آمریکا ستیزی در جهان عرب
نويسنده: عبدالمهدی عبدالله
نفرت از آمریکا پدیده جدیدی نیست ، بسیاری اعراب چارهای جز تنفر از آمریکا و اسرائیل و رهبرانشان ندارند و در نتیجه، جذب جنبشهای اسلامی یا سازمانهای تروریستی میشوند زیرا آنها سالها تحقیر شده اند مسئول این تحقیرنیز آمریکا است این نوشته نگاهی دارد به دورنما و علل آمریکاستیزی در جهان عرب.
نویسنده مدعی است نفرت از آمریکا عمدتاً به دلیل حمایت اقتصادی، سیاسی و نظامی آمریکا از اسرائیل است که اسرائیل را قادر ساخته است برجهان عرب توفق یافته و آن را تحقیر نماید. به علاوه نویسنده به حملات هوایی و تحریمهای آمریکا علیه برخی کشورهای عرب و همچنین اشغال عراق، حمایت آشکار از رژیمهای غیردموکراتیک عرب، ایجاد پایگاههای نظامی در برخی کشورهای عرب، جنگ آمریکا علیه اسلام و شهروندان آمریکائی عربتبار یا مسلمان اشاره میکند و نتیجه میگیرد که اگر آمریکا میخواهد که به این تنفر پایان دهد باید به حل بحران اعراب و اسرائیل کمک کند و سیاست خود را در قبال جهان عرب تغییر دهد، از جمله اشغال عراق، بستن پایگاههای نظامی در منطقه و حمایت از آزادی بیان واقعی و دموکراتیزاسیون.
نفرت از آمریکا پدیده جدیدی نیست، با این حال منابع و علائم متعدد آمریکاستیزی در جهان عرب، ریشهیابی دلایل اصلی آن را مشکل میسازد. در حالت کلی میتوان گفت که اعراب ۳ دلیل عمده برای مخالفتشان با آمریکا دارند: اول: حمایت اقتصادی، سیاسی و نظامی آمریکا از اسرائیل که در نتیجه آن اسرائیل توانسته است بر جهان عرب فائق آید و سرزمینهایشان را غضب کند.
دوم: حملات هوائی و تحریمهای آمریکا علیه برخی کشورهای عرب و اشغال عراق. سوم: حمایت از برخی رژیمهای غیرمردمسالار عرب، ایجاد پایگاههای نظامی در کشورهای عربی و جنگ آمریکا علیه اسلام و شهروندان عربتبار و مسلمان خود. با توجه به این موارد، بسیاری اعراب چارهای جز تنفر از آمریکا و اسرائیل و رهبرانشان ندارند و در نتیجه، جذب جنبشهای اسلامی یا سازمانهای تروریستی میشوند یا نسبت به آنها بیتفاوتند. آمریکا در ۳۰ سال گذشته کوشیده است بحران اعراب و اسرائیل را براساس قطعنامههای ۲۴۲ و ۳۳۸ شورای امنیت حل کند و این امر سبب امضای پیمان صلح میان مصر، اردن و اسرائیل شده است و همچنین پایگاههایی در برخی کشورهای عربی برای حفاظت از رژیمهای آنها تأسیس کرده است. آمریکا به کشورهای مصر، اردن، مراکش، یمن و برخی دیگر از کشورهای عربی کمکهای اقتصادی و سیاسی کرده است. همچنین آمریکا در سال ۹۱ براساس درخواست کویت و سایر کشورهای عربی و با مشارکت نیروهای مصری، سوری و کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس با عراق جنگید. اما اعراب تمام آنچه را که ذکر شد به عنوان اعمال آمریکا در جهت تلاش برای حفظ اسرائیل همانند برخی رژیمهای دیگر عرب خاورمیانه که به منافع آمریکا خدمت میکنند، مینگرند.
بارها گفته شده است که آمریکا با این اعمال هرگز درصدد توسعه، تقویت دموکراسی و حقوق بشر در جهان عرب نبوده است. گسترش آمریکاستیزی در سراسر جهان: همان طور که نظرسنجی عمومی موسسه Pew در ۴۴ کشور جهان نشان میدهد، در چند سال گذشته، ایالات متحده با رشد آمریکاستیزی در تمام کشورهای جهان مواجه شده است. مردم در این کشورها، با یکجانبهگرائی آمریکا، تصمیم آمریکا برای جنگ با عراق و دیگر کشورها، استراتژی پیشدستی دفاعی آمریکا (برنامه «جنگ ستارگان») ، حرکت برای جهانیسازی در تجارت و حقوق بشر و شیوههای محیط زیستی آمریکا، مخالف بودهاند.
دشمنی با آمریکا در جهان عرب و جنوب غربی آسیا آشکارتر است، جائی که منتقدان آمریکا مدعیاند کانون توجه هژمونیک آمریکا بر روی آن متمرکز است. به هر حال بسیاری از مردم در جهان معتقدند که آمریکا منافع کشورشان را در تدوین سیاست بینالمللی یا منطقهای به حساب نمیآورد. با این پیشزمینه، جنگ با عراق سبب تقویت احساسات ضدآمریکائی و جدائی آمریکا از متحدان سنتی و استراتژیک جدیدش گردید. اکثریت مردم در جهان عرب و اسلام، فرانسه، اسپانیا، انگلیس، آلمان و روسیه مخالف استفاده از قدرت نظامی علیه عراق بودند. این احساسات در تظاهرات عظیمی که در سراسر جهان صورت گرفت، قابل مشاهده بود.
فعالان ضدجنگ استدلال میکردند که انگیزه جنگ علیه عراق، کنترل نفت عراق است و استدلال میکردند که مناقشه اسرائیل ـ فلسطین تهدید بزرگتری برای ثبات در منطقه خاورمیانه است. به علاوه، خیلی از اعراب معتقدند که هدف اصلی اشغالگری آمریکا در عراق افزایش امنیت اسرائیل و تأمین نفت ایالات متحده است. علل گرایشهای ضدآمریکائی در جهان عرب بسیار پیچیده است و براساس یک دلیل خاص نمیتواند توضیح داده شود. دلایل خارجی و داخلی متعددی برای نفرت اعراب از آمریکا وجود دارد که به ۴ گروه اصلی تقسیم میشود:
۱) حمایت آمریکا از اسرائیل و موضعگیریاش در درگیری اعراب و اسرائیل.
۲) حمله نظامی آمریکا، مجازاتهای آمریکا علیه برخی کشورهای عربی و وجود پایگاههای آمریکا در جهان عرب.
۳) حمایت آمریکا از برخی رژیمهای مستبد عرب و موضع خصومتآمیز آمریکا در برابر اسلام و شهروندان آمریکایی عربتبار و مسلمان.
۴) رفتار ریاکارانه آمریکا در زمینه دموکراسی و حقوقبشر در جهان عرب.
آنچه در ادامه میآید منطق نهفته در ورای هر یک از این استدلالها را بررسی میکند:
۱) حمایت آمریکا از اسرائیل و موضعش در مناقشه اعراب و اسرائیل. حمایت سیاسی در طول ۵۰ سال گذشته آمریکا همواره در درگیریهای اسرائیل و فلسطینیها و اعراب در کنار اسرائیل بوده است. دلایل بسیار آشکاری برای این رفتار وجود دارد. برای نمونه آمریکا اسرائیل را نزدیکترین متحد و تنها شریک قابل اعتماد در خاورمیانه میداند. بنابراین آمریکا حمایتهای سیاسی گستردهای از اسرائیل در شورای امنیت، مجمع عمومی سازمان ملل و سایر مجامع بینالمللی به عمل میآورد. حمایتهای سیاسی آمریکا از اسرائیل در بسیاری موارد غیرمنصفانه و به ضرر جهان عرب بوده است.
نتیجه این رویکرد، نفرت از آمریکا در جهان عرب بوده است. در حالی که دولت آمریکا همواره درگیر تلاش برای حل منازعه اعراب و اسرائیل بوده، موضعگیری آن همواره با افکار عمومی در جهان عرب اختلاف داشته است. برای مثال، آمریکا هرگز صهیونیسم را نژادپرستانه و به استثناء جنگ صحرای سینا در سال ۱۹۵۶، هرگز اسرائیل را برای خروج از اراضی اعراب تحت فشار قرار نداده است. به علاوه آمریکا بارها از حق وتو برای ناکام گذاردن هر قطعنامهای در شورای امنیت که اعمال اسرائیل را در استفاده گسترده از زور برای سرکوب فلسطینیها محکوم میکند استفاده کرده است. جبرئیل ربوب مشاور امنیتی یاسر عرفات در واکنش به وتوی یک قطعنامه ضداسرائیلی توسط آمریکا گفت :
« این عمل پوششی برای اشغالگری اسرائیل و حمایت از ویرانی و کشتار فلسطینیان فراهم کرد.» شکی نیست که ارتباط میان وتو آمریکا و حملات اسرائیلیها علیه فلسطینیها موجب افزایش خصومت و تروریسم علیه آمریکا در جهان عرب خواهد شد، مادامی که این درگیری ادامه داشته است. حمایت اقتصادی اسرائیل بزرگترین دریافتکنندة کمکهای اقتصادی از آمریکا در جهان است که یکپنجم از مجموع کمکهای خارجی آمریکا را دریافت میکند. از سال ۱۹۴۹ تاکنون علیالخصوص پس از ۱۹۷۰، آمریکا به اسرائیل حدود ۸۵ میلیارد دلار در قالب کمکهای مختلف اعطا کرده است.
کمک آمریکا به اسرائیل به عنوان تلاش آمریکا برای تقویت اقتصاد اسرائیل و کمک به اسرائیل در اشغال سرزمینهای اعراب و فلسطینیها تعبیر میشود. منتقدان سیاستهای آمریکا میگویند، اسرائیل یکی از ثروتمندترین کشورهای منطقه است و کشورهای عرب و آفریقائی زیادی وجود دارند که به این کمکها بیش از اسرائیل احتیاج دارند. در همان حال سایر اعراب مخالف این نظرند و معتقدند بدون این کمکها اسرائیل متلاشی خواهد شد. ارزشی ندارد که آمریکا از چند کشور عرب همانند مصر، اردن، مراکش و دولت خودگردان فلسطین و برخی کشورهای دیگر با کمکهای اقتصادی حمایت کند. به هرحال اعراب به حمایت آمریکا به مثابه حمایت از رژیمهای غیردموکراتیک مینگرند و معتقدند که این کمکها در خدمت توسعه واقعی نیست.
حمایت نظامی آمریکا از اسرائیل با جنگافزارهای پیشرفته همانند هلیکوپترهای تهاجمی و جتهای جنگنده حمایت میکند؛ موشکهایی که برای هدف قرار دادن فلسطینیها استفاده میشود و شهروندان بیگناه را از بین میبرد (اعراب اعتقاد دارند عمداً اینگونه عمل میشود). خانهها و مغازهها و سایر ساختمانها را ویران میکنند و برای مدتهای طولانی علیه لبنان، عراق و نیز حمله هوائی به راکتور اوسیراک در سال ۱۹۸۱ ـ و سوریه مانند حمله پاییز ۲۰۰۳ - استفاده شده است. آمریکا متعهد شده که امنیت اسرائیل را در کنار تمام کشورهای عرب حفظ کند و این امرباعث شده است که اسرائیل در جنگهایش علیه کشورهای عربی پیروز شود.
همراهی آمریکا در فروش جنگافزار به اسرائیل به عنوان نوعی کمک به اسرائیل تعبیر میشود که اسرائیل را قادر میسازد برتری نظامیاش را بر کشورهای عربی، حفظ کند. تحلیلگری میگوید: کمکهای نظامی آمریکا همسو با «علاقه اسرائیل برای غلبه استراتژیک بر فلسطینیها و در حالت کلی بر کل خاورمیانه است. این در راستای منافع درازمدت آمریکاست که اسرائیل را یک رژیم مقتدر نظامی و جنگطلب که به او وابسته است نگه دارد و صلح واقعی میتواند این رابطه را از بین ببرد. برخی اعراب استدلال میکنند که بدون کمکهای نظامی سخاوتمندانه آمریکا، اسرائیل قادر نخواهد بود که بر قوای نظامی اعراب غلبه کند و اشغالگریاش را در سرزمین اعراب ادامه دهد. «ناصر» در جنگ ۱۹۶۷ اعلام کرد، آمریکا و انگلیس در حمله به مصر درگیر شدهاند (هر چند بعدها گفت که آنها از اسرایئل حمایت نظامی میکنند). اعراب براساس گفتهی ابوعوده «باور دارند که غلبه اسرائیل بر اعراب با کمکهای آمریکا و انگلیس به اسرائیل ممکن شده است.» حمایت آمریکا از اسرائیل مکرراً توسط سیاستمداران ، افسران نظامی و روزنامهنگاران عرب در طول ۵۰ سال گذشته تکرار شده است.
این نگرش و با تکرار آن در رسانههای عربی از جمله تلویزیون ، رادیو ، روزنامهها ، سمینارها ، راهپیماییها و سخنان واعظان مساجد و نخبگان سیاسی و خود رژیمهای سیاسی تقویت شده است. تمام این منابع تأکید میکنند که حمایت آمریکا از اسرائیل غیرعادلانه، نامتوازن ، نژادپرستانه و دلیل اصلی پیروزی اسرائیل بر اعراب است. این منابع از حملات هوائی و بمباران اسرائیل در مناطق فلسطینی ، لبنان ، کشتار شهروندان آنها ، ویرانی خانهها و اموال آنها توسط بمبهای جنگنده، هلیکوپترها ، توپخانهها و تانکهای ساخت آمریکا برای تقویت این دیدگاه استفاده میکنند و تمام این عوامل موجب گسترش آمریکاستیزی میشود.
اشغالگری آمریکا و اعمال مشابه در عراق بلاشک سبب افزایش آمریکاستیزی در میان اعراب خواهد شد. ایستگاههای تلویزیونی، ماهوارهای عربی و ۲۴ ساعته اعمال پرخاشگرانه آمریکاییها و اسرائیلیها را در عراق و فلسطین پوشش میدهند. همانند قبل باید یادآوری شود که آمریکا بسیاری از کشورهای عرب همانند مصر، اردن، مراکش و یمن را با آموزشها و کمکهای نظامی حمایت میکند و همچنین کشورهای شورای خلیج فارس را تحت حمایت نظامی خود دارد، ولی این کمکها در میان افکار عمومی اعراب به عنوان تلاش برای تقویت رژیمهای غیردموکراتیک، اما دوست آمریکا برای باقیماندن در قدرت و سرکوب مردمشان تلقی میشود تا دفاع از اعراب در برابر اسرائیل. سیاست آمریکا در قبال درگیری اعراب و اسرائیل برداشت اعراب از موضعگیری آمریکا این است که آمریکا کاملاً حامی اسرائیل است و همواره مواضع اسرائیل را در این بحرانها را قابل قبول میداند.
همچنین آمریکا معیارهای دوگانهای را دربارهی سلاحهای هستهای اسرائیل و جهان عرب به کار میگیرد چرا که آمریکا هرگز توانائی نظامی هستهای اسرائیل را در دایره بازرسی سازمان ملل قرار نداده است و مجازاتی را برای برنامههای سلاحهای غیرمتعارف اسرائیل اعمال نکرده، در حالی که هر دوی این اعمال را علیه کشورهای عرب انجام داده است. کشورهای عربی موضعگیری آمریکا را در بحران اعراب و اسرائیل یکجانبه میدانند و حس میکنند دولت آمریکا یک میانجی بیطرف در این درگیری نیست.
سؤالی که اعراب در طول نیم قرن گذشته پیوسته از خود پرسیدهاند این است که چرا آمریکا سخاوتمندانه از اسرائیل حمایت سیاسی، اقتصادی و نظامی به عمل میآورد؟ پاسخی که به این سوال داده شده این است که غرب و خصوصاً آمریکا اسرائیل را خلق کردهاند و اسرائیل تنها متحد استراتژیک قابل اعتماد آنها علیه بلوک کمونیسم در طول جنگ سرد بوده است و اکنون نیز پایگاهی برای کنترل منطقه به شمار میرود. چیزی که ذکر نمیشود این است که آمریکا امنیت چند رژیم عرب را تضمین کرده است و آنها را با کمکهای نظامی و اقتصادی کمک میکند، ولی اعراب از کمک آمریکا به این کشورها قدردانی نمیکنند چراکه معتقدند آمریکا حقیقتاً از رژیمهای غیردموکراتیک حمایت میکند نه از کشورها. البته کشورهای عربی و شبکههای تلویزیونی آنها نیز سخنی از کمک آمریکا به کشورشان به میان نمیآورند و این مسأله سبب میشود که مردم فکر کنند قسمت اعظم این کمکها به حسابهای مخفی اعضای فاسد رژیمهای مستبد سرازیر میشود. سیاست و رفتار آمریکا در قبال برخی کشورهای عربی آمریکا سیاستی را در قبال کشورهای عربی دنبال میکند که خصومتآمیز و متجاوزانه به نظر میرسد. همانند حملههای هوائی به لیبی، سودان و عراق، که سبب مرگ تعدادی از شهروندان بیگناه عرب شده است. این امر به اضافهی تهاجم و اشغال عراق با پیشفرضهای غلط و نیز مجازاتهای سیاسی و اقتصادی علیه لیبی، عراق و سوریه و رفتار غیرانسانی آمریکا با شهروندان عربتبار و مسلمان علیالخصوص در گونتانامو مزید بر علت شده است.
تصویر زندانیهای به زنجیر کشیده شده که توسط حفاظهای مسلح محفوظ شدهاند، به علاوه گزارشهای تبعیضآمیز دولت آمریکا دربارهی شهروندان خود پس از ۱۱ سپتامبر که عربتبار و مسلمان هستند را نیز باید به آن اضافه کرد. گزارشها حاکی است که هزاران عرب و مسلمان بازداشت و مورد بدرفتاری قرار گرفتهاند. این رفتار سیاستی نژادپرستانه است. هزاران عرب تحصیلکرده کارشان را رها کردند و همراه با عواطف ضدآمریکایی به کشورهایشان بازگشتند. سفارتخانههای آمریکا در سراسر جهان عرب از اعطای ویزا به شهروندان عرب امتناع میکنند و براساس برخی گزارشها در فرودگاههای آمریکا با اعراب بدرفتاری میشود. همچنین گفته میشود که آمریکا در پی اجرای «جنگ رسانهای علیه اسلام» است. از دیدگاه اعراب این ارزشی ندارد که آمریکا در سال ۹۰ در عراق در پاسخ به درخواست کویت و عربستان سعودی و دیگر کشورهای عرب وارد عمل شد. در نبرد سال ۹۱، واحدهای سوری، مصری و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس تحت رهبری نیروهای آمریکائی علیه عراق جنگیدند. این کشورها بخش اعظمی از هزینههای جنگ را تقبل کردند.
اینگونه ادعا میشود که مجازاتهای آمریکا علیه عراق به منظور تضعیف رژیم سابق این کشور و کاهش تهدید آن اعمال شد. در عوض کشورهای عربی آمریکا را با کمکهای لجستیک و دایر نمودن پایگاههای نظامی در قلمروشان برای نظارت در منطقه پرواز ممنوع جنوب عراق در دهه ۹۰ حمایت کردند. پایگاههای نظامی آمریکا در برخی کشورهای عرب وجود پایگاههای نظامی آمریکا در عربستان سعودی، قطر، امارات عربی متحده و بحرین و آموزشها تمرینهای نظامی مشترک با مصر، اردن و مراکش به عنوان استعمار نوین آمریکا و راهی برای کنترل بیشتر آمریکا بر منافع نفتی تعبیر میشود. اعتقاد بر این است که این استعمار جدید به دنبال کنترل امور سیاسی و اقتصادی اعراب به منظور استیلای آمریکا برخاورمیانه است. آمریکا از پایگاههایش در جهان عرب در مواقع ضروری نظیر جنگ افغانستان و تحمیل منطقهی پرواز ممنوع در جنوب عراق و سپس اشغال و حمله به عراق استفاده میکند. ادعایی که بارها تکرار شده است این است که آمریکا از رژیمهای حاکم بر منطقه در جهت ابقای وفاداریشان به آمریکا توسط آموزش نیروهای نظامی وفادار به این رژیمها و همکاری اطلاعاتی با آنها حمایت میکند. رامی خوری یک تحلیلگر مشهور مسائل منطقه، این بدگمانی را به طور خلاصه چنین بیان میکند:
«این احساس در میان بسیاری از شهروندان و سیاستمداران عرب وجود دارد که حرکتهای انجام شده علیه عراق، تلاشی در جهت ترسیم مجدد نقشه خاورمیانه و در راستای منافع استراتژیک آمریکا و اسرائیل است.» استدلالهای مشابهی توسط اسامه بن لادن بیان شده است که حضور پایگاههای نظامی آمریکا در عربستان سعودی خصوصاً در نزدیکی مکه، تجاوز به حریم اسلامی است که حضور هر غیرمسلمانی را در این منطقه مقدس ممنوع میکند. او با این استدلال علیه آمریکا اعلام جهاد کرده است: «حضور آمریکا که اشغال سرزمین اسلام و مقدسترین مکان شبهجزیره عربستان تلقی میشود سبب چپاول ثروتهای آن توسط آمریکا، امر و نهی کردن و تحقیر ساکنان آن است.» باید گفت نزد اعراب این ارزشی ندارد که وجود پایگاه و انجام مانورهای آمریکا به درخواست برخی کشورهای عرب انجام میشود.
همچنین بسیاری از اعراب استدلال میکنند که دلیل تأسیس پایگاههای آمریکا تأمین امنیت و حمایت از اسرائیل برخی رژیمهای درست و حافظ منافع آمریکا در منطقه بوده است. جنگ آمریکا بر ضد اسلام و نظریه برخورد تمدنها ساموئل هانتینگتون در نظریه مشهور برخورد تمدنهایش استدلال میکند که تفاوتهای فرهنگی و مذهبی دلایل اصلی درگیریها در جهان پس از جنگ سرد است و ادعا میکند که اسلام آشکارا از تهاجم مسلمانان بر ضد غیرمسلمانان حمایت میکند. بنابر گفته وی: «برخی غربیها میگویند که غرب مشکلی با اسلام ندارد و فقط با افراطگرایی شدید اسلامی مشکل دارد… لکن مدرکی برای اثبات [این ادعا] موجود نیست … مشکل اساسی غرب بنیادگرایی اسلامی نیست بلکه اسلام است». علیرغم اینکه دولت جرج W. بوش اصرار دارد که جنگ آمریکا عله ترروریسم، نبردی بر ضد اسلام به شمار نمیرود، این آن چیزی نیست که در رسانههای عرب یا سخنرانیهای رهبران عرب بیان میشود و یا در ذهن اعراب وجود دارد. برای مثال بشارالاسد رهبر سوریه در اجلاس دهم سران سازمان کنفرانس اسلامی گفت که حملات ۱۱ سپتامبر: بهانه و مستمسکی به دست گروهی متعصبین و بدسگالان [که بخشی از دولت آمریکا به شمار میروند] داد که به ارزشها و اصول انسانی حمله کنند. این متعصبین دیدگاه وحشیانه خود را نسبت به جامعه جهانی آشکار کردند و شروع به عرضه [نظریه] اصالت زد و به جای گفتوگو، ستم را جای داد، و نژادپرستی به جای تساهل کردهاند. آنها حتی شروع به خلق دشمن فریبنده و زشتی کردهاند که نام آن را «اسلام» گذاردهاند . گفتهاند که اسلام این است، درحالی که اسلام هیچ نسبتی با آن ندارد». خست وزیر سابق مالزی ماهاتیر محمد افزود که: «ما، تمام امت اسلام، با خفت و رسوائی تهدید میشویم. دین ما لکهدار شده، مکانهای مقدس ما را حرمت شکستهاند و کشورهای ما اشغال شده است» و به تمام مسلمانان از «ستم و تحقیر» نسبت به دینشان که متهم به تروریسم شده است، رنج میبرند. این نظریه به وسیله سخنرانیهای برخی مقامات مذهبی آمریکا که به طور گستردهای در رسانههای عرب پخش میگردد، به اعراب القا شده است. برای مثال فرانکلین گراهام درباره اسلام گفته است:
من اعتقاد دارم که آن دین شیطانی و شریرانهای است. مهمان میزگرد شبکه فاکس نیوز، بیل اوریلی، تدریس «دین دشمنان آمریکا» را در دانشگاههای آمریکا تقبیح کرد و تخصیص یک درس دانشگاهی در مورد اسلام را در دانشگاههای آمریکا Meinkanpf در سال ۱۹۴۱ یکسان دانست. پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ بسیاری گزارشگران تلویزیونی، روزنامهنگاران و شخصیتهای دانشگاهی و اعضای کنگره به اسلام حمله کردهاند و یا اعراب را تروریست توصیف کردهاند. بههرحال برخی غربیان معتقدند که «آموزههای اسلامی ارتباط ضعیفی با مسائل روز دارند نسبت به آنچه که مقامات سیاسی مدعیاند. در بهترین حالت رابطه ضعیفی بین پارسایی مذهبی و اعتقاد دینی از یک سو و از سوی دیگر گرایش به مسائلی نظیر جنگ و صلح یا دمواکراسی وجود دارد». به بیان دیگر اشخاصی که بر ایشان دین مهمترین امر است از طرفداران دموکراسی، حقوق بشر و موضوعاتی از این دست جدا نیستند. در اردن بیش از ۹۰ درصد دانشجویان معتقدند که تناقضی میان اسلام و دموکراسی و حقوق بشر وجود ندارد. هنگامی که آمریکا خواهان تغییرات در رسانههای عرب و یا سیستم آموزشی اعراب میشود برخی اعراب پاسخ میدهند که این بخش از تلاش محور «بوش ـ شارون» برای تسلط بر منطقه است. آنها تلاشهای آمریکا را در جهت «تعهد سیاسی آمریکا برای تحمیل فرهنگ آمریکایی ـ اسرائیلی درجهان عرب و نابودی فرهنگ اعراب» ارزیابی میکنند. حمایت آمریکا از برخی رژیمهای مستبد عرب ممکن است برای برخی رژیمهای عرب سادهتر باشد تا سیاست آمریکا را به گونهای توضیح دهند که خشم تودهها را از مشکلات سیاسی اقتصادی کشورشان به سمت آمریکا منحرف کند. تناقضی که در اینجا وجود دارد این است که چرا آمریکا هرگز به چالش موضع خصومتآمیز این کشورهای عرب برنمیخیزد؟ و چرا درست آمریکا به حمایت از این رژیمها ادامه میدهد که مواضع آنتی آمریکانیسم هستند؟ تنها توضیح منطقی برای این موضعگیری آمریکا که در جهان عرب مورد قبول است این است که آمریکا باور دارد که تنها جایگزین ممکن برای این دولتها حکومتهای اسلامی خواهند بود. این حمایت اشتباه از وضعیت موجود سبب گسترش آنتی آمریکانیسم به سبب نمود یافتن روابط میان آمریکا و حکام رایج این کشورها میشود. یک راه موجود این است که این رژیمها توسط آمریکا برای اصلاحات آرام و واقعی به سمت دموکراسی تحت فشار قرار گیرند. دلیل جدی دیگر آنتی آمریکانیسم حمایت از برخی رژیمهای مستبد عرب است که میان مردم خود نامحبوبند. آمریکا این رژیمها را با مقدار زیادی از کمکهای اقتصادی و نظامی حمایت میکند که سبب بقاء آنها در قدرت میشود. آمریکا هرگز کمکهایش را مشروط به فرآیند دموکراتیزه رسیدن نساخته است و بنابراین به این کمکها هرگز ـ به عنوان کمک به مردم این کشورها نگاه نمیشود. کمکهای اقتصادی آمریکا در برخی کشورهای عرب خیلی مورد احتیاج است اما نباید در جهت مصارف امنیتی و یا خرید سلاحهای بیمصرف استفاده شود و باید صرف توسعه اقتصادی ـ اجتماعی شود.
داوود کُتاب در این مورد میگوید: «هنگامی که یک عرب تلاش میکند آرزوهایش در زمینه آزادی شخصی را، با حقایقی نظیر وجود ناامیدی در کشورش، حمایت آمریکا از دولت او و حضور روبه گسترش فرهنگ غربی وفق دهد، این برای او آسانتر است که آمریکا را متهم کند تا اینکه ریسک بالای سخن گفتن علیه دیکتاتور را بپیذیرد». او اضافه میکند که حمایت اعراب از آمریکا «دشوار خواهد بود تا زمانی که اعراب بتوانند آن طور که میخواهند بدون ستم و محدود شدن زندگی کنند. زمانی که بتوانند نگرانیهای خود را پیرامون دولتهایشان بدون ترس از مجازات، بیان کنند». در حقیقت آمریکا باید کار بیشتری برای کمک به اعراب برای عملی ساختن اهدافشان با اقدامهایی نظیر تلاش در جهت حل بحران خاورمیانه، بازپس کشی نیروهای خود از خاورمیانه، مشروط ساختن کمکهای خود به دموکراتیزاسیون و پیشرفت در حقوق بشر انجام دهد. باید کمکهای نظامی خود را با کمکهای اقتصادی جایگزین سازد. اسرار حسابهای رژیمهای عرب را در بانکهای آمریکا و اروپا آشکار کند و به آنها در جهت گام نهادن در راستای توسعه فشار وارد کند.
از حملات ۱۱ سپتامبر، بسیاری از کشورهای عرب در یک سیر قهقرایی در زمینه حقوق بشر و مشارکت سیاسی قرار گرفتهاند. براساس گفته خوری، سرکوب «بسیاری از اعراب به عنوان همکاری دولتهایشان در نبرد علیه تروریسم، که سبب دلگرمی زیاد دولتهای عرب به حمایتهای اقتصادی و نظامی آمریکا شده است، سبب افزایش عقاید ضدآمریکایی در سطح گسترده و در میان نخبگان سیاسی خواهد شد». هژیر تیموریان استدلال میکند که احساسات ضدغربی در جهان عرب عمدتاً نارضایتی اعراب از حکومتهایشان را آشکار میسازد. او اعتقاد دارد که اعراب «دولتهایشان را بسیار فاسد و مستبد میبینند و به دلیل آنکه آمریکا سالانه میلیونها دلار به این رژیمهای عرب کمک میکند نظر جمعی آنان را نوکر آمریکا میداند». البته آمریکا منافع مشترکی با برخی رژیمهای عرب دارد و از آنها در ازای ضمانت تأثیر و حفظ منافع آمریکا در منطقه، حمایت میکند.
چنانکه یکی از مقامات سابق دولت آمریکا چنین گفته: «شاید از همه گمراهانهتر [این بود که] ما به کشورهای میانهرو عرب اجازه دادیم تا اقتصادهای داخلی را به سمت آمریکا منحرف کنند و اینگونه آنتی آمریکایسم را گسترش دهند، چراکه آنها به ما گفتند که این امر حکومت کردن آنها را آسانتر میسازد و سبب میشود که ما مطمئن شویم که و در مسائل منطقه از حمایت آنان برخورداریم. این رژیمهای فاسد، مستبد و نامسوول در برابر خواست ملتهایشان بودند و اکنون یک اجماع جهانی وجود دارد که [میگوید] آمریکا این رژیمها را در قدرت حفظ میکند تا به منافعش خدمت کنند». بههرحال در همان زمان عقاید ضدآمریکایی به وسیله هزاران مقاله سمینار و سخنرانی و مصاحبه و نوشته منتشر شده است. در نوشتههایی با عنوانهای نظیر: «پاسخی به سوال جرج بوش، آیا اعراب از آمریکا متنفرند یا از سیاستهای آمریکا» و «بین موشکهای آمریکا و تانکهای شارون، قربانی کیست؟»، سیاست آمریکا در افغانستان و عراق با سیاست شارون مقایسه میشود.
مقالهای در یک روزنامه عمده مخالفین مصری نوشته است: «آمریکا با مصر مانند یک کودک در دبستان برخورد میکند که آمریکا در آن معلم است، هم سؤالات را طرح میکند و هم آن را تصحیح میکند به رفتار ریاکارانه در قبال جهان عرب: مقامات رسمی آمریکا مرتباً پیرامون دموکراسی و حقوق بشر سخن میگویند، اما اعمال آنها عموماً در حمایت از دموکراسی و حقوق بشر نیست. بلکه دموکراسی به وسیله حمایت آمریکا از رژیمهای سرکوبگر عرب تضعیف شده است و آمریکا هرگز این رژیمها را در دموکراتیزه کردن و رعایت حقوق بشر تشویق نمیکند.
اعراب میگویند که این امر به آن دلیل است که این رژیمها بهترین کارپردزان منافع آمریکا هستند. عمده نفت خود را به ثمن بخس به آمریکا میفروشند، کشورهای خود را به روی پایگاههای آمریکایی گشودهاند، سلطه و کنترل آمریکا را بر منابع اقتصادی اعراب، از جمله نفت، تأمین میکنند و جهان عرب را به مصرفکننده عظیم محصولات آمریکایی تبدیل کردهاند. به علاوه دولتهای عرب مخارج عظیمی را صرف خرید سلاحهای غیرضروری میکنند که به آنها این امکان را میدهد که به جای توسعه اقتصادی ـ اجتماعی مردم خود را سرکوب کنند.
این رفتار ریاکارانه در تهاجم آمریکا به عراق برای «آزادسازی» مردم آن، در حالی که بازگشت رژیم کویت به قدرت [پس از جنگ اول خلیج فارس] بدون اصلاحات عمدهای انجام شد، یا دفاع آمریکا از عربستان سعودی بدون درخواست از دولت آن برای گسترش مشارکت سیاسی شهروندان، یا سکوت در برابر کودتای نظامی الجزایر برضد احزاب اسلامی که در انتخابات پیروز شده بودند، منعکس شده است. در کنار تمام اینها نگاه غالب در جهان عرب این است که سیاست خارجی آمریکا در قبال بحران اعراب ـ اسرائیل توسط لابی طرفدار اسرائیل شکل میگیرد.
منبع: اندیشکده روابط بین الملل
نویسنده مدعی است نفرت از آمریکا عمدتاً به دلیل حمایت اقتصادی، سیاسی و نظامی آمریکا از اسرائیل است که اسرائیل را قادر ساخته است برجهان عرب توفق یافته و آن را تحقیر نماید. به علاوه نویسنده به حملات هوایی و تحریمهای آمریکا علیه برخی کشورهای عرب و همچنین اشغال عراق، حمایت آشکار از رژیمهای غیردموکراتیک عرب، ایجاد پایگاههای نظامی در برخی کشورهای عرب، جنگ آمریکا علیه اسلام و شهروندان آمریکائی عربتبار یا مسلمان اشاره میکند و نتیجه میگیرد که اگر آمریکا میخواهد که به این تنفر پایان دهد باید به حل بحران اعراب و اسرائیل کمک کند و سیاست خود را در قبال جهان عرب تغییر دهد، از جمله اشغال عراق، بستن پایگاههای نظامی در منطقه و حمایت از آزادی بیان واقعی و دموکراتیزاسیون.
نفرت از آمریکا پدیده جدیدی نیست، با این حال منابع و علائم متعدد آمریکاستیزی در جهان عرب، ریشهیابی دلایل اصلی آن را مشکل میسازد. در حالت کلی میتوان گفت که اعراب ۳ دلیل عمده برای مخالفتشان با آمریکا دارند: اول: حمایت اقتصادی، سیاسی و نظامی آمریکا از اسرائیل که در نتیجه آن اسرائیل توانسته است بر جهان عرب فائق آید و سرزمینهایشان را غضب کند.
دوم: حملات هوائی و تحریمهای آمریکا علیه برخی کشورهای عرب و اشغال عراق. سوم: حمایت از برخی رژیمهای غیرمردمسالار عرب، ایجاد پایگاههای نظامی در کشورهای عربی و جنگ آمریکا علیه اسلام و شهروندان عربتبار و مسلمان خود. با توجه به این موارد، بسیاری اعراب چارهای جز تنفر از آمریکا و اسرائیل و رهبرانشان ندارند و در نتیجه، جذب جنبشهای اسلامی یا سازمانهای تروریستی میشوند یا نسبت به آنها بیتفاوتند. آمریکا در ۳۰ سال گذشته کوشیده است بحران اعراب و اسرائیل را براساس قطعنامههای ۲۴۲ و ۳۳۸ شورای امنیت حل کند و این امر سبب امضای پیمان صلح میان مصر، اردن و اسرائیل شده است و همچنین پایگاههایی در برخی کشورهای عربی برای حفاظت از رژیمهای آنها تأسیس کرده است. آمریکا به کشورهای مصر، اردن، مراکش، یمن و برخی دیگر از کشورهای عربی کمکهای اقتصادی و سیاسی کرده است. همچنین آمریکا در سال ۹۱ براساس درخواست کویت و سایر کشورهای عربی و با مشارکت نیروهای مصری، سوری و کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس با عراق جنگید. اما اعراب تمام آنچه را که ذکر شد به عنوان اعمال آمریکا در جهت تلاش برای حفظ اسرائیل همانند برخی رژیمهای دیگر عرب خاورمیانه که به منافع آمریکا خدمت میکنند، مینگرند.
بارها گفته شده است که آمریکا با این اعمال هرگز درصدد توسعه، تقویت دموکراسی و حقوق بشر در جهان عرب نبوده است. گسترش آمریکاستیزی در سراسر جهان: همان طور که نظرسنجی عمومی موسسه Pew در ۴۴ کشور جهان نشان میدهد، در چند سال گذشته، ایالات متحده با رشد آمریکاستیزی در تمام کشورهای جهان مواجه شده است. مردم در این کشورها، با یکجانبهگرائی آمریکا، تصمیم آمریکا برای جنگ با عراق و دیگر کشورها، استراتژی پیشدستی دفاعی آمریکا (برنامه «جنگ ستارگان») ، حرکت برای جهانیسازی در تجارت و حقوق بشر و شیوههای محیط زیستی آمریکا، مخالف بودهاند.
دشمنی با آمریکا در جهان عرب و جنوب غربی آسیا آشکارتر است، جائی که منتقدان آمریکا مدعیاند کانون توجه هژمونیک آمریکا بر روی آن متمرکز است. به هر حال بسیاری از مردم در جهان معتقدند که آمریکا منافع کشورشان را در تدوین سیاست بینالمللی یا منطقهای به حساب نمیآورد. با این پیشزمینه، جنگ با عراق سبب تقویت احساسات ضدآمریکائی و جدائی آمریکا از متحدان سنتی و استراتژیک جدیدش گردید. اکثریت مردم در جهان عرب و اسلام، فرانسه، اسپانیا، انگلیس، آلمان و روسیه مخالف استفاده از قدرت نظامی علیه عراق بودند. این احساسات در تظاهرات عظیمی که در سراسر جهان صورت گرفت، قابل مشاهده بود.
فعالان ضدجنگ استدلال میکردند که انگیزه جنگ علیه عراق، کنترل نفت عراق است و استدلال میکردند که مناقشه اسرائیل ـ فلسطین تهدید بزرگتری برای ثبات در منطقه خاورمیانه است. به علاوه، خیلی از اعراب معتقدند که هدف اصلی اشغالگری آمریکا در عراق افزایش امنیت اسرائیل و تأمین نفت ایالات متحده است. علل گرایشهای ضدآمریکائی در جهان عرب بسیار پیچیده است و براساس یک دلیل خاص نمیتواند توضیح داده شود. دلایل خارجی و داخلی متعددی برای نفرت اعراب از آمریکا وجود دارد که به ۴ گروه اصلی تقسیم میشود:
۱) حمایت آمریکا از اسرائیل و موضعگیریاش در درگیری اعراب و اسرائیل.
۲) حمله نظامی آمریکا، مجازاتهای آمریکا علیه برخی کشورهای عربی و وجود پایگاههای آمریکا در جهان عرب.
۳) حمایت آمریکا از برخی رژیمهای مستبد عرب و موضع خصومتآمیز آمریکا در برابر اسلام و شهروندان آمریکایی عربتبار و مسلمان.
۴) رفتار ریاکارانه آمریکا در زمینه دموکراسی و حقوقبشر در جهان عرب.
آنچه در ادامه میآید منطق نهفته در ورای هر یک از این استدلالها را بررسی میکند:
۱) حمایت آمریکا از اسرائیل و موضعش در مناقشه اعراب و اسرائیل. حمایت سیاسی در طول ۵۰ سال گذشته آمریکا همواره در درگیریهای اسرائیل و فلسطینیها و اعراب در کنار اسرائیل بوده است. دلایل بسیار آشکاری برای این رفتار وجود دارد. برای نمونه آمریکا اسرائیل را نزدیکترین متحد و تنها شریک قابل اعتماد در خاورمیانه میداند. بنابراین آمریکا حمایتهای سیاسی گستردهای از اسرائیل در شورای امنیت، مجمع عمومی سازمان ملل و سایر مجامع بینالمللی به عمل میآورد. حمایتهای سیاسی آمریکا از اسرائیل در بسیاری موارد غیرمنصفانه و به ضرر جهان عرب بوده است.
نتیجه این رویکرد، نفرت از آمریکا در جهان عرب بوده است. در حالی که دولت آمریکا همواره درگیر تلاش برای حل منازعه اعراب و اسرائیل بوده، موضعگیری آن همواره با افکار عمومی در جهان عرب اختلاف داشته است. برای مثال، آمریکا هرگز صهیونیسم را نژادپرستانه و به استثناء جنگ صحرای سینا در سال ۱۹۵۶، هرگز اسرائیل را برای خروج از اراضی اعراب تحت فشار قرار نداده است. به علاوه آمریکا بارها از حق وتو برای ناکام گذاردن هر قطعنامهای در شورای امنیت که اعمال اسرائیل را در استفاده گسترده از زور برای سرکوب فلسطینیها محکوم میکند استفاده کرده است. جبرئیل ربوب مشاور امنیتی یاسر عرفات در واکنش به وتوی یک قطعنامه ضداسرائیلی توسط آمریکا گفت :
« این عمل پوششی برای اشغالگری اسرائیل و حمایت از ویرانی و کشتار فلسطینیان فراهم کرد.» شکی نیست که ارتباط میان وتو آمریکا و حملات اسرائیلیها علیه فلسطینیها موجب افزایش خصومت و تروریسم علیه آمریکا در جهان عرب خواهد شد، مادامی که این درگیری ادامه داشته است. حمایت اقتصادی اسرائیل بزرگترین دریافتکنندة کمکهای اقتصادی از آمریکا در جهان است که یکپنجم از مجموع کمکهای خارجی آمریکا را دریافت میکند. از سال ۱۹۴۹ تاکنون علیالخصوص پس از ۱۹۷۰، آمریکا به اسرائیل حدود ۸۵ میلیارد دلار در قالب کمکهای مختلف اعطا کرده است.
کمک آمریکا به اسرائیل به عنوان تلاش آمریکا برای تقویت اقتصاد اسرائیل و کمک به اسرائیل در اشغال سرزمینهای اعراب و فلسطینیها تعبیر میشود. منتقدان سیاستهای آمریکا میگویند، اسرائیل یکی از ثروتمندترین کشورهای منطقه است و کشورهای عرب و آفریقائی زیادی وجود دارند که به این کمکها بیش از اسرائیل احتیاج دارند. در همان حال سایر اعراب مخالف این نظرند و معتقدند بدون این کمکها اسرائیل متلاشی خواهد شد. ارزشی ندارد که آمریکا از چند کشور عرب همانند مصر، اردن، مراکش و دولت خودگردان فلسطین و برخی کشورهای دیگر با کمکهای اقتصادی حمایت کند. به هرحال اعراب به حمایت آمریکا به مثابه حمایت از رژیمهای غیردموکراتیک مینگرند و معتقدند که این کمکها در خدمت توسعه واقعی نیست.
حمایت نظامی آمریکا از اسرائیل با جنگافزارهای پیشرفته همانند هلیکوپترهای تهاجمی و جتهای جنگنده حمایت میکند؛ موشکهایی که برای هدف قرار دادن فلسطینیها استفاده میشود و شهروندان بیگناه را از بین میبرد (اعراب اعتقاد دارند عمداً اینگونه عمل میشود). خانهها و مغازهها و سایر ساختمانها را ویران میکنند و برای مدتهای طولانی علیه لبنان، عراق و نیز حمله هوائی به راکتور اوسیراک در سال ۱۹۸۱ ـ و سوریه مانند حمله پاییز ۲۰۰۳ - استفاده شده است. آمریکا متعهد شده که امنیت اسرائیل را در کنار تمام کشورهای عرب حفظ کند و این امرباعث شده است که اسرائیل در جنگهایش علیه کشورهای عربی پیروز شود.
همراهی آمریکا در فروش جنگافزار به اسرائیل به عنوان نوعی کمک به اسرائیل تعبیر میشود که اسرائیل را قادر میسازد برتری نظامیاش را بر کشورهای عربی، حفظ کند. تحلیلگری میگوید: کمکهای نظامی آمریکا همسو با «علاقه اسرائیل برای غلبه استراتژیک بر فلسطینیها و در حالت کلی بر کل خاورمیانه است. این در راستای منافع درازمدت آمریکاست که اسرائیل را یک رژیم مقتدر نظامی و جنگطلب که به او وابسته است نگه دارد و صلح واقعی میتواند این رابطه را از بین ببرد. برخی اعراب استدلال میکنند که بدون کمکهای نظامی سخاوتمندانه آمریکا، اسرائیل قادر نخواهد بود که بر قوای نظامی اعراب غلبه کند و اشغالگریاش را در سرزمین اعراب ادامه دهد. «ناصر» در جنگ ۱۹۶۷ اعلام کرد، آمریکا و انگلیس در حمله به مصر درگیر شدهاند (هر چند بعدها گفت که آنها از اسرایئل حمایت نظامی میکنند). اعراب براساس گفتهی ابوعوده «باور دارند که غلبه اسرائیل بر اعراب با کمکهای آمریکا و انگلیس به اسرائیل ممکن شده است.» حمایت آمریکا از اسرائیل مکرراً توسط سیاستمداران ، افسران نظامی و روزنامهنگاران عرب در طول ۵۰ سال گذشته تکرار شده است.
این نگرش و با تکرار آن در رسانههای عربی از جمله تلویزیون ، رادیو ، روزنامهها ، سمینارها ، راهپیماییها و سخنان واعظان مساجد و نخبگان سیاسی و خود رژیمهای سیاسی تقویت شده است. تمام این منابع تأکید میکنند که حمایت آمریکا از اسرائیل غیرعادلانه، نامتوازن ، نژادپرستانه و دلیل اصلی پیروزی اسرائیل بر اعراب است. این منابع از حملات هوائی و بمباران اسرائیل در مناطق فلسطینی ، لبنان ، کشتار شهروندان آنها ، ویرانی خانهها و اموال آنها توسط بمبهای جنگنده، هلیکوپترها ، توپخانهها و تانکهای ساخت آمریکا برای تقویت این دیدگاه استفاده میکنند و تمام این عوامل موجب گسترش آمریکاستیزی میشود.
اشغالگری آمریکا و اعمال مشابه در عراق بلاشک سبب افزایش آمریکاستیزی در میان اعراب خواهد شد. ایستگاههای تلویزیونی، ماهوارهای عربی و ۲۴ ساعته اعمال پرخاشگرانه آمریکاییها و اسرائیلیها را در عراق و فلسطین پوشش میدهند. همانند قبل باید یادآوری شود که آمریکا بسیاری از کشورهای عرب همانند مصر، اردن، مراکش و یمن را با آموزشها و کمکهای نظامی حمایت میکند و همچنین کشورهای شورای خلیج فارس را تحت حمایت نظامی خود دارد، ولی این کمکها در میان افکار عمومی اعراب به عنوان تلاش برای تقویت رژیمهای غیردموکراتیک، اما دوست آمریکا برای باقیماندن در قدرت و سرکوب مردمشان تلقی میشود تا دفاع از اعراب در برابر اسرائیل. سیاست آمریکا در قبال درگیری اعراب و اسرائیل برداشت اعراب از موضعگیری آمریکا این است که آمریکا کاملاً حامی اسرائیل است و همواره مواضع اسرائیل را در این بحرانها را قابل قبول میداند.
همچنین آمریکا معیارهای دوگانهای را دربارهی سلاحهای هستهای اسرائیل و جهان عرب به کار میگیرد چرا که آمریکا هرگز توانائی نظامی هستهای اسرائیل را در دایره بازرسی سازمان ملل قرار نداده است و مجازاتی را برای برنامههای سلاحهای غیرمتعارف اسرائیل اعمال نکرده، در حالی که هر دوی این اعمال را علیه کشورهای عرب انجام داده است. کشورهای عربی موضعگیری آمریکا را در بحران اعراب و اسرائیل یکجانبه میدانند و حس میکنند دولت آمریکا یک میانجی بیطرف در این درگیری نیست.
سؤالی که اعراب در طول نیم قرن گذشته پیوسته از خود پرسیدهاند این است که چرا آمریکا سخاوتمندانه از اسرائیل حمایت سیاسی، اقتصادی و نظامی به عمل میآورد؟ پاسخی که به این سوال داده شده این است که غرب و خصوصاً آمریکا اسرائیل را خلق کردهاند و اسرائیل تنها متحد استراتژیک قابل اعتماد آنها علیه بلوک کمونیسم در طول جنگ سرد بوده است و اکنون نیز پایگاهی برای کنترل منطقه به شمار میرود. چیزی که ذکر نمیشود این است که آمریکا امنیت چند رژیم عرب را تضمین کرده است و آنها را با کمکهای نظامی و اقتصادی کمک میکند، ولی اعراب از کمک آمریکا به این کشورها قدردانی نمیکنند چراکه معتقدند آمریکا حقیقتاً از رژیمهای غیردموکراتیک حمایت میکند نه از کشورها. البته کشورهای عربی و شبکههای تلویزیونی آنها نیز سخنی از کمک آمریکا به کشورشان به میان نمیآورند و این مسأله سبب میشود که مردم فکر کنند قسمت اعظم این کمکها به حسابهای مخفی اعضای فاسد رژیمهای مستبد سرازیر میشود. سیاست و رفتار آمریکا در قبال برخی کشورهای عربی آمریکا سیاستی را در قبال کشورهای عربی دنبال میکند که خصومتآمیز و متجاوزانه به نظر میرسد. همانند حملههای هوائی به لیبی، سودان و عراق، که سبب مرگ تعدادی از شهروندان بیگناه عرب شده است. این امر به اضافهی تهاجم و اشغال عراق با پیشفرضهای غلط و نیز مجازاتهای سیاسی و اقتصادی علیه لیبی، عراق و سوریه و رفتار غیرانسانی آمریکا با شهروندان عربتبار و مسلمان علیالخصوص در گونتانامو مزید بر علت شده است.
تصویر زندانیهای به زنجیر کشیده شده که توسط حفاظهای مسلح محفوظ شدهاند، به علاوه گزارشهای تبعیضآمیز دولت آمریکا دربارهی شهروندان خود پس از ۱۱ سپتامبر که عربتبار و مسلمان هستند را نیز باید به آن اضافه کرد. گزارشها حاکی است که هزاران عرب و مسلمان بازداشت و مورد بدرفتاری قرار گرفتهاند. این رفتار سیاستی نژادپرستانه است. هزاران عرب تحصیلکرده کارشان را رها کردند و همراه با عواطف ضدآمریکایی به کشورهایشان بازگشتند. سفارتخانههای آمریکا در سراسر جهان عرب از اعطای ویزا به شهروندان عرب امتناع میکنند و براساس برخی گزارشها در فرودگاههای آمریکا با اعراب بدرفتاری میشود. همچنین گفته میشود که آمریکا در پی اجرای «جنگ رسانهای علیه اسلام» است. از دیدگاه اعراب این ارزشی ندارد که آمریکا در سال ۹۰ در عراق در پاسخ به درخواست کویت و عربستان سعودی و دیگر کشورهای عرب وارد عمل شد. در نبرد سال ۹۱، واحدهای سوری، مصری و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس تحت رهبری نیروهای آمریکائی علیه عراق جنگیدند. این کشورها بخش اعظمی از هزینههای جنگ را تقبل کردند.
اینگونه ادعا میشود که مجازاتهای آمریکا علیه عراق به منظور تضعیف رژیم سابق این کشور و کاهش تهدید آن اعمال شد. در عوض کشورهای عربی آمریکا را با کمکهای لجستیک و دایر نمودن پایگاههای نظامی در قلمروشان برای نظارت در منطقه پرواز ممنوع جنوب عراق در دهه ۹۰ حمایت کردند. پایگاههای نظامی آمریکا در برخی کشورهای عرب وجود پایگاههای نظامی آمریکا در عربستان سعودی، قطر، امارات عربی متحده و بحرین و آموزشها تمرینهای نظامی مشترک با مصر، اردن و مراکش به عنوان استعمار نوین آمریکا و راهی برای کنترل بیشتر آمریکا بر منافع نفتی تعبیر میشود. اعتقاد بر این است که این استعمار جدید به دنبال کنترل امور سیاسی و اقتصادی اعراب به منظور استیلای آمریکا برخاورمیانه است. آمریکا از پایگاههایش در جهان عرب در مواقع ضروری نظیر جنگ افغانستان و تحمیل منطقهی پرواز ممنوع در جنوب عراق و سپس اشغال و حمله به عراق استفاده میکند. ادعایی که بارها تکرار شده است این است که آمریکا از رژیمهای حاکم بر منطقه در جهت ابقای وفاداریشان به آمریکا توسط آموزش نیروهای نظامی وفادار به این رژیمها و همکاری اطلاعاتی با آنها حمایت میکند. رامی خوری یک تحلیلگر مشهور مسائل منطقه، این بدگمانی را به طور خلاصه چنین بیان میکند:
«این احساس در میان بسیاری از شهروندان و سیاستمداران عرب وجود دارد که حرکتهای انجام شده علیه عراق، تلاشی در جهت ترسیم مجدد نقشه خاورمیانه و در راستای منافع استراتژیک آمریکا و اسرائیل است.» استدلالهای مشابهی توسط اسامه بن لادن بیان شده است که حضور پایگاههای نظامی آمریکا در عربستان سعودی خصوصاً در نزدیکی مکه، تجاوز به حریم اسلامی است که حضور هر غیرمسلمانی را در این منطقه مقدس ممنوع میکند. او با این استدلال علیه آمریکا اعلام جهاد کرده است: «حضور آمریکا که اشغال سرزمین اسلام و مقدسترین مکان شبهجزیره عربستان تلقی میشود سبب چپاول ثروتهای آن توسط آمریکا، امر و نهی کردن و تحقیر ساکنان آن است.» باید گفت نزد اعراب این ارزشی ندارد که وجود پایگاه و انجام مانورهای آمریکا به درخواست برخی کشورهای عرب انجام میشود.
همچنین بسیاری از اعراب استدلال میکنند که دلیل تأسیس پایگاههای آمریکا تأمین امنیت و حمایت از اسرائیل برخی رژیمهای درست و حافظ منافع آمریکا در منطقه بوده است. جنگ آمریکا بر ضد اسلام و نظریه برخورد تمدنها ساموئل هانتینگتون در نظریه مشهور برخورد تمدنهایش استدلال میکند که تفاوتهای فرهنگی و مذهبی دلایل اصلی درگیریها در جهان پس از جنگ سرد است و ادعا میکند که اسلام آشکارا از تهاجم مسلمانان بر ضد غیرمسلمانان حمایت میکند. بنابر گفته وی: «برخی غربیها میگویند که غرب مشکلی با اسلام ندارد و فقط با افراطگرایی شدید اسلامی مشکل دارد… لکن مدرکی برای اثبات [این ادعا] موجود نیست … مشکل اساسی غرب بنیادگرایی اسلامی نیست بلکه اسلام است». علیرغم اینکه دولت جرج W. بوش اصرار دارد که جنگ آمریکا عله ترروریسم، نبردی بر ضد اسلام به شمار نمیرود، این آن چیزی نیست که در رسانههای عرب یا سخنرانیهای رهبران عرب بیان میشود و یا در ذهن اعراب وجود دارد. برای مثال بشارالاسد رهبر سوریه در اجلاس دهم سران سازمان کنفرانس اسلامی گفت که حملات ۱۱ سپتامبر: بهانه و مستمسکی به دست گروهی متعصبین و بدسگالان [که بخشی از دولت آمریکا به شمار میروند] داد که به ارزشها و اصول انسانی حمله کنند. این متعصبین دیدگاه وحشیانه خود را نسبت به جامعه جهانی آشکار کردند و شروع به عرضه [نظریه] اصالت زد و به جای گفتوگو، ستم را جای داد، و نژادپرستی به جای تساهل کردهاند. آنها حتی شروع به خلق دشمن فریبنده و زشتی کردهاند که نام آن را «اسلام» گذاردهاند . گفتهاند که اسلام این است، درحالی که اسلام هیچ نسبتی با آن ندارد». خست وزیر سابق مالزی ماهاتیر محمد افزود که: «ما، تمام امت اسلام، با خفت و رسوائی تهدید میشویم. دین ما لکهدار شده، مکانهای مقدس ما را حرمت شکستهاند و کشورهای ما اشغال شده است» و به تمام مسلمانان از «ستم و تحقیر» نسبت به دینشان که متهم به تروریسم شده است، رنج میبرند. این نظریه به وسیله سخنرانیهای برخی مقامات مذهبی آمریکا که به طور گستردهای در رسانههای عرب پخش میگردد، به اعراب القا شده است. برای مثال فرانکلین گراهام درباره اسلام گفته است:
من اعتقاد دارم که آن دین شیطانی و شریرانهای است. مهمان میزگرد شبکه فاکس نیوز، بیل اوریلی، تدریس «دین دشمنان آمریکا» را در دانشگاههای آمریکا تقبیح کرد و تخصیص یک درس دانشگاهی در مورد اسلام را در دانشگاههای آمریکا Meinkanpf در سال ۱۹۴۱ یکسان دانست. پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ بسیاری گزارشگران تلویزیونی، روزنامهنگاران و شخصیتهای دانشگاهی و اعضای کنگره به اسلام حمله کردهاند و یا اعراب را تروریست توصیف کردهاند. بههرحال برخی غربیان معتقدند که «آموزههای اسلامی ارتباط ضعیفی با مسائل روز دارند نسبت به آنچه که مقامات سیاسی مدعیاند. در بهترین حالت رابطه ضعیفی بین پارسایی مذهبی و اعتقاد دینی از یک سو و از سوی دیگر گرایش به مسائلی نظیر جنگ و صلح یا دمواکراسی وجود دارد». به بیان دیگر اشخاصی که بر ایشان دین مهمترین امر است از طرفداران دموکراسی، حقوق بشر و موضوعاتی از این دست جدا نیستند. در اردن بیش از ۹۰ درصد دانشجویان معتقدند که تناقضی میان اسلام و دموکراسی و حقوق بشر وجود ندارد. هنگامی که آمریکا خواهان تغییرات در رسانههای عرب و یا سیستم آموزشی اعراب میشود برخی اعراب پاسخ میدهند که این بخش از تلاش محور «بوش ـ شارون» برای تسلط بر منطقه است. آنها تلاشهای آمریکا را در جهت «تعهد سیاسی آمریکا برای تحمیل فرهنگ آمریکایی ـ اسرائیلی درجهان عرب و نابودی فرهنگ اعراب» ارزیابی میکنند. حمایت آمریکا از برخی رژیمهای مستبد عرب ممکن است برای برخی رژیمهای عرب سادهتر باشد تا سیاست آمریکا را به گونهای توضیح دهند که خشم تودهها را از مشکلات سیاسی اقتصادی کشورشان به سمت آمریکا منحرف کند. تناقضی که در اینجا وجود دارد این است که چرا آمریکا هرگز به چالش موضع خصومتآمیز این کشورهای عرب برنمیخیزد؟ و چرا درست آمریکا به حمایت از این رژیمها ادامه میدهد که مواضع آنتی آمریکانیسم هستند؟ تنها توضیح منطقی برای این موضعگیری آمریکا که در جهان عرب مورد قبول است این است که آمریکا باور دارد که تنها جایگزین ممکن برای این دولتها حکومتهای اسلامی خواهند بود. این حمایت اشتباه از وضعیت موجود سبب گسترش آنتی آمریکانیسم به سبب نمود یافتن روابط میان آمریکا و حکام رایج این کشورها میشود. یک راه موجود این است که این رژیمها توسط آمریکا برای اصلاحات آرام و واقعی به سمت دموکراسی تحت فشار قرار گیرند. دلیل جدی دیگر آنتی آمریکانیسم حمایت از برخی رژیمهای مستبد عرب است که میان مردم خود نامحبوبند. آمریکا این رژیمها را با مقدار زیادی از کمکهای اقتصادی و نظامی حمایت میکند که سبب بقاء آنها در قدرت میشود. آمریکا هرگز کمکهایش را مشروط به فرآیند دموکراتیزه رسیدن نساخته است و بنابراین به این کمکها هرگز ـ به عنوان کمک به مردم این کشورها نگاه نمیشود. کمکهای اقتصادی آمریکا در برخی کشورهای عرب خیلی مورد احتیاج است اما نباید در جهت مصارف امنیتی و یا خرید سلاحهای بیمصرف استفاده شود و باید صرف توسعه اقتصادی ـ اجتماعی شود.
داوود کُتاب در این مورد میگوید: «هنگامی که یک عرب تلاش میکند آرزوهایش در زمینه آزادی شخصی را، با حقایقی نظیر وجود ناامیدی در کشورش، حمایت آمریکا از دولت او و حضور روبه گسترش فرهنگ غربی وفق دهد، این برای او آسانتر است که آمریکا را متهم کند تا اینکه ریسک بالای سخن گفتن علیه دیکتاتور را بپیذیرد». او اضافه میکند که حمایت اعراب از آمریکا «دشوار خواهد بود تا زمانی که اعراب بتوانند آن طور که میخواهند بدون ستم و محدود شدن زندگی کنند. زمانی که بتوانند نگرانیهای خود را پیرامون دولتهایشان بدون ترس از مجازات، بیان کنند». در حقیقت آمریکا باید کار بیشتری برای کمک به اعراب برای عملی ساختن اهدافشان با اقدامهایی نظیر تلاش در جهت حل بحران خاورمیانه، بازپس کشی نیروهای خود از خاورمیانه، مشروط ساختن کمکهای خود به دموکراتیزاسیون و پیشرفت در حقوق بشر انجام دهد. باید کمکهای نظامی خود را با کمکهای اقتصادی جایگزین سازد. اسرار حسابهای رژیمهای عرب را در بانکهای آمریکا و اروپا آشکار کند و به آنها در جهت گام نهادن در راستای توسعه فشار وارد کند.
از حملات ۱۱ سپتامبر، بسیاری از کشورهای عرب در یک سیر قهقرایی در زمینه حقوق بشر و مشارکت سیاسی قرار گرفتهاند. براساس گفته خوری، سرکوب «بسیاری از اعراب به عنوان همکاری دولتهایشان در نبرد علیه تروریسم، که سبب دلگرمی زیاد دولتهای عرب به حمایتهای اقتصادی و نظامی آمریکا شده است، سبب افزایش عقاید ضدآمریکایی در سطح گسترده و در میان نخبگان سیاسی خواهد شد». هژیر تیموریان استدلال میکند که احساسات ضدغربی در جهان عرب عمدتاً نارضایتی اعراب از حکومتهایشان را آشکار میسازد. او اعتقاد دارد که اعراب «دولتهایشان را بسیار فاسد و مستبد میبینند و به دلیل آنکه آمریکا سالانه میلیونها دلار به این رژیمهای عرب کمک میکند نظر جمعی آنان را نوکر آمریکا میداند». البته آمریکا منافع مشترکی با برخی رژیمهای عرب دارد و از آنها در ازای ضمانت تأثیر و حفظ منافع آمریکا در منطقه، حمایت میکند.
چنانکه یکی از مقامات سابق دولت آمریکا چنین گفته: «شاید از همه گمراهانهتر [این بود که] ما به کشورهای میانهرو عرب اجازه دادیم تا اقتصادهای داخلی را به سمت آمریکا منحرف کنند و اینگونه آنتی آمریکایسم را گسترش دهند، چراکه آنها به ما گفتند که این امر حکومت کردن آنها را آسانتر میسازد و سبب میشود که ما مطمئن شویم که و در مسائل منطقه از حمایت آنان برخورداریم. این رژیمهای فاسد، مستبد و نامسوول در برابر خواست ملتهایشان بودند و اکنون یک اجماع جهانی وجود دارد که [میگوید] آمریکا این رژیمها را در قدرت حفظ میکند تا به منافعش خدمت کنند». بههرحال در همان زمان عقاید ضدآمریکایی به وسیله هزاران مقاله سمینار و سخنرانی و مصاحبه و نوشته منتشر شده است. در نوشتههایی با عنوانهای نظیر: «پاسخی به سوال جرج بوش، آیا اعراب از آمریکا متنفرند یا از سیاستهای آمریکا» و «بین موشکهای آمریکا و تانکهای شارون، قربانی کیست؟»، سیاست آمریکا در افغانستان و عراق با سیاست شارون مقایسه میشود.
مقالهای در یک روزنامه عمده مخالفین مصری نوشته است: «آمریکا با مصر مانند یک کودک در دبستان برخورد میکند که آمریکا در آن معلم است، هم سؤالات را طرح میکند و هم آن را تصحیح میکند به رفتار ریاکارانه در قبال جهان عرب: مقامات رسمی آمریکا مرتباً پیرامون دموکراسی و حقوق بشر سخن میگویند، اما اعمال آنها عموماً در حمایت از دموکراسی و حقوق بشر نیست. بلکه دموکراسی به وسیله حمایت آمریکا از رژیمهای سرکوبگر عرب تضعیف شده است و آمریکا هرگز این رژیمها را در دموکراتیزه کردن و رعایت حقوق بشر تشویق نمیکند.
اعراب میگویند که این امر به آن دلیل است که این رژیمها بهترین کارپردزان منافع آمریکا هستند. عمده نفت خود را به ثمن بخس به آمریکا میفروشند، کشورهای خود را به روی پایگاههای آمریکایی گشودهاند، سلطه و کنترل آمریکا را بر منابع اقتصادی اعراب، از جمله نفت، تأمین میکنند و جهان عرب را به مصرفکننده عظیم محصولات آمریکایی تبدیل کردهاند. به علاوه دولتهای عرب مخارج عظیمی را صرف خرید سلاحهای غیرضروری میکنند که به آنها این امکان را میدهد که به جای توسعه اقتصادی ـ اجتماعی مردم خود را سرکوب کنند.
این رفتار ریاکارانه در تهاجم آمریکا به عراق برای «آزادسازی» مردم آن، در حالی که بازگشت رژیم کویت به قدرت [پس از جنگ اول خلیج فارس] بدون اصلاحات عمدهای انجام شد، یا دفاع آمریکا از عربستان سعودی بدون درخواست از دولت آن برای گسترش مشارکت سیاسی شهروندان، یا سکوت در برابر کودتای نظامی الجزایر برضد احزاب اسلامی که در انتخابات پیروز شده بودند، منعکس شده است. در کنار تمام اینها نگاه غالب در جهان عرب این است که سیاست خارجی آمریکا در قبال بحران اعراب ـ اسرائیل توسط لابی طرفدار اسرائیل شکل میگیرد.
● نتیجه:
منبع: اندیشکده روابط بین الملل