مفهوم کودک درون به چه معناست؟
مفهوم کودک درون مفهومی عمیق است که در همه افراد وجود دارد. این کودک درون، بر حال و امروز شما تاثیر میگذارد و حتی گذشته شما را نیز گاهی زنده میکند. کودک درون منبع خلاقیت و سر زندگی است. بسیاری از مشکلات عاطفی که ریشه در سرخوردگیها و حوادث کودکی دارند و بسیاری از افکار منفی که به سراغتان میآید، به وسیله ایجاد رابطه با کودک درون برطرف میشوند.زندگی در دنیای بزرگسالی میتواند حرارت و تب و تاب کودک درون را خاموش کند، اما شما میتوانید با در آغوش گرفتن و ارتباط مجدد با منبع کودکی خود، با این فشارها مبارزه کنید.1
شناخت بهتر کودک درون
رفتارهای مخربی که به شکلهای متنوعی مانند ناامیدی، پرخاشگری، خشونت و خودتخریبی در بزرگسالی بروز پیدا میکنند در واقع مظاهری از اوقات تلخیهای کودکانه هستند. عواقب این رفتارها شامل ترس از طرد شدن، درماندگی، نیازمندی، وابستگی و... میشود. گاه نیز در بسیاری از بزرگسالان رفتارهایی غیر مسئولانه مشاهده میکنیم.این حالات و رفتارها به نوعی سندروم پیتر پن نامیده میشود به این معنا که فرد بالغ تمایل ندارد از دنیای کودکانهی خود خارج شود و مسئولیتهای بزرگسالانهاش را بپذیرد. در این میان موضوع کودک درون یا بهتر بگوییم در بسیاری موارد کودک درون آزرده به میان میآید. شما هیچ وقت نمیتوانید کودک درون را به طور عینی مشاهده کنید چرا که مفهومی انتزاعی، استعاری و واقعیتی روانشناسانه است.1
رابطهی کودک درون و بزرگسالی چیست؟
همانطور که گفتیم تمام ترسها و نگرانیهای کودک درون، همراه با شادیها و نقاط مثبت در بزرگسالی هم وجود دارند. اما برخی از بزرگترها خیال میکنند که دیگر خبری از تجربههای قدیم کودکیشان وجود ندارد. بسیاری از مواقع، این کودک کمسن درون افراد است که زندگیشان را کنترل میکند؛ کودکی زخمخورده که در جلد بزرگسالی ظاهر میشود و سکان را بهدست میگیرد.برای مثال بچهای ۵ ساله سکان ارادهی فردی ۴۰ ساله را در دستان خود میگیرد. در چنین وضعیتی دیگر آن آدم بزرگ ۴۰ ساله نیست که تصمیم میگیرد. بلکه با کودکی ۵ ساله طرف هستیم که ترسیده، عصبانی، زخمخورده و آسیبدیده است. چنین کودکی با این ویژگیها به دنیای بزرگسالان فرستاده میشود تا مسئولیتهای بزرگسالانه را تجربه کند. شما چه فکر میکنید؟ کودکی ۵ ساله میتواند وارد روابط آدمبزرگها بشود؟ حرفه و شغل پیشه کند و مستقل باشد؟ این چیزی است که در زندگی روزانه بسیاری از ما اتفاق میافتد و مدام بیآنکه دلیلش را بدانیم از خود میپرسیم: چرا همیشه احساس ناامنی میکنم؟ عصبی هستم و میترسم؟ چرا احساس گمگشتگی و تنهایی وجودم را در برمیگیرد؟
همهی اینها بهخاطر این است که کودکی کنترل شما را برعهده گرفته که بدون حمایت و مراقبت در دنیای بزرگسالان پرسه میزند. چنین مشکلی که در بیشتر مراجعان به رواندرمانگران دیده میشود، با اختلال چندشخصیتی متفاوت است. این مشکل، مشکلی رایج و آزاردهنده است که با بهرهمندی از علم روانشناسی و بدلشدن به بزرگسالانی که علاوه بر گذر از مرزهای سنی، شناخت خوبی هم از خود دارند، میتوان آن را حل کرد.2
کودک درون تان را اینگونه فعال کنید
1. باور کنید که هر چیزی امکان دارد
اگر از یک کودک درباره شغل مورد علاقه اش بپرسید از او جواب هایی مثل را آتش نشانی که به طور پاره وقت، دامپزشک هم هست! ارتوپدی که تابستان ها را در سیرک کار می کند! دریافت می کنید .اینگونه پاسخ دادن کودکان به این دلیل است که او باور دارد که خودش و تمامی آدم ها می توانند هر چیزی که انتخاب می کنند ، به دست آورند و توانایی اش را دارند .
اما در زندگی ما بزرگسالان لحظه هایی وجود دارد که یادآوری این موضوع که پُر از پتانسیل های نامحدود هستیم را فراموش می کنیم و از تلاش برای رسیدن به هدف های مان کنار می کشیم و شرایط را ناعادلانه قضاوت می کنیم، اما بچه ها قضاوت نمی کنند، رویکرد آنها نسبت به هر چیزی مثبت است .
سعی کنید در تمام جوانب زندگی تان، این نگرش مثبت و فعال را حفظ کنید و در مراحل کاری و تمامی جوانب زندگی خوشبین باشید .
2. قدرت بازی کردن را درک کنید
موفق ترین افراد بزرگسال در زندگی شان علاوه بر راه اندازی یک کسب و کار جدی ، مانند کودکان اوقات خود را با بازی و تفریح پُر می کنند و بازی را به هر چیز دیگری ترجیح می دهند.اگر با افزایش سن و وارد شدن به سنین بزرگسالی از توجه و اهمیت تان به بازی کردن کم کنید مانند این است که به جای فراهم کردن شرایط رشد و شکوفا شدن برای یک انسان، مانع رشدش می شوید.
آلبرت انیشتین می گوید:«بازی کردن، بزرگ ترین شکل تحقیقات است.» پس تحقیقات را آغاز نمایید.
بعد از تایم کاری تان، برنامه ریزی کنید تا یک ورزش گروهی انجام دهید و یا در اوقات بیکاریتان با دوستان خود جمع شوید و یک دست شطرنج بازی کند و یا به تماشای فیلم های خنده دار بنشینید ، با این تفریح های کوچک اما تاثیرگذار،اعتماد بنفستان بالا می رود ، ارتباط های اجتماعی تان تقویت ، استرس تان کم می شود، خلاقیت تان شکوفا می شود.
3. هیچ کس را غریبه فرض نکنید
از دید کودکان غریبه ها فقط کسانی هستند که تا به حال ملاقات شان نکرده اند و هنگامی که به بازی وارد می شوند و صورت های غریبه ای می بینند ، با معرفی خود بدون اینکه آنان را قضاوت کنند و دید بدی نسبت به آنها داشته باشند، به راحتی وارد گروه آنان می شوند تا بازی کنند و لذت ببرند .اما بزرگسالان از تجربیاتی که احتمال آسیب دارند دوری می کنند و اینگونه احساس راحتی و امنیت می کنند.اما بزرگسالان می توانند با انتخاب های هوشمندانه، به راحتی وارد جمع شوند و موقعیت هایی را یابند که در آن احتمال یافتن دوستان جدید وجود داشته باشد. به عنوان یک انسان به خودتان یادآوری کنید که ، احتیاج به یافتن دوستان و روابط جدیدی دارید که شما را هیجان زده کند وسبب تقویت مهارت های زندگی تان شود.
4. در لحظه غرق شوید، نه در گذشته یا آینده
بسیاری از بزرگسالان همزمان چند کار را با یکدیگر انجام می دهند و به همین علت تمرکز زیادی روی کارهای خود ندارند اما اغلب کودکان یک کار را انتخاب می کنند و تا آن را تمام نکنند سراغ کاری دیگر نمی روند وهمه توجه خود را صرف آن کار می کنند تا از آن لذت ببرند و موجب شادی عمیقشان شود.اگر به بهانه شلوغ بودن سرتان ، خودتان را درگیر چندکار همزان می کنید، یعنی در لحظه نیستید. بهتر است دست از تفکر وسواس گونه در مورد حوادث دیروز بردارید و اتفاقات در لحظه اطراف تان را ببینید.
پس نگران لیست های بی پایان نباشید و یکی را انتخاب کنید و تا وتی تا انتها آن را انجام نداده اید به سراغ دیگری نروید.
در صورتی که ذهن شما فقط در گیر یک کار باشد، کیفیت عملکردتان بالامی رود و با تمرکز بیشتری آن را انجام می دهید و در آن موفق می شوید و سرحال ترید.
5. کمی خجالت را کنار بگذارید
از کودکان الگو بگیرید و مانند آنها با دیگران راحت برخورد کنید اما این راحت بودن به این معنا نیست که با آنها بی محابا و نامناسب رفتار کنید و ناهنجار رفتار نمایید بلکه باید همانگونه که با آنها راحت هستید شخصیت خود را حفظ کنید.3پینوشتها
1.www.honarehzendegi.com
2.www.chetor.com
3.www.namnak.com