یک گفت وگوی سالم و پرمنفعت

خوش به حال بعضی‌ها که خیلی خوب و راحت و بدون نگرانی و دلهره می‌توانند در هرجا و هرحالت که هستند با خدا گفت وگو و نیایش کنند و کلی حال خودشان را خوب کنند.
سه‌شنبه، 9 مهر 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
یک گفت وگوی سالم و پرمنفعت

اصل کلام

آدمیزاد نیاز دارد کسی را داشته باشد تا با او صحبت کند. آدمیزاد نیاز دارد کسی حرف‌های او را بشنود و مشکلاتش را حل کند.
 

ادامه

همیشه هم که زندگی آرام و روبه راه نیست؛ گاهی پیش می‌آید بعضی چیزها در زندگی یک تکانی می‌خورند و ما را هم تکانکی می‌دهند؛ مثلاً تصور کنید یک روز سرد زمستانی را که پس از کلّی بازی در برف‌های حیاط مدرسه و کوچه و خیابان، آمده‌اید خانه و تکالیف‌تان را انجام داده‌اید و شب شده و غافل از همه جا، رفته‌اید به رخت خواب، اما ناگهان تمام دردهای دنیا می‌ریزد توی گلوی شما، چشم‌های‌تان می‌سوزد، آب از بینی‌تان سرازیر می‌شود، داغ می‌شوید و مثل بید می‌لرزید، آب دهان‌تان را که قورت می‌دهید مثل این است که بخواهید یک جرثقیل را ببلعید، پتو را پس می‌زنید؛ ولی سردتان می‌شود، با سر می‌روید زیر پتو؛ ولی آتش می‌گیرید از گرما. بلند می‌شوید و سرتان گیج می‌رود. هرچه منتظر می‌مانید کسی از کنار اتاق شما رد نمی‌شود تا کمک‌تان کند. دست‌به‌دیوار، خودتان را می‌رسانید به اتاق بغلی؛ مامان خواب است، بابا هم خواب است. صبر می‌کنید و دو سه تا سرفه بلکه بیدار شوند، اما هیچ اتفاقی نمی‌افتد. یک قطره اشک می‌نشیند گوشۀ چشم‌تان و آرام به اتاق خودتان برمی‌گردید. می‌نشینید روی رخت خواب و سرتان را می‌گذارید روی زانوهای بغل‌کرده ی‌تان، بعد توی دل‌تان شروع می‌کنید به صحبت کردن: «خوب شم... حداقل سرم گیج نره... مامانم بیدار شه... دلم یه لیوان چای داغ می‌خواد... چه قرصی باید بخورم؟... لابد فردا نباید برم مدرسه... کاش توی برف‌ها بازی نکرده بودم... حالا میگی چی کار کنم؟... بابا چرا بیدار نمی شه؟... باید برم دکتر... آخ سرم...»

با چه کسی صحبت می‌کنید؟ مگر کسی غیر از شما در اتاق است؟ مگر کسی غیر از شما بیدار است؟ او کیست که از گفت وگو با او احساس امنیت و راحتی می‌کنید؟

هنوز دارید توی دل‌تان حرف می‌زنید که صدایی می‌شنوید. یکی نزدیک می‌شود؛ مامان است: «چی شده دخترم؟ چرا بیداری؟» دستش را می‌گذارد روی صورت شما: «چرا این قدر داغی؟ تب داری؟»

به نظرتان چه کسی مامان را بیدار کرد تا به داد شما برسد؟ آیا همان کسی که داشتید توی دل‌تان با او صحبت می‌کردید؟

شما بدون این که بدانید با خدا صحبت می‌کردید و نیایش چیزی نیست جز همین گفت وگوهای یواشکی؛ یک عالمه گفت وگو که هیچ کس نمی‌شنود جز خدا. بعضی وقت‌ها می‌دانیم که داریم با خدا گفت وگو می‌کنیم و بعضی وقت‌ها هم نمی‌دانیم، به خاطر همین هم هست که خیلی منتظر پاسخ نمی‌مانیم و می‌رویم ردّ کار خودمان؛ اما ناگهان می‌بینیم همان چیزی که داشتیم توی دل خودمان به خودمان می‌گفتیم، برای‌مان حاضر و آماده شده، مشکل‌مان حل شده، گره از کارمان باز شده و ما راحت شده‌ایم.
 

بهترین شکل بندگی انسان

بهترین شکل بندگی انسان، در حج اتفاق می‌افتد. ده روز که از موسم حج می‌گذرد و انسان، مراسم بندگی‌اش را به پایان می‌رساند، عید قربان می‌شود. در روز عید، زائران کعبه، به یاد بندگی مخلصانه ی حضرت ابراهیم علیه السلام، که به فرمان خدا حاضر شد از جان پسر عزیزش اسماعیل بگذرد و او را در راه خدا قربانی کند، جشنی باشکوه برگزار می‌کنند.
 

بهترین فرصت برای نیایش

روز عرفه، یعنی شب قبل از عید قربان، بهترین فرصت برای گفت وگوهای خصوصی و غیرخصوصی با خدا است. سپاسگزاری‌ها را باید بلند گفت و دردِدل‌ها را آرام و یواشکی. باید رفت دم در خانه ی خدا و تا می‌توان با او گفت وگو کرد و منتظر اجابت شد. خداوند تمام گفت وگوهای ما را می‌شنود و به آن‌ها جواب می‌دهد. هرچقدر توجه ما به خدا بیش تر باشد اجابت او نیز بیش تر خواهد بود. امتحان کنیم.
 

نیایش با خدا چگونه است؟

خوش به حال بعضی‌ها که خیلی خوب و راحت و بدون نگرانی و دلهره می‌توانند در هرجا و هرحالت که هستند با خدا گفت وگو کنند و کُلّی حال خودشان را خوب کنند؛ اما شاید بعضی‌ها ندانند که چگونه باید با خدا گفت وگو کرد. به هردوی این بعضی‌ها می‌گویم که بهترین شکل گفت وگو با خداوند همان شکلی است که ائمه ی عزیزمان برای گفت وگو با خدا انتخاب کرده‌اند؛ مثلاً در همین روز عرفه، که معروف است به روز نیایش، امام حسین یک گفت وگوی دلربا دارد با خدای مهربان. اگر ترجمه ی دعا را بخوانیم تازه متوجه می‌شویم که اصلاً گفت وگو با خدا چیست و چگونه باید باشد. من بخش‌هایی از دعای روز عرفه را برای‌تان می‌گویم:
 
  • ستایش مخصوص آن خدایی است که سلطان ملک وجود است.
  • هرمنفعت را به خلق، او نازل فرماید.
  • شنوای دعای خلق و بینای امور عالم است.
  • ای خدا! من اشتیاق دارم و می‌دانم که تو مربّی و پروردگار منی.
  • مرا بیدار و هشیار کردی تا در آسمان و زمین، مخلوقاتت را مشاهده کنم.
  • مرا به یاد خود و شکر نعمت‌های بی‌حدّ خویش متذکّر ساختی.
  • برای آسایش من به یک نوع نعمت راضی نشدی.
  • هرگونه رنج و بلا را از من برطرف ساختی.
  • چون از تو درخواستی کردم عطا فرمودی.
 
همین طور نیایش امام حسین علیه السلام ادامه پیدا می‌کند تا می‌رسد به درخواست‌ها:

 
  • ای خدا! مرا به نور خود رهبری کن.
  • به درگاهت آمده‌ام، از آن درگاهم مران!
 

پیشنهاد خوب

روز نیایش که از راه رسید، خودمان را بسپریم به دعای زیبای امام حسین، هرجا که هستیم، آب دست‌مان است بگذاریم زمین و برویم سراغ نیایش؛ دل همین طور آرام می‌شود و بدون اضطراب امتحان کنیم.

نویسنده: مریم راهی
تصویرساز: الهه رفعت


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط