بایستگی های پرسش و پاسخ از منظر کتاب و سنت

با اندک تأملی در آیات و روایات درمی‏یابیم که پرسش گری و پاسخ گویی یک مسؤولیت و کلید دست‏یابی به گنجینه‏های معرفت است و این مقوله با عنوان مسؤولیت درهم آمیخته و مبتنی بر ضوابطی برای پرسش گری بیان گردیده است. به این طریق که سؤال، از سر درک و مسؤولیت باشد و به گونه‏ای نیکو مطرح شود و سؤال‏های بیهوده پرسیده نشود و ادب در پرسش گری رعایت شود. همچنین پاسخ دهنده با در نظر داشتن تقوای الهی پاسخ دهد و در کل پرسش‏ها در قالب گفتمان، پارادایم اجتماعی
پنجشنبه، 8 بهمن 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بایستگی های پرسش و پاسخ از منظر کتاب و سنت
بایستگی های پرسش و پاسخ از منظر کتاب و سنت
بایستگی های پرسش و پاسخ از منظر کتاب و سنت

نويسنده: آیت الله محمدهادی معرفت (رحمت الله علیه)




چکیده

با اندک تأملی در آیات و روایات درمی‏یابیم که پرسش گری و پاسخ گویی یک مسؤولیت و کلید دست‏یابی به گنجینه‏های معرفت است و این مقوله با عنوان مسؤولیت درهم آمیخته و مبتنی بر ضوابطی برای پرسش گری بیان گردیده است. به این طریق که سؤال، از سر درک و مسؤولیت باشد و به گونه‏ای نیکو مطرح شود و سؤال‏های بیهوده پرسیده نشود و ادب در پرسش گری رعایت شود. همچنین پاسخ دهنده با در نظر داشتن تقوای الهی پاسخ دهد و در کل پرسش‏ها در قالب گفتمان، پارادایم اجتماعی مطرح گردیده باشند و از سر عقلانیت باشند. به انگیزه‏ی رفع مجهول و مسؤولیت خواهی و مبتنی بر واقعیت‏های اجتماعی باشند.
واژگان کلیدی:
پرسش گری، پاسخ گویی، مسؤولیت، عقلانیت، پارادایم، گفتمان، ادب اجتماعی، رفع مجهول، اقناع اجتماعی.
اساساً مسؤولیت پاسخ گو بودن در نظام حکومت اسلامی، یک پایه و یک اصل اصیل به شمار می‏رود. هر یک از مسؤولان خرد و کلان، به ویژه رهبران و مسؤولان بلندپایه، فراخور حوزه‏ی مسؤولیت خود، باید پاسخ گو باشند، و سرتافتن از پاسخ گویی به معنای شانه خالی کردن از مسؤولیت محوله است.
مسؤولیت در نظام حکومت اسلامی دو جانبه است، از یک سو در مقابل مقامات فوق، و از سوی دیگر در مقابل زیردستان. چنانچه در آیه‏ی شریفه آمده: «وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً»(1) (بقره، 143). این آیه، همه‏ی مسؤولان خرد و کلان را مورد خطاب قرار داده، که همگی نسبت به عامه‏ی مردم و همگان مسؤولیت پاسخ‏گویی دارید... همان گونه که همگی در مقابل مقام بالاتر مسؤولیت پاسخ‏گویی خواهید داشت.
و نیز حدیث نبوی معروف: «کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیته» (ابن أبی جمهور، 129 و 364) ناظر به همین حقیقت است که هر یک از آحاد ملت باید، نسبت به محدوده‏ی مسؤولیت خود، پاسخ گو باشد.
در نگاه معصومین علیهم‏السلام ، پرسش گری و پاسخ گویی، کلید دست یابی به گنجینه‏های معرفتی معرفی شده و شیعیان خویش را به روی آوری جدی به پرسش گری فراخوانده‏اند و با همین نگاه بوده است که شاگردان و اصحاب را به پرسش گری عادت داده و در آنها این فرهنگ نهادینه شده است.
این ترغیب و تشویق را به این گونه در زبان معصومان مشاهده می‏کنیم.
«عنه صلی‏الله‏علیه‏و‏آله کما نقل الرضا علیه‏السلام ، العلم خزائن و مفاتیحه السؤال، فاسئلوا یرحمکم اللّه‏، فانه یؤجر فیه اربعة، السائل و المتکلم و المستمع و المحب لهم» (حرانی، 1343 ، 41)
امام علی ابن موسی الرضا علیه‏السلام از پیامبر اکرم که درود خدا بر او باد نقل فرموده: علم گنجینه‏هایی نهفته است و کلید این گنجینه‏ها پرسش است، پس بپرسید، خداوند رحمتتان فرماید، زیرا که چهار گروه مزد داده می‏شوند، پرسش گر و سخن گوینده و شنونده و دوستدار آنان.
در زبان معصومین علیهم‏السلام ، پرسش گری و پاسخ گویی با عنوان مسؤولیت در آمیخته و ریشه‏ی آن را مسأله‏ی مسؤولیت رقم می‏زند. علی علیه‏السلام در حدیثی می‏فرماید:شما را سفارش می‏کنم به تقوای الهی در آنچه که شما در آن مسؤولیت دارید و به سوی همان مسؤولیت حرکت می‏کنید خدای متعال به شما می‏فرماید: (هر انسانی در گرو کارهای خود است)، و می‏فرماید: (خداوند از خودش شما را برحذر می‏دارد)، و می‏فرماید: (قسم به خدایت از اعمال همه‏شان پرسش خواهیم نمود.) (شیخ مفید، بی‏تا، ج 3 ، 261)
تا اینجا بحثی نیست و از منظر کتاب و سنت مسأله‏ی مسؤولیت همگان، در هر پست و مقام، ثابت و روشن است. جای سؤال این جاست که مسؤولان چه مسؤولان حکومتی و چه مسؤولان فکری، علمی و عقیدتی در مقابل چه نوع پرسش‏هایی ملزم به پاسخ گویی هستند؟
مقاله‏ی حاضر در همین راستا تنظیم شده تا محدوده‏ی پرسش‏های قابل طرح را، از دیدگاه کتاب و سنت - فی‏الجمله - روشن کند.
در قرآن، پرسش و پاسخ هایی مطرح شده که از نحوه‏ی پاسخ‏های نغز و کوتاه، و در عین حال کامل و کافی، می‏توان شرایط و بایستگی‏های لازم را در پرسش به دست آورد:
قرآن در مقابل پرسش‏ها، هیچ گاه جواب سربالا نداده، و هرگز طفره نرفته است، و اساساً نخواسته تا باب گفتگو، میان مردم و مسؤولان، بسته باشد، و نیز نخواسته تا حس کنجکاوی در آحاد مردم خاموش گردد، زیرا این نور عقل است که انسان‏ها را به فحص و جستجو و پرسش و کنجکاوی وامی‏دارد، و این یک پدیده‏ی طبیعی و الهی است که در آن به ودیعت نهاده شده است.
مسأله‏ی اندیشیدن و باورها را بر پایه‏ی اندیشیدن استوار کردن، چیزی است که قرآن بر آن تأکید دارد، حتی نسبت به داده‏های کتاب و سنت، باید اندیشید و سپس به آن گردن نهاد، زیرا قرآن قاطع است که اندیشیدن درست، به همان چیزی منتهی می‏شود که خدا و رسول فرمان داده‏اند، و هرگز هراسی نیست که اندیشمندی برخلاف رود، مگر آن که در اندیشیدن به کجی گراید.
در آیه‏ی شریفه‏ی: «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ» (نحل، 44)، به همین حقیقت اشاره دارد: تا مردم، خود، درباره‏ی آنچه از خدا و پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله دریافت کرده‏اند بیاندیشند، و سپس آگاهانه بپذیرند.
البته اندیشیدن در داده‏های کتاب و سنت، مستلزم مراجعه و پرس و جو خواهد بود، و دانشمندان و علمای امت باید پاسخ گو باشند.
و نیز حدیث شریف نبوی: «یحمل هذا الدین فی کل قرن عدول ینفرن عنه تأویل المبطلین و تحریف الغالین و انتحال الجاهلین» (رجال کشی، ج 1 ، 11-10)، در همین باره است که: در هر دوره رجالی فرهیخته، عهده‏دار مسؤولیت دینی بوده، بار سنگین پاسخ گویی و رفع شبهات و زدودن جهل از چهره‏ی امت را بر دوش دارند.(2)
اکنون که اسلام، راه تحقیق و کنجکاوی و کنکاش در مسائل دینی را گشوده، لازم است شرایط مسؤولیت و مشروعیت چنین پرس و جوها را مشخص نمود، تا از هرج و مرج و در هم ریختگی و اتلاف وقت جلوگیری شود.

شرط اول:

پرسش، از روی دانش خواهی و حس تعلم و یادگرفتن برخاسته باشد، که پرسش گر خواهان روشن شدن، نسبت به آنچه نمی‏داند، باشد، نه آنکه خود را دانا بداند و بخواهد تا طرف سؤال را - به گمان خود - آزمایش کرده تا او را به دشواری و احیاناً رسوایی افکند.
مکرر، حضرت امیر علیه‏السلام به این الکوّا و دیگران، که همگان اهل پرسیدن بودند، می‏فرمود: «سل تفقهاً و لاتسل تعنتاً»(3) پرسش برای فزونی فهم باشد، نه برای به دشواری افکندن مسؤول، و افزود: «سل عما یعنیک»: از آنچه به تو مربوط است بپرس(4).
آنگاه تمامی پرسش‏های او را، با کمال متانت و دقت پاسخ می‏داد.
مولا امیرمؤمنان علیه‏السلام مردمی را مورد مذمت قرار می‏دهد که پرسش گرانشان در صدد به دشوار افکندن باشند، و پاسخ دهندگانشان - بر اثر بی‏دانشی - خود را به تکلف و سختی می‏اندازند، فرمود: «سائلهم متعنت و مجیبهم متکلف»
آری، سائل، اگر برای رفع جهالت پرسش کند، همانند علماست و پاسخ گو، اگر بی‏دلیل و بی‏رویه جواب دهد، همانند جهال خواهد بود، فرمود: «الجاهل المتعلم شبیه بالعالم، والعالم المتعسف شبیه بالجاهل» (بحار، ج 1 ، 222 / 7 و 8).

شرط دوم:

پرسش، به شکلی نیکو مطرح شود:
قال رسول اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله : «حسن السؤال نصف العلم» (تحف العقول، ص 41)
پیامبر اکرم می‏فرماید: پرسش نیکو، نیمی از دانایی است.
الامام علی علیه‏السلام : «من احسن السؤال علم و من علم احسن السؤال» (ری شهری، 79 ، ج 5 ، 2185)
علی علیه‏السلام می‏فرماید: کسی که نیکو بپرسد دانایی دارد و کسی که دانا باشد، نیکو پرسش می‏نماید.

شرط سوم:

سؤال مرتبط و معقول باشد، به گونه‏ای که در حال و وضع، و اندیشه و کردار پرسش گر اثرگذار باشد، لذا سؤال‏های بی ربط، و یا غیرمعقول، قابل طرح نبوده، پاسخی نخواهد داشت.
در فرموده‏ی امام علیه‏السلام به ابن الکوّا گذشت: «سل عما یعنیک» درباره‏ی چیزی پرسش کن که مرتبط به تو باشد، یعنی: در خور شأن تو باشد، نه فراتر از حیطه‏ی تفکر و اندیشه یا رفتار و عمل تو باشد! البته چنین پرسشی معقول و غیر آن نامعقول می‏نماید.
امام صادق علیه‏السلام به ابوبصیر که درباره‏ی سخن گفتن رعد پرسش نمود، فرمود:
«یا ابا محمد، سل عما یعنیک و دع مالایعنیک» (بحار، ج 1 ، 218/38)، درباره‏ی آنچه به تو ارتباط دارد - یعنی در خور فهم تو است - پرسش کن، و آنچه را که در خور فهم تو نیست واگذار.
در توصیه‏های مفصلی که امام موسی بن جعفر علیه‏السلام به هشام بن الحکم می‏فرماید، از جمله می‏گوید:
«... و من حسن اسلام المرء ترک مالایعنیه...» (بحار، ج 1 ، 150).
یکی از نشانه‏های بارز اسلامی که حسن سمت اسلامی آدمی را می‏رساند، عبارت است از: متعرض نشدن به آنچه در زندگی وی فاقد اهمیت است.
و از پیغمبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله روایت شده فرمود:
«من فقه الرجل قلة کلامه فیما لایعنیه» (بحار، ج 2 ، 55 / 28).
مقتضای فهم عمیق آدمی، به درازا نکشاندن سخن در امور فاقد اهمیت است. در همین راستا پرسش‏هایی در قرآن، از زبان عرب مطرح شده، که جواب کامل آن در خور فهم آنان نبوده و هرگز آمادگی آن را نداشته که جواب تفصیلی دریافت دارند.
مثلاً آیه: «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِیَ مَواقِیتُ لِلنّاسِ وَ الْحَجِّ» (بقره، 189).
در این آیه از تغییر شکل هلال و سرّ چنین تغییرات ماهانه پرسش شده، که یک مطلب کاملاً علمی و دقیق است، و عرب آن روز، هرگز آمادگی دریافت چنین پاسخ علمی را نداشت، و اگر هم پیامبر، برایشان شرح و بسط می‏داد، امکان فهم آن برایشان میسر نبود.
لذا قرآن به آنان - با طرز پاسخ ارائه شده - گوشزد کرد، که آن‏چه در خور فهم شما است، همان تأثیر گذاری این تغییرات در روش و عمل شما است، تا اعمال و رفتار ماهانه و سالانه‏ی خود، از جمله مراسم حج را چگونه انجام دهید. لذا پرسش مناسب باید در همین حد باشد، تا پاسخ دریافتی، قابل فهم شما بوده، مورد عمل قرار گیرد.
علاوه بر آن، طرح چنین مسائل علمی و پیچیده، و پاسخ کامل آن، از حیطه‏ی وظیفه‏ی شریعت بیرون است، زیرا چیزی است که بشریت با پیشرفت علم، خود، به آن دست می‏یابد.

شرط چهارم:

مطلب مورد نظر، ارزش مطرح شدن را داشته باشد، یعنی مطلبی اخلاقی، اجتماعی یا سیاسی مهمی باشد که ضرورت داشته بر رهبران و مسؤولان رده بالای کشوری مطرح گردد، زیرا وقت گران‏بهای آنان را نباید با پرسش‏های بی‏ارزش و احیاناً بیهوده هدر داد.
در سوره‏ی مجادله (آیات 12-13) به این حقیقت اشاره شده که: نبایستی با پرسش‏های بی‏ارزش، مزاحم اوقات رهبران گردید.
عرب طبق عادت دیرینه خود همواره گرد بزرگان خود نشسته، تقاضای شنیدن سخنان سرگرم کننده‏ی آنان بودند، و احیاناً پرسش‏هایی می‏نمودند که در رابطه با قصص و داستان‏های گذشته و مفاخر و آثار آنان بود. از این رو، وقت و بی‏وقت به سراغ پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله آمده، می‏خواستند اوقات بیکاری خود را با شنیدن داستان‏های نغز و سرگذشت پیامبران و امت‏های پیشین، سپری کنند.(5)
غافل از آن که پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، به ویژه پس از هجرت و تشکیل نظام حکومتی نوین، اوقات فراغت نداشت و فرصت پاسخ به درخواست‏های آنان برایش میسر نبود.
در این سوره چنین می‏خوانیم:
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا ناجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقَةً» (مجادله، 12)
ای مؤمنان هرگاه خواستید با پیامبر به گفتگوی سری بنشینید که جنبه‏ی شخصی داشته باشد، بایستی پیش از گفتگو مبلغی به عنوان صدقه بپردازید.
«ذلِکَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ أَطْهَرُ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» (مجادله، 12)
این شیوه در راستای مصلحت شماست، و پاکی گفتار را بیشتر می‏سازد، و اگر از فقر چیزی برای صدقه نیابید در این صورت خداوند چشم پوش و مهربان است.
در تفسیر آمده است که پس از این دستور، همگان باز ایستادند، جز مولا امیرالمؤمنین، که با تصدق چهار درهم در چهار نوبت مسائل خود را در محضر پیامبر عرضه داشت.
ولی پس از مدتی این دستور برداشته شد:
«أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقاتٍ» (مجادله، 13)
آیا بر شما گران آمد که هراسیدید و عقب گرد زدید؟!
«فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تابَ اللّهُ عَلَیْکُمْ فَأَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ أَطِیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ اللّهُ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ» (مجادله، 13)
اکنون که عقب گرد زدید، و خداوند شما را بخشود، پس به کارهای عبادی - دینی خود بپردازید، و نسبت به خدا و رسول فرمان بردار باشید، خداوند به کردار شما آگاه است.
برخی این آیه را ناسخ آیه‏ی نخست می‏دانند، در صورتی که نسخ مصطلح تنها در احکام شرعی به ظاهر کلی و عام و همیشگی است، نه دستوری خاص و در موردی خاص که از قبیل احکام حکومتی و مرتبط به شرایط خاص زمانی است و دستور پرداخت صدقه پیش از گفتگو با پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، یک حکم خاص است و مسأله‏ی نسخ مصطلح در آن راه ندارد.
مفسر معاصر سید قطب، درباره‏ی دو آیه‏ی فوق چنین می‏گوید:
اصلاً مسأله‏ی ناسخ و منسوخی در کار نیست، بلکه هدف ایجاد صحنه‏ی آموزنده‏ای بود، تا مسلمانان دریابند، نبایستی در مسائل بی‏ارزش مزاحم اوقات رهبران گردند و با ایجاد این صحنه، پیام آن را دریافت کردند و صحنه پایان یافت.(6)
از آن پس مسلمانان دریافتند که در رفتارهایشان با رهبران چگونه باید عمل کنند.
و نیز در سوره‏ی حجرات (آیات 1-8)، در همین رابطه، می‏خوانیم:
1 ) «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللّهِ وَ رَسُولِهِ»
بر خدا و رسول پیشی نگیرید. (یعنی سخن آغاز نکنید، بلکه آرام نشسته، گوش به سخنان وی باشید، تا هرگاه خود سخن گفت فراگیرید، و پیش دستی نکنید.) (حجرات، 1)
2 ) «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ»
در پیشگاه پیامبر، صدا بلند نکنید، و برای درخواست مطلبی، او را همچون افراد عادی نخوانید، زیرا او پیامبر است و باید به گونه‏ای شایسته با او روبرو شوید. (حجرات، 2)
3 ) «إِنَّ الَّذِینَ یُنادُونَکَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ»
کسانی که گستاخانه پیرامون خانه‏ی تو آمده، تو را با نام و با صدایی بلند می‏خوانند، هنوز از آداب معاشرت بهره‏ای نبرده‏اند. (حجرات، 4)
4 ) «وَ لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتّی تَخْرُجَ إِلَیْهِمْ لَکانَ خَیْراً لَهُمْ»
اگر همگان خویشتن داری کنند تا پیامبر خود به سوی آنان بیاید، (و پیام‏های الهی را به گونه‏ای شایسته و در شرایط مناسب بر آنان عرضه کند)، همانا در خیر و صلاح آنان خواهد بود. (حجرات، 5)
5 ) «وَ اعْلَمُوا أَنَّ فِیکُمْ رَسُولَ اللّهِ لَوْ یُطِیعُکُمْ فِی کَثِیرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ»
بدانید که این شخصیت والای پیامبر است که در میان شما است و نبایستی او را با افراد عادی یکسان دانست، هرگاه به سخنان نسنجیده‏ی شما ترتیب اثر دهد - چنانچه انتظار دارید - همانا خود در دشواری‏های فراوان قرار خواهید گرفت. (حجرات، 7)
6 ) «وَ لکِنَّ اللّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ أُولئِکَ هُمُ الرّاشِدُونَ»
خداوند زمینه را چنان فراهم ساخته، تا زیبائی‏های ایمان بهتر و بیشتر جلوه کند، و زشتی‏های کفر و فسق و عصیان، چهره‏ی پلید خود را آن گونه که هست بنمایاند. (حجرات، 7)
کفر ورزیدن، دست به گناه یازیدن و سرپیچی از فرمان نمودن، سه چهره‏ی کریهی است که آفت‏های بزرگ و خطرناک و تهدید کننده‏ی جامعه‏های سالم را تشکیل می‏دهند، و بایستی با کمال دقت و متانت با آن مبارزه نمود.

شرط پنجم:

پرسش در خور شأن پرسش شونده باشد، یعنی به گونه‏ای باشد که پرسش شونده شایستگی پاسخ گویی به آن را داشته باشد، لذا نباید هر سؤالی را از هر کس و در هر زمینه پرسید.
در این باره در سوره‏ی اعراف (آیه‏ی 187) می‏خوانیم:
«یَسْئَلُونَکَ عَنِ السّاعَةِ أَیّانَ مُرْساها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی لا یُجَلِّیها لِوَقْتِها إِلاّ هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا تَأْتِیکُمْ إِلاّ بَغْتَةً یَسْئَلُونَکَ کَأَنَّکَ حَفِیٌّ عَنْها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللّهِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لا یَعْلَمُونَ»
از ساعت قیامت از تو می‏پرسند که چه هنگام استقرار می‏یابد.
در این باره از تو می‏پرسند، همانند این که تو به علم به آن احاطه داری، در حالی که چنین سؤال و پاسخ آن متناسب با شأن تو نیست و از آن هرگز اطلاعی نداری. (اعراف، 187)

تصویر کلی از مضامین

در کلیت مضامین، یک تصویر کلی وجود دارد و آن این است که پرسش‏ها باید با یک دانایی آغاز شوند، یعنی اگر انسان، برخوردار از نوعی دانایی نباشد، نباید وارد حوزه‏ی پرسش گری شود. براساس اتهامات و نسبت‏های ناروای دیگران و یا توطئه‏هایی که رخ داده نمی‏توان پرسش نمود، بلکه باید براساس واقعیت باشد، و لذا باید پرسش گری از سر درک و مسؤولیت و به گونه‏ای زیبا و نیکو مطرح شود و فرد پرسش گر، به بیهوه گرایی نیفتد و ادب را رعایت نماید و نیز فرد پاسخ دهنده درک مسؤولیت نموده باشد و در حیطه‏ی وظایف و مسؤولیت‏های خودش به خوبی انجام وظیفه نموده باشد و در نتیجه دو رهیافت عقلانی را باید در زمینه‏ی پرسش گری مورد توجه قرار داد.
1 ) مسائل و پرسش‏ها در قالب یک گفتمان (خواست نهانی جامعه، گرایش عمومی، خواست عموم و...) درآمده باشند.
2 ) تبدیل به پارادایم (امر پذیرفته شده‏ی اجتماعی) شده باشند.
3 ) عقلانی شده باشند، یعنی هر چه مجهول است پرسیده شود و هرچه معلوم است به مقام پاسخ گویی درآید، زیرا وقتی که فرد می‏پرسد، می‏خواهد مجهولی را تبدیل به معلوم نماید و وقتی که پاسخ گو پاسخ می‏دهد، می‏خواهد بیان کند که وظایف، تکالیف و مسؤولیت‏هایی که برعهده‏اش نهاده شده، به خوبی انجام گرفته است.
همچنین این رهیافت‏ها از آیات و روایات استخراج می‏گردد.
1 ) پرسش، به انگیزه‏ی رفع مجهول و نیاز، اعم از نیاز مادی و معنوی، است، که تحت عنوان پرسش‏های نیازخواهانه مطرح می‏باشند.
2 ) پرسش‏ها به انگیزه‏ی مسؤولیت خواهی‏ها رخ می‏دهند که پرسش‏هایی مسؤولیت خواهانه است.
3 ) پرسش هایی به انگیزه تخریب گری و در اصطلاح امروزین آن مچ‏گیری است که مورد نکوهش است و تخریب گرانه.
4 ) پاسخ‏ها، باید مبتنی بر واقعیت‏ها باشد، توجیه گر نباشد که تحت عنوان واژه‏ی دوری از تعنت در روایات آمده و با واژه‏ی تکلف هم در آمیخته است.
5 ) پاسخ‏ها، صرفاً کلامی نیستند، بلکه گاهی پرسش‏ها، و پاسخ‏ها، جنبه‏ی رفتاری و عملی دارند.
6 ) در پاسخ‏ها، مکر و خدعه و نیرنگ ممنوع است و در این زمینه، به دلیل اهمیت موضوع، عین روایتی را یادآور می‏شویم.
«عن عبدالرحمن بن حماد رفعه، قال: قال اللّه‏ تبارک و تعالی لعیسی بن مریم علیه‏السلام یا عیسی لیکن لسانک فی السر و العلانیة واحداً و کذلک قلبک، انی احذرک نفسک و کفی به خبیراً، لایصلح لسانان فی فم واحد و لا سیفان فی غمد واحد و لاقلبان فی صدر واحد و کذلک الاذهان» (حرانی، 1332 ، 43)
از عبدالرحمان بن حماد نقل شده به شکل مرفوعه که خدای تبارک و تعالی به عیسی بن مریم فرمود: ای عیسی باید زبانت در آشکار و نهان یگانه باشد و همچنین قلبت، من تو را بر حذر می‏دارم و کافی است که خدا بر تو دانایی داشته باشد، شایسته نیست دو زبان در یک دهان و دو شمشیر در یک غلاف و نه هم دو قلب در یک سینه و همچنین است ذهن‏ها و اندیشه‏ها.

پى نوشتها:

1 ) شهید و شهدا، در این آیه، به معنای مسؤول و شاهد بر اعمال و رفتار امت است.
2 ) یکی از معانی «اختلاف امتی رحمة» همان رفت و شد نزد عالمان است تا از محضرشان فیض وافر برده شود (بحار، ج 1 ، 227 / 19) .
3 ) بحار الانوار، ج 55 ، 92 / 13 و ج 10 ، 75 / 1 و ج 1 ، 222 / 7 .
همین مطلب در کلام دیگر ائمه نیز آمده، در حدیثی امام صادق علیه‏السلام که درباره‏ی طعم آب از وی سؤال شد، فرمود: «سل تفقهاً و لاتسل تعنتاً»، آنگاه فرمود: «طعم الماء طعم الحیاة» (بحار، ج 54 ، 15).
4 ) و این دومین شرطی است که در پرسش‏های معقول باید رعایت شود؛ چنانچه خواهیم آورد.
5 ) گرد پیامبر را گرفته می‏گفتند: یا محمد! حدثنا حدثنا، برایمان داستان بگو.
6 ) فی ظلال القران، ج 8 ، ص 20 .

منبع: http://marefat.info




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط