گمگشته دل

تا گلم را در ميان بوستان گم کرده ام اختر تابنده اي در آسمان گم کرده ام چشمه ها اي چشم ها رخساره ها گلگون کنيد چشمه سار اشک را در اين ميان گم کرده ام مهر او در گوشه ي قلبم فروغ عشق بود چهره خورشيديش را ناگهان گم کرده ام او صفا بخش وجودم بود يا رب رحمتي
چهارشنبه، 7 بهمن 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
گمگشته دل
گمگشته دل
گمگشته دل

نويسنده: کاظم جيرودي




تا گلم را در ميان بوستان گم کرده ام
اختر تابنده اي در آسمان گم کرده ام
چشمه ها اي چشم ها رخساره ها گلگون کنيد
چشمه سار اشک را در اين ميان گم کرده ام
مهر او در گوشه ي قلبم فروغ عشق بود
چهره خورشيديش را ناگهان گم کرده ام
او صفا بخش وجودم بود يا رب رحمتي
مظهر مهر و وفا را بي گمان گم کرده ام
گوهر صدق و صداقت دوش با من بود ليک
در درياي ولا را بي گمان گم کرده ام
کاروان سالار ياران بود در وادي عشق
مشعل بزم هدا را بين چسان گم کرده ام
جان جان را در کران پيکران گم کرده ام
لاله ها اي لاله ها دلبند من پيش شماست
من که او را در بهشت جاودان گم کرده ام
مي روم آنجا که باشد مرد جاويد خمين
من وجود خويش را در آن مکان گم کرده ام
راه او جاويد و پابرجاست جيرودي ، دريغ
جلوه ي روح خدا را در جهان گم کرده ام
منبع: ماهنامه پيام زن شماره 195




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط