تشرف یک زن به محضر امام زمان (عج)

فاضل جليل ، سيد على اصغر شهرستانى (ره)، فرزند عالم ربانى سيد محمد تقى شهرستانى ساكن كربلا ، فرمود: پـدر مـرحـومم به همراه والده و اخوى ها به قصد زيارت عسكريين (ع) به طرف سامرابراه افتادند. والـده با طفل شيرخواره اى كه داشت در يك طرف كجاوه بود.
پنجشنبه، 7 آبان 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تشرف یک زن به محضر امام زمان (عج)
تشرف یک زن به محضر امام زمان (عج)
تشرف یک زن به محضر امام زمان (عج)






فاضل جليل ، سيد على اصغر شهرستانى (ره)، فرزند عالم ربانى سيد محمد تقى شهرستانى ساكن كربلا ، فرمود: پـدر مـرحـومم به همراه والده و اخوى ها به قصد زيارت عسكريين (ع) به طرف سامرابراه افتادند.
والـده با طفل شيرخواره اى كه داشت در يك طرف كجاوه بود.
در طرف ديگر اخوى ام ، مرحوم آقا سيد على ، و دو طفل ديگر از اخوى هايم بودند و ابوى هم بابقيه زوار در مسير متفرق بودند.
به سه فـرسخى سامرا كه رسيدند، حيوانى كه كجاوه والده و اخوى ها بر آن بود، از رفتن واماند و از قافله عقب افتاد، تا آن كه كم كم ازحركت ايستاد.
مكارى پشت سر ايشان راه مى رفت و وقتى ديد كه آن حـيـوان ايـسـتـاد، بـه شدت مضطرب شد، چون در آن زمانها راه مخوف بود، لذا نزد والده آمد و گـفـت :اى عـلـويه حيوان وامانده و راه مخوف است .
به اجداد طاهرينت متوسل شو, كه رهايى از دست دزدها جز با توسل به ائمه طاهرين (ع) امكان پذير نيست .
وقتى والده اين مطلب را شنيد, جزع و فزع نمود و به اجداد طاهرينش (ع) استغاثه كرد.
در آن بـين كه مشغول استغاثه بود, ناگاه سيدى نورانى كه آثار ابهت و جلال در وى ظاهر بود, از بـين تپه ها و بيابان با لباسهاى سفيد فاخرى كه در بر داشت , نمودار شد وبه آن حيوانى كه كجاوه بر آن بود, نظر تندى نمود و بعد به ايشان تبسمى فرمود وهمان جا هم غايب شد.
ناگاه آن حيوان كه ناتوان و از راه رفتن باز مانده بود, مثل آن كه دو بال درآورده باشد, با سرعت زيادى براه افتاد و خـيـلـى زود و قـبـل از آن كـه زوار به آن جا برسند به سامرا وارد شد و در مسير هم از كنار قافله نگذشته بود.
در سـامـرا بـه خـانه اى كه پسر عموى ما, حجة الاسلام حاج ميرزا محمد حسين شهرستانى منزل نموده بود, وارد شدند و قبل از ورود زوار به سامرا به زيارت مشرف شده بودند.
پسرعموى ما وقتى ديد والده قبل از زوار وارد شده , تعجب نموده و گفته بود: چطور شما قبل از زوار و پيش از قافله , آن هم به تنهايى وارد شديد! مـرحـوم پـدرم با زوار مدتى بعد از آنها رسيدند و به شدت نگران بودند وقتى با والده روبرو شدند بسيار تعجب نمودند و همگى از اين معجزه روشن , مسرور گشتند.
منبع:خکمال الدین، ج 1, ص 121
/ خ




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط