مقايسه نسل سوم انقلاب در ايران ، فرانسه و شوروي

يکي از حرف هايي که امروز محور جنگ رواني دشمن است که لازم است آن را بگويم اين است که مي ويند نسل سوم انقلاب از ايده هاي انقلاب جدا شده است! بعد به دنبالش يک فلسفه هم مي گذارند مثل همه ي فلسفه هاي قلابي و دروغين و جعلي که فقط براي توجيه يک حرف دروغ و غلط درست مي کنند تا کسي جرأت نکند بگويد اين حرف غلط است؛ مي گويند اين حرف متکي به يک فلسفه است! آن فلسفه چيست؟ آن فلسفه اين است که همواره در همه ي انقلاب ها،نسل سوم از آن انقلاب رو
سه‌شنبه، 28 ارديبهشت 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مقايسه نسل سوم انقلاب در ايران ، فرانسه و شوروي
مقايسه نسل سوم انقلاب در ايران ، فرانسه و شوروي
مقايسه نسل سوم انقلاب در ايران ، فرانسه و شوروي






مقام معظم رهبری (مدظله العالی) می فرمایند :

يکي از حرف هايي که امروز محور جنگ رواني دشمن است که لازم است آن را بگويم اين است که مي ويند نسل سوم انقلاب از ايده هاي انقلاب جدا شده است! بعد به دنبالش يک فلسفه هم مي گذارند مثل همه ي فلسفه هاي قلابي و دروغين و جعلي که فقط براي توجيه يک حرف دروغ و غلط درست مي کنند تا کسي جرأت نکند بگويد اين حرف غلط است؛ مي گويند اين حرف متکي به يک فلسفه است! آن فلسفه چيست؟ آن فلسفه اين است که همواره در همه ي انقلاب ها،نسل سوم از آن انقلاب رو برگردانده اند! حرف دروغ، حرف غلط، حرف چرند!

کدام انقلاب ها را مي گوييد؟

در سال 1789 در فرانسه انقلاب شده؛ اما نه نسل سوم، نه نسل دوم، بلکه همان نسل اول از انقلاب بر گشتند! بعد از چهار، پنج سال، يک حرکت عليه انقلابيون اول به وجود آورند و سه، چهار سال قدرت را قبضه کردند؛ باز بعد از چهار، پنج سال عليه آن ها فعاليت شد؛ به سال 1802 که رسيد، آن چنان ماهيت اين انقلاب دگرگون شده بود که کسي مثل ناپلئون توانست بيايد و تاج پادشاهي را روي سرش بگذارد! يعني کشوري که عليه سلطنت مبارزه کرده بود و لويي شانزدهم را زير گيوتيم گذاشته بود، بعد از ده، دوازده سال وضعش به گونه اي شد که ناپلدون بناپارت آمد و تاج شاهي را بر سرش گذاشت وخودش را امپراتور ناميد و سال ها هم در آن کشور حکومت کرد؛ بعد هم تا نزديک به هشتاد، نود سال رژيم سلطنتي البته سلطنت هاي گوناگون و سلسله هاي مختلف در فرانسه پابرجا بود، که دائما در حال جنگ و ابتذال و فساد بودند!
آن انقلاب به نسل سوم که هيچ، به نسل دوم هم نريد؛ چون پايه هاي انقلاب، پايه هاي سستي بود. امروز بعد از گذشت دو قرن، بعضي ها در جمهوري اسلامي خجالت نمي کشند؛ مي آيند ايده هايي که در زمان خودش يک انقلاب را نتوانسته بود به سامان برساند، با تيتر درشت به انقلابيون ايران تقديم مي کنند؛ انقلابيوني که توانسته اند عظيم ترين انقلاب را با پايه هاي مستحکم به وجود بياورند و سال هاي متمادي آن را در مقابل طوفان ها حفظ کنند.
انقلاب اکتبر شوروي هم به نسل سوم نرسيد. هنوز شش، هفت سال از پيروزي انقلاب نگذشته بود که استالينيسم سرکار آمد؛ استاليني سرکار آمد که امروز در دنيا هر کس را بخواهند به گردن کلفتي و زور گويي و ظلم و بي ملاحظگي و دوري از انسانيت متهم کنند، به استالين تشبيه مي کنند! درست هم هست؛ استالين واقعا مظهر اين صفات بد بود. حکومت به اصطلاح کارگري، که براي طبقات ضعيف تشکيل شده بود، به حکومت استبدا مطلق فردي تبديل شد! استالين حتي به حزب کمونيست هم که در نظام شوروي همه کاره بود، اجازه نمي داد که در زمينه هايي تصميم گيري کند.
با آن وضعيت خشن و عظيم، استالين يک حکومت مطلقه ي سي و چند ساله را ادامه داد؛ هيچ کس هم جرأت نداشت اعتراض کند. شايد شما ماجراي آن تبعيدهاي عجيب را شنيده باشيد. اولين کتابي کهبعد از فروپاشي حکومت شوروي در تشريح اوضاع اختناق آميز دوران اتحاد جماهير شوروي منتشر شد، يک رمان است که الان اسمش يادم نيست دو جلدش به فارسي ترجمه شده که من آن را خوانده ام؛ خيلي هم قشنگ نوشته و اوضاع آن زمان را تشريح کرده است؛ اين تازه مربوط به اوضاع بعد از استالين است که وضعيت کاملا فرق کرد، اما روش آن استبداد باقي ماند. بنابراين مسئله نسل دوم و سوم و اين حرف ها نبود؛ همان اوايل کار، همه چيز از دست رفته بود.
اين کدام فلسفه است، با کدام انقلاب تطبيق شده و در کجا تجربه شده که نسل هاي سوم انقلاب، از انقلاب بر مي گردند؟ نخير، اين بسته به اين است که ايده ي آن انقلاب چه باشد. اگر ايده هاي يک انقلاب بتواند نسل دوم و سوم و دهم را به خاطر اصالت و صحت خود قانع کند، آن انقلاب عمر ابدي خواهد داشت. ايده هاي انقلاب اسلامي، ايده هايي هستند که عمر ابد دارند.
عدالتخواهي هيچ وقت کهنه نمي شود؛ آزادي خواهي و استقلال خواهي هيچ وقت کهنه نمي شود؛ مبازه ي با دخالت بيگانگان هيچ وقت کهنه نمي شود؛ اين ها چيزهايي است که هميشه براي نسل ها جاذبه دارد. تئوريسين هاشان نشستند بافتند، ساده لوح ها هم در اين جا باور کردند؛ گفتند نسل سوم انقلاب ايده ها را پس مي زند و چون جاذبه ي انقلاب کم مي شود، ما مي توانيم برويم انقلاب را از دست انقلابيون خارج کنيم و به دست خودمان بگيريم! «خودمان» يعني چه کساني؟
يعني آن کساني که قبل از انقلاب، سال ها بر اين کشور مسلط بودند! من مي گويم اين فکر، بسيار ساده لوحانه و ابلهانه است. مطمئن باشند همان شور و هيجان و ايمان و عواطفي که در نسل جوان آن روز وجود داشت و توانست آن کار را بکند، در اين نسل جوان هم موجود است. بدانند هر سنگي به سمت انقلاب پرتاب کنند، کمانه مي کند و به سر و روي خودشان بر مي گردد. انقلاب کهنه نمي شود و آتش انقلاب آنگاه که با انبار پنبه ي پوسيده ي آن ها درگير شود، باز هم تازه خواهد بود و خواهد سوزاند.
منبع:بيانات رهبر معظم انقلاب در جلسه پرسش و پاسخ دانشجويان دانشگاه صنعتي اميرکبير، 9/12/1379




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط