شعرخوانی یک دانش آموز(معصومه فراهانی) در دیدار شاعران با مقام رهبری
قصّه به سر نمیرسد و طِی نمیشود
هِی خواستم که دل بکنم، هِی نمیشود
پرسیدهای که کِی دل من تنگ میشود
خندیدهام، عزیز! بگو کِی نمیشود؟
تقویمِ مهرِ تو صفحاتش بهاری است
پاییز نیست در دلِ من، دِی نمیشود
دستِ مرا بگیر و بگو یاعلی مدد!
تا کی نشستن و غم و، تا کی «نمیشود»؟
راهیست راه عشق که باید به سر دوید
با سرسری دویدن و لِیلِی نمیشود
در داستانِ عشق نباید کلاغ بود
با قیل وقالهای پیاپی نمیشود
حالا خلافِ قصّهی تلخِ کلاغها
ما میرسیم، قصّه ولی طِی نمیشود
آقا بعد از شنیدن شعر گفتند: «آفرین... شماها آیندهی خوبی دارید، به شرطی که کار کنید. فکر نکنید این جا منزل آخر است، این جا تازه اول راه است.»
منبع: مجله باران
هِی خواستم که دل بکنم، هِی نمیشود
پرسیدهای که کِی دل من تنگ میشود
خندیدهام، عزیز! بگو کِی نمیشود؟
تقویمِ مهرِ تو صفحاتش بهاری است
پاییز نیست در دلِ من، دِی نمیشود
دستِ مرا بگیر و بگو یاعلی مدد!
تا کی نشستن و غم و، تا کی «نمیشود»؟
راهیست راه عشق که باید به سر دوید
با سرسری دویدن و لِیلِی نمیشود
در داستانِ عشق نباید کلاغ بود
با قیل وقالهای پیاپی نمیشود
حالا خلافِ قصّهی تلخِ کلاغها
ما میرسیم، قصّه ولی طِی نمیشود
آقا بعد از شنیدن شعر گفتند: «آفرین... شماها آیندهی خوبی دارید، به شرطی که کار کنید. فکر نکنید این جا منزل آخر است، این جا تازه اول راه است.»
منبع: مجله باران