علمداری زهرا (سلام الله علیها)
این خطبه حاوی مطالب بسیار ارزشمندی است که حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها بعنوان «علمدار» پس از رحلت پیامبر، در دفاع از امام خویش، چنان گویا، رسا و آتشین، کوبنده و راهگشا آن را ایراد فرمودند که تا قیام قیامت، سند و پشتوانه سبک زندگی مردم جهان می تواند قرار بگیرد، بشرط آنکه قلب منکوس و مریض نباشد، و فطرت خدا جو و دین پذیر و حق شنو، دچار غبارِ گناه و آلودگی نگردیده باشد؛
سه نوع پوشش حضرت زهرا سلام الله علیها
لذا حضرت برای ایراد خطبه، اول به جهانیان سه نوع پوشش یک زن مسلمان در یاری رساندن از امام زمان خویش را به عمل و رفتار خود، نشان می دهند؛ در منابع دینی آمده است که حضرت قبل از خروج از خانه این گونه بود؛ «لاثَتْ خِمارَها عَلی رَأْسِها.»[1]
اولین پوشش: روسری بلند
لاث به معنی پیچیده است. خمار چیزی بوده است بزرگتر از روسری های فعلی زن ها به صورتی که سر و سینه و گردن تا روی دست را می پوشانده است»
دومین پوشش: لباس بلند و گشاد
چنین آمده که: «وَ اشْتَمَلَتْ بِجِلْبابِها»[2]جلباب نوعی پوشش سراسری بوده که روی لباس ها می پوشیده اند. شاید چیزی شبیه چادر امروز یا پیراهن بلند عربی. حضرت آن پوشش سراسری را هم طوری بر سر افکندند که محیط بر تمام بدن ایشان بود.
سومین پوشش: زنان همراه
سومین پوشش،«وَ أَقْبَلَتْ فی لُمَّةٍ (یا لمةٍ)[3] مِنْ حَفَدَتِها وَ نِساءِ قَوْمِها»[4] است؛ یعنی حضرت زهرا (سلام الله علیها) همراه با گروهی که به اصطلاح همسن و سال، یا هماهنگ، یا از یاران و اعوان و خویشاوندان ایشان بودند حرکت کردند.
همانگونه که می بینیم، حضرت اولین درس عملی به زنان عالم را از پوشش و حجاب سه گانه آغاز نمودند؛ یعنی ای زنان عالم اگر وظیفه ی شما حمایت و دفاع از حق امام زمان تان باشد، باید اول حجاب و پوشش خودتان را رعایت کنید، و سپس در راه دفاع از امام مظلوم تان قدم بردارید.
ریاست قرآن در جامعه
در یکی از فراز های این خطبه، حضرت، «وَ کِتابُ اللّهِ بَیْنَ أَظْهُرِکُمْ»[5]؛ «و حال آن که کتاب خدا پیش روی تان است.».«اُمُورُهُ ظاهِرَةٌ وَ أْحکامُهُ زاهِرَةٌ و اَعْلامُهُ باهِرَةٌ وَ زَواجِرَهُ لائِحَةٌ و أوامِرَهُ واضِحَةٌ»[6]؛ «در حالی که معارف قرآن کریم روشن و احکام آن درخشنده، و عَلَم های آن بلند و غالب، و نواهی آن تبیین شده و اوامر آن واضح است»
معنای پیش رو بودن قرآن
اینکه حضرت فرمودند که کتاب خدا بین تان است، شاید بدین معنا باشد که رسول اکرم ۲۳ سال برای تبیین این کتاب الهی زحمت کشید، اینگونه باید با آن رفتار کنید، که با وجود آن کتاب، به گمراهی و ضلالت روی آوردید؟!
شفاف بودن معارف قرآن
حضرت می فرماید: معارف قرآن شفاف است؛ این بدین معناست که اگر انسان بخواهد از قرآن هدایت بگیرد، و حق پذیر و حق طلب باشد، قرآن به او هدایت می بخشد و راهنمایی می کند. چنانکه امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: «...ما جالَسَ هَذا الْقُرْآنَ اءَحَدٌ إِلا قامَ عَنْهُ بِزِیادَةٍ اءَوْ نُقْصانٍ: زِیادَةٍ فِی هُدىً، وَ نُقْصَانٍ مِنْ عَمىً...»[7]«... کسى با قرآن همنشین نشد مگر آنکه بر او افزود یا از او کاست، افزودن در هدایت و کاهش از کوردلى و گمراهى.»
درمان درد جامعه اسلامی از نگاه حضرت زهرا (سلام الله علیها)
پس اگر امت و ملت اسلام، با قرآن همنشین شود، راه سعادت و هدایت را پیدا می کند؛ اشاره حضرت هم به همین مطلب می تواند باشد؛ یعنی اگر دنبال راهکار درست هستید، که قرآن به شما نشان داده و می دهد و اگر مریضی روحی و معنوی که نفاق باشد، داشته باشید می توانید با آن درمان کنید؛ اینکه انسان دوای درد خود را از قرآن بخواهد مطلب درستی است، چون امیر المومنین پس از فراز بالا، می فرمایند: «فاسْتَشْفُوهُ مِنْ اءَدْوائِکُمْ، وَاسْتَعِینُوا بِهِ عَلَى لَاءَوَائِکُمْ، فَإِنَّ فِیهِ شِفاءً مِنْ اءَکْبَرِ الدَّاءِ،وَ هُوَ الْکُفْرُ وَالنِّفاقُ وَالْغَیُّ وَالضَّلالُ.»پس درمان خود را از قرآن بخواهید، و در سختیها از قرآن یارى بطلبید، که در قرآن درمان بزرگترین بیماریها یعنى کفر و نفاق و سرکشى و گمراهى است»
شفا دهنده بودن قرآن
اینکه حضرت می فرماید که قرآن شفا را بخواهید، چگونگی آن مطلب دیگری است؛ حال باید ببینیم چگونه می توان از قرآن درمان طلب کنیم؛ از آنجایی که خود حضرت می فرمایند بزرگ ترین بیماری ها، کفر و نفاق و گمراهی است؛ از این رو، درمان نیز، باید متناسب با آن بیماری باشد؛ چگونه می توان این بیماری را درمان نمود؟!
معنای تدبر در کنار تلاوت
امیرالمومنین و امام صادق علیهما السلام در حدیث دیگری می فرمایند: تدبر بدین معناست که اگر قرآن قصه دارد، انسان عبرت بگیرد؛ اگر امر دارد، اطاعت کند؛ اگر نهی دارد، ترک کند؛ اگر مثل دارد، درس بگیرد؛ اگر احکام دارد، آن را در زندگی پیاده کند.
قرآن در راس امور باید باشد
تدبر در قرآن کریم است که مسلمان با آن می تواند راه را از بیراهه تشخیص دهد. و آن را جزء برنامه های اصلی روزانه ی خود قرار دهد؛ چنانکه برخی از علماء به فرزندانشان این مطلب را وصیت می نمودند؛ مرحوم مجلسی اول به فرزندش در وصیت نامه می فرماید: فرزندم با توجه به تجربه ای که دارم من تو را به انجام سه کار مهم متوجه می کنم: اول: روزی یک جزء قرآن تلاوت کن؛ دوم: در آن تامل کن. سوم: نامه امیرالمومنین علی علیه السلام به فرزندش امام حسن مجتبی[8] را بخوان و آن را به خاطر داشته باشد؛
تلاوت منهای تدبر
پس تدبر در کنار تلاوت قرآن کریم، معنا پیدا می کند، چون تلاوت صرف ثواب دارد، اما خیر و برکتی که باعث حرکت و تحول در زندگی آدمی بشود، ندارد؛ چنانکه امیرالمومنین علی علیه السلام در حدیثی می فرمایند: «أَلاَ لاَ خَیْرَ فِی قِرَاءَةٍ لَیْسَ فِیهَا تَدَبُّرٌ.»[9] «همانا در خواندنى که تفکر نباشد خیرى نیست»
علت غصب خلافت، عدم ریاست قرآن
حضرت زهرا سلام الله علیها در ادامه خطبه راهگشایشان می فرمایند: «قَدْ خَلَّفْتُمُوه وَراءَ ظُهُورِکُمْ»[10]؛ «و قرآن را پشت سر انداختید» شاید اشاره حضرت به این مطلب باشد که وقتی شما به قرآن اعتنایی نکردید در حقیقت آنرا پشت گوش انداختید و این بدین جهت است که دیگر قرآن در راس امور نیست؛از این مطلب حضرت چنین بر می آید، که حضرت، قرآن را در راس امور می داند؛ و جامعه ای که قرآن در زندگی شان ورود پیدا نکرده باشد، عین گمراهی و ضلالت است؛
نمونه عینی عدم ریاست قرآن در جامعه
قرآنی که فقط در مجالس ترحیم، سفره ی عقد و زینت طاقچه باشد، در حقیقت در راس امور قرار نگرفته است و پیداست که امتی که دردش را با قرآن دوا نکند، روی رستگاری و هدایت را نخواهد دید. و چون قرآن را پشت گوش انداختید، حق خلافت علی (علیه السلام) را غصب کردید، بخاطر همین، فدک زهرا (سلام الله علیها) را نیز غصب کردید، و به همین دلیل بود که درِ خانه ی زهرا (سلام الله علیها) را آتش زدید.پی نوشت:
[1] مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، زندگانى حضرت زهرا علیها السلام ( ترجمه جلد 43 بحار الأنوار) ترجمه روحانى، 1جلد، انتشارات مهام - تهران، چاپ: اول، 1379 ش.
[2] زندگانى حضرت زهرا علیها السلام ( ترجمه جلد 43 بحار الأنوار) ترجمه روحانى، ص817.
[3] زندگانى حضرت زهرا علیها السلام ( ترجمه جلد 43 بحار الأنوار) ترجمه روحانى، ص817.
[4] زندگانى حضرت زهرا علیها السلام ( ترجمه جلد 43 بحار الأنوار) ترجمه روحانى، ص817.
[5] بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج 29، ص225
[6] بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج 29، ص225
[7] نهج البلاغه، خطبه 176
[8] نهج البلاغه، نامه ۳۱
[9] اصول کافى، کتاب فضل العلم، باب صفة العلماء، حدیث سوم.
[10] بحار الأنوار (ط - بیروت)،ج 29، ص225