زمانی برای دیدن
خلافت اندک پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بر شبه جزیره ، حاکمیت نسبی علی (علیه السّلام) و حکومت چند ماهه حسن (علیه السّلام) بر دارالخلافه کوفه ، فرصتی بود از جانب خداوند برای اتمام حجت بر تمام جهانیان .
خداوند به خوبی می داند که مردم غافل همواره سد راه تشکیل مدینه فاضله خواهند شد و همیشه کسانی هستند که اسارت در بند وعده های شیطان را بر بندگی خدا مقدم دارند ؛ از آن رو که خود آنها نیز باید بدانند ، ناگزیر محمد تن به رنج و مصیبت داد . برای محمد ، گذشته و آینده همچون حال بسیار روشن است ؛ ولی آنچه خداوند از او می خواهد انجام تکلیف است .
محمد به درستی می داند که یکی از ارکان اصلی در حکومت های زمینی ، مردم هستند و مردم یعنی همه مردم ؛ چه خوب و چه بد . ازاین رو ، خروج حاکمیت از جایگاه اصلی آن اجتناب ناپذیر است .
و محمد رفت ... تا همه مردم بدانند او نیز بشری است فانی و الگویی زمینی ؛ اما خلفای راشدین می خواستند برای مردم اثبات کنند که هر دیده ای را نمی توان باور کرد . پیامبر یکی بود و تکرار نشدنی .
در این میان ، مردم خسته و به ستوه آمده جستجوگرانه به دنبال بوی پیامبر، به علی رسیدند و به جانش افتاده و خدا را طلب کردند . محال بود علی بعد از آن همه جفا و بی وفایی ، رجوع مردم را پذیرا باشد ؛ تنها علتی که او را به این سمت سوق داد ، تداعی کردن همان منظره ای بود که پیامبر در گذشته ای نه چندان دور مردم را به آن آشنا کرده بود و تنها علی می داند غربت زدایی چقدر سخت است .
دستهایی آشکارا و پنهانی دوباره شروع به کار کرد تا آنچه را که خلفای پیشین نتوانستند انجام دهند به پایان برساند . تا اثبات کند که بشر لیاقت حکومت آسمانی را ندارد و بگوید هنوز هم قوه شهوانی اش بر قوه روحانی او غالب است .
هنگامی که مردم دست در دستان پسر شیطان می گذاشتند و با او بیعت می کردند ، خداوند سومین و آخرین فرصت خود ، شبیه ترین فرد به پیامبر ، حسن را نیز از آنها دریغ کرد و به حال خودشان رهایشان ساخت . خلافت و امامت دیگر با هم یکجا جمع نشد تا همه بدانند کسی که نور را نبیند کور است و بهتر آنکه در تاریکی بماند ؛ ولی منبع رحمت الهی اجازه نداد تا دریچه امید به روی شان بسته شود . روزنه ای برای آنها باز گذاشته شد . این مردم زمانی خواهند توانست از هدایت هدایتگران الهی بهره مند شوند که همگی از عمق وجودشان خدا را بخوانند و بخواهند از او ظهور قائمش را .
* ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : mndm_88
/خ
خداوند به خوبی می داند که مردم غافل همواره سد راه تشکیل مدینه فاضله خواهند شد و همیشه کسانی هستند که اسارت در بند وعده های شیطان را بر بندگی خدا مقدم دارند ؛ از آن رو که خود آنها نیز باید بدانند ، ناگزیر محمد تن به رنج و مصیبت داد . برای محمد ، گذشته و آینده همچون حال بسیار روشن است ؛ ولی آنچه خداوند از او می خواهد انجام تکلیف است .
محمد به درستی می داند که یکی از ارکان اصلی در حکومت های زمینی ، مردم هستند و مردم یعنی همه مردم ؛ چه خوب و چه بد . ازاین رو ، خروج حاکمیت از جایگاه اصلی آن اجتناب ناپذیر است .
با بهانه بندگان چه می توان کرد ؟
و محمد رفت ... تا همه مردم بدانند او نیز بشری است فانی و الگویی زمینی ؛ اما خلفای راشدین می خواستند برای مردم اثبات کنند که هر دیده ای را نمی توان باور کرد . پیامبر یکی بود و تکرار نشدنی .
در این میان ، مردم خسته و به ستوه آمده جستجوگرانه به دنبال بوی پیامبر، به علی رسیدند و به جانش افتاده و خدا را طلب کردند . محال بود علی بعد از آن همه جفا و بی وفایی ، رجوع مردم را پذیرا باشد ؛ تنها علتی که او را به این سمت سوق داد ، تداعی کردن همان منظره ای بود که پیامبر در گذشته ای نه چندان دور مردم را به آن آشنا کرده بود و تنها علی می داند غربت زدایی چقدر سخت است .
دستهایی آشکارا و پنهانی دوباره شروع به کار کرد تا آنچه را که خلفای پیشین نتوانستند انجام دهند به پایان برساند . تا اثبات کند که بشر لیاقت حکومت آسمانی را ندارد و بگوید هنوز هم قوه شهوانی اش بر قوه روحانی او غالب است .
هنگامی که مردم دست در دستان پسر شیطان می گذاشتند و با او بیعت می کردند ، خداوند سومین و آخرین فرصت خود ، شبیه ترین فرد به پیامبر ، حسن را نیز از آنها دریغ کرد و به حال خودشان رهایشان ساخت . خلافت و امامت دیگر با هم یکجا جمع نشد تا همه بدانند کسی که نور را نبیند کور است و بهتر آنکه در تاریکی بماند ؛ ولی منبع رحمت الهی اجازه نداد تا دریچه امید به روی شان بسته شود . روزنه ای برای آنها باز گذاشته شد . این مردم زمانی خواهند توانست از هدایت هدایتگران الهی بهره مند شوند که همگی از عمق وجودشان خدا را بخوانند و بخواهند از او ظهور قائمش را .
* ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : mndm_88
/خ