بررسي سيرنگارش احاديث شيعه(2)
مرحوم استرآبادي كه اقوال نجاشي، كشي، شيخ و ابن غضائري را جمعآوري نموده است، اسامي 450 نفر از اصحاب ائمه عليهم السّلام را ذكر ميكند كه 1300 نفر از آنها داراي تأليف و برخي نويسنده ي بيش از يك كتاب بودهاند (تهراني، 1403، ج2، ص 133). بيشتر اين كتابها در عصر امام باقر عليه السّلام و امام صادق عليه السّلام نوشته شدهاند. در اين دوره به سبب پيدايش فضاي سياسي بهتر(2) و دستور خليفه ي اموي، عمر بن عبدالعزيز (خلافت: 99- 101هـ ق) مبني بر تدوين حديث، نگارش روايات و پديد آمدن كتابهاي حديثي رواج بيشتري يافت.
شيخ طوسي در كتاب الرجال از 466 نفر از اصحاب امام باقر عليه السّلام (طوسي، 1380، ص 102-143) و 3223 نفر از اصحاب امام صادق عليه السّلام ياد كرده است (همان، ص 142- 340). برخي تعداد راويان يا راويان موثقي كه از امام صادق عليه السّلام روايت نقل كردهاند را چهار هزار نفر دانستهاند (مفيد، 1413، ج2، ص 179/ ابن شهرآشوب، 1412، ج4، ص 268/ امينالاسلام طبرسي، 1399، ص 276/ فتال، 1368، ص 207/ علامه حلي، 1402، ص 204/ تهراني، 1403، ج2، ص 133/ شهيد اول، [بيتا]، ص 6/ عاملي، 1401، ص 60/ امين عاملي، 1413، ج1، ص 7).
حسن بن علي وشاء سالها پس از فوت امام صادق عليه السّلام تنها در مسجد كوفه نهصد نفر را ديده است كه با جمله ي «حدثني جعفر بن محمد عليه السّلام» حديث نقل ميكردند (نجاشي، 1407، ص 39-40، ش80).
اصحاب امام صادق عليه السّلام تمام سعي خود را در نقل و ثبت آثار و روايات آن حضرت به كار بردند. تنها يكي از ياران آن حضرت به نام جابر بن حيان پانصد نامه از نامههاي آن حضرت را جمعآوري كرده است (ابن خلكان، 1417، ج1، ص 168).
در زمان ساير ائمه عليهم السّلام، به سبب فشارهاي سياسي و نظامي عليه شيعيان، بسياري از اصحاب ائمه عليهم السّلام در حالت اختفاء به سر ميبردند و حاضر نبودند كتابهاي خود را عرضه كنند؛ لذا برخي از كتابهاي آنان نابود شد(3) (تهراني، 1403، ج2، ص 131، 134).
تنها ميتوان عصر حكومت امام علي عليه السّلام را استثناء كرد؛ زيرا در اين دوره به سبب آنكه قدرت سياسي در دست امام عليه السّلام بود، شاگردان و اصحاب آن حضرت، بيپروا به نقل حديث ميپرداختند. آن حضرت شاگردان بسياري تربيت نموده است؛ چه اينكه محمد هادي اميني در كتاب ارزشمند «اصحاب الامام اميرالمؤمنين عليه السّلام» تعداد 1401 نفر از اصحاب آن حضرت را مورد شناسايي قرار داده است.
مرحوم كليني رحمهم الله در كافي، بابي تحت عنوان «باب رواية الكتب و الحديث و التمسك بالكتب» آورده و رواياتي در اين زمينه نقل كرده است كه نمايانگر تأكيد ائمه عليه السّلام بر نقل و نگارش حديث ميباشد (كليني، 1363، ج1، ص 52).
تشويق ائمه عليهم السّلام سبب شد اصحاب آنان به نوشتن كتابهاي مختلف بپردازند كه از ميان آنها «اصول اربعمأه» امتياز خاصي داشت. اين اصول تا زمان شيخ طوسي موجود بود. نويسندگان كتب اربعه (كافي، فقيه، تهذيب و استبصار) در تدوين اين كتابها از آنها استفاده كردند.
شيخ طوسي تصريح كرده است سند روايت را به نام كسي كه روايت را از كتاب يا اصل آن گرفته است، آغاز كرده است. (طوسي، 1413، ج4، ص 415). اين جمله صراحت دارد كه اصل اين كتب در دست شيخ بوده است؛ علاوه بر آن، وي
در شرح حال هارون بن موسي تلعكبري فرموده است: «روي جميع الاصول و المصنفات»: او تمام اصول و كتابها را روايت كرده است (طوسي، 1380، ص 516).
سخن شيخ نشان ميدهد اصول و كتابهاي شيعه در دست تلعكبري بود. با توجه با آنكه تلعكبري استاد نجاشي است (نجاشي، 1407، ص 439، ش 1184) و نجاشي معاصر با شيخ طوسي بوده است و هر سه در بغداد حضور داشتند، معلوم ميشود اين اصول تا عصر شيخ وجود داشته و به دست وي رسيده است؛ لذا شيخ پس از ذكر سخن فوق (تلعكبري همه ي اصول و مصنفات را روايت كرده است) اضافه ميكند: «اخبرنا عنه (تلعكبري) جامعه من اصحابنا»: من به واسطه ي گروهي از اصحاب از تلعكبري روايت نقل ميكنم (طوسي، 1380، ص 516).
مؤيد ديگر بر وجود اين اصول تا زمان شيخ طوسي، اين است كه شيخ و نجاشي در شرح حال راوي، سند خود را بر اساس كتاب او نقل ميكنند كه نشاندهنده ي وجود آن كتاب نزد آنهاست؛ حتي گاهي نجاشي با صراحت از داشتن يك كتاب (نجاشي، 1407، ش 625 و 626 ترجمه عبدالرحمن بن احمد و عبدالرحمن بن الحسن) و يا استنساخ از آن (همان، ش 849، ترجمه افرس بن سليمان، نجاشي تصريح ميكند كتابهاي حديثي ابن نواس، حجي، اشعب، بهلول و جعيفران را نزد استادش قرائت و آنها را استنساخ كرده است) و يا اختلاف نسخهها سخن ميگويد (نجاشي، 1407، ش 612، ترجمه ي عبيدالله بن علي). در برخي موارد هم، اعتراف ميكند كه اصل كتاب را نديده است (نجاشي، 1407، ش 829، ترجمه ي عليم بن محمد). شايد بتوان از اين سخن چنين برداشت كرد كه در موارد عدم تصريح به نديدن، آن را ديده است.
شيخ طوسي در بغداد از كتابخانه ي عظيم شاپور(4) و سيد مرتضي(5) كه مملو از
كتب شيعه بود، استفاده كرد. متأسفانه بعد از پديد آمدن كتب اربعه، انگيزهاي در بين عالمان شيعي براي استنساخ اصول و كتب اوليه باقي نماند؛ از اين رو، آنها در معرض نابودي قرار گرفتند. امر ديگري كه زوال آنها را تسريع بخشيد، آتش زدن كتابخانه ي شيعي شاپور در كرخ بغداد، در سال 448 هـ ق (سال هجرت شيخ از بغداد به نجف) بود (ر.ك به: تهراني، 1403، ج2، ص 134/ ابن جوزي، 1412، ج16، ص 7-8 / ابن اثير، 1408، ج6، ص 209). شيخ از اين كتابخانه زياد استفاده ميكرد.
علاوه بر آتش زدن اين كتابخانه، منزل شيخ نيز مورد غارت قرار گرفت (ابن اثير، 1408، ج6، ص 198) و بسياري از كتابها و اصول شيعه كه در خانه ي شيخ موجود بود، به يغما رفت و نابود شد؛ البته برخي از اصول تا زمان ابن ادريس، سيد بن طاووس، شهيد اول و كفعمي باقي بود (حر عاملي، 1414، ج20، ص 74-75)؛ چه اينكه ابن ادريس در نوشتن مستطرفات السرائر از آنها استفاده كرده است (ر.ك به: ابن ادريس، 1408، صص9، 21، 25، 39، 45 و 47).
علامه مجلسي، شيخ حر عاملي و ميرزا حسين نوري نيز برخي از اصول را در دست داشتند (ر.ك. به: مجلسي، 1362، ج1، ص 6، به بعد / نوري، 1382، ج3، ص 291) شيخ حر نيز در نوشتن «اثبات الهداة» از اين اصول استفاده كرده است (مصطفوي، 1405، ص 170). اكنون تنها شانزده اصل از اين اصول باقي مانده كه تحت عنوان: «الاصول الستة عشر» به چاپ رسيده است (مصطفوي، 1405).
برخي نظير علامه شيخ آغا بزرگ تهراني مدعي هستند: اكنون محتواي تمام اين اصول در دست ماست؛ زيرا تمام آنها در جوامع روايي (كتب اربعه) وارد شدهاند؛ علاوه بر آن، هنوز تعداد شانزده اصل از اصول چهارصد گانه باقي مانده است؛ بنابراين ما از ناحيه ي از دست دادن اصول اوليه، خسارتي نديدهايم (تهراني، 1403، ج2، ص 134 و ج6، ص 302).
اثبات اين مطلب چندان آسان به نظر نميرسد؛ حتي خود صاحبان جوامع
اوليه نيز چنين ادعايي نكردهاند، بلكه برعكس، از كلام كليني و شيخ طوسي بر ميآيد كه تمامي روايات موجود در اصول اوليه را در كتب خود نياوردهاند. كليني و شيخ طوسي در مقدمه ي كافي و تهذيب، از خداوند ميخواهند به ايشان توفيق دهد كتابي جامعتر و كاملتر تأليف نمايند (كليني، 1363، ج1، ص 9 / طوسي، 1406، ج1، ص 55 / همو، 1413، ج4، ص 57).
شيخ طوسي با آن همه عظمت علمي و قدمت و آشنايي با كتابهاي اصحاب و استفاده از دو كتابخانه ي بزرگ شاپور و سيد مرتضي، اعتراف ميكند كه تمامي كتب اصحاب را جستجو نكرده (طوسي، 1417، ص 3-4) و تمام روايات را جمعآوري ننموده است (طوسي،1413، مقدمه مؤلف / همو، 1406، مقدمه مؤلف).
اين دو سخن، نشان ميدهد هنوز كتابها و يا روايتهايي از برخي كتب و اصول باقي ماندهاند كه در اين جوامع وارد نشده اند. با وجود اين سخنان چگونه ميتوان مدعي شد تمام اصول در جوامع روايي وارد شدهاند؟! شايد اصول ديگري در كتابخانهها يا مكانهاي ديگري بودهاند كه به دست امثال شيخ نرسيدهاند و يا امكان استفاده از آنها (به سبب عدم در دسترس بودن و بُعد مسافت) براي مؤلفان كتب اربعه وجود نداشته است. شيخ طوسي به اين مطلب اعتراف كرده است (طوسي، 1417، ص 3-4). مرحوم آغابزرگ تهراني نيز دليلي بر مدعاي خود اقامه نكرده است.
سرگذشت احاديث شيعه پس از تدوين كتب اربعه
1. محمد بن مرتضي كاشاني، معروف به ملاحسين فيض (متوفاي 1091 هـ ق). وي كتاب ارزشمند «وافي» را در اصول و فروع نگاشت.
2. محمد بن الحسن عاملي (متوفاي 1104 هـ ق) معروف به شيخ حر عاملي، مؤلف كتاب «وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعه». اين كتاب چنانچه از اسمش برميآيد، جمعآوري روايات فقهي است و در مقام (فتوا دادن) براي فقيه بسيار مفيد است.
3. ملا محمد باقر مجلسي (متوفاي 1110هـ ق) معروف به علامه مجلسي، مؤلف كتاب «بحارالانوار». اين كتاب كه دائرةالمعارفي شيعي است، نه تنها كتابهاي روايي، بلكه ساير كتابهاي اصحاب را نيز آورده است.
4. ملا عبدالله بن نورالله بحراني، از شاگردان علامه محمد باقر مجلسي رحمهم الله، مؤلف كتاب «عوالم العلوم و المعارف و الاحوال» (6) (صدر، [بيتا]، ص 290 / تهراني، 1403، ج15، ص 356). علاوه بر آن، كتابهايي با عنوان شرح بر كتب اربعه، در دوره صفويه نگاشته شده است.
پس از عصر صفويه، تاكنون نيز برخي از جوامع روايي تدوين شدهاند كه مهمترين آنها عبارتند از:
1. الشفاء في حديث آل المصطفي صلي الله عليه و آله، اثر مولي محمدرضا بن عبدالمطلب تبريزي (متوفاي 1158 هـ ق). وي بين بحارالانوار و وافي را جمع كرده و لذا مؤلف تتميم امل الآمل از آن با نام «الشافي الجامعه بين البحار و الوافي» ياد كرده است و در حال حاضر در تبريز نزد فرزندان وي موجود است (تهراني، 1403، ج14، ص 199/ صدر، پيشين، ص 290).
2. جامع المعارف و الاحكام (جامع الاحكام) اثر سيد عبدالله بن محمد رضا، معروف به سيد عبدالله شبّر (متوفاي 1242 هـ ق) كتابي بزرگ در چهارده مجلد بوده كه مرحوم تهراني برخي از مجلدهاي آن را ديده است (تهراني، همان، ج5، ص 71 / صدر، همان).
3. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل: اثر ميرزا حسين نوري (متوفاي 1320 هـ ق) كه به عنوان مستدركي بر كتاب وسائل الشيعه (شيخ حر عاملي) نوشته شده است. نوري در اين كتاب، روايات كتابهايي كه نزد شيخ حر معتبر نبوده و يا در دسترس او قرار نداشته است را جمعآوري نموده است. اين كتاب به ترتيب كتابهاي فقهي مرتب شده است. خاتمه ي آن دربردارنده ي تحقيقات باارزشي در زمينه ي شناسايي كتابهاي روايي شيعه است.
4. سفينة البحار و مدينة الحكم و الآثار: اثر مرحوم حاج شيخ عباس قمي (متوفاي 1359 هـ ق) از شاگردان صاحب مستدرك الوسائل. اين كتاب به عنوانِ فهرست الفبايي، براي يافتن روايات موضوعي در بحارالانوار مجلسي نوشته شده است؛ علاوه بر آن، تلخيصي است از بحرالانوار؛ زيرا ذيل هر موضوع، سعي شده است روايات مختصر آن را به همراه خلاصهاي از روايات طولاني آن مطرح سازد. ضميمه شدن مباحث تفسيري، تاريخي، اخلاقي و تراجم از امتيازهاي اين كتاب است.
5. جامعه احاديث الشيعه: اين كتاب كه زير نظر حضرت آيت الله العظمي حاج آقا حسين بروجردي (متوفاي 1380هـ ق) تدوين شده است، به جمعآوري آيات الاحكام و روايات فقهي پرداخته و براي استفاده ي فقها نگارش يافته است. از امتيازهاي آن، آوردن آيات الاحكام، عدم تقطيع روايات، جمع بين روايات وسائل الشيعه و مستدرك الوسائل و عدم تكرار احاديث ميباشد. از جوامع روايي اخير نيز ميتوان از «ميزان الحكمه» و «الحياة» نام برد.
در پايان ذكر يك نكته لازم است: روايات شيعي در مقايسه با احاديث اهل سنت از اصالت خاصي برخوردار است؛ زيرا با وجود دستور خلفاي ثلاثه مبني بر عدم ثبت احاديث، كتابت روايات در بين اهل سنت تا آغاز قرن دوم هجري به تأخير افتاد و اين امر موجب از دست رفتن برخي از روايات و يا تحريف برخي ديگر گرديد، ولي شيعيان از آغاز اسلام به ثبت حديث پرداختند. اين حقيقتي است كه برخي از علماي اهل سنت بدان اعتراف دارند. عبدالحكيم جندي از عالمان اهل سنت در مقايسه ي دو مكتب تشيع و تسنن در تدوين حديث، پس از آنكه چندين بار از تقدم شيعه در تدوين حديث سخن ميگويد (معارف، 1374، ص 164) آورده است: «عمر از ترس آميخته شدن قرآن با حديث(7) از تدوين حديث جلوگيري كرد و به همين دليل، تدوين حديث در بين اهل سنت يك قرن به عقب افتاد و باب جرح و تعديل و جعل و فقدان در حديث اهل سنت گشوده شد، لكن امام علي عليه السّلام از اولين روز وفات رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله به نگارش و تدوين روي آورد و چه بسا اهتمام او به امر نگارش موجب شد تا در مسائلي كه عمر در آن فرو ميماند، مرجع صحابه گردد» (همان).
سيوطي نيز نظير اين سخن را آورده است. وي ضمن اشاره به اختلاف صحابه و اينكه گروهي تدوين حديث را ممنوع و برخي مجاز شمردهاند، بيان ميدارد: امام علي عليه السّلام و امام حسن عليه السّلام به نگارش روايت پرداختند (ر.ك به: سيوطي، 1417، ج2، ص 61/امين،[بيتا]، ج1، ص 88).
نتيجه
شيعه به تبعيت از پيامبر صلي الله عليه و آله و ائمه ي هدي عليهم السّلام از همان آغاز اسلام شروع به نگارش حديث كرد و از زمان امام علي عليه السّلام تا عصر امام حسن عسكري عليه السّلام هزاران كتاب روايي به نگارش درآورد؛ بنابراين روايات شيعي در مقايسه با احاديث اهل سنت از اصالت بيشتري برخوردار است.
منابع
* قرآن كريم
1. ابناثر جزري، علي؛ اسدالغابه في معرفة الصحابه؛ 7ج، بيروت: دارالكتب العلمية، 1415ق.
2. _________ ؛ الكامل فيالتاريخ؛ 7ج، بيروت: داراحياء التراث العربي، 1408ق.
3. ابنادريس حلي، محمّد بن منصور؛ مستطرفات السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي؛ قم: دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1408ق.
4. ابن جوزي، ابوالفرج؛ المنتظم في تاريخ الأمم الملوك؛ بيروت: دارالكتب العلمية، 1412ق.
5. ابنحجر عسقلاني، احمد؛ الاصابة في تمييز الصحابة؛ 4ج، قاهره، [بينا]، 1328ق و بيروت: افست، داراحياء التراث العربي، 1328ق.
6. _________ ؛ تهذيب التهذيب؛ هند: حيدرآباد: مجلس دائرةالمعارف النظامية، 1325ق.
7. _________ ؛ فتحالباري به شرحالصحيح البخاري؛ 13ج، قاهره: دارالريان للتراث، 1407ق.
8. _________ ؛ لسانالميزان؛ 7ج، بيروت: دارالكتب العملية، 1416ق.
9. _________ ؛ هدي الساري(مقدمه بر فتحالباري)؛ قاهره: دارالريان للتراث، 1407ق.
10. ابن خلكان، ابوالعباس احمد بن محمد (م681ق)؛ و فيات الأعيان؛ 4ج، بيروت: دار احياء التراث العربي، 1417ق/ 1997م.
11. ابن سعد، محمد؛ الطبقات الكبري؛ بيروت: دارالصادر، [بيتا].
12. ابن شهرآشوب، محمد بن علي؛ معالم العلماء؛ بيروت: دارالاضواء، [بيتا].
13. _________ ؛ مناقب آل ابيطالب؛ 4ج، چ2، بيروت: دارالاضواء، 1412ق.
14. ابن صلاح، عثمان بن عبدالرحمان؛ علوم حديث؛ علوم الحديث؛ چ3، دمشق: دارالفكر، 1404ق.
15. ابنطاووس، علي؛ مهج الدعوات و منهج العبادات؛ تهران: دارالكتب الاسلاميه، 1416ق/1375ش.
16. ابن عبدالبرّ، يوسف؛ الاستيعاب في معرفة الأصحاب؛ بيروت: داراحياء التراث العربي، 1328ق.
17. _________ ؛ جامع بيان العلم و فضله؛ الطبعة الثانيه، عربستان: دار ابن جوزي، 1416ق.
18. ابن عدي، عبدالله؛ الكامل في ضعفاء الرجال؛ 9ج، بيروت: دارالكتب العلمية، 1418ق.
19. ابن عساكر، عليبن حسن؛ تاريخ مدينه دمشق؛ 7ج، بيروت: دارالفكر، 1415ق.
20. _________ ؛ ترجمة الامام الحسن عليه السّلام من تاريخ مدينة دمشق؛ بيروت: مؤسسة المحمودي، 1400ق.
21. ابوداوود، سليمان؛ سنن ابيداوود؛ تحقيق عزّت عبيد دعاس و عادل السيد؛ 5ج، دارالحديث، حمص: 1388ق.
22. اتان كلبرگ؛ كتابخانه ابنطاووس؛ ترجمه علي قرائي و رسول جعفريان؛ قم: كتابخانه آيتالله نجفي مرعشي، 1371ش.
23. اصفهاني، سيد ضياءالدين؛ ضياءالداريه؛ قم: مطبعة الحكمه، [بيتا].
24. امين، سيدمحسن؛ اعيان الشيعه؛ بيروت: دارالتعارف للمطبوعات، 1406ق.
25. _________ ؛ البحر الزخّار في شرح احاديث الأئمة الأطهار؛ 5ج، بيروت: شركة الكتبي، 1413ق.
26. _________ ؛ معادن الجواهر و نزهة الخواطر؛ بيروت: دارالزهراء، 1401ق.
27. بحرالعلوم، سيدمهدي؛ فوائد الرجاليه؛ تهران: مكتبة الصادق عليه السّلام، 1363ش.
28. بخاري، محمد؛ الصحيح؛ 4ج، بيروت: داراحياء التراث العربي، 1400ق.
29. بهائي، محمد؛ الوجيزة؛ با شرح سيد مهدي مرعشي؛ قم: [بينا]، 1407ق.
30. ترمذي،محمد بن عيسي؛ الجامع الصحيح؛ تحقيق احمد محمد شاكر؛ 5ج، بيروت: دارعمران، [بيتا].
31. تهراني(شيخ آغابزرگ)، محمدمحسن؛ الذريعة الي تصانيف الشيعة؛ 28ج، بيروت: دارالضواء، 1403ق.
32. جعفر مرتضي عاملي؛ الصحيح من سيرة النبي الاعظم؛ 6ج، قم: جامعه ي مدرسين، 1402ق.
33. جلالي، سيد محمّدرضا حسيني؛ تدوين السنة الشريف؛ قم: مكتبةالاعلامالإسلامي، 1372ش.
34. حائري، ابوعلي محمّد؛ منتهيالمقال؛ تحقيق و چاپ توسط مؤسسة آلالبيت، قم: 1416ق.
35. حاكم نيشابوري، محمّد؛ المستدرك عليالصحيحين؛ 5ج، بيروت: دارالكتب العلميه، 1411ق.
36. حرّ عاملي، محمدبن الحسن؛ امل الامل؛ تحقيق سيداحمد حسيني، 2ج، بغداد: مكتبة اندلس، 1385ق.
37. _________ ؛ وسائلالشيعه؛ 30ج، قم: مؤسسة آلالبيت، 1414ق.
38. حلي، حسن (معروف به علّامه حلّي)؛ خلاصة اقوال في معرفة الرجال؛ قم: مكتبة الرضي، 1402ق.
39. خطيب بغدادي، احمد؛ الجامع لاخلاق الراوي و آداب السامع؛ تحقيق محمد عجاجالخطيب، بيروت: مؤسسة الرسالة، 1416ق.
40. _________ ؛ الكافيه في علم الروايه؛ بيروت: دارالكتب العلمية، 1409ق.
41. _________ ؛ تاريخ بغداد؛ تحقيق مصطفي عبدالقادر عطاء؛ 12ج، بيروت: دارالكتب العلميه، 1417ق.
42. _________ ؛ تقييد العلم؛ تحقيق يوسفالعش؛ الطبعة الثالثه، حلب: داراحياء السنة النبوية، 1949م.
43. _________ ؛ شرف اصحاب الحديث؛ تحقيق محمد سعيد خطيب اوغلي؛ تركيه: دانشگاه آنكارا، دانشكده الهيات، 1971م.
44. خوانساري، محمدباقر؛ روضات الجنات؛ تحقيق اسدالله اسماعيليان، تهران: مطبعة الحيدرية، 1390ق.
45. دارمي، عبدالله؛ سنن الدارمي؛ 2ج، بيروت: داراحياء السنة النبوية، [بيتا].
46. ذهبي، شمسالدين محمد؛ تذكرة الحفاظ؛ 5ج، بيروت: دارالكتب العلمية، 1377ق، (افست از چاپ حيدرآباد).
47. رامهرمزي، حسن؛ المحدّث الفاصل بين الراوي والواعي؛ الطبعة الثالثه، بيروت: دارالفكر، 1404ق.
48. سبحاني، جعفر؛ كليات في علمالرجال؛ قم: حوزه علميه قم، 1408ق.
49. سزگين، فؤاد؛ تايخ التراث العربي؛ 12ج، قم: كتابخانه آيتالله مرعشي، 1412ق.
50. سمعاني، عبدالكريمبن محمد؛ ادب الاملاء والاستملاء؛ مطبوع به همراه التربية و ايدابية والتواصل في قطاع اهلالحديث والفقه والعبارة، بيروت: مؤسسة عزالدين، 1413ق.
51. سيوطي، عبدالرحمان؛ الشباه والنظائر؛ تحقيق عبدالعال سالم مكرم، بيروت: مؤسسة الرسالة، 1406ق.
52. _________ ؛ تاريخ الخلفاء؛ تحقيق محمد محييالدين عبدالحميد، بيروت: دارالجيل، 1409ق.
53. _________ ؛ تدريب الراوي؛ تحقيق احمد عمرهاشم، بيروت: دارالكتاب العربي، 1417ق.
54. _________ ؛ تنوير الحوالك در شرح موّطأ؛ بيروت: دارالفكر، 1414ق.
55. شانهچي، كاظم؛ علمالحديث؛ چ3، قم: انتشارات اسلامي جامعه مدرسين، [بيتا].
56. شوشتري، محمد تقي؛ قاموس الرجال؛ قم: مؤسسة النشرالاسلامي، 1410ق.
57. شهيد اول، محمّد؛ ذكري الشيعة؛ قم: بصيرتي، [بيتا].
58. شهيد ثاني، زينالدين؛ الرعاية في علم الدراية؛ تحقيق عبدالحسين محمد علي البقال، قم: كتابخانه آيتالله نجفي مرعشي، 1413ق.
59. صدر، سيدحسن؛ تأسيس الشيعة العلوم الإسلام؛ تهران: اعلمي، [بيتا].
60. طبراني، سليمان؛المعجم الكبير؛ 27ج، بيروت: داراحياء التراث العربي، 1405ق.
61. طبرسي، امينالاسلام فضل بن حسن؛ اعلام الوري بأعلام الهدي؛ بيروت: دارالمعرفة، 1399ق/1979م.
62. طبري، محمد بن جرير؛ تاريخ الطبري؛ تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم؛ بيروت: دارالتراث، [بيتا].
63. طوسي، (شيخ الطائفه) محمد بن حسن؛ الاستبصار؛ بيروت: دارالاضواء، 1413ق.
64. _________ ؛ الرجال؛ نجف: مكتبة الحيدرية، 1380ق.
65. _________ ؛ الفهرست؛ تحقيق جواد قيومي؛ قم: مؤسسه نشر الفقاهه، 1417ق.
66. _________ ؛ تهذيب الأحكام؛ بيروت: دارالاضواء، 1406ق.
67. عاملي، حسين عبدالصمد؛ وصول الخيار الي اصول الاخبار؛ قم: خيام، 1401ق.
68. عبدالرزاق صنعاني، ابوبكربن همام؛ المصنف؛ 11ج، بيروت: المجلس العلمي، 1390ق.
69. غفاري، علياكبر؛ تلخيص مقباس الهدايه؛ تهران: دانشگاه امامصادق عليه السّلام، 1369ش.
70. فتّال نيشابوري، محمّد؛ روضة الواعظين؛ قم: الشريف الرضي، 1368ش.
71. فهري، احمد؛ شرح و ترجمه صحيفه ي سجاديه؛ تهران: اسوه، 1375ش.
72. فيض كاشاني، ملامحسن؛ الوافي؛ 26ج، اصفهان: كتابخانه امام اميرالمؤمنين، 1412ق.
73. كليني، محمدبن يعقوب؛ الكافي؛ تحقيق علياكبر غفاري؛ 8ج، چ5، تهران: دارالكتب العلميه، 1363ش.
74. مالكبن انس؛ موطأ الآمام مالك؛ تحقيق عبدالوهاب عبداللطيف؛ بيروت: دارالقلم، 1405ق.
75. مجلسي، محمّدباقر (مجلسي دوم، متوفاي1110ق)؛ بحارالأنوار؛ تهران: اسلاميه، 1362ش.
76. مجلسي، محمّدتقي(مجلسي اوّل، متوفاي1070ق)؛ روضة المتقين في شرح من لايحضره الفقيه؛ 13ج، چ2، قم: مؤسسه فرهنگي اسلامي كوشانپور، 1406ق.
77. مسلمبن حجاج؛ الجامع الصحيح؛ بيروت: دارالفكر، [بيتا].
78. مصطفوي، حسن؛ الأصول الستة عشر؛ چ2، قم: دارالشبستري للمطبوعات، 1405ق.
79. معارف، مجيد؛ پژوهشي در تاريخ حديث شيعه؛ تهران: مؤسسه فرهنگي هنري ضريح، 1374ق.
80. _________ ؛ تاريخ عمومي حديث؛ تهران: كوير، 1377ش.
81. مفيد، محمّد بن نعمان؛ الاختصاص؛ تصحيح علياكبر غفاري، بيروت: مؤسسة الاعلمي، 1402ق.
82. _________ ؛ الارشاد في معرفة حججالله عليالعباد؛ تحقيق مؤسسه آلالبيت، قم: المؤتمر العالمي يلفية الشيخ المفيد، 1413ق.
83. ميرداماد، ميرمحمّدباقر؛ الرواشح السماوية؛ قم: دارالحديث، 1405ق.
84. نجاشي، احمد؛ رجالالنجاشي؛ قم: انتشارات اسلامي جامعه مدرسين، 1407ق.
85. نوري، ميرزاحسين؛ مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل؛ 18ج، تهران: مؤسسةآلالبيت عليهم السّلام، 1382ق.
86. هلالي، سليمبن قيس؛ اصل سليم؛ ترجمه ي اسماعيل انصاري با نام اسرار آل محمد صلي الله و عليه و آله؛ قم: الهادي، 1418ق.
87. هندي، علاءالدين علي(متقي هندي)؛ كنزالعمال؛ 16ج، بيروت: مؤسسة الرسالة، 1409ق.
88. يعقوبي، احمدبن يعقوب؛ تاريخ يعقوبي؛ بيروت: دارصادر، [بيتا].
پي نوشت:
1. آقاي دكتر مجيد معارف، اسامي اين افراد را از رجال نجاشي استخراج كرده است.
2.اين دوره با اواخر حکومت بني اميه و اوائل دولت بني العباس مصادف است.
3. براي نمونه، كتابهاي يكي از اصحاب امام كاظم عليه السّلام به نام محمد بن ابي عمير در مدت حبس او در زندان مأمون، توسط خواهرش در خاك پنهان شد. اين امر سبب نابودي اين كتابها گرديد (نجاشي، 1407، ص 326، ش 887).
4. اين كتابخانه بين 100 تا 140 هزار كتاب داشت (اتان كلبرگ، 1371، ص 125).
5. كتابخانه سيد مشتمل بر هشتاد هزار جلد كتاب بود (حر عاملي، [بيتا]، ج2، ص 184/ خوانساري، 1390، ج4، ص 296/ بحرالعلوم، 1363 ش، ص 485/ تهراني، 1403، ج4، ص 504).
6.بنا به گفته آغابزرگ، برخي از مجلدهاي آن در تهران و تمام آن در يزد موجود است. برخي از مجلدهاي آن نيز اخيراً توسط مدرسة الامام المهدي عليه السّلام در قم به چاپ رسيده است (آغابزرگ تهراني، 1403، ج15، ص 356).
7. اهل سنت براي توجيه دستور خلفا بر تحريم كتابت حديث، توجيهاتي ذكر كردهاند كه يكي از آنها ترس از اختلاط قرآن با حديث است؛ البته اين توجيه قابل قبول نيست؛ زيرا خلفا مي توانستند دستور دهند قرآن و حديث را در دو دفتر جداگانه ثبت كنند. اختلاط در جايي رخ ميداد كه اين دو در كنار هم نوشته شوند.