استمرار شب قدر
نویسنده : زهرا ژرفي يگانه
«كاش تقدير قدر امسال ما، طلوع فجر صبح و برآمدن صبح سلام باشد»!
قرآن، اين كلام محكم الهي، ماه مبارك رمضان را ماه نزول خود معرفي ميكند، رمضاني كه از ديرباز ارجمند بوده، بايد تا قيام قيامت، ارج نهاده شود؛ بنابراين به پاس حرمت آن فرمود: (فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ).[1]
از سويي ديگر، شبي مبارك، يعني شب قدر را محملگاه نزول خود ميشمرد: (إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ)[2] و (إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَة القدر)[3] قدري كه در لغت به معناي اندازه و اندازهگيري و تعيين است[4] و در اصطلاح، يعني ويژگي هستي، وجود هر چيز و چگونگي آفرينش آن، يعني اندازه و محدودة وجودي هر چيز؛[5] پس قرآن در شبي نازل شد كه همة مقدرات، تقدير ميگردد و قالب معيّن و اندازة خاص هر پديده، روشن و اندازهگيري ميشود، همچنانكه امام رضا عليه السلام در تبيين شب قدر فرمود: «ليلة القدر هي خير من الف شهر و فيها يفرق كل امرحكيم و هو رأس السنة يقدر فيها مايكون في السنة من خير و شر و منفعة أو رزق أو أجل و لذلك سمّيت ليلة القدر».[6]
آري! شبي كه راه سعادت بشر در آن تعيين گرديد و فرقاني نازل شد كه تا روز (وَامْتَازُوا الْيَوْمَ أَيُّهَا الْمُجْرِمُونَ)[7] روز جدايي حق از باطل، چراغي شود براي همة آنهايي كه ميخواهند، هدف هستيبخش خود را در (وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ)[8] امتثال بخشند تا او هم به پاس اين ارادة آنها، نوري سبز را در يكي ديگر از اين شبهاي رمضاني تقدير سرنوشت، در سرنوشت آنها قرار دهد. (وَأَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ)[9] و اينگونه شود (وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ).[10]
بديهي است كه هر سال، رمضاني دارد و نگاهي به سورة مباركة دخان و قدر نيز نشان ميدهد كه هر رمضاني هم در خود، شبي مبارك به نام شب قدر دارد، چرا كه افعال مضارع «يفرق» و «تنزّل» در آيات (فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ)[11] و (تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمْرٍ)[12] دلالت بر تكرار، بقا، تجدّد و دوام دارند؛ همچنانكه استفاده از «القدر» ـ كه معهود ذهني بودن آن را نزد مخاطبان آيه بيان مينمايد ـ معلوم ميكند كه از همان زمان ـ كه بشر، آمادة فراگرفتن شريعت و قوانين گرديد و به رشد و بلوغ رسيده، پيغمبران و گيرندگان وحي و الهام در ميان مردم برانگيخته شدند ـ ليلة القدري داشتند كه اصول معارف و شريعت در آن، مقدر ميگرديده، همچنانكه امور مادي يكسالة آنها نيز تعيين ميشده است؛ اما با توجه به اين مطلب كه ليلۀ القدر براي پيمبران و برگزيدگان امتها، به صورتهاي مختلف بوده، با تكامل نبوت و شريعت، پيوسته كاملتر گرديده، تا آنكه قرآن جامع و كامل در آن، يكجا بر خاتم پيامبران صلي الله عليه و آله و سلم نازل شد.
ولي باز هم، ليلة القدرهايي وجود دارند، درست مثل رمضان كه هر ساله در حال تكرار شدن است؛ ليلة القدرها، جدا كردن امور و فرستادن آنها به وسيلة ملائكه و روح؛ همانطور كه در زمان رسول مكرم اسلام صلي الله عليه و آله و سلم، تفريق امور و فرستادن آنها، صورت ميگرفته، به طور يقين فرشتگان و روح، اين امور را در آن برهة زماني بر آن شخصيت بزرگوار نازل ميكردهاند چرا كه از نظر قرآن، نزول ملائكه و روح، اين حاملان امر، جز براي افراد خاصي امكانپذير نيست: (يُنَزِّلُ الْمَلآئِكَةَ بِالْرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ)[13] و (و يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ) تا جايي كه به صراحت آن را مخصوص برگزيدة خلقت ميشمرد: (وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحاً مِّنْ أَمْرِنَا)[14] پس احتمال نزول ملائكه و روح در شب قدر براي بالا بردن اعمال مؤمنين يا ورود در مجالس انس و همراهي آنان در عبادت، منتفي است؛ افزون بر اينكه لحنِ ( َنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا)[15] حاكي از امري فوقالعاده در اين شب است كه باعث (وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ)[16] شده، در حاليكه نزول ملائكه براي احتمالات ياد شده، امري عادي است كه ممكن است در شبهاي مبارك ديگري همچون شب نيمة شعبان و ... هم اتفاق بيفتد.
پس بايد در شبهاي قدر ديگر نيز، فرشتگان و روح بر كسي، نازل شوند و امر را بر وجود او عرضه، كشف يا تبيين و تحكيم كنند؛ كسي كه بيشترين سنخيت را با افراد داراي اين مقام در گذشته و بالاخص وجود مبارك پيامبر عظيمالشأن اسلام صلي الله عليه و آله و سلم داشته باشد، يعني كسي كه به افق نبوت، نزديك باشد.
بنابراين شب قدر و تقدير هر ساله، صاحبي دارد و اين، چيزي غير از فرمايش مولاي متقيان اميرمؤمنان علي عليه السلام نيست كه فرمود: (ان الليلة القدر في كل سنة و إنه ينزل في تلك الليلة امر السنة و ان لذلك الامر ولاة بعد رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم).[17]
صاحبي كه تا زمانيكه آن شب مباركه، شب قدر و به عبارتي، ماه رمضاني هست؛ بايد باشد.
صاحبي كه طبق آيات وحي بايد محل نزول ملائكه و روح و از صاحبان امور باشد و همين وحي، تنزيل ملائكه و روح را بر چنين افرادي ميشمارد: (يُنَزِّلُ الْمَلآئِكَةَ بِالْرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ)[18] و (إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ)[19] افرادي از بندگان شايسته خدا كه راه ايمان را به حقيقت برگزيده، تا آخر در آن ماندهاند؛ در كنار اينكه از صاحبان امور در جايگاه كساني ياد ميكند كه اطاعت آنان در كنار اطاعت خدا و رسول بزرگوارش است (أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ)[20] همانهايي كه اگر به آنها رجوع شود، منابع و معادن علوم در وجودشان كشف ميگردد (وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُوْلِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ)[21] صاحبان اموري كه ملائكه در شبي كه (فيها يُفرَقُ كُلُّ أمرٍ حَكيمٍ)، آن را بر اين وجوه الهي (فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ)[22] عرضه ميدارند.
حال سؤال اين است كه چه كسي ادعاي ولايت و امري را براي خود يا ديگري دارد كه به وسيلة فرشتگان و روح بر او نازل شده است و ميشود؟ آيا در ميان جهانيان، كساني غير از سلالة نبوت، برگزيدگان رسالت و عترت بهترين آفريدة آفريدگار جهان هستند كه لباس (اِنّ الَّذينَ قالوا رَبُّنا اللهُ ثم استَقاموا) را به زيباترين و كاملترين شكل بر تن كرده (وَ لباسُ التَّقوي ذلكَ خيرٌ) تا شايستة منزلگاه شدن نزول ملائكه و روح، گشته باشند براي دريافت امور كه اولي الأمري شوند كه اطاعت آنان بر تمامي بندگان و كائنات واجب است؟ اولي الأمري كه تا جهان هست، بايد كسي از آنها باشد؛ چرا كه تا جهان هست، سال و ماه رمضان و شب مبارك قدري هست و تا اين شب هست، بايد محلي مقدس براي نزول تقديسي ملائكه و روح باشد؛ از همين رهگذر است كه پنجمين معدن علم فرمود: «اي جماعت شيعه! با دشمن خود به سورة «انا انزلناه» محاجه كنيد كه پيروز خواهيد شد؛ پس سوگند به خدا! كه اين سوره براي حجت خداوند تبارك و تعالي بعد از رسول صلي الله عليه و آله و سلم است؛ همانا اين سوره مدرك دين شما و نهايت علم ماست؛ اي جماعت شيعه! با «حم و الكتاب المبين» بحث كنيد؛ زيرا اين آيه، اختصاص به واليان امر بعد از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم دارد.[23]
به بياني ديگر، هر كس قرآن را در جايگاه كلام خدا پذيرفت؛ همة سورهها و آيات آن را پذيرفته، تسليم محض تمامي آنها گشته است.
پس لاجرم بايد سورة قدر و از آن سوره، شب قدر و استمرار آن را تا روز قيامت بپذيرد و لازمة پذيرفتن آن، قبول اين مسئله است كه در شب قدر، فرشتهها و روح از طرف پروردگار با هر امري، فرود ميآيند و اين امر، سرپرست و وليّ ميخواهد كه متولي آن امر باشد وگرنه كافر به بعض آيات قرآن خواهد بود كه در چنين صورتي، بنا بر بيان خود قرآن، كافر واقعي است (وَيقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ ... أُوْلَـئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ حَقًّا)[24]
شايد فرمايش پيامبر خاتم صلي الله عليه و آله و سلم هم با توجه به اين مطلب بوده، كه فرمود: «من انكر المهدي فقد كفر؛ هر كس وجود مهدي را انكار كند، رهسپار ديار كفر شده است». [25]
آري! امام مهدي(ع)، همان اوليالأمر زمانة ماست، كسي كه ملائكه و روح در برابر او فروتني ميكنند؛ از اعلي عليين آسمانها پايين آمده، تا به قرب او نايل شوند، عرض ادبي نمايند و دفتر تقدير امور كائنات را نزد او بگشايند تا دستان مباركش، مهر تأييد بر آن زند، چرا كه خوب ميدانند، بدون تصديق او در سال آتي، هيچ پلكي بر هم نميرود، هيچ برگي از درخت، فرو نميافتد و حتي هيچ هدايت و گمراهي حاصل نميشود؛ از اين روست كه عدهاي به اميد نيم نگاهي از آن وليّ مهربان، شب تقدير خويش را با زمزمة عاشقانة «اللهم كن لوليك» سپري ميكنند تا رسم عاشقي را به جا آورند؛ شكوايية هجران را در مينوردند؛ به اميد وصل و ديدار، بيدار مينشينند تا از جام ظهور «سلام» تا «مطلع فجر» سرمست شوند.
بله! رمضان دعوت به ضيافتي است، ضيافتي براي تناول از مائدة تقوا، اما همة آنها، تنها نُزُلي است براي شبي، شبي براي بازيافتن خودِ گمشده، خودِ عاشقي كه هجراني طولاني، او را از معشوق حقيقياش دور داشته، تلنگري ميطلبد؛ تا شروع كند؛ از تطاول مهجوري و درازي دوران دوري، شكوه كند؛ آرزوي ظهور صبح روشن وصال به اميد رهايي از شب تاريكي هجران و غيبت را نمايد و ....
/س
قرآن، اين كلام محكم الهي، ماه مبارك رمضان را ماه نزول خود معرفي ميكند، رمضاني كه از ديرباز ارجمند بوده، بايد تا قيام قيامت، ارج نهاده شود؛ بنابراين به پاس حرمت آن فرمود: (فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ).[1]
از سويي ديگر، شبي مبارك، يعني شب قدر را محملگاه نزول خود ميشمرد: (إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ)[2] و (إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَة القدر)[3] قدري كه در لغت به معناي اندازه و اندازهگيري و تعيين است[4] و در اصطلاح، يعني ويژگي هستي، وجود هر چيز و چگونگي آفرينش آن، يعني اندازه و محدودة وجودي هر چيز؛[5] پس قرآن در شبي نازل شد كه همة مقدرات، تقدير ميگردد و قالب معيّن و اندازة خاص هر پديده، روشن و اندازهگيري ميشود، همچنانكه امام رضا عليه السلام در تبيين شب قدر فرمود: «ليلة القدر هي خير من الف شهر و فيها يفرق كل امرحكيم و هو رأس السنة يقدر فيها مايكون في السنة من خير و شر و منفعة أو رزق أو أجل و لذلك سمّيت ليلة القدر».[6]
آري! شبي كه راه سعادت بشر در آن تعيين گرديد و فرقاني نازل شد كه تا روز (وَامْتَازُوا الْيَوْمَ أَيُّهَا الْمُجْرِمُونَ)[7] روز جدايي حق از باطل، چراغي شود براي همة آنهايي كه ميخواهند، هدف هستيبخش خود را در (وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ)[8] امتثال بخشند تا او هم به پاس اين ارادة آنها، نوري سبز را در يكي ديگر از اين شبهاي رمضاني تقدير سرنوشت، در سرنوشت آنها قرار دهد. (وَأَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ)[9] و اينگونه شود (وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ).[10]
بديهي است كه هر سال، رمضاني دارد و نگاهي به سورة مباركة دخان و قدر نيز نشان ميدهد كه هر رمضاني هم در خود، شبي مبارك به نام شب قدر دارد، چرا كه افعال مضارع «يفرق» و «تنزّل» در آيات (فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ)[11] و (تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمْرٍ)[12] دلالت بر تكرار، بقا، تجدّد و دوام دارند؛ همچنانكه استفاده از «القدر» ـ كه معهود ذهني بودن آن را نزد مخاطبان آيه بيان مينمايد ـ معلوم ميكند كه از همان زمان ـ كه بشر، آمادة فراگرفتن شريعت و قوانين گرديد و به رشد و بلوغ رسيده، پيغمبران و گيرندگان وحي و الهام در ميان مردم برانگيخته شدند ـ ليلة القدري داشتند كه اصول معارف و شريعت در آن، مقدر ميگرديده، همچنانكه امور مادي يكسالة آنها نيز تعيين ميشده است؛ اما با توجه به اين مطلب كه ليلۀ القدر براي پيمبران و برگزيدگان امتها، به صورتهاي مختلف بوده، با تكامل نبوت و شريعت، پيوسته كاملتر گرديده، تا آنكه قرآن جامع و كامل در آن، يكجا بر خاتم پيامبران صلي الله عليه و آله و سلم نازل شد.
ولي باز هم، ليلة القدرهايي وجود دارند، درست مثل رمضان كه هر ساله در حال تكرار شدن است؛ ليلة القدرها، جدا كردن امور و فرستادن آنها به وسيلة ملائكه و روح؛ همانطور كه در زمان رسول مكرم اسلام صلي الله عليه و آله و سلم، تفريق امور و فرستادن آنها، صورت ميگرفته، به طور يقين فرشتگان و روح، اين امور را در آن برهة زماني بر آن شخصيت بزرگوار نازل ميكردهاند چرا كه از نظر قرآن، نزول ملائكه و روح، اين حاملان امر، جز براي افراد خاصي امكانپذير نيست: (يُنَزِّلُ الْمَلآئِكَةَ بِالْرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ)[13] و (و يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ) تا جايي كه به صراحت آن را مخصوص برگزيدة خلقت ميشمرد: (وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحاً مِّنْ أَمْرِنَا)[14] پس احتمال نزول ملائكه و روح در شب قدر براي بالا بردن اعمال مؤمنين يا ورود در مجالس انس و همراهي آنان در عبادت، منتفي است؛ افزون بر اينكه لحنِ ( َنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا)[15] حاكي از امري فوقالعاده در اين شب است كه باعث (وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ)[16] شده، در حاليكه نزول ملائكه براي احتمالات ياد شده، امري عادي است كه ممكن است در شبهاي مبارك ديگري همچون شب نيمة شعبان و ... هم اتفاق بيفتد.
پس بايد در شبهاي قدر ديگر نيز، فرشتگان و روح بر كسي، نازل شوند و امر را بر وجود او عرضه، كشف يا تبيين و تحكيم كنند؛ كسي كه بيشترين سنخيت را با افراد داراي اين مقام در گذشته و بالاخص وجود مبارك پيامبر عظيمالشأن اسلام صلي الله عليه و آله و سلم داشته باشد، يعني كسي كه به افق نبوت، نزديك باشد.
بنابراين شب قدر و تقدير هر ساله، صاحبي دارد و اين، چيزي غير از فرمايش مولاي متقيان اميرمؤمنان علي عليه السلام نيست كه فرمود: (ان الليلة القدر في كل سنة و إنه ينزل في تلك الليلة امر السنة و ان لذلك الامر ولاة بعد رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم).[17]
صاحبي كه تا زمانيكه آن شب مباركه، شب قدر و به عبارتي، ماه رمضاني هست؛ بايد باشد.
صاحبي كه طبق آيات وحي بايد محل نزول ملائكه و روح و از صاحبان امور باشد و همين وحي، تنزيل ملائكه و روح را بر چنين افرادي ميشمارد: (يُنَزِّلُ الْمَلآئِكَةَ بِالْرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ)[18] و (إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ)[19] افرادي از بندگان شايسته خدا كه راه ايمان را به حقيقت برگزيده، تا آخر در آن ماندهاند؛ در كنار اينكه از صاحبان امور در جايگاه كساني ياد ميكند كه اطاعت آنان در كنار اطاعت خدا و رسول بزرگوارش است (أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ)[20] همانهايي كه اگر به آنها رجوع شود، منابع و معادن علوم در وجودشان كشف ميگردد (وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُوْلِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ)[21] صاحبان اموري كه ملائكه در شبي كه (فيها يُفرَقُ كُلُّ أمرٍ حَكيمٍ)، آن را بر اين وجوه الهي (فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ)[22] عرضه ميدارند.
حال سؤال اين است كه چه كسي ادعاي ولايت و امري را براي خود يا ديگري دارد كه به وسيلة فرشتگان و روح بر او نازل شده است و ميشود؟ آيا در ميان جهانيان، كساني غير از سلالة نبوت، برگزيدگان رسالت و عترت بهترين آفريدة آفريدگار جهان هستند كه لباس (اِنّ الَّذينَ قالوا رَبُّنا اللهُ ثم استَقاموا) را به زيباترين و كاملترين شكل بر تن كرده (وَ لباسُ التَّقوي ذلكَ خيرٌ) تا شايستة منزلگاه شدن نزول ملائكه و روح، گشته باشند براي دريافت امور كه اولي الأمري شوند كه اطاعت آنان بر تمامي بندگان و كائنات واجب است؟ اولي الأمري كه تا جهان هست، بايد كسي از آنها باشد؛ چرا كه تا جهان هست، سال و ماه رمضان و شب مبارك قدري هست و تا اين شب هست، بايد محلي مقدس براي نزول تقديسي ملائكه و روح باشد؛ از همين رهگذر است كه پنجمين معدن علم فرمود: «اي جماعت شيعه! با دشمن خود به سورة «انا انزلناه» محاجه كنيد كه پيروز خواهيد شد؛ پس سوگند به خدا! كه اين سوره براي حجت خداوند تبارك و تعالي بعد از رسول صلي الله عليه و آله و سلم است؛ همانا اين سوره مدرك دين شما و نهايت علم ماست؛ اي جماعت شيعه! با «حم و الكتاب المبين» بحث كنيد؛ زيرا اين آيه، اختصاص به واليان امر بعد از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم دارد.[23]
به بياني ديگر، هر كس قرآن را در جايگاه كلام خدا پذيرفت؛ همة سورهها و آيات آن را پذيرفته، تسليم محض تمامي آنها گشته است.
پس لاجرم بايد سورة قدر و از آن سوره، شب قدر و استمرار آن را تا روز قيامت بپذيرد و لازمة پذيرفتن آن، قبول اين مسئله است كه در شب قدر، فرشتهها و روح از طرف پروردگار با هر امري، فرود ميآيند و اين امر، سرپرست و وليّ ميخواهد كه متولي آن امر باشد وگرنه كافر به بعض آيات قرآن خواهد بود كه در چنين صورتي، بنا بر بيان خود قرآن، كافر واقعي است (وَيقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ ... أُوْلَـئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ حَقًّا)[24]
شايد فرمايش پيامبر خاتم صلي الله عليه و آله و سلم هم با توجه به اين مطلب بوده، كه فرمود: «من انكر المهدي فقد كفر؛ هر كس وجود مهدي را انكار كند، رهسپار ديار كفر شده است». [25]
آري! امام مهدي(ع)، همان اوليالأمر زمانة ماست، كسي كه ملائكه و روح در برابر او فروتني ميكنند؛ از اعلي عليين آسمانها پايين آمده، تا به قرب او نايل شوند، عرض ادبي نمايند و دفتر تقدير امور كائنات را نزد او بگشايند تا دستان مباركش، مهر تأييد بر آن زند، چرا كه خوب ميدانند، بدون تصديق او در سال آتي، هيچ پلكي بر هم نميرود، هيچ برگي از درخت، فرو نميافتد و حتي هيچ هدايت و گمراهي حاصل نميشود؛ از اين روست كه عدهاي به اميد نيم نگاهي از آن وليّ مهربان، شب تقدير خويش را با زمزمة عاشقانة «اللهم كن لوليك» سپري ميكنند تا رسم عاشقي را به جا آورند؛ شكوايية هجران را در مينوردند؛ به اميد وصل و ديدار، بيدار مينشينند تا از جام ظهور «سلام» تا «مطلع فجر» سرمست شوند.
بله! رمضان دعوت به ضيافتي است، ضيافتي براي تناول از مائدة تقوا، اما همة آنها، تنها نُزُلي است براي شبي، شبي براي بازيافتن خودِ گمشده، خودِ عاشقي كه هجراني طولاني، او را از معشوق حقيقياش دور داشته، تلنگري ميطلبد؛ تا شروع كند؛ از تطاول مهجوري و درازي دوران دوري، شكوه كند؛ آرزوي ظهور صبح روشن وصال به اميد رهايي از شب تاريكي هجران و غيبت را نمايد و ....
پي نوشت :
[1]. سورة بقره، آية185.
[2]. سورة دخان، آية3.
[3]. سورة قدر، آية1.
[4]. قاموس القرآن، سيد علي اكبر قريشي؛ ج5، ص246ـ 248.
[5]. الميزان، سيد محمد حسين طباطبايي؛ ج12، ص150 و 151.
[6]. نورالثقلين، عبد علي حويزي؛ ج8، ص265.
[7]. سورة يس، آية59.
[8]. سورة ذاريات، آية56.
[9]. سورة مجادله، آية22.
[10]. همان.
[11]. سورة دخان، آية4.
[12]. سورة قدر، آية4.
[13]. نحل/2.
[14]. شوري/52.
[15]. قدر/4.
[16]. قدر/2.
[17]. اصول كافي، كليني؛ ج1، باب في شأن انا انزلناه، ص247 و بحارالانوار، علامه مجلسي؛ ج25، باب3، ص78.
[18]. نحل/2.
[19]. فصلت/30.
[20]. نساء/59.
[21]. نساء/83.
[22]. بقره/115.
[23]. اصول كافي، كليني؛ ج1 و كتاب الحجۀ، باب في شأن ليلة القدر، ص249.
[24]. نساء/150و 151.
[25]. بحارالانوار، علامه مجلسي؛ ج51، ص51.
/س