بازتاب حماسه عاشورا در شعر بعضي از شعراي عرب زبان (1)
چکيده
کليد واژه ها: عاشورا، شيعه، شاعران عرب زبان، اهل بيت: منقبت و مرثيت.
مقدمه
اگرچه غدير خم و ولايت علوي سرچشمه جوشش شعر شيعي و پديدآمدن غديريه هاي ماندگار است، اما در نگاهي وسيع تر، آنچه به مقوله هايي همچون: اهل بيت، ولايت ائمه، محبت ذوي القربي، امامت علي بن ابي طالب عليه السلام، فضايل و مناقب، خاندان عصمت و مدايح و مراثي عترت پيامبر(ص) مرتبط باشد، به نوعي شعر شيعي محسوب مي شود و اين درون مايه ها به گستردگي در ادبيات شيعه مطرح است.
از آنجا که امامت اميرالمومنين عليه السلام نشان کمال دين و ارائه الگوي شايسته براي هدايت جامعه است، شاعران شيعي نيز همين جوهره ناب را در سروده هاي آييني خويش بر محور ولايت مطرح کرده، فرهنگ غني شعر شيعي را بنياد نهاده اند. شعر شيعي هم مديحه دارد هم مرثيه و حماسه؛ ولي بارزترين شاخصه ي شعر شيعي پرداختن به مسئله امامت اهل بيت عليهم السلام و هدايتگري خاندان عصمت و احياي ياد و نام و فضايل آنان و بازگو کردن مظلوميت هاي خاندان رسالت و افشاي جنايات ظالمان نسبت به دودمان پاک حضرت رسول(ص) است، از اين رو درآيينه شعر شيعي و در رواق ادبيات ولايي وآييني تصويري از پاکي ها و فضيلت ها و مبارزات حق طلبانه و مظلوميت عترت و جلوه هاي حماسه عاشورا و فرهنگ غدير ديده مي شود (ر.ک.به: محدثي، 1386، ص 1-3).
ريشه ها و رويش ها
از زمان حسان بن ثابت که «در روز غديرخم به اذن پيامبر خدا(ص) برخاست و واقعه غدير را سرود» (طوسي، 1381 ق، ص 289) تا زمان حاضر، اشعار فراواني با محتواي ياد شده و جوهره ي غديري در باره ي امامت حضرت علي (ع) سروده شده و شاعران عرب و فارس درباره آن اداي حق کرده اند. هر شيعه ي متعهد و ولايي احساس وظيفه مي کرده که براي جاودانه ساختن حقيقت متجلي در غدير و مرام و مذهب اهل بيت عصمت، از قدرت و طبع شعري خود بهره گيرد و رنگ ولايت به سروده هاي خويش بزند، تا به سبب برخورداري از اين «صبغه الله» رنگ جاودانه يابد و همين، سبب پيدايش حجم عظيمي از مدايح علوي شده است.
عاشورا، اسطوره شعر شيعي
ادبيات عاشورايي، از غني ترين ذخيره هاي فکري و احساسي شيعه است؛ از سوي ديگر حماسه کربلا هم، در زبان شعري شاعران تأثير نهاده و ادبيات رثايي و سوگ سرود هاي مذهبي را غنا و اعتلايي ويژه بخشيده است. برخي از شاعران نيز ماندگاري نام خويش را مديون پرداختن به توصيف و ترسيم قيام کربلايند و گاهي با يک شعر عاشورايي، شهره و جاويد گشته اند؛ همچون محتشم کاشاني و ترکيب بند ماندگار او با اين بيت آغازين: باز اين چه شورش است که در خلق عالم است... (حجازي، 1380، ص 22-150).
حضرت رضا (ع) به شاعر بزرگ شيعه، دعبل خزاعي مي فرمايد: «اي دعبل! براي حسين بن علي مرثيه بگو، چرا که تو تا زنده اي ياور ما و ستايشگر مايي، پس تا مي تواني از ياري ما کوتاهي مکن» (بروجردي، 1371، ج12، ص 567). اين اشاره، گوياي آن است که «شعر عاشورا» به نوعي در مسير و خط نصرت اهل بيت پيامبر (ص) و ترويج افکار و مکتب اين خاندان به شمار مي آيد. بي جهت نيست که شاعران شيعه و مرثيه سرايان عاشورايي، پيوسته در معرض خطر جاني و تهديد جدي از سوي احکام جور بوده اند، چرا که شعر عاشورا، اغلب انتقال دهنده فرهنگ شهادت و خط حمايت از خاندان مظلوم پيامبر(ص) بوده است؛ با اين حساب، سزاوار است شاعران عاشورايي، در پديدآوردن آثار عاشورايي به نکاتي همچون: محتواي عالي و معتبر وآرمان گرا، قوت ادبي و استواري زبان ادبي، پرهيز از زبون نمايي عاشوراييان، اجتناب از نشر خرافات به نام مذهب و عاشورا، شناختن و شناساندن چهره هاي تابان و الهام بخش قهرمانان کربلا و انتقال «پيام هاي عاشورا» به نسل امروز و فرداييان تاريخ، توجه داشته باشند (محدثي، 1386، ص 4).
نيم نگاهي به مرثيه سرايان عاشورايي عرب تا عصر حاضر
قدرت هاي حاکم با وجود سياست هاي متفاوت - چه در عصر اموي و چه در عصر عباسي و پس از آن - به خوبي به خطر اينگونه اشعار واقف بودند؛ زيرا تأثيري که اين اشعار در تحکيم ارتباط دين و مبارزه و آميختگي عاطفه و جهاد داشت، بر کسي پوشيده نبود؛ اين امتزاج به ناچار مشروعيت حاکمان سلطه طلب را زير سوال مي برد (شمس الدين، 1417ق، ص 140). از همين روست که مرثيه هاي حسيني در خفا و منزل به منزل راه رشد و انتشار خود را مي يابد.
تاريخ نام کساني که درباره فاجعه عاشورا بعد از اهل بيت 4 مرثيه سروده اند را ثبت کرده است. ابن شهرآشوب (م 588 ق) مي نويسد: نخستين شعر که در رثاي حسين عليه السلام سروده شد از عقبه بن عمرو السهمي از بني سهم بن عوف بن غالب از شعراي سده اول هجري است که مي گويد:
مررت علي قبر الحسين بکربلاء
ففاض عليه من دموعي غزيرها
و ما زلت ابکيه و ارثي لشجوه
و يسعد عيني دمعها و زفيرها
و بکيت من بعدالحسين عصائباً
اطافت به من جانبيه قبورها
(اين شهر آشوب، [بي تا]، ص 123).
ترجمه شعر فوق اينگونه است: در کربلا بر قبر حسين عليه السلام گذشتم و اشک فراواني از ديدگانم بر تربت مزارش فرو ريخت. بي درنگ لب به رثاي او گشودم و برغمش گريستم. اشک ها و آه هاي من چشمانم را در اين سوگواري يار بودند. برحسين عليه السلام گريستم و پس از حسين برقومي گريستم که قبر او را با قبور خود احاطه کرده بودند.
ولي ظاهراً پيش از اين شاعر نيز مرثيه سرايي رواج داشته و نمونه آن شعر عبيدالله بن حر جعفي (م. 68 ق) است. ابن عبيدالله کسي است که در سفر عراق، امام حسين عليه السلام بدو برخورد و از او ياري طلبيد، ولي او نپذيرفت و خواست اسب خود را به امام عليه السلام دهد و حضرتش روي از او برگرداند.
مولف ناسح التواريخ مي گويد: عبيدالله بن حر پس از شهادت امام حسين عليه السلام او را به اشعاري رثا گفت (سپهر، 1336، ص 76):
فيالک حسره مادمت حياً
تردد بين حلقي التراق
حسين حين يطلب بدل نصري
علي اهل الضلاله و النفاق
(ابن سعد، 1375، ص 124/ شبر، 1422ق، ج1، ص 96-97)
ترجمه ي شعر چنين است: تا زنده ام حسرت و نامرادي بر من باد؛ حسرتي که فضاي سينه ام را پر کرده است؛ وحيت حسين عليه السلام از من در برابر دشمنان و نامردان ياري خواست.
شاعران عرب در قرون اوليه پس از عاشورا با بيان مصائب حسين عليه السلام و حمايت از قيام حضرت در شعر و ادب، دلاورانه وارد عرصه شدند. کميت اسدي، سيد اسماعيل حميري، دعبل خزاعي، منصور نمري، عبدي کوفي و ده ها تن شاعر ديگر کوشيدند اين مشعل را فروزان تر کنند و مظلوميت آل علي عليه السلام و ستم آل ابوسفيان را هرچه بيشتر نشان دهند و با اينکه سرودن چنان اشعاري درآن روزگار بيم جان در پي داشت نه اميدنان، شاعران شيعي براي رضاي خدا از مرگ نهراسيدند. طلايه دار آنان کميت بن زياد اسدي (م 126ق) است که بهترين آثار رثايي عصر اموي، هاشميات اين شاعر است:
قتيل بجنب الطف من آل هاشم
فيالک لحماً ليس عنه مذبب
و منعفر الخدين من آل هاشم
الاحبذا ذاک الجبين المترب
(شبر، 1422 ق، ج 1، ص 181).
ترجمه ي شعر اينگونه است: از بني هاشم شهيدي در کربلا کشته شد که مدافع و حمايتگري نداشت. گونه هاي او به خاک غلتيده شد و به دست دشمن از پاي درآمد، در حالي که پيشاني او نيز خاک آلود بود ( رمزي از بريده شدن سرامام حسين عليه السلام از قفا).
مقابله و فشار حکومت ها، نه تنها از رشد و انتشار شعر حسيني نکاست که بر حرارت و سوز آن افزود؛ به گونه اي که شعراي شيعي با از جان گذشتگي و اخلاص به اين فن روي آوردند. با توجه بدين نکته که اين دسته از شاعران هميشه در مخاطره بودند و شعر را براي تبليغ عقيده خود مي سرودند، نه براي سروسامان دادن دنياي خويش، شمار اين بيت ها از جهت کميت در خور توجه است همچنين در مقابل منع و تهديد حاکمان، نقش ائمه اهل بيت عليهم السلام در شکوفايي ادب حسيني قابل توجه است؛ چه اينکه تشويق هاي امامان معصوم عليهم السلام در اين زمينه، رنگ ديني و خلوص آن را دو چندان نمود.
پس از واقعه عاشورا، شعراي نادم و تواب، اشعار جانسوزي در افسوس و پشيماني خويش به جاي نهاده اند. اين ندامت در اشعار توابين به اوج مي رسد.
عرف ازدي يکي از اين توابين است که پس از شهادت امام حسين عليه السلام ندامت در اشعارش به چشم مي خورد تا آنجا که به دعوت براي اقدامي چاره ساز و جبران کننده منتهي مي گردد و به همراه سليمان بن صرد خزاعي دست به قيام مي زند و در اين راه به شهادت مي رسد.
فيا ليتني اذ ذاک کنت شهدته
فضاربت عنه الشانئين الاعاديا
(همان، ص 130).
ترجمه: اي کاش من هنگامي که او را درک کرده بودم با او عليه دشمنان کينه توزش نبرد مي کردم.
با وجودي که با اشعار حسيني حتي در قالب رثا از سوي بني اميه به شدت برخورد مي شد، شاعران اين عصر به انتقام خون حسين عليه السلام مرثيه مي سرودند و خاندان بني اميه را هجو مي کردند. اين سبک با پايان گرفتن عصر اموي خاتمه نمي يابد. ورود به عصر عباسي با وجود اشعار انتقام جويي از قاتلان حسين عليه السلام و به کيفر رسيدن بني اميه از غم حادثه نمي کاهد، بلکه با تعدي در عصر عباسي دنبال مي شود؛ همان شدتي که منصور نمري (م 190 ق) را به خروش مي آورد و موجب تعقيب او از جانب حکومت مي شود. وي حکومت عباسيان را استمرار حاکميت بني اميه مي شمارد، زيرا موضع گيري هر دو حکومت در برابر خاندان پيامبر(ص) يکسان است.
جفوتم عتره النبي و ما الجافي
لال النبي کالواصل
(همان، ص 208).
ترجمه: شما به عترت پيامبر(ص) جفا کرديد و اين جفا کردن ها ادامه دارد؛ همان طور که بني اميه جفا کردند.
مرائي سيد حميري (م. 179ق) براي شهيدان «طف» پيوسته منبع الهام شاعران بوده است و قصيده عينيه اش شور و احساس حماسي در دل و جان انسان ها مي افکند:
اُمرر علي جدث الحسين
فقل لاعظمه الزکيه
يا أعظما لازلت من
وطفاء ساکبه رويه
(همان، ص 198).
بر قبر حسين عليه السلام بگذر و به استخوان هاي پاک او بگو: اي استخوان هايي که هنوز تر و تازه وشاداب هستيد، پيوسته باران رحمت برشما روان و ريزان باد.
ديک الجن (م. 235 ق) شاعر مشهور شيعي در عزاي امام حسين عليه السلام اينگونه مي سرايد:
جاووا برأسک يابن بنت محمد
مترملاً بدمائه ترميلا
و کأنما بک يابن بنت محمد
قتلوا جهاراً عامدين رسولاً
قتلوک عطشاناً ولما يرقبوا
في قتلک التنزيل والتأويلا
و يکبرون بأن قتلت وانما
قتلوا بک التکبير و التهليلا
(همان، ص 288).
اي پسر دختر پيامبر(ص) سرت را غرق در خون آوردند، گويي با کشتن تو، آنان آشکارا پيامبرت را کشته اند. تو را تشنه کشتند و در قتل تو پروايي از قرآن و از تنزيل وتأويل نداشتند. آنان که تو را کشته اند براي کشتنت تکيبر مي گويند حقيقت اين است که با قتل تو تکبير (الله اکبر) و تهليل (لااله الا الله) را کشته اند.
دعبل خزاعي (م. 246ق) شاعر آستان امام علي بن موسي الرضا عليه السلام است. وي هرگز کسي را بدين خلوص در اشعار خويش ياد نکرده است او قصيده تائيه اي دارد که به «مدارس الآيات» مشهور است و بلندترين شعر اوست. دعبل اين شعر را در مدينه سروده است و سوز دروني شاعر از تک تک ابيات آن شعله مي کشد. دعبل آن را در مرو خدمت امام رضا عليه السلام خواند. وي با اين قصيده به جاودانگي و آوازه عالمگير رسيد. اين قصيده که حماسه ي تاريخ بني هاشم و منقبت نامه آل علي عليه السلام است بسيار مورد توجه امام رضا عليه السلام قرار گرفت و او را گرياند. اين قصيده از شاهکارهاي شعر عرب به شمار مي رود و هنر و حماسه و عشق و ايمان و اخلاص و انديشه و تعهد و عاطفه در آن موج مي زند. بعضي محققان تعداد ابيات آن را تا 123 بيت نوشته اند. آنچه دعبل در اشعارش از خاندان پيامبر(ص) در عصر بني عباس توصيف مي کند. فضايي لبريز از قتل و کشتار، اسارت، آتش زدن و غارت کردن است، کاري که تنها با کفار و مشرکان انجام مي گرفت.
دعبل در مرثبه خود از يک يک شهداي اهل بيت عليهم السلام با ذکر مدفن آنها ياد مي کند و فاطمه عليه السلام را به ندبه و زاري بر آنان دعوت مي کند:
افاطم لوخلت الحسين مجدلاً
و قدمات عطشاناً بشط فرات
اذا للطمت الخد فاطم عنده
و اجريت دمع العين في الوجنات
(خزاعي، 1409 ق، ص 35).
ترجمه: اي فاطمه اگر گمان مي کردي که روزي حسين تو در کنار شط جاري فرات، لب تشنه جان خواهد داد، بي دريغ بر چهره مي کوفتي و سيل اشک از ديده جاري مي کردي!
أري فيئهم في غيرهم متقسماً
و أيديهم من فيئهم صفرات
حق ايشان را در دست هاي خيانکار ديگران مي بينم که به غارت مي رود و در ميان بيگانگان غاصب تقسيم مي شود؛ در حالي که دست اين مظلومان از حق خويش تهي و خالي مانده است.
**استاديار دانشگاه قم/ دانشجوي دکتراي مردم شناسي
منبع: شيعه شناسي- 23