بایستگی های پرسش و پاسخ از منظر کتاب و سنت
نويسنده: آیت الله محمدهادی معرفت (رحمت الله علیه)
چکیده
واژگان کلیدی:
پرسش گری، پاسخ گویی، مسؤولیت، عقلانیت، پارادایم، گفتمان، ادب اجتماعی، رفع مجهول، اقناع اجتماعی.
اساساً مسؤولیت پاسخ گو بودن در نظام حکومت اسلامی، یک پایه و یک اصل اصیل به شمار میرود. هر یک از مسؤولان خرد و کلان، به ویژه رهبران و مسؤولان بلندپایه، فراخور حوزهی مسؤولیت خود، باید پاسخ گو باشند، و سرتافتن از پاسخ گویی به معنای شانه خالی کردن از مسؤولیت محوله است.
مسؤولیت در نظام حکومت اسلامی دو جانبه است، از یک سو در مقابل مقامات فوق، و از سوی دیگر در مقابل زیردستان. چنانچه در آیهی شریفه آمده: «وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً»(1) (بقره، 143). این آیه، همهی مسؤولان خرد و کلان را مورد خطاب قرار داده، که همگی نسبت به عامهی مردم و همگان مسؤولیت پاسخگویی دارید... همان گونه که همگی در مقابل مقام بالاتر مسؤولیت پاسخگویی خواهید داشت.
و نیز حدیث نبوی معروف: «کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیته» (ابن أبی جمهور، 129 و 364) ناظر به همین حقیقت است که هر یک از آحاد ملت باید، نسبت به محدودهی مسؤولیت خود، پاسخ گو باشد.
در نگاه معصومین علیهمالسلام ، پرسش گری و پاسخ گویی، کلید دست یابی به گنجینههای معرفتی معرفی شده و شیعیان خویش را به روی آوری جدی به پرسش گری فراخواندهاند و با همین نگاه بوده است که شاگردان و اصحاب را به پرسش گری عادت داده و در آنها این فرهنگ نهادینه شده است.
این ترغیب و تشویق را به این گونه در زبان معصومان مشاهده میکنیم.
«عنه صلیاللهعلیهوآله کما نقل الرضا علیهالسلام ، العلم خزائن و مفاتیحه السؤال، فاسئلوا یرحمکم اللّه، فانه یؤجر فیه اربعة، السائل و المتکلم و المستمع و المحب لهم» (حرانی، 1343 ، 41)
امام علی ابن موسی الرضا علیهالسلام از پیامبر اکرم که درود خدا بر او باد نقل فرموده: علم گنجینههایی نهفته است و کلید این گنجینهها پرسش است، پس بپرسید، خداوند رحمتتان فرماید، زیرا که چهار گروه مزد داده میشوند، پرسش گر و سخن گوینده و شنونده و دوستدار آنان.
در زبان معصومین علیهمالسلام ، پرسش گری و پاسخ گویی با عنوان مسؤولیت در آمیخته و ریشهی آن را مسألهی مسؤولیت رقم میزند. علی علیهالسلام در حدیثی میفرماید:شما را سفارش میکنم به تقوای الهی در آنچه که شما در آن مسؤولیت دارید و به سوی همان مسؤولیت حرکت میکنید خدای متعال به شما میفرماید: (هر انسانی در گرو کارهای خود است)، و میفرماید: (خداوند از خودش شما را برحذر میدارد)، و میفرماید: (قسم به خدایت از اعمال همهشان پرسش خواهیم نمود.) (شیخ مفید، بیتا، ج 3 ، 261)
تا اینجا بحثی نیست و از منظر کتاب و سنت مسألهی مسؤولیت همگان، در هر پست و مقام، ثابت و روشن است. جای سؤال این جاست که مسؤولان چه مسؤولان حکومتی و چه مسؤولان فکری، علمی و عقیدتی در مقابل چه نوع پرسشهایی ملزم به پاسخ گویی هستند؟
مقالهی حاضر در همین راستا تنظیم شده تا محدودهی پرسشهای قابل طرح را، از دیدگاه کتاب و سنت - فیالجمله - روشن کند.
در قرآن، پرسش و پاسخ هایی مطرح شده که از نحوهی پاسخهای نغز و کوتاه، و در عین حال کامل و کافی، میتوان شرایط و بایستگیهای لازم را در پرسش به دست آورد:
قرآن در مقابل پرسشها، هیچ گاه جواب سربالا نداده، و هرگز طفره نرفته است، و اساساً نخواسته تا باب گفتگو، میان مردم و مسؤولان، بسته باشد، و نیز نخواسته تا حس کنجکاوی در آحاد مردم خاموش گردد، زیرا این نور عقل است که انسانها را به فحص و جستجو و پرسش و کنجکاوی وامیدارد، و این یک پدیدهی طبیعی و الهی است که در آن به ودیعت نهاده شده است.
مسألهی اندیشیدن و باورها را بر پایهی اندیشیدن استوار کردن، چیزی است که قرآن بر آن تأکید دارد، حتی نسبت به دادههای کتاب و سنت، باید اندیشید و سپس به آن گردن نهاد، زیرا قرآن قاطع است که اندیشیدن درست، به همان چیزی منتهی میشود که خدا و رسول فرمان دادهاند، و هرگز هراسی نیست که اندیشمندی برخلاف رود، مگر آن که در اندیشیدن به کجی گراید.
در آیهی شریفهی: «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ» (نحل، 44)، به همین حقیقت اشاره دارد: تا مردم، خود، دربارهی آنچه از خدا و پیامبر صلیاللهعلیهوآله دریافت کردهاند بیاندیشند، و سپس آگاهانه بپذیرند.
البته اندیشیدن در دادههای کتاب و سنت، مستلزم مراجعه و پرس و جو خواهد بود، و دانشمندان و علمای امت باید پاسخ گو باشند.
و نیز حدیث شریف نبوی: «یحمل هذا الدین فی کل قرن عدول ینفرن عنه تأویل المبطلین و تحریف الغالین و انتحال الجاهلین» (رجال کشی، ج 1 ، 11-10)، در همین باره است که: در هر دوره رجالی فرهیخته، عهدهدار مسؤولیت دینی بوده، بار سنگین پاسخ گویی و رفع شبهات و زدودن جهل از چهرهی امت را بر دوش دارند.(2)
اکنون که اسلام، راه تحقیق و کنجکاوی و کنکاش در مسائل دینی را گشوده، لازم است شرایط مسؤولیت و مشروعیت چنین پرس و جوها را مشخص نمود، تا از هرج و مرج و در هم ریختگی و اتلاف وقت جلوگیری شود.
شرط اول:
مکرر، حضرت امیر علیهالسلام به این الکوّا و دیگران، که همگان اهل پرسیدن بودند، میفرمود: «سل تفقهاً و لاتسل تعنتاً»(3) پرسش برای فزونی فهم باشد، نه برای به دشواری افکندن مسؤول، و افزود: «سل عما یعنیک»: از آنچه به تو مربوط است بپرس(4).
آنگاه تمامی پرسشهای او را، با کمال متانت و دقت پاسخ میداد.
مولا امیرمؤمنان علیهالسلام مردمی را مورد مذمت قرار میدهد که پرسش گرانشان در صدد به دشوار افکندن باشند، و پاسخ دهندگانشان - بر اثر بیدانشی - خود را به تکلف و سختی میاندازند، فرمود: «سائلهم متعنت و مجیبهم متکلف»
آری، سائل، اگر برای رفع جهالت پرسش کند، همانند علماست و پاسخ گو، اگر بیدلیل و بیرویه جواب دهد، همانند جهال خواهد بود، فرمود: «الجاهل المتعلم شبیه بالعالم، والعالم المتعسف شبیه بالجاهل» (بحار، ج 1 ، 222 / 7 و 8).
شرط دوم:
قال رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله : «حسن السؤال نصف العلم» (تحف العقول، ص 41)
پیامبر اکرم میفرماید: پرسش نیکو، نیمی از دانایی است.
الامام علی علیهالسلام : «من احسن السؤال علم و من علم احسن السؤال» (ری شهری، 79 ، ج 5 ، 2185)
علی علیهالسلام میفرماید: کسی که نیکو بپرسد دانایی دارد و کسی که دانا باشد، نیکو پرسش مینماید.
شرط سوم:
در فرمودهی امام علیهالسلام به ابن الکوّا گذشت: «سل عما یعنیک» دربارهی چیزی پرسش کن که مرتبط به تو باشد، یعنی: در خور شأن تو باشد، نه فراتر از حیطهی تفکر و اندیشه یا رفتار و عمل تو باشد! البته چنین پرسشی معقول و غیر آن نامعقول مینماید.
امام صادق علیهالسلام به ابوبصیر که دربارهی سخن گفتن رعد پرسش نمود، فرمود:
«یا ابا محمد، سل عما یعنیک و دع مالایعنیک» (بحار، ج 1 ، 218/38)، دربارهی آنچه به تو ارتباط دارد - یعنی در خور فهم تو است - پرسش کن، و آنچه را که در خور فهم تو نیست واگذار.
در توصیههای مفصلی که امام موسی بن جعفر علیهالسلام به هشام بن الحکم میفرماید، از جمله میگوید:
«... و من حسن اسلام المرء ترک مالایعنیه...» (بحار، ج 1 ، 150).
یکی از نشانههای بارز اسلامی که حسن سمت اسلامی آدمی را میرساند، عبارت است از: متعرض نشدن به آنچه در زندگی وی فاقد اهمیت است.
و از پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله روایت شده فرمود:
«من فقه الرجل قلة کلامه فیما لایعنیه» (بحار، ج 2 ، 55 / 28).
مقتضای فهم عمیق آدمی، به درازا نکشاندن سخن در امور فاقد اهمیت است. در همین راستا پرسشهایی در قرآن، از زبان عرب مطرح شده، که جواب کامل آن در خور فهم آنان نبوده و هرگز آمادگی آن را نداشته که جواب تفصیلی دریافت دارند.
مثلاً آیه: «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِیَ مَواقِیتُ لِلنّاسِ وَ الْحَجِّ» (بقره، 189).
در این آیه از تغییر شکل هلال و سرّ چنین تغییرات ماهانه پرسش شده، که یک مطلب کاملاً علمی و دقیق است، و عرب آن روز، هرگز آمادگی دریافت چنین پاسخ علمی را نداشت، و اگر هم پیامبر، برایشان شرح و بسط میداد، امکان فهم آن برایشان میسر نبود.
لذا قرآن به آنان - با طرز پاسخ ارائه شده - گوشزد کرد، که آنچه در خور فهم شما است، همان تأثیر گذاری این تغییرات در روش و عمل شما است، تا اعمال و رفتار ماهانه و سالانهی خود، از جمله مراسم حج را چگونه انجام دهید. لذا پرسش مناسب باید در همین حد باشد، تا پاسخ دریافتی، قابل فهم شما بوده، مورد عمل قرار گیرد.
علاوه بر آن، طرح چنین مسائل علمی و پیچیده، و پاسخ کامل آن، از حیطهی وظیفهی شریعت بیرون است، زیرا چیزی است که بشریت با پیشرفت علم، خود، به آن دست مییابد.
شرط چهارم:
در سورهی مجادله (آیات 12-13) به این حقیقت اشاره شده که: نبایستی با پرسشهای بیارزش، مزاحم اوقات رهبران گردید.
عرب طبق عادت دیرینه خود همواره گرد بزرگان خود نشسته، تقاضای شنیدن سخنان سرگرم کنندهی آنان بودند، و احیاناً پرسشهایی مینمودند که در رابطه با قصص و داستانهای گذشته و مفاخر و آثار آنان بود. از این رو، وقت و بیوقت به سراغ پیامبر صلیاللهعلیهوآله آمده، میخواستند اوقات بیکاری خود را با شنیدن داستانهای نغز و سرگذشت پیامبران و امتهای پیشین، سپری کنند.(5)
غافل از آن که پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله ، به ویژه پس از هجرت و تشکیل نظام حکومتی نوین، اوقات فراغت نداشت و فرصت پاسخ به درخواستهای آنان برایش میسر نبود.
در این سوره چنین میخوانیم:
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا ناجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقَةً» (مجادله، 12)
ای مؤمنان هرگاه خواستید با پیامبر به گفتگوی سری بنشینید که جنبهی شخصی داشته باشد، بایستی پیش از گفتگو مبلغی به عنوان صدقه بپردازید.
«ذلِکَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ أَطْهَرُ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» (مجادله، 12)
این شیوه در راستای مصلحت شماست، و پاکی گفتار را بیشتر میسازد، و اگر از فقر چیزی برای صدقه نیابید در این صورت خداوند چشم پوش و مهربان است.
در تفسیر آمده است که پس از این دستور، همگان باز ایستادند، جز مولا امیرالمؤمنین، که با تصدق چهار درهم در چهار نوبت مسائل خود را در محضر پیامبر عرضه داشت.
ولی پس از مدتی این دستور برداشته شد:
«أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقاتٍ» (مجادله، 13)
آیا بر شما گران آمد که هراسیدید و عقب گرد زدید؟!
«فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تابَ اللّهُ عَلَیْکُمْ فَأَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ أَطِیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ اللّهُ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ» (مجادله، 13)
اکنون که عقب گرد زدید، و خداوند شما را بخشود، پس به کارهای عبادی - دینی خود بپردازید، و نسبت به خدا و رسول فرمان بردار باشید، خداوند به کردار شما آگاه است.
برخی این آیه را ناسخ آیهی نخست میدانند، در صورتی که نسخ مصطلح تنها در احکام شرعی به ظاهر کلی و عام و همیشگی است، نه دستوری خاص و در موردی خاص که از قبیل احکام حکومتی و مرتبط به شرایط خاص زمانی است و دستور پرداخت صدقه پیش از گفتگو با پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله ، یک حکم خاص است و مسألهی نسخ مصطلح در آن راه ندارد.
مفسر معاصر سید قطب، دربارهی دو آیهی فوق چنین میگوید:
اصلاً مسألهی ناسخ و منسوخی در کار نیست، بلکه هدف ایجاد صحنهی آموزندهای بود، تا مسلمانان دریابند، نبایستی در مسائل بیارزش مزاحم اوقات رهبران گردند و با ایجاد این صحنه، پیام آن را دریافت کردند و صحنه پایان یافت.(6)
از آن پس مسلمانان دریافتند که در رفتارهایشان با رهبران چگونه باید عمل کنند.
و نیز در سورهی حجرات (آیات 1-8)، در همین رابطه، میخوانیم:
1 ) «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللّهِ وَ رَسُولِهِ»
بر خدا و رسول پیشی نگیرید. (یعنی سخن آغاز نکنید، بلکه آرام نشسته، گوش به سخنان وی باشید، تا هرگاه خود سخن گفت فراگیرید، و پیش دستی نکنید.) (حجرات، 1)
2 ) «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ»
در پیشگاه پیامبر، صدا بلند نکنید، و برای درخواست مطلبی، او را همچون افراد عادی نخوانید، زیرا او پیامبر است و باید به گونهای شایسته با او روبرو شوید. (حجرات، 2)
3 ) «إِنَّ الَّذِینَ یُنادُونَکَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ»
کسانی که گستاخانه پیرامون خانهی تو آمده، تو را با نام و با صدایی بلند میخوانند، هنوز از آداب معاشرت بهرهای نبردهاند. (حجرات، 4)
4 ) «وَ لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتّی تَخْرُجَ إِلَیْهِمْ لَکانَ خَیْراً لَهُمْ»
اگر همگان خویشتن داری کنند تا پیامبر خود به سوی آنان بیاید، (و پیامهای الهی را به گونهای شایسته و در شرایط مناسب بر آنان عرضه کند)، همانا در خیر و صلاح آنان خواهد بود. (حجرات، 5)
5 ) «وَ اعْلَمُوا أَنَّ فِیکُمْ رَسُولَ اللّهِ لَوْ یُطِیعُکُمْ فِی کَثِیرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ»
بدانید که این شخصیت والای پیامبر است که در میان شما است و نبایستی او را با افراد عادی یکسان دانست، هرگاه به سخنان نسنجیدهی شما ترتیب اثر دهد - چنانچه انتظار دارید - همانا خود در دشواریهای فراوان قرار خواهید گرفت. (حجرات، 7)
6 ) «وَ لکِنَّ اللّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ أُولئِکَ هُمُ الرّاشِدُونَ»
خداوند زمینه را چنان فراهم ساخته، تا زیبائیهای ایمان بهتر و بیشتر جلوه کند، و زشتیهای کفر و فسق و عصیان، چهرهی پلید خود را آن گونه که هست بنمایاند. (حجرات، 7)
کفر ورزیدن، دست به گناه یازیدن و سرپیچی از فرمان نمودن، سه چهرهی کریهی است که آفتهای بزرگ و خطرناک و تهدید کنندهی جامعههای سالم را تشکیل میدهند، و بایستی با کمال دقت و متانت با آن مبارزه نمود.
شرط پنجم:
در این باره در سورهی اعراف (آیهی 187) میخوانیم:
«یَسْئَلُونَکَ عَنِ السّاعَةِ أَیّانَ مُرْساها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی لا یُجَلِّیها لِوَقْتِها إِلاّ هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا تَأْتِیکُمْ إِلاّ بَغْتَةً یَسْئَلُونَکَ کَأَنَّکَ حَفِیٌّ عَنْها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللّهِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لا یَعْلَمُونَ»
از ساعت قیامت از تو میپرسند که چه هنگام استقرار مییابد.
در این باره از تو میپرسند، همانند این که تو به علم به آن احاطه داری، در حالی که چنین سؤال و پاسخ آن متناسب با شأن تو نیست و از آن هرگز اطلاعی نداری. (اعراف، 187)
تصویر کلی از مضامین
1 ) مسائل و پرسشها در قالب یک گفتمان (خواست نهانی جامعه، گرایش عمومی، خواست عموم و...) درآمده باشند.
2 ) تبدیل به پارادایم (امر پذیرفته شدهی اجتماعی) شده باشند.
3 ) عقلانی شده باشند، یعنی هر چه مجهول است پرسیده شود و هرچه معلوم است به مقام پاسخ گویی درآید، زیرا وقتی که فرد میپرسد، میخواهد مجهولی را تبدیل به معلوم نماید و وقتی که پاسخ گو پاسخ میدهد، میخواهد بیان کند که وظایف، تکالیف و مسؤولیتهایی که برعهدهاش نهاده شده، به خوبی انجام گرفته است.
همچنین این رهیافتها از آیات و روایات استخراج میگردد.
1 ) پرسش، به انگیزهی رفع مجهول و نیاز، اعم از نیاز مادی و معنوی، است، که تحت عنوان پرسشهای نیازخواهانه مطرح میباشند.
2 ) پرسشها به انگیزهی مسؤولیت خواهیها رخ میدهند که پرسشهایی مسؤولیت خواهانه است.
3 ) پرسش هایی به انگیزه تخریب گری و در اصطلاح امروزین آن مچگیری است که مورد نکوهش است و تخریب گرانه.
4 ) پاسخها، باید مبتنی بر واقعیتها باشد، توجیه گر نباشد که تحت عنوان واژهی دوری از تعنت در روایات آمده و با واژهی تکلف هم در آمیخته است.
5 ) پاسخها، صرفاً کلامی نیستند، بلکه گاهی پرسشها، و پاسخها، جنبهی رفتاری و عملی دارند.
6 ) در پاسخها، مکر و خدعه و نیرنگ ممنوع است و در این زمینه، به دلیل اهمیت موضوع، عین روایتی را یادآور میشویم.
«عن عبدالرحمن بن حماد رفعه، قال: قال اللّه تبارک و تعالی لعیسی بن مریم علیهالسلام یا عیسی لیکن لسانک فی السر و العلانیة واحداً و کذلک قلبک، انی احذرک نفسک و کفی به خبیراً، لایصلح لسانان فی فم واحد و لا سیفان فی غمد واحد و لاقلبان فی صدر واحد و کذلک الاذهان» (حرانی، 1332 ، 43)
از عبدالرحمان بن حماد نقل شده به شکل مرفوعه که خدای تبارک و تعالی به عیسی بن مریم فرمود: ای عیسی باید زبانت در آشکار و نهان یگانه باشد و همچنین قلبت، من تو را بر حذر میدارم و کافی است که خدا بر تو دانایی داشته باشد، شایسته نیست دو زبان در یک دهان و دو شمشیر در یک غلاف و نه هم دو قلب در یک سینه و همچنین است ذهنها و اندیشهها.
پى نوشتها:
1 ) شهید و شهدا، در این آیه، به معنای مسؤول و شاهد بر اعمال و رفتار امت است.
2 ) یکی از معانی «اختلاف امتی رحمة» همان رفت و شد نزد عالمان است تا از محضرشان فیض وافر برده شود (بحار، ج 1 ، 227 / 19) .
3 ) بحار الانوار، ج 55 ، 92 / 13 و ج 10 ، 75 / 1 و ج 1 ، 222 / 7 .
همین مطلب در کلام دیگر ائمه نیز آمده، در حدیثی امام صادق علیهالسلام که دربارهی طعم آب از وی سؤال شد، فرمود: «سل تفقهاً و لاتسل تعنتاً»، آنگاه فرمود: «طعم الماء طعم الحیاة» (بحار، ج 54 ، 15).
4 ) و این دومین شرطی است که در پرسشهای معقول باید رعایت شود؛ چنانچه خواهیم آورد.
5 ) گرد پیامبر را گرفته میگفتند: یا محمد! حدثنا حدثنا، برایمان داستان بگو.
6 ) فی ظلال القران، ج 8 ، ص 20 .
/خ