزند او را ملزم به کاری نکنند .

اما باید در نه سالگی او را به خواندن نماز امر کنند تا با آن انس بگیرد و مداومت بر انجام آن برایش آسان باشد. پس والدین مجاز نیستند که کودکان کمتر از هفت سال خود را  برای وادار کردن به نماز خواندن تنبیه بدنی کنند.

همچنین نباید با انگیزه‌هایی مثل عقده گشایی و انتقام گیری فرزندان را تنبیه کرد چرا که در این صورت هم از اثر تربیتی تنبیه کاسته می‌شود و هم سبب ایجاد حس تنفر نسبت به والدین می‌گردد.

در مورد تنبیه کودک توجه به چند نکته ضروری است:
در دین اسلام تنبیهات به منظور تشفی خاطر و انتقام‌جویی از مُجرم انجام نمی‌گیرد، بلکه به رسمیت شناختن و اجرای آن به منظور تأمین حقوق افراد، امنیت اجتماعی، جلوگیری از هرج و مرج و اهداف تربیتی است.[7]

لذا اسلام تنبیه(بدنی و غیر بدنی) را به عنوان یک وسیله تربیتی پذیرفته و انجام آن‌را در مواردی مفید می‌داند.

2. تنبیه بدنی همیشه به عنوان آخرین راه‌کار، در تربیت مطرح می‌شود؛ یعنی ابتدا باید با نرمی و مدارا، شروع شود؛ و در صورت بی‌اثر بودن، باید به تنبیه بدنی توسل جست.

چنان‌که در روایتی که در مورد آموزش نماز نقل کردیم، ابتدا آموزش نماز، سپس فرجه و مهلت دادن آمده، و در نهایت تنبیه بدنی مطرح شد.

گفتنی است؛ تنبیه بدنی نباید به حدی باشد که موجب قصاص یا دیه شود؛[8] بلکه حتی نباید دردناک باشد و موجب کبودی گردد.[9]

شاید فلسفه‌ی این‌که در این روایت زدن مطرح شده، این باشد که مصلحت در امر به زدن است، نه در خود زدن؛[10] یعنی همین که فرزند و فرد تحت تعلیم بفهمد که مربی حق زدن دارد، برای تربیت او کافی است؛ زیرا ترس از کتک خوردن از خود کتک خوردن مؤثرتر است.

علاوه بر این که ممکن است زدن یک فرمولی باشد برای شرایط و افراد خاص؛ بنابراین تربیت می‌تواند در زمان‌های مختلف و با توجه به شرایط اجتماعی، دارای فرمول‌‌های متفاوت باشد.

مهم‌تر از هر فرمولی آن است که فرزند به خوبی ادب شود و بر این اساس اگر پدری احساس می‌کند با روش دیگری موفق‌تر است، می‌تواند آن‌روش را دنبال کند.

در هر صورت از آن‌جا که تنبیه بدنی دارای آثار نامطلوبی است، و غالباً سازنده نیست، به عنوان آخرین عامل بازدارنده در تربیت محسوب می‌شود.

زیرا کودک ممکن است از ترس تنبیه، به حسب ظاهر دست از کار خلاف بردارد و در حضور اولیا و مربیان آن کار را انجام ندهد، اما عادت بد او غالباً از بین نمی‌رود.[11] و حتی ضررهای قابل توجهی را دربردارد. از آن جمله:

کودک عادت می‌کند در برابر زور، بدون چون و چرا تسلیم گردد و به این منطق خو بگیرد که زورگو و قلدر پیروز است.
کودک نسبت به تنبیه‌کننده حس بدبینی پیدا می‌کند، و حالت سرکشی در او برانگیخته می‌شود.
کودک ترسو بار می‌آید و شخصیتش در هم شکسته و تعادل روحی‌اش به هم می‌خورد.

با توجه به آثار بد تنبیه بدنی، امام صادق‌(ع) می‌فرماید: «در مورد کودکان حد جاری نمی‌شود، بلکه به نحو صحیحی باید تأدیب شوند».[12]

بنابراین، تنبیه‌کننده‌ای که مجاز به تنبیه است باید کاملاً مواظبت نماید که از مقدار مجاز تجاوز نکند و شدت ضرب هم به حدی نباشد که موجب قصاص یا دیه شود.

آخرین نکته درباره این شیوه تربیتی این است که بهتر است والدین قبل از تنبیه، دلیل آن را برای فرزند خود بیان کنند تا بداند برای چه رفتاری تنبیه می‌شود. این کار باعث می‌شود که اثرات مخرب احتمالی تنبیه کاهش یابد و حس بیزاری و انتقام جویی در فرزند ایجاد نشود.
 
شرایط و قوانین و راهکارهای الزام فرزندان به نماز
1. رعایت طاقت و توان جسمى کودک و نوجوان

اولین معیار در کاربست قاعده‏ى الزام، رعایت توان و طاقت جسمى نوجوان است. اگر آنچه فرد به آن ملزم مى‏شود بیش از توان و طاقت جسمى او باشد، این الزام نامشروع و نادرست است. این معیار، گذشته از آن که از کریمه‏ى شریفه‏ى «لاَ یُکَلِّفُ اللّه‏ُ نَفْسا إِلاَّ وُسْعَهَا» [13] استفاده مى ‏شود،

در روایاتى که پیش از این نیز بیان شد، تصریح شده است. امام صادق علیه ‏السلام مى‏فرماید: «انّا نأمرصبیاننا بالصیام... بما اطاقوا؛ ما به میزان طاقت و توان فرزندانمان آنها را به روزه داشتن ملزم مى ‏کنیم.»

و در روایتى که از امام على علیه‏ السلام نیز بیان شد تصریح شده است که الزام ما به روزه داشتن کودکان مان متناسب با میزان توان و طاقت بدنى آنهاست؛ لذا اگر گرسنگى یا تشنگى شدید به آنها روى آورد، اجازه‏ى افطار کردن را به آنها مى ‏دهیم.

از روایتى که از امام رضا علیه ‏السلام نیز نقل شد این معیار استفاده مى‏شود. این همه، حکایت از حاکمیت معیار «رعایت توان و طاقت متربى» بر قاعده‏ى الزام دارد.

بدیهى است افراط در الزام به گونه‏اى که نوجوان را در معرض ضعف شدید بدنى قرار دهد و یا موجب اختلالات جسمى یا روانى او گردد، به هیچ‏وجه مورد رضایت شارع مقدس نیست.

هم‏چنان که سهل‏ انگارى و ترک هر گونه الزامى، به بهانه‏ ى این که توان نوجوان بسیار اندک است و نباید تا رسیدن به سن تکلیف، ممارستى در انجام اعمال دینى داشته باشد، مورد پذیرش شارع مقدس نیست.

2. رعایت نشاط و رغبت‏ هاى روحى و روانى نوجوان
به همان میزان که رعایت طاقت جسمى نوجوان ضرورت دارد، رعایت نشاط روحى و فراهم آوردن زمینه‏هاى رغبت و تمایل نوجوان به امور دینى نیز ضرورت دارد و تنها در پرتو چنین زمینه‏اى است که الزام نوجوان مشروع مى‏نماید. امام على علیه‏ السلام مى‏ فرماید:

«ان للقلوب شهوة و اقبالاً و ادباراً فأتوها من قبل شهوتها و اقبالها فان القلب اذا اکره عمى؛ همانا دل‏ها را روى آوردن و پشت کردنى است، پس دل‏ها را آن‏گاه به کار وادارید که تمایل و روى‏آوردنى دارند؛ چون اگر دل را به اجبار به کارى وادارى کور مى‏ گردد» [14].

امام باقر علیه‏ السلام نیز از پیامبر اکرم(ص) نقل مى‏کند که حضرت فرمودند: «انَّ هذا الدین متین فاوغلوا فیه برفق و لا تکرهوا عبادة الله الى عباد الله فتکونوا کالراکب المنبت الذى لاسفراً قطع و لا ظهراً أبقى؛

همانا این دین استوار است، پس با ملایمت در آن وارد شوید و عبادت خداوند را بر بندگان تحمیل نکنید که در آن صورت به سوار درمانده‏اى مى‏مانید که نه سفرى را پیموده و نه مرکبى (با نشاط) به جا گذاشته است» [15].

رعایت این معیار، از دو جهت لازم است: نخست این که اساساً دین اسلام دین یسر و آسان است [16] و قفل ایمان رفق و مداراست ([17]

دیگر این‏که اساساً انسان به امورى که رغبت نداشته باشد، پاسخ دایمى و مثبت نمى‏دهد. این امر از سیره‏ى معصومین علیهم‏ السلام نیز استفاده مى ‏شود.

مثلاً، در سیره‏ ى پیامبر اکرم صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله آمده است که پیامبر هر گاه با اصحاب خود درباره‏ى اوضاع قیامت و وضعیت انسان در آن روز واپسین سخن مى‏ گفت، با دیدن خستگى در رخسار آنان، سخن خود را قطع مى‏ کرد.

و از امور دنیایى با آنها سخن مى‏ گفت تا نشاطى در ایشان پدید آید و اقبالى به سخن و گفتار او ایجاد شود [18].

شاید بتوان سیره‏ ى امام سجاد علیه‏ السلام را که نوجوانانِ خود را به جمع فریضه‏ ى مغرب و عشا وامى‏ داشت و این کار را بهتر از آن مى ‏دانست که به خواب روند و براى نماز عشا به زحمت بیدارشان کند، در همین راستا تبیین کرد؛ زیرا روشن است که بیدار کردن نوجوان، آن هم پس از فعالیت در طول روز، چه مقدار براى او سنگین مى‏ آید.

3. توجه بیشتر به واجبات و پرهیز از الزام به مستحبات
الزام متربى به تکالیف دینى یک تکلیف تربیتى است و مى‏تواند شامل کلیه‏ى تکالیف دینى گردد، ولى باید توجه داشت که تا حد ممکن، این الزام به محدوده‏ى واجبات و پرهیز از محرمات اختصاص یابد.

زیرا بیشتر روایات و متون وارد شده در باب این قاعده از الزام به تکالیف واجب سخن مى‏گویند. متأسفانه گاه این معیار رعایت نمى‏ شود و آن چنان تکالیف مستحب و مباح و مکروه در دایره ‏ى الزام آورده مى‏ شود که متربى خود را در انجام تکالیف دینى ناتوان مى ‏بیند و دل ‏زده مى‏ گردد.

به ویژه اگر مستحبات، واجب تلقّى شوند و براى رعایت و التزام هر چه بیشتر متربى، به نوعى در تکالیف شریعت دست کارى شود! بدیهى است که چنین رویه‏ اى راه به بیراهه بردن است. امام على علیه ‏السلام از پیامبر (ص) نقل مى‏کند که آن حضرت فرمودند:

«ان الله تعالى حد لکم حدودا فلاتعتدوها و فرض علیکم فرائض فلا تضیعوها و سنّ لکم سننا فاتبعوها و حرم علیکم حرمات فلا تهتکوها و عفا لکم عن اشیاء رحمة منه من غیر نسیان فلا تتکلّفوها؛

خداوند متعال حدودى را بر شما معین کرده است، از آنها فراتر نروید و تکالیفى را بر شما واجب کرده است، آنها را ضایع مسازید و قوانینى قرار داده است، از آنها پیروى کنید و امورى را حرام کرده است، آنها را ندرید و از سر رحمت، و نه فراموشکارى، امورى را به خودتان واگذاشته است، پس خود را درباره‏ى آنها به تکلیف نیندازید» [19].

توجه به معیار یاد شده، با لحاظ این نکته که اصل و قاعده‏ى اولى، اداى واجبات و پرهیز از محرمات است روشن‏تر مى‏گردد. امام على علیه ‏السلام مى ‏فرماید:

«اصل الامور فى الدین ان یعتمد على الصلوات و یجتنب الکبائر و الزم ذلک ما لا غنى عنه طرفة عین و ان حرمته هلک فان جاوزته الى الفقه و العبادة فهو حظ؛ ریشه‏ ى کارها در دین، تکیه کردن به نمازها و دورى نمودن از گناهان کبیره است.

از این امور لحظه‏اى بى‏نیاز نیستى؛ پس، از آنها غفلت مکن که محرومیت از آنها مایه‏ى هلاکت است و اگر پیش‏تر رفتى و به فقه (دین فهمى) و عبادت پرداختى، کمال بخت و بهره‏مندى توست» [20].

به همین دلیل باید در مقام تربیت خود و فرزندانمان بیشتر بر عمل به واجبات و پرهیز از محرمات اهتمام ورزیم و در این صورت است که رغبت لازم پدیدار مى‏گردد.

در حدیثى از پیامبر اسلام (ص) آمده است که هم چنان که خداوند دوست دارد که بندگانش به تکالیف او پاى‏بند باشند، دوست دارد که رخصت‏هایش را نیز پاس دارند».

امام صادق علیه ‏السلام در بیان سیره‏ى پدر بزرگوار خویش در تربیت دینى‏ اش مى‏ گوید:«اجتهدت فى العبادة و انا شاب فقال لى ابى یا بنىّ دون ما اراک تصنع فان الله عز و جل اذا احب عبداً رضى عنه بالیسیر؛

زمانى که جوان بودم در عبادت سخت مى‏ کوشیدم، پدرم به من فرمود: فرزندم؛ کمتر از آنچه مى‏بینم عبادت کن؛ زیرا خداوند عز و جل اگر بنده‏اى را دوست داشته باشد، به عبادت اندک او خرسند مى‏گردد» [21].

4. پرهیز از درشتى و خشونت
از دیگر معیارهاى ضرورى در کاربست قاعده‏ى الزام این است که این الزام نباید هیچ‏گاه چهره‏ ى خشن و ناروا به خود بگیرد.

درست است که تنبیه بدنى نوجوان، در مراتب آخر اجراى این قاعده، دیده شده است، ولى اگر به حدود شرعى آن توجه شود، به خوبى مى‏توان دریافت که دین به سهولت به جواز آن تن نمى ‏دهد،بلکه به گونه ‏اى پذیرفته شده است که کمتر یک چهره‏ى خشن از مربى تصویر مى ‏گردد.

مقتضاى بسیارى از احادیث این معیار را افاده مى ‏کند. در روایات مى‏ خوانیم که در مخاطب خود نفرت از دین ایجاد نکنید [22] و مردم را به نرمى و ملاطفت به دین خدا دعوت کنید [23] و...

ایمانوئل کانت نیز در تشریح الزام مورد نظر خود مى‏گفت: «با آن که تربیت باید با الزام همراه باشد، هیچ گاه نباید وحشیانه صورت گیرد» [24].

رفتار خشن و الزام وحشیانه مى‏تواند ارتباط عاطفى بین مربى و متربى و پدر و فرزند را که پیش‏ شرط و زمینه‏ى اصلى کار تربیتى است از بین ببرد. خداوند متعال به پیامبر گرامى خویش حضرت محمد (ص) مى‏فرماید:

«فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنْ اللّه‏ِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ؛ پس به سبب رحمت خداست که تو با آنها چنین نرم هستى، اگر تند خو و سخت دل مى‏ بودى از گرد تو پراکنده مى ‏شدند» [25].

بدیهى است آنچه مى‏تواند دشوارى تکلیف و سختى الزام را تا حدى کم کند و راه را براى عمل به آن هموار نماید، رعایت این گونه توصیه‏ ها و معیارهاست که در متون دینى ما یافت مى‏ شود.

نتیجه:
برای پاسخ به آیا باید کودکی را که نماز نمی خواند تنبیه کرد؟ می گویم؟

1. آموزش زبانی و عملی نماز به کودک با بیان های مختلف باید صورت بگیرد نه تنبیه بدنی.
2- آسان سازی نماز خواندن، با تکرار و به وسیله تشویق و توجه ویژه باید باشد نه تنبیه بدنی
3- پشتیبانی فکری در جهت تقویت خداباوری کودک باید به مروز زمان باشد نه تنبیه بدنی
4.از روایات دینی یاد گرفتیم که:  زدن فرزندان در مواردی – حتی برای تربیت و تأدیب – بلامانع است؛ 

5.تنبیه مجاز شرایط خاصی دارد که با در نظر گرفتن آنها می بینیم این اصل، یک اصل حکیمانه است، نه شیوۀ خشونت آمیزی برای جبران ناتوانی های والدین در تربیت و هدایت کودکان.

6.تنبیه بدنی کودکان پیش از ده سالگی، مجاز نیست و مقدار زدن نیز کاملا محدود است، و اگر بیش از آن باشد، یا منجر به سرخی و کبودی یا نقص عضو گردد، کیفر دارد .

7.در روایات مقدار تنبیه بدنی سه یا پنج یا شش ضربه بیشترنیست آن هم همراه با نرمش بیان شده است.بیش از این با کبودی و خوشونت، در قیامت قصاص دارد.

 پی‌نوشت:
1. وسایل الشیعه، باب3 از ابواب اعداد فرائض و نوافلها و ما یناسبها
2. امالی صدوق، ص 391
3. ابراهیم امینی، تربیت، ص253
4. سید محمد رضا گلپایگانی، مجمع المسائل، ج3، ص266
5. وسایل الشیعه، حر عاملی، ج28، ص372
6. بحارالانوار، ج101،ص99
7. ر. ک: امینی، ابراهیم، اسلام و تعلیم و تربیت، ص 453 - 455، قم، بوستان کتاب، چاپ سوم، 1387ش.
8. ر. ک: «دیه تنبیه فرزند»، سؤال 12643.
9. چنان‌که در مورد زدن زنان نیز گفته شده است: ر. ک: «تنبیه بدنی زن»، 6835.
10. در علم اصول فقه این بحث مطرح است که گاهی مصلحت در خود امر است نه در مأموربه و یا می‌گویند مصلحت در امر به امر است.
11. فرهادیان، رضا، آنچه والدین و مربیان باید بدانند، ص 66، قم، مؤسسه بوستان کتاب، چاپ نوزدهم، 1391ش.
12]. دعائم الاسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الأحکام، ج ‏2، ص 454.

13.سوره بقره، آیه286
14.نهج‏ البلاغه، کلمات قصار، 193
15.کلینى، ج 2، ص137
16.علامه حلى، 1414، ج2، ص355
17.حر عاملى، ج 15، ص 269، روایت 20479
18.الصالحى، ج9، ص 383
19.مجلسى، ج2، ص 263
20.محمدى رى شهرى ، ج 4، ص 1798، ح 6202
21.کلینى، ج 2، ص 87
22.کنزالعمال، ج3، ص37، ح5360
23.کلینى، ج 2، ص 86
24.نقیب زاده، همان، ص 137
25.سوره آل عمران، آیه 151

منبع:
https://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa55502
http://ensani.ir/fa/article/47886
​​​​​​​* این مقاله در تارایخ 1401/11/1 بروز رسانی شده است.


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما