فداكاري در جانوران
در ميان جانوران آشناترين موردي كه يك فرد به ديگري كمك ميكند، مراقبتهاي والدين است. هيچگاه از ديدن پرندهاي كه به شدت مشغول تغذيه فرزند خويش است متعجب نميشويم زيرا در طبيعت افرادي موفق خواهند بود كه بتوانند قسمت بيشتري از ژنهاي خويش را در نسلهاي بعدي منتقل كنند. بنابراين فداكاري در مبحث اتولوژي (رفتارشناسي) جانوران عبارت است از عملي كه در آن يك فرد با هزينه كاهش بقاي خود باعث افزايش عمر فرد ديگر ميشود. در ادامه براي آشنا شدن با غريزة فداكاري به نمونههايي از اين رفتار در ميان جانوران اشاره ميكنيم.
نمونههاي خوبي از فداكاري اغراقآميز را ميتوان در بين حشرات اجتماعي جستجو كرد. زنبورهاي عسل كارگر با نيش دندانهاي و ارهاي شكل خود به شكارچياني كه به لانة آنها نزديك ميشوند، حمله ميكنند. در جريان اين حمله كه به صورت نيش زدن است، نيش اين زنبورها در بدن قرباني گير ميكند و در نتيجه اين اتفاق زنبور ميميرد. تا زماني كه متوجه نشديم كه فايده اين رفتار خودكشي براي حفاظت از كندو و ساير افراد چيست، درك تكامل اين رفتار در ميان زنبوران نيز دشوار است.
زنبورهاي كارگر از يك لحاظ ديگر نيز فداكار هستند و آن اين است كه آنها هيچگاه توليدمثل نميكنند بلكه با تلاشهاي خود نظير جمعآوري غذا و حفاظت از كندو سعي ميكنند شرايطي مناسب براي بقا و توليدمثل لاروها (نوزادان) و ملكه فراهم آورند. داروين اين گونه مشاهدات را براي نظريه انتخاب طبيعي خويش به شدت خطرناك ميديده است. چرا كه اگر قرار باشد كه فداكار هرگز خود توليدمثل نكند تكامل اين رفتار فداكارانه چگونه امكانپذير خواهد بود و اين فرد فداكار چگونه ژنهاي حاوي اين رفتار را به نسلهاي بعد منتقل كرده است؟ در اين ميان نظريه انتخاب طبيعي هاميلتون رفتارشناس مشهور پاسخي براي اين مشكل است كه كارگران عقيم زنبورها به ملكه خويش در توليدمثل كمك ميكند و اين ملكه است كه ژنها را منتقل ميكند.
مثالي ديگر از فداكاري را ميتوان در سنجابهاي زميني با نام علمي Spermophilus beldingi مشاهده كرد. اين سنجاب نوعي جونده زميني آمريكايي است كه به صورت گروهي زندگي ميكند و با صداي عوعوي مخصوص همديگر را خبر ميكنند. اين جونده در روز فعاليت ميكند و زيستگاه آن در علفزارهاي نيمه كوهستاني در غرب آمريكا است. سنجاب زميني زمستانها در لانههاي زيرزميني خود ميخوابد و در ماه ارديبهشت در سطح زمين ظاهر ميشود. پس از خواب زمستاني به زودي آمادة توليدمثل ميشود. نرها در نگهداري از نوزادان هيچ كمكي به مادهها نميكنند و آنها را در پرورش و نگهداري نوزادها به حال خود ميگذارند.
مادهها در اطراف لانهشان قلمرويي را به وجود ميآورند و در طول نگهداري از نوزادان از اين قلمرو محافظت ميكنند. مادهها هر بار 3 تا 6 بچه به دنيا ميآورند. كه اين بچهها در 3 تا 4 هفتگي از شير ميگيرند در اين هنگام نرها به سرعت كلني را ترك ميكنند، ولي مادههاي جوان در زادگاه خود باقي ميمانند. اگر نرها محل را ترك نكنند مورد حمله مادهها قرار ميگيرند. اما مادهها يا مادران بچهها هيچگاه با يكديگر بر سر قلمرو و يا لانه با همديگر نميجنگند.
در واقع آنها با كمك و همكاري يكديگر از قلمرو و بچههاي يكديگر دفاع ميكنند. در اين هنگام اگر نري و يا مادة غريبهاي به قلمرو و كلني آنها نزديك شود مورد حمله مادران قرار ميگيرد چرا كه در آنها بچهكشي توسط نرها زياد ديده ميشود. معمولاً حدود 8 درصد از بچهها توسط سنجابهاي زميني نر از لانهها بيرون كشيده شده و كشته ميشوند. اين قاتلان از نرهاي خويشاوند يا به عبارت ديگر پدران بچههاي اين كلني نيستند بلكه ممكن است آنها نرهاي ولگرد جواني باشند كه در جستجوي انتخاب ماده هستند يا اينكه مادههايي در جستجوي حفرهاي براي توليدمثل مي باشند و معمولاً اين مادهها در كوشش خود براي تصاحب حفره ، هر بچهاي را كه ببينند ميكشند تا قلمرو را از چنگ مادران بچهها پاك كنند. اين نوع رفتار در ميان جانوران همان چيزي است كه ميتوان آن را انتخاب طبيعي دانست چرا كه سنجابها با اين رفتار سعي ميكنند ژنهاي خود را به نسلهاي بعدي انتقال دهند و طبيعت نيز آن دسته را انتخاب ميكند كه قدرت و شانس بيشتري دارد.
البته بايد در نظر داشت كه تمامي مهاجمان از همنوعهاي سنجاب زميني نيستند بلكه برخي از شكارچيان نيز هستند كه در جستجوي بچههاي سنجاب زميني قلمروي اين جوندگان را مورد حمله قرار ميدهند.
مادهها در مواردي كه يك حيوان شكارچي مانند قاقم به قلمروي آنها نزديك ميشود، آواي هشداردهندهاي سر ميدهند. سنجابهاي زميني ماده با آواي هشداردهندة خود ميخواهند كه مورد توجه شكارچي قرار گيرند. آنها با اين عمل در واقع در حال يك فداكاري جانانه هستند چرا كه شكارچي متوجه حضور اين سنجابها ميشود و ديگر افراد كلني (بچهها و مادههاي ديگر) از اين آواها سود ميبرند و فرصت فرار پيدا ميكنند. در اين ميان ممكن است كه مادههايي كه توليدمثل نكردهاند و داراي فرزند نيستند ولي نسبت به ساير مادهها خويشاوندي نزديكي دارند، در سر دادن آواها هنگام نزديك شدن شكارچي شركت كنند.
در اين رفتار ممكن است كه مادهاي به علت سردادن آوا و جلبتوجه شكارچي در خطر بيفتد و طعمه آن شكارچي شود اما اين در خطر افتادن به سود ساير افراد كلني است چرا كه بچههايي كه در كلني هستند و يا ساير مادران فرصت فرار كردن پيدا ميكنند و آن مادر فداكار باعث ميشود كه كلني زنده بماند و افراد جوان و ديگر خويشاوندان بتوانند به بقا و زندگي خود ادامه دهند و ژنهايي كه در اصل مشابه ژن آن مادر فداكار بوده را به نسلهاي بعدي منتقل كنند. معمولاً مادههايي كه آوا سر ميدهند بر روي يك برآمدگي نظير يك سنگ يا تپة كوچكي روي دو پاي خود ميايستند و با صداي عوعو به ديگر افراد كلني هشدار ميدهند و با حركات خود شكارچي را متوجه خود ميكنند تا به طرف قلمرو و كلني آنها نرود و ديگر افراد كلني فرصت و توانايي فرار و مخفي شدن را پيدا كنند.
اين رفتارهاي فداكارانه و مشابه آن در بسياري از جانوران ديگر اعم از پرندگان، پستانداران، حشرات و غيره به فراواني ديده ميشود و اين به آن معني نيست كه جانوران قدرت تصميمگيري و آن فداكاري كه انسانها با ميل خود انجام ميدهند را دارند بلكه اين فداكاريها يك رفتار تكامليافته و جداييناپذير در ميان جانوران است كه براي بقاي نسل خود ملزم به ارائه آن هستند. جانوران با اين رفتارها ژنهاي خود را در طبيعت باقي ميگذارند و انتخاب طبيعي به نفع آنها عمل ميكند.
اين رفتارها جزئي از برنامه زيستي جانوران شده است و ترك آن نيز باعث اختلال در شيوة زيستي آنها ميشود و در نهايت آن تعادل زيستي و اكولوژيكي در طبيعت دچار زيان و نقص ميشود.
منبع: روزنامه اطلاعات
/خ
نمونههاي خوبي از فداكاري اغراقآميز را ميتوان در بين حشرات اجتماعي جستجو كرد. زنبورهاي عسل كارگر با نيش دندانهاي و ارهاي شكل خود به شكارچياني كه به لانة آنها نزديك ميشوند، حمله ميكنند. در جريان اين حمله كه به صورت نيش زدن است، نيش اين زنبورها در بدن قرباني گير ميكند و در نتيجه اين اتفاق زنبور ميميرد. تا زماني كه متوجه نشديم كه فايده اين رفتار خودكشي براي حفاظت از كندو و ساير افراد چيست، درك تكامل اين رفتار در ميان زنبوران نيز دشوار است.
زنبورهاي كارگر از يك لحاظ ديگر نيز فداكار هستند و آن اين است كه آنها هيچگاه توليدمثل نميكنند بلكه با تلاشهاي خود نظير جمعآوري غذا و حفاظت از كندو سعي ميكنند شرايطي مناسب براي بقا و توليدمثل لاروها (نوزادان) و ملكه فراهم آورند. داروين اين گونه مشاهدات را براي نظريه انتخاب طبيعي خويش به شدت خطرناك ميديده است. چرا كه اگر قرار باشد كه فداكار هرگز خود توليدمثل نكند تكامل اين رفتار فداكارانه چگونه امكانپذير خواهد بود و اين فرد فداكار چگونه ژنهاي حاوي اين رفتار را به نسلهاي بعد منتقل كرده است؟ در اين ميان نظريه انتخاب طبيعي هاميلتون رفتارشناس مشهور پاسخي براي اين مشكل است كه كارگران عقيم زنبورها به ملكه خويش در توليدمثل كمك ميكند و اين ملكه است كه ژنها را منتقل ميكند.
مثالي ديگر از فداكاري را ميتوان در سنجابهاي زميني با نام علمي Spermophilus beldingi مشاهده كرد. اين سنجاب نوعي جونده زميني آمريكايي است كه به صورت گروهي زندگي ميكند و با صداي عوعوي مخصوص همديگر را خبر ميكنند. اين جونده در روز فعاليت ميكند و زيستگاه آن در علفزارهاي نيمه كوهستاني در غرب آمريكا است. سنجاب زميني زمستانها در لانههاي زيرزميني خود ميخوابد و در ماه ارديبهشت در سطح زمين ظاهر ميشود. پس از خواب زمستاني به زودي آمادة توليدمثل ميشود. نرها در نگهداري از نوزادان هيچ كمكي به مادهها نميكنند و آنها را در پرورش و نگهداري نوزادها به حال خود ميگذارند.
مادهها در اطراف لانهشان قلمرويي را به وجود ميآورند و در طول نگهداري از نوزادان از اين قلمرو محافظت ميكنند. مادهها هر بار 3 تا 6 بچه به دنيا ميآورند. كه اين بچهها در 3 تا 4 هفتگي از شير ميگيرند در اين هنگام نرها به سرعت كلني را ترك ميكنند، ولي مادههاي جوان در زادگاه خود باقي ميمانند. اگر نرها محل را ترك نكنند مورد حمله مادهها قرار ميگيرند. اما مادهها يا مادران بچهها هيچگاه با يكديگر بر سر قلمرو و يا لانه با همديگر نميجنگند.
در واقع آنها با كمك و همكاري يكديگر از قلمرو و بچههاي يكديگر دفاع ميكنند. در اين هنگام اگر نري و يا مادة غريبهاي به قلمرو و كلني آنها نزديك شود مورد حمله مادران قرار ميگيرد چرا كه در آنها بچهكشي توسط نرها زياد ديده ميشود. معمولاً حدود 8 درصد از بچهها توسط سنجابهاي زميني نر از لانهها بيرون كشيده شده و كشته ميشوند. اين قاتلان از نرهاي خويشاوند يا به عبارت ديگر پدران بچههاي اين كلني نيستند بلكه ممكن است آنها نرهاي ولگرد جواني باشند كه در جستجوي انتخاب ماده هستند يا اينكه مادههايي در جستجوي حفرهاي براي توليدمثل مي باشند و معمولاً اين مادهها در كوشش خود براي تصاحب حفره ، هر بچهاي را كه ببينند ميكشند تا قلمرو را از چنگ مادران بچهها پاك كنند. اين نوع رفتار در ميان جانوران همان چيزي است كه ميتوان آن را انتخاب طبيعي دانست چرا كه سنجابها با اين رفتار سعي ميكنند ژنهاي خود را به نسلهاي بعدي انتقال دهند و طبيعت نيز آن دسته را انتخاب ميكند كه قدرت و شانس بيشتري دارد.
البته بايد در نظر داشت كه تمامي مهاجمان از همنوعهاي سنجاب زميني نيستند بلكه برخي از شكارچيان نيز هستند كه در جستجوي بچههاي سنجاب زميني قلمروي اين جوندگان را مورد حمله قرار ميدهند.
مادهها در مواردي كه يك حيوان شكارچي مانند قاقم به قلمروي آنها نزديك ميشود، آواي هشداردهندهاي سر ميدهند. سنجابهاي زميني ماده با آواي هشداردهندة خود ميخواهند كه مورد توجه شكارچي قرار گيرند. آنها با اين عمل در واقع در حال يك فداكاري جانانه هستند چرا كه شكارچي متوجه حضور اين سنجابها ميشود و ديگر افراد كلني (بچهها و مادههاي ديگر) از اين آواها سود ميبرند و فرصت فرار پيدا ميكنند. در اين ميان ممكن است كه مادههايي كه توليدمثل نكردهاند و داراي فرزند نيستند ولي نسبت به ساير مادهها خويشاوندي نزديكي دارند، در سر دادن آواها هنگام نزديك شدن شكارچي شركت كنند.
در اين رفتار ممكن است كه مادهاي به علت سردادن آوا و جلبتوجه شكارچي در خطر بيفتد و طعمه آن شكارچي شود اما اين در خطر افتادن به سود ساير افراد كلني است چرا كه بچههايي كه در كلني هستند و يا ساير مادران فرصت فرار كردن پيدا ميكنند و آن مادر فداكار باعث ميشود كه كلني زنده بماند و افراد جوان و ديگر خويشاوندان بتوانند به بقا و زندگي خود ادامه دهند و ژنهايي كه در اصل مشابه ژن آن مادر فداكار بوده را به نسلهاي بعدي منتقل كنند. معمولاً مادههايي كه آوا سر ميدهند بر روي يك برآمدگي نظير يك سنگ يا تپة كوچكي روي دو پاي خود ميايستند و با صداي عوعو به ديگر افراد كلني هشدار ميدهند و با حركات خود شكارچي را متوجه خود ميكنند تا به طرف قلمرو و كلني آنها نرود و ديگر افراد كلني فرصت و توانايي فرار و مخفي شدن را پيدا كنند.
اين رفتارهاي فداكارانه و مشابه آن در بسياري از جانوران ديگر اعم از پرندگان، پستانداران، حشرات و غيره به فراواني ديده ميشود و اين به آن معني نيست كه جانوران قدرت تصميمگيري و آن فداكاري كه انسانها با ميل خود انجام ميدهند را دارند بلكه اين فداكاريها يك رفتار تكامليافته و جداييناپذير در ميان جانوران است كه براي بقاي نسل خود ملزم به ارائه آن هستند. جانوران با اين رفتارها ژنهاي خود را در طبيعت باقي ميگذارند و انتخاب طبيعي به نفع آنها عمل ميكند.
اين رفتارها جزئي از برنامه زيستي جانوران شده است و ترك آن نيز باعث اختلال در شيوة زيستي آنها ميشود و در نهايت آن تعادل زيستي و اكولوژيكي در طبيعت دچار زيان و نقص ميشود.
منبع: روزنامه اطلاعات
/خ